خلاصه کتاب قدرت ذهن ناخودآگاه اثر ژوزف مورفی

بفرست برای دوستت
مشخصات کتاب

فهرست مطالب

خلاصه کتاب قدرت ذهن ناخودآگاه اثر ژوزف مورفی یکی از بهترین مطالبی هست که در سایت نگرش نیک می توانید پیدا کنید. این کتاب چندین بار توسط باب پراکتور بزرگ توصیه شده است. پس پیشنهاد می کنم این خلاصه کتاب را تا آخر بخوانید.

یک کوه یخ را تصور کنید که در امتداد قطب شمال شناور است. در حالی که قسمت هایی از آن را در بالای سطح آب می بینید، بیشتر آن در زیر آب پنهان است. همین مورد را می توان در مورد ذهن شما نیز گفت:

بخشی از ذهن خودآگاه برای ما قابل مشاهده و شناخته شده است، در حالی که قسمت دیگر و حداقل به همان اندازه بزرگ، ذهن ناخودآگاه ما را تشکیل می دهد.

پس چگونه می ‌توانیم به چنین بخش وسیع در ذهن خود دسترسی پیدا کنیم؟ این دقیقاً همان چیزی است که ما در بخش های مختلف این کتاب کلاسیک اوایل دهه 1960 به آن نگاه خواهیم کرد. خواهید فهمید که چگونه پتانسیلی را که در ذهن ناخودآگاهتان پنهان است برای مقابله با طیف گسترده ای از مسائل و مشکلات گسترش دهید و از طرف دیگر احساس شادتر و عاقلانه تر داشته باشید.

 

خلاصه کتاب قدرت ذهن ناخودآگاه + نکات کلیدی

شما با مطالعه این خلاصه کتاب متوجه خواهید شد:

  • چگونه یک پزشک از ناخودآگاه خود برای کاهش میزان مرگ و میر استفاده کرد.
  • چرا باید فروش خانه خود را تجسم کنید.
  • چرا باید یاد بگیرید که رئیسی را که دوست ندارید، دوست داشته باشید.

 

ذهن ناخودآگاه مستعد پیشنهاداتی است که می توانید از آن به نفع خود استفاده کنید.

احتمالاً یادگیری دوچرخه سواری نیاز به توجه و تمرکز شدید ذهن خودآگاه شما دارد. اما پس از مدتی، ذهن ناخودآگاه شما احتمالاً شروع به کار می کند و خیلی زود دوچرخه سواری یک کار طبیعی و تقریباً خودکار می شود. این یک مثال عالی از یادگیری آگاهانه تا ناخودآگاه است. استفاده از آن فقط مستلزم مهار قدرت ذهن ناخودآگاه خود از طریق تکرار افکار مثبت است.

انریکو کاروسو، تنور اپرای ایتالیایی را در نظر بگیرید. در اواخر قرن نوزدهم، او در خانه‌ های اپرای معروف در سراسر اروپا و ایالات متحده اجرا می ‌کرد. با این حال، او از اسپاسم گلو رنج می برد و لحظاتی قبل از اینکه قرار باشد آواز بخواند، خیس عرق می شد. چرا؟

خب، چون ذهنش پر از افکار منفی بود. او همیشه تصور می‌ کرد که جمعیت از روی صحنه به او می ‌خندند یا اجرای ضعیفی دارد. با این وجود، او از ذهن ناخودآگاه خود برای مقابله با مداخلات ذهن خودآگاه استفاده کرد. در نهایت او به ذهن ناخودآگاه خود این توانایی را داد که ترس هایش را نادیده بگیرد و انرژی بیشتری را از قدرت خود آزاد کند.

به عبارت دیگر، ذهن ناخودآگاه بسیار قدرتمند است. در واقع، می تواند هر ایده ای را که شما به آن پیشنهاد دهید جذب و متجلی کند. برای مثال، روان‌ شناسان آزمایش‌ هایی انجام داده ‌اند که در آن یک هیپنوتیزور کارکشته، دانش ‌آموزان خود را قبل از اینکه به آنها بگوید که گربه هستند، در حالت هیپنوتیزم قرار می ‌دهد. سپس دانش ‌آموزان این بخش را با صحت کامل اجرا می‌ کنند. ذهن ناخودآگاه آنها به سادگی هر چیزی را که ذهن خودآگاه آنها معتقد است درست است، می پذیرد.

