در پارت اول خلاصه کتاب دیوانگان ثروت ساز یا ترن هوایی کارآفرینی دارن هاردی تمام فصل های این کتاب را مورد بررسی قرار دادیم و یک مرور کوتاه از آنها داشتیم. اگر پارت اول این خلاصه کتاب را نخوانده اید، پیشنهاد می کنم وارد صفحه خلاصه کتاب ترن هوایی کارآفرینی شوید و بعد به این صفحه برگردید. در پارت دوم می خواهیم 8 ایده از این کتاب را مورد بررسی قرار دهیم.
هر کاری که در زندگی میکنیم، بالا و پایینهایی خواهد داشت، زمانهایی که در اوج هستیم و زمانهایی که خیلی ساده میخواهیم همه چیز را رها کنیم؛ این داستان به خصوص برای کارآفرینها صادق است.
وقتی سعی دارید کسب و کاری را از صفر شروع کنید، زمانهایی هست که پیروزیهای بزرگ خواهید داشت، و زمانهایی که تا سرحد ورشکستگی پیش خواهید رفت.
وقتی این زمانهای بد میرسند، خیلی افراد کم میآورند – ولی نه افرادی که ذهنیت صحیحی دارند. آنها سوار ترن هوایی کارآفرینی میشوند و تا پایان آن میروند، تا زمانی که کمپانیشان به موفقیت میرسد. خب ذهنیت صحیح چیست؟ برای دانستن پاسخ ادامه متن را بخوانید.
در این خلاصه از کتاب ترنهوایی کارآفرینی از دارن هاردی یاد خواهید گرفت:
چرا هر کارآفرین باید چیزی داشته باشد که برایش بجنگد؛
چرا برای باراک اوباما اهمیتی ندارد که نیمی از آمریکاییها علاقهای به او ندارند؛ و
چرا هدف هر مدیرعامل باید این باشد که احمقترین فرد در کمپانی باشد.
8 ایده خلاصه کتاب دیوانگان ثروت ساز دارن هاردی:
خب حالا برویم سراغ 8 ایده ناب و کلیدی از خلاصه کتاب دیوانگان ثروت ساز دارن هاردی:
ایده کلیدی 1: اشتیاق و علاقه خود را برانگیخته کنید
افراد زیادی برای پول وارد کسب و کار میشوند. اما واقعیت این است که، افرادی که فقط برای پولدار شدن کارآفرین میشوند به ندرت به ثروتی که دنبالش هستند دست پیدا میکنند.
دنبال محرک بهتری از پول هستید؟ سعی کنید علاقه خود را دنبال کنید، به این دلیل که: ۹۵ درصد شغل شما تکراری و خستهکننده خواهد بود، و تنها ۵ درصد آن مفرح و تعاملی است. پس بهتر است عاشق آن ۵ درصد باشید.
برای مثال بونو را در نظر بگیرید، خواننده اصلی بند ایرلندی U2 . ممکن است زندگی او فوقالعاده به نظر بیاید، اما در واقع او فقط ۵ درصد اوقات مشغول اجرا و انجام کاریست که دوست دارد. ۹۵ درصد دیگر زمانش را صرف رسیدگی به کسب و کارش میکند: تمرین نمایش، سفر و بررسی قراردادها. اما ۵ درصدی که دوست دارد باعث میشود با ۹۵ درصدی که دوست ندارد کنار بیاید.
علاقه کلید عبور کردن از قسمتهای سخت است، اما چطور ببینید به چه چیزی علاقهمند هستید؟
در واقع، علاقه همین الان هم درون شما وجود دارد – تنها کافیست آن را به هم بزنید. میتوانید برای شروع به چیزهایی که میخواهید تغییر دهید یا علیهشان مبارزه کنید فکر کنید. برخی از تحولآورترین ایدههای دنیا از افرادی نشات گرفته که با چیزی که سبب خشمشان میشده مقابله کردهاند.
فکر کنید اگر ماهاتما گاندی از هند، نلسون ماندلا از جنوب آفریقا و مارتین لوتر کینگ جونیور فعال حقوق مدنی آمریکا نمیگفتند دیگر “کافیست” و برای عدالت ایستادگی نمیکردند ما الان کجا بودیم.
