خلاصه کتاب خودت را به فنا نده اثر گری جان بیشاپ

بفرست برای دوستت
مشخصات کتاب

فهرست مطالب

خلاصه کتاب خودت را به فنا نده (Unfu-ck yourself) اثر گری جان بیشاپ استراتژی هایی را برای غلبه بر بدترین دشمن تان به شما یاد می دهد. به این سوال جواب دهید:‌از بین همه افراد زندگی تان، بیشتر وقت خود را صرف صحبت با چه کسی می کنید؟ اگر جواب شما مادرتان است و روزی هفت بار به او زنگ می زنید، اشتباه می کنید. اگر جواب شما بهترین دوستتان است، حتی اگر با هم زندگی می کنید، باز هم اشتباه می کنید.

اگر پاسخ شما مکالمه با اعضای فعال‌ گروه واتس ‌اپ است، اشتباه می ‌کنید حتی اگر همین لحظه در حال ارسال یک ایموجی خنده‌ برای آنها هستید! شخصی که بیشتر از همه با او صحبت می کنید، خودتان هستید. شما تقریباً 50000 فکر در روز دارید و بسیاری از این افکار در چارچوب خودگفتاری رخ می دهند! درست است. شما در حال گفتگوی دائمی با خودتان به روش های مختلف هستید.

اکنون این امکان وجود دارد که آن مکالماتی که با خودتان دارید به طور یکنواخت حمایتی، دلگرم کننده و منطقی باشد. اما اگر فرض می کنید که شما مانند بسیاری از مردم گاهی اوقات، حتی در بسیاری از مواقع، صداهایی در ذهن شما منفی، تضعیف کننده و وحشت زده می شوند، باید بدانید که این صداها شما را از زندگی ای که واقعاً می خواهید باز می دارند.

تغییر نحوه صحبت با خود می تواند همه چیز را دگرگون کند. خلاصه کتاب خودت را به فنا نده با ارائه چهار ادعای رادیکال به شما در تغییر افکارتان و اثبات آنها کمک می ‌کند.

 

زندگی ای را که برای خود انتخاب کرده اید، پیش بگیرید

با خودتان صادق باشید، بخش هایی از زندگی شما وجود دارد که به نظر رضایت بخش نیست. مثلاً ماندن در شغلی که با مشکلات بزرگی روبرو است… و شما با ناراحتی های جزئی کنار می آیید.

اگر مایلید شرایط نامناسب را تحمل کنید، در واقع زندگی با آنها را انتخاب کرده اید. بنابراین در اینجا یک سوال وجود دارد:

آیا حاضرید چیزی که شما را به سمت پایین می کشد تغییر دهید؟

ممکن است وسوسه شوید و بگویید “بله، البته که مایل هستم، اما…” هشدااااار…

آگاه باشید که به محض اینکه کلمه “اما” به میان بیاید، یعنی شروع به توجیه انتخاب خود برای تغییر نکردن زندگی به سمت “بهتر” می کنید. راحت تر بودن با نکات منفی زندگی نسبت به انجام کارهای مورد نیاز برای تغییرِ آنها، آسان تر است. پیدا کردن رغبت یا میل زیاد سخت است اما هنگامی که به آن دسترسی پیدا کردید، متوجه خواهید شد که نیروی قدرتمندی است. همانطور که نیکولو ماکیاولی، استراتژیست سیاسی می گوید: “جایی که رغبت یا میل زیاد است، دشواری ها نمی توانند بزرگ باشند.”

بنابراین، چگونه میل را به زندگی خود دعوت می کنید؟ با واقعی شدن شروع کنید. چه چیزی را می خواهید در زندگی خود تغییر دهید اما نتوانسته اید؟ چرا کاری برای آن انجام نداده اید؟

شاید شما خیلی سرتان شلوغ است یا خیلی خسته یا هنوز کاملا آماده نیستید. اما واقعاً تنها یک دلیل وجود دارد که شما آن تغییر را ایجاد نکرده اید، و آن هم خود شما هستید.

شما حاضر به انجام کار برای بهبود اوضاع نبوده اید. اما افسرده نشوید و نسبت به خودتان دلخور نشوید، خودتان را سرزنش نکنید.

درک اینکه شما در حال ایجاد زندگی ای هستید که برای خود نمی خواهید، رهایی بخش است. زیرا این بدان معناست که شما به همان اندازه قادر به تجلی زندگی ای هستید که می خواهید.

