قدرت کلام – روز پنجم

بفرست برای دوستت
دانستن قدر زندگی

فهرست مطالب

امروز یاد می گیریم که قدر زندگی را بدانیم و به این درک برسیم که زندگی ما ممکن است در یک لحظه تمام شود. هیچ ضمانتی وجود ندارد که ما سال دیگر زنده باشیم. بیاموزید که هر روزتان را به بهترین نحو زندگی کنید.

هر وقت با افرادی صحبت می کنم که تجربیات بسیار سختی را در زندگی از سر گذرانده اند، از بیماری گرفته تا تصادف یا هر چالش دیگری، می بینم که بدون قبول شکست به مرحله ای رسیده اند که هر روزشان را بیشتر از گذشته تحسین می کنند.

آنها حتی از کنار یک لحظه هم بی اعتنا رد نمی شوند. آنها هر روز را هدیه ای از طرف خداوند می بینند.

باید به این درک برسیم که زندگی ما ممکن است در یک لحظه تمام شود. هیچ ضمانتی وجود ندارد که ما سال دیگر زنده باشیم. بیاموزید که هر روزتان را به بهترین نحو زندگی کنید. شکایت نکنید. روی آنچه اشتباه است تمرکز نکنید. شکرگزار فرصتی باشید که به شما داده شده تا هر روز را تجربه کنید.

ممکن است اوضاع عالی نباشد. ممکن است درد و رنج و بدبختی داشته باشید. اما اگر از چشم اندازی وسیع تر نگاه کنید، می فهمید که ممکن بود زندگی تان بسیار بدتر از این باشد. هر روز باید طوری زندگی کنید که انگار آخرین روز زندگی تان است.

  قدرت کلام - روز چهارم

از شخصی شنیدم که می گفت:

«اگر فقط یک ساعت دیگر زنده بودی، به چه کسی تلفن می زدی، چه می گفتی؟ منتظر چه چیزی می ماندی؟»

از کنار آنچه خدا به شما داده بی اعتنا رد نشوید. شاید متوجه نشوید اما همه ی ما در روزهای خوش گذشته زندگی می کنیم. مطمئنم بیست سال یا سی سال بعد، به گذشته نگاه می کنید و می گویید:

«چه ایام خوشی بود آن روزها! زمانی را به یاد می آورم که ساخت کلیسای لیکوود در هیوستون شرقی تمام شد. یا زمانی را که جول مردی جوان بود و برادرش پائول هنوز کمی مو روی سرش بود!» این ها همان روزهای خوب گذشته اند.

سال ها قبل با مرد جوانی که ورزشکاری قوی بود، بسکتبال بازی می کردم. مدتی بود یکی از چشمانش دچار مشکل شده بود. وقتی به دکتر مراجعه کرد، دکتر به او گفت که به نوعی سرطان مبتلا شده که بینایی آن چشمش را تهدید می کند.

همان طور که می توان حدس زد، مرد جوان از نظر روحی فرو پاشید. اصلاً نمی توانست این موضوع را باور کند. سپس تحت عمل جراحی قرار گرفت و پزشکان معالجش فهمیدند که او اصلاً سرطان ندارد. در عوض یک توده ی قارچ مانند غیرعادی پیدا کردند که به راحتی می شد آن را خارج کرد.

  مقاله مولتی ویتامین روح (جملات جول اوستین) - قسمت چهارم

بینایی او برگشت. دوستم وقتی پس از عمل به هوش آمد و این اخبار خوب را شنید، گفت:

«امروز بهترین روز زندگی ام است.»

فکرش را بکنید. او برنده ی بلیت بخت آزمایی نشده بود. ترفیع شغلی فوق العاده ای هم نگرفته بود. خانه ای جدید هم نخریده بود. فقط فهمیده بود که می تواند مثل گذشته با همان چشم ببیند.

به من گفت:

«جول، حالا دیگر هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم، عمداً به همه جا نگاه می کنم. به فرزندانم خیره می شوم. بیرون می روم و برگ ها را تماشا می کنم. وقت می گذارم و بلوطی را بر می دارم و به آن زل می زنم.»

از آنجا که دوستم تقریباً بینایی اش را از دست داده بود، اکنون «دیدن» برایش معنایی کاملاً تازه پیدا کرده بود. حالا با شور و شوق بیشتری بینایی اش را تحسین می کرد. قدر زندگی را بدانیم.

  مقاله خدا کیست؟ - جول اوستین و مورگان فریمن

جملات تأکیدی روز پنجم

من ایمان دارم که به خاطر حضور خداوند در زندگی ام و هر آنچه او انجام می دهد، شکرگزارم. من با بی اعتنایی از کنار مردم، فرصت ها و لطفی که خداوند بدان متبرکم ساخته است، رد نخواهم شد. من آنچه را درست و آنچه را اشتباه است، می بینم. برای آنچه دارم خدا را سپاس می گویم و برای آنچه که ندارم، شکایتی نمی کنم. هر روز را هدیه ای از طرف پروردگار می دانم. قلب من سرشار است از ستایش و قدردانی نسبت به همه ی الطاف الهی. این باور من است.

قسمت های دیگر را هم بخوانید:

امتیاز 5.00 از 1 رای

آموزش پیشنهادی

جول اوستین

248 سمینار

110 ساعت

449000 تومان
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آموزش جدید: مسترکلاس خواب – دکتر متیو واکر 

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×