سعی کنید با استفاده از دشمنهای خود علاقه درونتان را مشتعل کنید! اما یادتان باشد، علاقه شما در نقاط قوت شما نهفته است، و بدون داشتن دانش صحیح هیچ کاری را نمیتوانید به اتمام برسانید.
برای مثال وارن بافت، مرد قدرتمند دنیای کسب و کار را در نظر بگیرید. در دهه ۱۹۹۰، وقتی ترند جهانی سرمایهگذاری روی کمپانیهای اینترنت محور بود، بافت امتناع کرد. وقتی حباب دات کام ترکید، او را تحسین کردند و از او پرسیدند چرا از این کمپانیها اجتناب کرده. او توضیح داد که تنها در حیطه تخصصی خودش سرمایهگذاری میکند؛ و به اندازه کافی راجع به اینترنت نمیدانسته.
از مثال بافت پیروی کنید و با دانستن نقاط قوت خود و استفاده از آنها علاقه خود را پیدا کنید.علاقه اهمیت بسیاری دارد چون انسانها موفق زاده نمیشوند. بلکه موفقیت نیازمند تلاش زیاد، مصصم بودن و تعهد به بهبود است. علاقه شما کمک میکند از دورههای سختی که در مسیر موفقیت تجربه میکنید گذر کنید.
ایده کلید 2: به نه گوهای خودآگاه غلبه کنید
تا به حال شده یک ایده درخشان شما را حسابی برانگیخته کند، اما افراد جای اینکه شما را تشویق و حمایت کنند سطلی از آب یخ روی اشتیاقتان بریزند؟
این واکنش از سوی افراد ناامن به ایدههای عالی یک واکنش مرسوم است، خصوصا زمانی که خودتان را از بقیه متمایز میکنید. همکاران شما در پاسخ سعی میکنند ایدههای شما را رد کنند و شما را تا سطح خودشان پایین بکشند. بهترین راه مواجهه به این واکنشها این است که آنها را نادیده بگیرید و روی پروژه خودتان متمرکز بمانید.
هنگام دنبال کردن علاقهتان، مهم است نگران دوست داشته شدن از سمت دیگران نباشید. همیشه افرادی هستند که به شما سرکوب بزنند؛ هر چه موفقیت بیشتری را تجربه کنید، بیشتر از شما بدشان خواهد آمد.
کافیست باراک اوباما رو مد نظر قرار دهید. بار دومی که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد، تنها با ۵۱ درصد آرای محبوب پیروز شد. پس حتی با اینکه ۴۹ درصد رای دهندگان علیه او رای داده بودند، او باز هم یکی از قدرتمندترین انسانهای دنیاست.
متاسفانه هر چه موفقتر باشید، بیشتر از سوی دیگران رد خواهید شد. اما میتوانید با مشخص کردن معنای این رد شدن ها برای خودتان بر آنها غلبه کنید، و آنها را به عنوان نشانهی خوب بودن عملکردتان در نظر بگیرید.
اگرچه مردم تنها با خشم به موفقیت شما واکنش نشان نمیدهند؛ گاهی واکنش آنها تمسخرآمیز نیز هست. به همین خاطر، مهم است که نگران مورد تمسخر قرار گرفتن نیز نباشید. فقط یادتان باشد زمانی که موفق شوید چه کسی خواهد خندید.
شاید ما الان باور نکنیم، اما وقتی آرنولد شوارتزنگر جوان اعلام کرد که بزرگترین ستاره سینمای دنیا خواهد شد، به او خندیدند. وقتی موفقیت شوارتزنگر در ترمیناتور او را به ستارهای تبدیل کرد که در آن زمان بیشترین دستمزد را میگرفت، حالا نوبت خندیدن او بود.
وقتی شوارتزنگر وارد مسابقات فرمانداری کالیفرنیا شد، مردم میگفتند دیوانه است. اما او دوباره از پس این چالش برآمد و در جستجوی رویای خود برنده انتخابات شد.
این نشان میدهد که شما میتوانید به هرچه که انتخاب میکنید دست پیدا کنید به شرطی که اهمیتی به تایید بقیه ندهید و فراتر از تمسخرآمیز آنها به دنبال رویاهای خود بروید.
ایده کلیدی 3: فروش را در اولویت کارهای خود قرار دهید
به عنوان یک کارآفرین تازه کار، خیلی راحت ممکن است تحت فشار شدید وظایف بیشمار خود قرار بگیرید. با کوهی از کارها مواجه میشوید از انتخاب بهترین عوامل توزیع تا اطمینان از کیفیت و اداره کردن مسائل مالی – و تمام وظایف ممکن است فوری به نظر بیایند.