جراح اسکاتلندی، دکتر جیمز اسدیل را در نظر بگیرید. بین سالهای 1843 و 1846، او حدود 400 عمل از جمله قطع عضو را بسیار قبلتر از توسعه بیهوشی انجام داد. میزان مرگ و میر برای عمل های او به طرز باورنکردنی پایین بود، فقط دو یا سه درصد، و همه این ها به لطف تکنیک هیپنوتیزمی او بود که به بیمارانش پیشنهاد می کرد، عفونت نکنند. این ابزار هیپنوتیزمی کافی بود تا ذهن ناخودآگاه آنها و به نوبه خود بدنشان را به واکنش نشان دهد.

 

شما می توانید از قدرت تفکر مثبت و تجسم برای تحقق رویاهای خود استفاده کنید.

در قرن هجدهم، کشیش ها بیماران را با متقاعد کردنشان به اینکه خدا آنها را خوب می کند، شفا می دادند. به طور باورنکردنی، اغلب این رویکرد کار می کرد. اما شفادهنده واقعی، ذهن ناخودآگاه بود. این اثر به ظاهر فوق طبیعی را می توان با این واقعیت توضیح داد که افکار مثبت به ناخودآگاه شما قدرت درمان بیماری ها را می دهد.

به عنوان مثال، پس از ابتلای یکی از بستگان نویسنده کتاب قدرت ذهن ناخودآگاه یعنی آقای دکتر ژوزف مورفی به سل، پسرش مصمم شد که او را شفا دهد. او به پدرش گفت که از راهبی که اخیراً به زیارتگاه شفابخشی در اروپا رفته بود، صلیب خریده است، اما در حقیقت، فقط یک تکه چوب بود که از پیاده رو برداشته بود. او گفت که دست زدن به صلیب افراد بی شماری را شفا داده است.

  چگونه با گوش دادن موثر، آنچه را که مشتری نمی‌گوید، بشنوید؟!

پس پدرش آن چوب را گرفت و در حالی که او به خواب رفت، در دستش دعا کرد. صبح روز بعد، او کاملاً شفا یافت. در واقع، پدر چنان متقاعد شده بود که توسط صلیب شفا یافت که هیچکس حقیقت را به او نگفت. شکستن این توهم احتمالاً باعث ظهور مجدد بیماری می شود.

تصور چیزی که می ‌خواهید، به سادگی می‌ تواند به تحقق آن کمک کند. یک مثال خوب در اینجا از آموزه های نویسنده در کلیسای علوم الهی است که به یک برنامه رادیویی هفتگی با میلیون ها شنونده تبدیل شد. در بخشی از این برنامه، نویسنده ضمن توصیه به مردم در مورد روند فروش خانه، به روش فیلم ذهنی پرداخت.

در این روش از تجسم برای ایجاد و نگهداری یک تصویر ذهنی تا زمانی که ذهن ناخودآگاه آن را واقعی کند، استفاده می شود. در اولین قدم یک فروشنده خانه، اطمینان حاصل می کند، قیمت معقولی برای خانه اش تعیین کرده است. سپس، در حالت خواب آلود، روز فروش را جشن می گیرد.

همانطور که او چرت می زند و این تصویر را در ذهنش نگه می دارد، ذهن ناخودآگاهش او را با خریدار مرتبط می کند. این روند آنقدر خوب کار کرد که تعدادی از شنوندگان نامه هایی ارسال کردند و از نویسنده برای کمک به آنها برای فروش خانه هایشان تشکر کردند.

 

تجسم و اشتیاق می تواند به شما در دستیابی به نتایجِ فوق العاده کمک کند.

اکنون می دانید که چگونه تجسم می تواند به شما کمک کند خانه خود را بفروشید، اما این تازه شروع کار است. این ابزار قدرتمند می تواند کارهای بسیار بیشتری انجام دهد. حتی می تواند به جذب پول کمک کند و برای انجام این کار، فقط باید نتیجه دلخواه خود را تصور کنید و برای تحقق آن به ناخودآگاه خود تکیه کنید.