هنگامی که میزان قدرت دیوانه ‌واری را که بر زندگی خود دارید پذیرفتید، فقط به این تمایل نیاز دارید که از آن قدرت برای ایجاد تغییرات لازم استفاده کنید. بنابراین، این اولین ادعایی است که خودگویی منفی شما را از نو می سازد که بگویید: من حاضرم.

  • آیا حاضرید شغل خود را تغییر دهید؟ من حاضرم.
  • آیا مایل به بهبود روابط خود هستید؟ من حاضرم.
  • آیا حاضرید به باشگاه بروید، به یک شهر جدید بروید، کار خود را انجام دهید؟ من حاضرم.

در اینجا یک ترفند کوچک وجود دارد، اگر از تغییرات بزرگ پیش رو احساس ترس می کنید، فیلمنامه را ورق بزنید. روی چیزهایی تمرکز کنید که دیگر تمایلی به تحمل آنها ندارید. مثلا شغل خود را تغییر دهید و به سمت نقشی جدید جهش پیدا کنید. از خود بپرسید: آیا حاضرید زندگی خود را صرف کارهایی کنید که نیازهای شما را برآورده نمی کند و برای افرادی که قدردان تلاش های شما نیستند زمان بگذارید؟ شما می دانید چگونه باید به این سوال پاسخ دهید: من نمی خواهم!

تمایل داشتن یک عصای جادویی نیست و تغییر را ایجاد نمی کند. تغییر از طریق کار، پشتکار و فداکاری اتفاق می افتد. اما حالت تمایل (اشتیاق) چیزی است که زمینه را فراهم می ‌کند تا همه اینها اتفاق بیفتد.

  زندگینامه جول اوستین | جول اوستین کیست؟ + سمینارهای کامل 2024

 

اگر واقعاً می خواهید برنده شوید، بازی را تغییر دهید

حدس بزنید چه شده است؟ شما برخلاف تصورتان یک برنده هستید. ممکن است آرزو کنید ای کاش پول بیشتری کسب می کردید یا مجرد نبودید. اما شما در زندگی خود برنده هستید. بیایید به مثال جَک نگاه کنیم. او بیش از هر چیز می خواهد عشقی پایدار پیدا کند. پس از چند رابطه ناموفق و چند جدایی بد، جک از خود می پرسد که آیا قرار است همیشه مجرد باشد یا خیر. او به عشق ‌های گذشته و خاطرات دردناک دوران کودکی فکر می‌ کند و هر موردی را که احساس بدی نسبت به آنها داشت، از بین می‌ برد.

سپس، او فرد مناسبش را پیدا می کند. اما پس از آن، همه چیز شروع به فروپاشی می کند، همانطور که همیشه برای جک اتفاق می افتاد. جر و بحث های کوچک به دعواهای تمام عیار تبدیل می شود. جرقه عاشقانه تبخیر می شود و همانطور که او از این رابطه دور می شود، احساس برنده شدن می کند. زیرا می داند که برخلاف تصوراتش او یک فرد دوست داشتنی است.

همه باورهایی که داریم ما را عقب نگه می دارند:

  • من دوست داشتنی نیستم
  • یا خیلی باهوش نیستم
  • یا از نظر مالی بد هستم.

ما نمی ‌خواهیم این باورها زندگی ما را تعریف کنند، اما سخت تلاش می کنیم تا درستی آنها را ثابت کنیم!

چگونه می توانید این باورهای منفی را رها کنید؟

با شناسایی آنها شروع کنید. بسیاری از ما حتی از باورهایی که بارها و بارها به خودمان ثابت می کنیم آگاه نیستیم، زیرا آنها در ضمیر ناخودآگاه ما دفن شده اند. حوزه ‌های مشکل ‌ساز زندگی ‌تان را که احساس می‌ کنید در آن گیر کرده ‌اید و نمی ‌توانید از آن فرار کنید، شناسایی کرده اید؟ ببینید آیا می ‌توانید «بُرد»ی را که در آنجا اتفاق می ‌افتد کشف کنید؟ چه باوری را با رفتار خود به خود ثابت می کنید؟

اکنون، بخش سخت اینجاست: برای غلبه بر این باور، باید ثابت کنید که اشتباه است. بیایید بگوییم که شما معتقدید که یک اهمالگر مزمن هستید. هر بار که به جای کار در شبکه های اجتماعی سرگرم هستید، این باور را به خودتان ثابت می کنید. برای اینکه ثابت کنید اشتباه می کنید، باید بر اهمال کاری خود غلبه کنید.