در مواجهه با این شرایط، اولویتبندی کردن ضروری است. اگر تنها بخواهید روی یک مورد تمرکز کنید، آن مورد باید فروش باشد.
فروش باید اولین اولویت شما باشد، چون محبوبیت یک محصول ۱۰ درصد به کیفیت آن و ۹۰ درصد به نحوه بازاریابی و فروش آن برمیگردد.
کافیست به پرفروشترین محصول در هر صنعت فکر کنید – به ندرت پیش میآید آن محصول محصولی که بهترین کیفیت را دارد باشد. برای مثال، پر بازدیدترین رستوران در دنیا آن رستورانی که امتیاز ۵ ستاره میشلین را گرفته نیست. مک دونالد است.
واضح است که کیفیت غذای مک دونالد نیست که این رستوران را به اوج رسانده. بلکه توجه مداوم این کمپانی به بازاریابی و فروش باعث محبوبیت آن شده.
اما شاید شما با استفاده از کلمه “فروش” راحت نباشید. مشکلی نیست. سعی کنید کلمه “کمک” را جایگزین آن کنید و ببینید محصول شما چطور به مردم کمک کرده و به نیازهای آنها رسیدگی میکند. دانستن این که محصول شما چطور به مشتری کمک میکنید کلیدی است، چون مهمترین خصوصیت یک فروشنده همدلی است.
مثلا جان لنون مامور مشاوره املاک فوقالعاده میامی را در نظر بگیرید، کسی که یک بار در ۶ ساختمان مشابه ۳ میلیارد ملک فروخت. کلید موفقیت لنون چی بود؟ حتی با اینکه تمام واحدهای او یکسان بودند، او هرگز یک ملک مشابه را ۲ بار نفروخت.
این یعنی جان لنون پیشنهاد فروش خود را برای هر خریدار بالقوه شخصیسازی میکند. اگر مشتری کلکسیونر ماشینهای قدیمی باشد، لنون راجع به فوقالعاده و ایمن بودن پارکینگ خانه صحبت میکند، و به مشتری خود نشان میدهد این ملک چطور به نیازهای او پاسخ میدهد.
هر طوری که این کار را میکنید، در هر صورت برای حضور در کسب و کار باید بفروشید. موفقیت کمپانی شما به فروش بستگی دارد، پس بیرون رفته و شروع به فروش کنید!
ایده کلیدی 4: کارمندان شما کلید کسب و کارتان هستند
پس بهترینها را استخدام کنید، حتی اگر بهتر از شما هستند. بزرگترین هزینه کار کردن چیست؟ یک کمپانی معمولی ۶۵ تا ۸۰ درصد بودجه عملیاتی خود را صرف حقوق و دستمزد دادن میکند.
با چنین اعدادی، واضح است که استخدام افراد اشتباه میتواند هزینه زیادی برای شما داشته باشد.
افراد یک کمپانی آن را تبدیل به چیزی که هست میکنند، و برای ساخت یک کسب و کار با عملکرد قوی، به کارمندانی با عملکرد قوی نیاز دارید. حتی بین کمپانیهایی که محصولی عمومی دارند، ما هم برندهای معمولی داریم و هم برندهای عالی.
یک نمونه خوب خطوط هواپیمایی هستند. فرض کنید فرض کنید بلیط پروازی برای یک سفر روی اقیانوسها از هواپیمایی یونایتد میخرید. در هواپیمایی نشستهاید که تقریبا دقیقا مشابه هواپیمایی است که اگر بلیط خود را از هواپیمایی بریتیش یا ایر کانادا گرفته بودید الان سوارش بودید. اما تفاوت در افرادیست که روی زمین یا داخل هواپیما کار میکنند و باعث میشوند شما بهترین پرواز را تجربه کنید.
کارمندان میتوانند باعث موفقیت یا شکست یک کمپانی شوند، پس موقع ساخت کسب و کارتان، حتما افراد مناسب را برای مشاغل مناسب انتخاب کنید.
