رسیدن به موفقیت با از بین بردن بهانه ها
همه ی ما دوست داریم برای رسیدن به موفقیت کاری انجام بدهیم، اما یا حس و حال آن را نداریم یا از شنبه می خواهیم شروع کنیم یا اینکه بهانه هایی در ضمیر ناخودآگاه ما شکل گرفته که اجازه ی حرکت را به ما نمی دهد.
در این مقاله با چند مورد از این بهانه ها آشنا می شویم که یاد می گیریم چگونه آنها را در ذهنمان بُکشیم و راه موفقیت را به روی خود باز کنیم.
1- سرمایه اولیه ندارم!
بهانه ای بسیار مهم که مانع رسیدن به موفقیت می شود نداشتن سرمایه اولیه است. اغلب اشخاص در شروع کارشان هیچ سرمایه ای ندارند. در شروع به پول چندانی نیاز نیست، بلکه یک ایده ی خلاق و خوب به همراه یک ذهن مثبت چیزی است که ضرورت دارد.
هرکسی در این دنیا حداقل در یک زمینه استعداد دارد که اگر به درستی از آن استفاده کند می تواند به خواسته های مالی خود برسد.
به نظر می رسد که فقر برای بسیاری از خانواده ها موضوعی ارثی به نظر می رسد که مانند رنگ مو یا پوست از نسلی به نسل دیگر به ارث می رسد. برای اشخاصی که در خانواده های فقیری بزرگ شده اند، تصور اینکه بتوانند روزی پولدار شوند دشوار است.
اما خیلی از افراد با عوض کردن باور خود توانستند به ثروت های عظیمی دست پیدا کنند. به عنوان مثال چارلی چاپلین جوانی خود را در فقر سپری کرد. در خیابان های لندن پرسه می زد ولی در نهایت یکی از ثروتمندترین بازیگران سینما شد.
2- من بیش از اندازه جوان هستم!
این حرف را به استیو جابز بنیانگذار شرکت اپل بگویید که در بیست و سه سالگی به اولین یک میلیون دلار، در بیست و چهار سالگی به اولین ده میلیون دلار و در بیست و پنج سالگی به اولین صدمیلیون دلار خود دست یافت.
کمبود تجربه با کار و تلاش و جسارت، جرأت و خلاقیت جبران می شود. اگر یک نفر توانست پس شمایی که این باور را در خود ساختی هم می توانی، کافیست باورهای او را در خود ایجاد کنید و مثل او رفتار کنید.
3- ما دیگر پیر شدیم، دیگر از ما گذشته!
سرهنگ ساندرز بنیانگذار مرغ کنتاکی را به یاد بیاورید که حول و حوش شصت سالگی با یک ایده به ثروت عظیمی دست یافت. بررسی ناپلئون هیل درباره ثروتمندان نشان داد که بسیاری از اشخاص موفق تا میانسالی و حتی بعد از آن به هدف های خود نمی رسند.
سن ابداً مسئله مهمی نیست. سال های تجربه، بسیار ارزشمند است. واقعیتی است که بسیاری از اشخاص، تازه بعد از پا به سن گذاشتن کار دوم و سوم خود را انتخاب می کنند.
4- تحصیلات کافی یا مدرک خاصی ندارم!
توماس ادیسون قبل از شانزده سالگی ترک تحصیل کرد. بیل گیتس، صاحب مایکروسافت را از کالج اخراج کردند.
فراموش نکنیم اگر چه بسیاری از افراد موفق تحصیلات رسمی نداشتند اما درباره صنعتی که در آن شاغل شدند اطلاعات عمیقی کسب کردند.
5- مثل خیلی ها مادرزادی استعداد ندارم!
نه ندارید. بسیاری از افراد موفق نشانه ای برای موفق شدن و به شهرت رسیدن نداشتند. بسیاری از اشخاص موفق وقتی با خود فکر می کنند، خود را با استعداد در نظر نمی گیرند و برای توحیه موفق نشدنشان، تا بخواهد دلیل و بهانه می آورند.