شما می دانید چه کاری باید انجام دهید: سازماندهی کنید، وقت خود را هدر ندهید، نظم و انضباط را پرورش دهید. اما ابتدا باید افکار منفی درونی خود را ساکت کنید. با پر کردن ذهن خود با افکار مثبت و سازنده، این باور غیر مفید را از بین ببرید. به طور خاص، با جزئیات تجسم کنید که چگونه بر باورهای منفی خود غلبه خواهید کرد. (پیشنهاد می کنم سمینار پارادایم شیفت باب پراکتور را ببینید)

یک برنامه بازی بسازید. وقتی میل به تعویق انداختن دارید چه خواهید کرد؟ تکنیک‌ هایی را که برای غلبه بر این نیاز استفاده می ‌کنید فهرست کنید، مثلاً یک مسدودکننده اینترنت نصب کنید، یا برای هر 90 دقیقه کار متمرکز به خودتان جایزه بدهید.

تصور کنید وقتی اهمال کاری را با بهره وری عوض کنید، چقدر احساس خوبی خواهید داشت. پروژه هایی را که به پایان خواهید رساند فهرست کنید. برای کارهای سرگرم ‌کننده‌ ای که انجام می ‌دهید و ساعت‌ هایی را برای اجتناب از کار تلف نمی‌ کنید، برنامه ‌ریزی کنید.

هر چه بیشتر ذهن خود را با افکار مثبت و فعال در مورد اینکه چگونه بر باور منفی خود غلبه خواهید کرد پر کنید، فضای کمتری برای آن باور در نظر می گیرید. و هر زمان که احساس کردید آن باورهای قدیمی و منفی دوباره به درون شما می خزند، این ادعا را به خاطر بسپارید: من برای برنده شدن برنامه ریزی می کنم!

فقط مطمئن شوید بازی‌ ای که برنده می ‌شوید همان بازی‌ ای است که واقعاً می‌ خواهید انجام دهید.

 

مشکل سختی دارید؟ یک چشم انداز برای آن پیدا کنید

مهم نیست چقدر طرز فکر شما مثبت است، زندگی باز هم چیزهای سنگینی را به سمت شما پرتاب خواهد کرد. روابط خراب می شوند. اطرافیان تان از دنیا خواهند رفت. شما باید با تروما، مشکلات سلامتی، مشکلات مالی و موارد دیگر دست و پنجه نرم کنید. مثبت اندیشی، شما را از هیچ یک از آنها محافظت نمی کند.

اما خبر خوب اینجاست. هنگامی که زندگی اتفاق می افتد، طرز فکر شما می تواند پاسخ شما را به شکلی قدرتمند تنظیم کند. با یک طرز فکر منفی، یک مشکل می تواند برای منفجر کردن کل زندگی شما کافی باشد.

به عنوان مثال، استرس ناشی از یک بحران مالی می ‌تواند به سایر بخش ‌های زندگی ‌تان نفوذ کند، در این صورت متوجه می ‌شوید که برای شامی دلپذیر با شریک زندگی ‌تان واکنش بدی از خود نشان می دهید و در محل کارتان عملکرد ضعیفی دارید. به زودی خودتان را در موقعیتی می بینید که با خود می گویید: زندگی من خیلی سخت است و نمی توانم استراحت کنم.

  خلاصه کتاب وقتی بمیری چه کسی برایت گریه می کند اثر رابین شارما

از سوی دیگر، پرورش ذهنیت مثبت به شما امکان می ‌دهد با چالش ‌های خود بدون فرو رفتن در افسردگی و ناامیدی مقابله کنید. بنابراین دفعه بعد که با یکی از مشکلات بزرگ زندگی روبرو شدید، با خود می گویید: “من نسبت به آن آگاه هستم”. آگاهی به این معنی نیست که شما احساس بدی ندارید، بلکه شما را تشویق به کاهش احساس درد می کند. این یک یادآوری است که شما به اندازه کافی قوی هستید و می توانید با سخت ترین چالش ها کنار بیایید. در اینجا یک تمرین تجسم خلاق طراحی شده است تا شما را با خودتان همراه کند.

تصور کنید شما در وسط یک راه آهن ایستاده اید. پشت سر شما، مسیرها تا دوردست کشیده می شوند و در مقابل شما، آنها در افق ناپدید می شوند. مسیرها، زندگی شما هستند، گذشته پشت سر شما و آینده پیش‌روی شما است. بیایید به مسیرها برگردیم. در حین سفر، برخی از بهترین و معنادارترین خاطرات خود را به خاطر بسپارید:

اولین سفر با کسی که دوستش داشتید، تعطیلات شگفت انگیزی که رفتید، روزی که به شغل رویایی خود رسیدید. تمام راه را به دوران کودکی خود برگردید. به یاد بیاورید که در یک مسابقه در مدرسه ابتدایی برنده شدید یا با بهترین دوست خود از درخت بالا رفتید.