اما یک لحظه صبر کنید – به عنوان رهبر کمپانی، شما باید باهوشترین فرد فضا باشید درست است؟
در واقع، تیم شما همیشه باید بهتر از شما باشند. میتوانید به نصیحت مدیرعامل یک کمپانی مخابراتی چندین میلیارد دلاری گوش کنید: هدف شما باید این باشد که احمقترین فرد اتاق باشید.
چرا؟ چون موفق شدن نیازمند این نیست که شما هوش یا توانایی خارقالعادهای داشته باشید، تنها کافیست دیسیپلین استخدام افرادی را داشته باشید که صاحب این خصوصیات هستند.
اگر ایدههای بازاریابی شما از ایدههای مدیر بازاریابیتان بهتر هستند، یا راهحلهای مالی بهتری از مدیرعاملتان دارید، بدانید زمان ایجاد تغییر است.
ساخت کسب و کاری با آینده خوب بستگی به توانایی تیمی که استخدام میکنید دارد، و همینطور توانایی شما برای استخدام آنها. با استخدام بهترین بهترینها کسب و کار خود را موفق کنید.
ایده کلیدی 5: به عنوان رهبر، شما استانداردها را تعیین میکنید
فرضا شما موسس یک کسب و کار موفق هستید. یکی از کارمندان، در یکی از دفاتر آن طرف کشور، سر یک مشتری داد میزند.
شما باید به آن کارمند و مدیرش بابت این اشتباه دیسیپلین بدهید درست است؟ اشتباه!
به عنوان رئیس کمپانی، مسئولیت همه چیز با شماست، حتی اشتباهات کارمندانتان.
ضروریست که مسئولیت کمپانی خودتان را بپذیرید چون شما برای همه الگو تعیین میکنید. کارمندان شما از شما سرمشق میگیرند، و نمیتوانید انتظار داشته باشید با دیسیپلینتر، متعهدتر و متمرکزتر از شما باشند.
برای مثال، اگر مدیرعامل یک کمپانی هر روز کت و شلوار میپوشد، این عادت در کارمندان او نیز ایجاد شده و آنها هم کت و شلوار میپوشند. به طور مشابه، اگر مدیرعامل دیر سر جلسات حاضر شود، کارمندان هم به خود زحمت سروقت آمدن نمیدهند.
به عنوان رییس، شما استانداردها را تعریف میکنید، پس اطمینان حاصل کنید الگویی که میسازید الگوی صحیحی است.
اگرچه، پذیرفتن مسئولیت اعمال کل افراد یک کمپانی کار سختی است؛ گاهی باید تصمیماتی بگیرید که محبوب نیستند. برای انجام کاری که برای کسب و کارتان صحیح است، باید بتوانید تصمیماتی بگیرید که کارمندانتان علاقهای به آنها ندارند.
هاوارد شولتز مدیرعامل استارباکس را در نظر بگیرید. سال ۲۰۰۸، کمپانی وارد دوران سختی شد و شولتز تصمیم گرفت ۶۰۰ تا از شعبههای خود را ببندد، ک این منجر به اخراج هزاران نفر شد. او گفت آن روز یکی از وحشتناکترین روزهای زندگیاش بوده. بالاخره او با بعضی از این افراد بیش از ۱۵ سال کار کرده بود.
به عنوان رهبر یک کمپانی، با تصمیماتی مواجه میشوید که به لحاظ احساسی چالشبرانگیز هستند. موفقیت یعنی انجام کاری که برای کسب و کار شما صحیح است، حتی اگر تصمیم محبوبی نباشد. فرض کنید اگر شولتز اخراجهایی که باید را انجام نمیداد، کمپانی ورشکست میشد و همه شغل خود را از دست میدادند.
حتی با اینکه به نظر میآید کارمندان شما همیشه به حرفتان گوش نمی دهند، اما همیشه شما را تماشا میکنند. اطمینان حاصل کنید الگویی که تماشا میکنند الگوی خوبی است.
ایده کلیدی 6: بهرهوری یعنی اولویتبندی
با پیدا کردن چیزی که برایتان مهم است بیشترین مقدار کار را انجام دهید. تا به حال فکر کردهاید افراد فوق موفق چطور این کار را انجام میدهند؟ بالاخره همه هر روز ۲۴ ساعت وقت دارند و تقریبا با فرصتهای یکسانی کارشان را شروع میکنند.