داستان پسری استرالیایی را در نظر بگیرید که با وجود نداشتن پول لازم برای شروع در مسیر رسیدن به این رویا، آرزو داشت پزشک و جراح شود. تا ماه ها هر شب، قبل از اینکه بخوابد، تصور می کرد که مدرک پزشکی را که نامش روی آن نوشته شده بود، روی دیوارش آویزان کرده است. در نهایت، پزشکی که پسر را می ‌شناخت، پتانسیل‌ هایی را در او دید و به او آموزش داد تا ابزار استریل کند، تزریق کند و در نهایت هزینه‌ های شهریه دانشکده پزشکی او را پرداخت.

راه دیگری که ذهن ناخودآگاه شما می تواند به شما کمک کند، غلبه بر حسادت و احساس حقارت است که می تواند مسیر شما را به سمت ثروت مسدود کند. برای مثال، دیدن یک چک هنگفت توسط شخص دیگری ممکن است باعث حسادت شما شود، اما به راحتی می توانید این حس را شکست دهید. راه حل این است که آرزوی ثروت بیشتر برای دیگران داشته باشید، این نوع نگرش به ناخودآگاه این سیگنال را می دهد که شما نیز سزاوار ثروت هستید.

در عوض اگر حسادت کنید، فقط از ثروت بالقوه خود جلوگیری می کنید و در نهایت، شما می توانید با جفت کردن تجسم و اشتیاق، از مزایای فوق العاده ای بهره مند شوید. برای مثال، نویسنده داروساز جوانی را می‌ شناخت که عاشق کار داروسازی بود و اغلب آرزو داشت داروخانه داشته باشد.

او ذهن خود را بر تجسم تصاویری از خود در حال توزیع نسخه ها متمرکز کرد و یک روز کار جدیدی را در یک فروشگاه زنجیره ای بزرگ آغاز کرد، جایی که با علاقه ای که همیشه تصور می کرد مطابقت داشت. در نهایت، او مدیر شد و پس از چهار سال، به اندازه کافی پس انداز کرده بود تا داروخانه خود را باز کند. او از طریق اشتیاق و تجسم در صنعت داروسازی پیشرفت کرد و توانست جاه طلبی های خود را محقق کند.

 

از ناخودآگاه برای هدایت انتخاب های خود و جذب شریک مورد نظرتان استفاده کنید.

آیا می دانستید هر انسانی یک سوم زندگی خود را در خواب می گذراند؟ اما این به معنای از دست رفتن زمان نیست. در واقع، چیزهای زیادی هنگام خواب اتفاق می ‌افتد. بدن شما انرژی خود را بازیابی می کند، سریع تر بهبود می یابد و به درستی غذا را هضم می کند. بخش فیزیکی بدن شما در هنگام استراحت بسیار فعال است، پس بهتر است باور کنید که ناخودآگاه شما در طول شب نیز کار می کند و تلاش می کند از شما محافظت کند. به طور باورنکردنی، این قدرت های شهودی ناخودآگاه شما می تواند به شما کمک کند.

  چاکرای قلب: دروازه ای به سوی عشق و وحدت

یکی از شنوندگان برنامه رادیویی کلیسای علوم الهی ژوزف مورفی، زنی از لس آنجلس را در نظر بگیرید. به او پیشنهاد کار در شهر نیویورک با دو برابر حقوق فعلی اش داده شد، اما نمی توانست تصمیم بگیرد که آن را بپذیرد یا نه. در پایان از ناخودآگاه خود راهنمایی گرفت و اطمینان داشت که جواب در خواب به او خواهد رسید. او در حالی که چرت می زد مدیتیشن را تمرین می کرد و صبح روز بعد این احساس قوی داشت که نباید این کار را انجام دهد.

ماه ‌ها بعد، زمانی که شرکت اعلام ورشکستگی کرد، انتخاب او تأیید شد. شهود ذهن ناخودآگاه، او را به تصمیم درست هدایت کرده بود و این تمام کاری نیست که ناخودآگاه شما می تواند در خواب برای شما انجام دهد. حتی ممکن است بتواند شریک رویایی شما را با تمرکز بر ویژگی هایی که می خواهید، پیدا کند.