این در حالی است که هرکس در این دنیا استعدادی دارد، هر کس در زمینه ای صاحب ذوق است. وقتی استعداد منحصر به فرد خود را کشف کنیم، باید برای رشد و پرورش آن تلاش کنیم.
6- انرژی کافی ندارم!
یکی دیگر از بهانه هایی که مانع رسیدن به موفقیت می شود این است می گوییم انرژی کافی نداریم! این اغلب تفاوت بزرگی است که میان موفق ها و ناموفق ها وجود دارد. انرژی در بسیاری از افراد به صورت بالقوه وجود دارد فقط در خواب زمستانی فرو رفته است و لازم است که آن را بیدار کنیم.
از سوی دیگر انجام دادن کاری که آن را دوست نداریم انرژی بیشتری می خواهد. دقت کنید وقتی کار مورد علاقه تان را انجام می دهید چقدر پرانرژی هستید و زمان چگونه مثل برق و باد می گذرد. وقتی کار مورد علاقه مان را انجام دهیم انرژی مورد نیاز چه از نظر جسمی یا روحی تأمین می شود.
7- می ترسم شکست بخورم!
بهانه دیگر که مانع رسیدن به موفقیت می شود، ترس از شکست است. ما با دو تا ترس متولد می شویم: ترس از افتادن و ترس از صداهای بلند. سایر ترس ها اکتسابی هستند. ترس از شکست اغلب ناشی از شکست های قبلی است، ناشی از نبود اعتماد به نفسی است که پدر و مادرمان ناخواسته آن را به ما داده اند. باورهای منفی جامعه هم آن را تشدید می کنند.
گاه ترس از شکست آشکارا بیان می شود. اما در اغلب موارد حالت ناخودآگاه دارد و به شکل پنهان عمل می کند. اشخاص به سادگی اذعان به ترس از شکست نمی کنند اما به دیگران توصیه می کنند که در رؤیاهایشان قصرهای رفیع نسازند. این ها قهرمانان عذر و بهانه هستند:
الزامات خانوادگی، مسائل مختلف، نداشتن وقت و نداشتن پول.
بعد به اشخاصی می رسیم که در کارشان «اگرها و مگرها» حکومت می کنند:
اگر رئیس شان متوجه هنر آنها شود، اگر بتوانند ایده خوبی پیدا کنند، اگر استعداد بیشتری داشتند، اگر تواناتر بودند، اگر پول بیشتری داشتند، اگر در جایی دیگر متولد شده بودند و…
مسلما اگر دست به هیچکاری نزنید امکان شکست خوردن هم از بین می رود، اما متقابلاً فرصتی هم برای موفقیت پیدا نمی کنید. توماس ادیسون 1000 بار قبل از اینکه لامپ روشنایی را اختراع کند شکست خورد. آبراهام لینکن قبل از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری موفق شود در هجده انتخابات دیگر شکست خورد.
اگر در حال حاضر فرصت ندارید این مقاله را بخوانید می توانید فایل PDF این مقاله را در گوشی یا کامپیوتر خود ذخیره کنید تا بعدا مطالعه کنید:
دانلود PDF با حجم 180 کیلوبایت
برای دانلود فیلم جول اوستین با موضوع آماده شدن برای رسیدن به هدف کافیست روی عکس زیر کلیک کنید:
بسیار اموزنده ومفید شادباشید
ممنون از همراهی شما
موفق باشید
با سلام منبع این مقاله رو میخواستم بدونم کدوم کتاب است
سلام دوست عزیز
این مقاله مال مرداد سال پیشه، دقیق خاطرم نیست، ولی معمولا مقالات سایت رو از نکات مهم چند کتاب یا فیلم آموزشی که میبینم مینویسم، برای همین توی این مقاله اسم کتاب یا نویسنده خاصی ذکر نشده…