اما باز هم کارآفرینهایی هستند که حتی از یکی از بزرگترین افراد بانفوذ کسب و کار آمریکایی دونالد ترامپ سختتر و بیشتر کار میکنند اما موفقیت بزرگی ندارند، چرا؟
درگیر بودن و طولانی و سخت کار کردن لزوما به معنی موفقیت نیست. تکههای به جا مانده شفافیت و تمرکز هستند.
برای افزایش بهرهوری، باید اولویتهای خود را شفافسازی کنید. برای شروع زمان، انرژی و منابع خود را روی چیزهایی که بیشترین اهمیت را برایتان دارند متمرکز کنید و از حواس پرتیهای بی اهمیت اجتناب کنید.
بالاخره اینکه جلوی خودمان را از انجام کاری که نباید بگیریم هم به اندازه انجام کارهایی که باید بکنیم برای بهرهوری ضروری است.
دوباره وارن بافت را به عنوان مثال در نظر بگیرید. وقتی از او پرسیده شد “بزرگترین کلید موفقیت تو چیست؟” پاسخ او ساده بود. او گفت کلید موفقیت توانایی “نه” گفتن است. به ازای هر ۱۰۰ فرصت فوقالعادهای که در مقابل او قرار میگرفت، باید به ۹۹ تای آنها نه میگفت و تنها پاسخ “بله” را به دقت انتخاب میکرد.
اولویتبندی قطعا ضروری است، اما از کجا به بعد دیگری زیادی میشود؟ یک قانون نانوشته خوب این دست که اگر بیش از ۳ اولویت دارید، اصلا اولویتی ندارید. خوشبختانه با تکنیک بافت راحت میتوانید اولویتهای خود را نام ببرید: برای شروع تمام اولویتهای خود را بنویسید، لیست را به ۳ گزینه محدود کنید و بقیه را دور بیاندازید.
اولویتهای هر کسی متفاوت است. اگرچه که اولویتبندی درست یا غلطی وجود ندارد، استفاده از این تکنیک به شما اجازه میدهد تصمیم بگیرید کدام اولویتها برای شما درست هستند.
در مسیر موفقیت، منابع شما ارزشمند هستند و حیاتیست آنها را تنها صرف چیزهایی کنید که واقعا اهمیت دارند.
پس برای اینکه بیشترین استفاده را از زمان خود بکنید، اجازه ندهید حواستان پرت چیزهایی شود که میتوانند مهم باشند. به جای آن، اولویتهای خود را لیست کنید و روی چیزهایی که میدانید مهم هستند تمرکز کنید. و بقیه را به افرادی واگذار کنید که تخصص مناسب را دارند.
ایده کلیدی 7: با غلبه بر ترسهای خود به نهایت پتانسیل خود دست پیدا کنید.
به عنوان یک کارآفرین، دو چیزی که هر روز تجربه میکنید ترس از ناشناختهها و عدم قطعیت هاست. برای اداره یک کسب و کار موفق، باید از همان ابتدا با این ترسها مواجه شوید.
کارآفرینهای پر آتیه بسیاری اجازه دادند ترس مانع دستیابی به تمام پتانسیلشان شود. با یادگیری نحوه غلبه بر ترسهایتان از دچار شدن به سرنوشت آنها پرهیز کنید.
برای شروع ترس خود را درک کنید. برای مثال چیزهایی که ما ازشان میترسیم معمولا خیلی هم بد نیستند. در واقع پیشبینی ما از ترس است که به ما آسیب میزند، چون همین باعث میشود ترس خود را بزرگتر از آنچه هست ببینیم.
این پیشبینی باقیمانده غرایز طبیعی ما برای دفاع در برابر شکارچی هاست. مشکل اینجاست که حتی با اینکه چنین تهدیدهایی امروزه وجود ندارند، مغز ما هنوز به ما میگوید که وجود دارند. جای ترس از مقابله با یک شیر گرسنه، از ارائه دادن یا برقراری تماسهای ناخوشایند ترس داریم.
خوشبختانه وقتی این ترسها را درک میکنید غلبه بر آنها ساده میشود. فقط یادتان باشد موقع مواجهه با یک مشتری یا صحبت با یک گروه بزرگ، تهدید مرگباری وجود ندارد. تنها خطر این است که اجازه دهید ترس کنترل شما را به دست بگیرد.