به عنوان مثال، نویسنده معلمی را می ‌شناخت که دارای سه شوهر در گذشته اش بود، که همگی علی ‌رغم جذب او به ویژگی ‌های فعال، منفعل و ضعیف بودند. چه اتفاقی داشت می افتاد؟ شخصیت مردانه و مسلط او به طور ناخودآگاه شرکای مطیع را جذب کرده بود. با این حال، هر شب با تصور شوهر ایده آل خود، موفق شد الگو را بشکند. او به عنوان مسئول پذیرش در مطب دکتر مشغول به کار شد و بلافاصله متوجه شد که پزشک، مرد سالم و موفقی است که او تصور می کرد. خلاصه، آنها ازدواج کردند و زندگی مشترک خوبی داشتند.

 

شما می توانید شاد بودن را انتخاب کنید و افکار منفی را که در راه شما قرار دارند، از دست بدهید.

تقریباً همه می ‌دانند که چه لذتی را می ‌توانید پس از یافتن یک معامله بزرگ در بازار دستفروشی با یک اسکناس 20 دلاری در خیابان تجربه کنید. در مقابل ما می دانیم که چنین شادی زودگذر است. خوشبختانه راه هایی وجود دارد که می توانید شادی بیشتری را وارد زندگی خود کنید. این راه ها با تغییر افکار شما شروع می شود.

برای شاد بودن باید شادی را انتخاب کنید. به عنوان مثال، یک بار فروشنده ای از جوزف مورفی درخواست مشاوره کرد، زیرا علیرغم اینکه به طور مداوم از همکاران خود بهتر عمل می کرد، هرگز برای کار خود شناخته نشده بود. او این اختلاف را ناشی از این باور دانست که مدیر فروش او را دوست ندارد و بنابراین با او بد رفتار می کند.

ذهن او پر از خصومت و خشم نسبت به آن مدیر فروش بود و در نهایت این افکار مانع پیشرفت او شد. با این حال، او متوجه شد این قدرت را دارد که به جای تصورات منفی، با روی آوردن به یک طرز فکر مثبت، شادی را انتخاب کند. او شروع به آرزوی سلامتی و موفقیت برای مدیرش کرد، برای دست دادن دوستانه وارد خانه شد و لبخندی درخشان به او هدیه کرد.

یک روز، مدیرش با او تماس گرفت و سمت او را به سمت بالاتری ارتقا داد و در این روند حقوق زیادی به او اهدا کرد. نکته مهم در اینجا این است که افکار منفی بسیار مضر هستند و حتی می توانند شما را از رسیدن به آرامش باز دارند.

یکی دیگر از همکاران نویسنده را در نظر بگیرید که هر روز تا یک بامداد کار می کرد و از همسر و دو پسرش غافل می شد و خود را به فشار خون مبتلا می کرد. چرا او اینقدر معتاد به کار بود؟ خوب، ابتدا مشخص نبود. اما وقتی این شخص کمی عمیق‌ تر شد، متوجه شد سال‌ ها قبل برای درمان برادر متوفی ‌اش درست عمل نکرده و از این موضوع پشیمان است.

از آنجا که چنین احساس گناهی در او وجود داشت، خود را با کار بی وقفه تنبیه می کرد و از دیدن خانواده اش جلوگیری می کرد. اما این شخص برای پایان دادن به این رنج و شفای خود، ابتدا باید خود را می بخشید. به همین جهت، با بخشیدن خود او اکنون برای خانواده خود وقت زیادی می گذارد و ساعات منظمی کار می کند.

  چاکرای چشم سوم: 5 راه برای باز کردن بینش معنوی

 

برای غلبه بر موانع و جوان ماندن، ترس ها را با افکار مثبت جایگزین کنید.

وقتی بچه بودید از هیولاهایی که زیر تخت پنهان شده بودند می ترسیدید؟ اگر شما هم مثل خیلی از بچه‌ ها بودید، احتمالاً وقتی مادرتان چراغ را روشن می کرد و نشان می داد که همه چیز امن است، احساس آرامش می کردید. حقیقت این است که همه ترس ها بر اساس چنین افکار نادرستی ساخته شده اند و با مقابله با آنها می توان وحشت را کاهش داد. برخی از رایج ترین ترس ها از شکست و ناتوانی ناشی می شوند.