اما گاهی حرف از غلبه بر ترسها سادهتر از عمل به آن است. با تمرکز روی کاری که در دست دارید و نه تمرکز روی نتیجهای که از آن حاصل میشود خود را جلو بیندازید.
به افسانه بسکتبال آمریکایی مایکل جوردن فکر کنید. وقتی نتیجه مساوی است و او قرار است ضربه تعیین کننده بازی را بزند، روی همان ضربه تمرکز میکند، نه هیچ چیز دیگری. او به تاثیری که ضربه روی حرفه او یا بازی خواهد داشت فکر نمیکند. بلکه روی کاری متمرکز است که تا قبل از آن میلیونها بار انجام داده: انداختن توپ در سبد.
شما هم میتوانید همین کار را بکنید. با تمرکز روی یک کار و خارج کردن هر چیز دیگری از ذهنتان، میتوانید بر ترس خود غلبه کنید و در کارتان عالی باشید. غلبه بر ترس کلید موفق شدن به عنوان یک کارآفرین است چون به شما اجازه میدهد ریسکهای بزرگتر کنید – و ریسک بزرگتر به معنای بازده بیشتر است!
ایده کلیدی 8: با دنبال کردن رویاهایتان به شخصی که می خواهید تبدیل شوید
فرضا رویای خود را دنبال کردهاید و کسب و کاری را راه انداختید. خودتان قانون گذاری کردید و به شیوه خود پیش رفتهاید. اما با گذشت زمان، از مسیر خود منحرف شدهاید، موفقیت افراد دیگر را دیدهاید، به روشهای خود شک کرده و شروع به تقلید از آنها کردهاید.
قبل از اینکه بدانید، کسب و کار شما به تقلا افتاده و اشتیاقتان از بین رفته. ساده بگویم، شما نمیتوانید رویای شخص دیگری را زندگی کنید.
بازیکن تنیس مدالآور طلای المپیک و برنده گرند اسلم آندره آگاسی را در نظر بگیرید. با اینکه یکی از بهترین بازیکنان تنیس کل دوران است و رتبه ۱ دنیا را به دست آورده، اما آگاسی خوشبخت نبوده. وقتی به رتبه اول رسیده، فهمیده که هیچوقت دلش نمیخواسته آنجا باشد. همانطور که عمد شادی او ادامه داشته، رتبه او تا ۱۴۱ افت کرده و تست مواد مخدرش هم مثبت شده.
مشکل این بوده که دلیل بهترین بودن او این نبوده که خودش میخواسته، بلکه بقیه از او میخواستند که بهترین باشد. او رویاهای بقیه مردم را زندگی میکرده نه رویاهای خودش. اما با پیدا کردن یک انگیزه جدید زندگی خودش و بازیاش را زیر و رو کرد – تاسیس یک مدرسه برای بچههای محروم. و خیلی زود دوباره توانست به رتبه اول خود برگردد.
ترفند او چه بود؟ آگاسی داشت این کار را برای خودش انجام میداد نه دیگران. شما هم میتوانید از امروز رویاهای خودتان را زندگی کنید، برای شروع هم باید به قضاوتهای خود اعتماد کنید.
جف بزوس را در نظر بگیرید، کسی که سالها پیش یک نیویورکی موفق با شغلی پردرآمد در وال استریت بود. یک روز ایده راهاندازی یک کتابفروشی آنلاین به ذهن بزوس رسید. او این ایده را پیش رئیس خود برد، رئیسش ایده را رد کرد و گفت ریسک بالایی دارد. اما بزوس قضاوت خود را دنبال کرد. او از شغل خود استعفا داد داد کتاب فروشی را باز کرد، که بعد تبدیل به کمپانیای شد که شاید اسم آن را شنیده باشید: آمازون.
وقتی با تصمیمگیری سختی مواجه میشوید، مثلا اینکه کسب و کار خود را راه بیاندازید یا نه، از خودتان بپرسید آیا ۳۰ سال دیگر از اینکه دل را به دریا نزدید پشیمان هستید یا نه؟
با دنبال کردن رویاها و اعتماد به قضاوت خودتان، آینده را در دستان خودتان میگیرید و میتوانید همین امروز تبدیل به فردی شوید که همیشه فکر میکردید میتوانید باشید.
پیامهای کلیدی این کتاب
اکثر افرادی که کسب و کار خود را راه میاندازند میدانند که مسیر پیش رو چالش برانگیز است. بین تولید بهترین محصول، حداکثرسازی کارآمدی و خدمت به مشتریان، کارآفرینی یک شغل تمام وقت محسوب میشود. چیزی که اکثر افراد نمیدانند این است که چالشهای واقعی در مسئولیتهای اصلی کسب و کار شما نهفته هستند: تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق به معنای غلبه بر ترسها، مشخص کردن اولویتها و دنبال کردن رویاهایتان است.
توصیههای قابل اجرا
اولویت اول خود را مشخص کرده و به آن پایبند بمانید. در شروع هر روز، لحظهای وقت بگذارید و کارهایی که انتظار دارید به اتمام برسانید را در نظر بگیرید. از بین آنها، یک اولویت اول برای آن روز انتخاب کنید و تمام موارد دیگر را کنار بگذارید. با تمرکز روی هدف خود و شروع نکردن کاری دیگر تا زمانی که به آن هدف رسیدید، به موفقیتهای بیشتری میرسید و حس بهتری خواهید داشت.
👇این خلاصه کتاب ها رو هم بخون👇
- خلاصه کتاب عجیب ترین راز - ارل نایتینگل
- خلاصه کتاب ترن هوایی کارآفرینی - دارن هاردی [پارت اول]
- خلاصه کتاب ترن هوایی کارآفرینی - دارن هاردی [پارت دوم]
- خلاصه کتاب بیداری غول درون - تونی رابینز
- خلاصه کتاب اثر مرکب - دارن هاردی
- خلاصه کتاب تو ثروتمند زاده شده ای - باب پراکتور
- خلاصه کتاب قدرت من هستم - جول اوستین
- خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی - دیوید گاگینز
- خلاصه کتاب با چرا شروع کنید - سایمون سینک
- خلاصه کتاب عادت های اتمی - جیمز کلیر
- خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر - استفان کاوی
- خلاصه کتاب لعنت به تو، پول - دن لاک
- خلاصه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید - ناپلئون هیل
- خلاصه کتاب قانون 5 ثانیه - مل رابینز
- خلاصه کتاب باشگاه 5 صبحی ها - رابین شارما
- خلاصه کتاب 10 روز تا مطالعه سریعتر - ابی مارکس بیل
- خلاصه کتاب 5 زبان عشق - گری چاپمن
- خلاصه کتاب حافظه نامحدود - کوین هورسلی
- خلاصه کتاب فروش نامرئی - هری بکویث
- خلاصه کتاب قدرت نامحدود - تونی رابینز
- خلاصه کتاب نیروی حیات - تونی رابینز
- خلاصه کتاب به زبان تد - کارماین گالو
- خلاصه کتاب اسرار سخنرانی و ارائه های استیو جابز - کارماین گالو
- خلاصه کتاب نسخه بهتر خودت - جول اوستین
- خلاصه کتاب 12 قانون زندگی - جردن پیترسون
- خلاصه کتاب طرز فکر - کارول دِوِک
- خلاصه کتاب مغزت را تغییر بده تا زندگیت تغییر کند - دانیل آمن
- خلاصه کتاب سایکو سایبرنتیک - ماکسول مالتز
- خلاصه کتاب پدر پولدار، پدر بی پول - رابرت کیوساکی
- خلاصه کتاب قانون 10 برابر - گرنت کاردون
- خلاصه کتاب روانشناسی فروش - برایان تریسی
- خلاصه کتاب رمز اعتماد به نفس - کلیر شیپمن و کتی کی
- خلاصه کتاب تزلزل ناپذیر - تونی رابینز
- خلاصه کتاب مثل یک موفق عمل کن مثل یک موفق فکر کن - استیو هاروی
- خلاصه کتاب اثر اعتماد به نفس - گریس کیلِلیا
- خلاصه کتاب پول - تونی رابینز
- خلاصه کتاب با اعتماد به نفس صحبت کنید - جک والنتی
این کتاب عالیه شدید پیشنهاد میشه
سلام و ارادت خدمت دوستان
کتاب دیوانگان ثروت با قطار ثروت دارن هاردی
یک کتاب هست یا فرق دارن ؟شنیدم یکی هستن لطفاً راهنمایی بفرمایین
سپاس
سلام دوست خوبم
یکی هستن، فقط با عنوان های مختلفی ترجمه و چاپ شدن.