داستان آقای جونز را در نظر بگیرید که نمی ‌توانست انگیزه خود را برای نوشیدن بیش از حد کنترل کند. او گاهی دو هفته متوالی مست می ماند. شکست مداوم او در ترک الکل باعث شده بود که او احساس ناتوانی کند و ترس از اینکه دوباره شکست بخورد باعث شد دست از تلاش بردارد.

سرانجام، تنها پس از از دست دادن خانواده اش تصمیم گرفت با این ترس ها روبرو شود. او خود را در حالت آرامش قرار داد و تصور کرد که دخترش او را به خاطر هوشیاری تمجید می کند. از طریق این روند، او توانست به تدریج مشروب خواری را کنار بگذارد.

یکی دیگر از ترس های رایج، ترس از پیری است که می توان با اصلاح فرآیندهای فکری خود بر آن غلبه کرد. به هر حال، زمانی پیر می ‌شوید که از رویاپردازی و یادگیری مهارت‌ های جدید دست بکشید، به این معنی که جوان ماندن در واقع فقط به معنای فعال ماندن است.

مدیری را در نظر بگیرید که آدم نزدیکی به جوزف مورفی بود. او پس از گذراندن اکثریت قریب به اتفاق زندگی خود به تحصیل و کار، در سن 65 سالگی بازنشسته شد. او به جای ترس از سال های آخر عمر، بازنشستگی را فرصتی برای دنبال کردن چیزهایی می دانست که همیشه می خواست. او در کلاس های عکاسی شرکت کرد، به دور دنیا سفر کرد و عکس گرفت و در نهایت در این زمینه سخنران شد.

اشتیاق ساده او برای این سرگرمی، او را به ادامه یادگیری سوق داد، قلبش را جوان نگه داشت و ذهن و بدنش را وادار کرد که از همین روش پیروی کند. پدر جوزف مورفی را در نظر بگیرید که در 65 سالگی فرانسه را یاد گرفت و در 70 سالگی متخصص زبان شد. پس از آن به تحصیل زبان گالیک پرداخت و تا زمان مرگش در سن 99 سالگی به آموزش زبان پرداخت.

 

خلاصه نهایی

پیام کلیدی در خلاصه کتاب قدرت ذهن ناخودآگاه

ذهن ناخودآگاه شما دائما در حال کار است و شما می توانید از قدرت آن به نفع خود استفاده کنید. این نیروی خفته می تواند به شما کمک کند تا با هر مشکلی در زندگی خود مقابله کنید و احساس شما را هم از نظر عاطفی و هم از نظر فیزیکی بهبود بخشد. در نهایت، کل این فرآیند به تجسم موفقیت و دور کردن افکار منفی بستگی دارد.

توصیه عملی کتاب

از یک تکنیک ساده برای غلبه بر ترس استفاده کنید. اگر با ترسی دست و پنجه نرم می کنید، مهم نیست که چه باشد، یک رویکرد ساده را برای غلبه بر آن امتحان کنید. پنج یا ده دقیقه، سه بار در روز، بنشینید و تصور کنید کاری را انجام می دهید که از آن می ترسید. به وضوح این تجربه را به عنوان تجربه ای شاد تصور کنید که مردم شما را تشویق می کنند. با تمرین ذهنی برای غلبه بر ترس از این طریق، این ایده در ذهن ناخودآگاه شما ریشه می گیرد، حتی زمانی که تصورش را نمی کنید و در نهایت ترس از بین می رود.

 

نظر شما چیست؟

مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب قدرت ذهن ناخودآگاه اثر ژوزف مورفی برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.

راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟

امتیاز 4.01 از 68 رای

آموزش پیشنهادی

آیا ویدیوهای آموزشی نویسنده این کتاب در سایت نگرش نیک موجود است؟

آیا پادکست (صوت فارسی) این
خلاصه کتاب نیز موجود است؟

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد کیان
محمد کیان
1 سال قبل

این کتاب عالیه

امیررضا امیری
امیررضا امیری
1 سال قبل

به جرات میتونم بگم این کتاب شاه کلید موفقیته و از کتاب هایی که باب پراکتور توصیه کرده بود که بخونیم

آموزش جدید: مسترکلاس خواب – دکتر متیو واکر

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×