تمرین را تکرار کنید. اما این بار روی بدترین خاطرات خود تمرکز کنید. تمام مواقعی که درد و ناامیدی را تجربه کردید. امتحانات ناموفق، بستری شدن در بیمارستان، مشاجرات، زمان هایی که حساب بانکی شما مسدود شده بود.

اکنون روی جایی که ایستاده اید تمرکز کنید. به همه چیزهایی که از سر گذرانده اید، خوب و بد فکر کنید. به آینده نگاه کنید. این مسیرها خیلی طول می کشند.

پتانسیل بسیار زیادی برای زندگی بیشتر در شما وجود دارد. خوب و بد، آزمایش‌ ها و مصیبت‌ هایی وجود خواهد داشت، اما تجربه ‌های جدیدی نیز وجود خواهد داشت، مثلا ممکن است شما فرزند تازه متولد شده خود را در آغوش بگیرید، به مقصدی که همیشه آرزویش را داشتید سفر کنید و یا با کسی ملاقات کنید که منتظرش بودید.

نکته این است که شما قبلاً بر بسیاری از مشکلات غلبه کرده اید. بسیاری از آنها ممکن است در آن زمان برای شما احساس غیرقابل حل شدن و استرس زایی داشتند، اما اکنون شما در تلاش هستید که دلیل آن را به خاطر بیاورید. شما بر مشکلات جدید نیز غلبه خواهید کرد. به زودی یک توقف در مسیر راه آهن زندگی شما اتفاق خواهد افتاد و با چالش ‌های جدید دست و پنجه نرم خواهید کرد و شادی‌ های جدیدی را تجربه خواهید کرد.

جست و جوی یک چشم انداز، راهی عالی برای یادآوری تمام موانعی است که قبلاً بر آنها غلبه کرده اید. شما می دانید که قبلاً با چیزهای سختی برخورد کرده اید و حالا می توانید با آنها مقابله کنید.

 

با عدم قطعیت دوست شوید

هر بار که شما پیش بینی آب و هوا را بررسی می کنید، روندهای بازار سهام را مطالعه می کنید، یا نظرسنجی های انتخاباتی را مطالعه می کنید، احساساتی مانند یقین، اطمینان یا قطعیت در شما بوجود می آید.

به زبان ساده، ما دوست داریم بدانیم در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد. اما در اینجا دلیلی وجود دارد که شما باید به ترک قطعیت بپردازید، زیرا قطعیت دشمن جدید شما است. (پیشنهاد می کنم سمینار طرز فکر موفقیت تونی رابینز را ببینید)

هیچ چیز جدیدی بدون درجه ای از عدم قطعیت اتفاق نمی افتد. خواه خودتان را در موقعیتی برای پیدا کردن دوستان جدید قرار دهید یا در محل کار ریسک کنید تا به درجات حرفه ‌ای جدید برسید، عدم قطعیت را به درون خود دعوت می ‌کنید و اگر ترس شما از عدم قطعیت، بیشتر از تمایل شما برای ارائه یک ایده درخشان باشد، هرگز متوجه نمی شوید.

زندگی بدون عدم قطعیت راکد است. اگر می ‌خواهید زندگی خود را به سمت فرصت ‌ها، امکان‌ ها و رشد سوق دهید، با این ادعا شروع کنید: من از عدم قطعیت استقبال می‌ کنم.

بیایید عمیق تر فکر کنیم. چه چیزی شما را از پذیرش عدم قطعیت باز می دارد؟ بسیاری از مردم از عدم قطعیت بیزارند، زیرا می خواهند از موقعیت هایی که آنها را در معرض قضاوت قرار می دهد اجتناب کنند. ما نمی خواهیم مردم فکر کنند که ما فردی بی دست و پا، عجیب و غریب یا شکست خورده هستیم. اما زندگی باعث می شود که:

  زندگی نامه باب پراکتور - باب پراکتور کیست؟

مردم همیشه شما را به خاطر ریسک کردن تشویق نمی کنند و شما همیشه در مقابل شجاعت، پاداشی دریافت نمی کنید.

ما در یک جهان پر هرج و مرج زندگی می کنیم. شما می توانید هر کاری که در توان دارید انجام دهید تا از بلاتکلیفی دوری کنید. عدم قطعیت تضمین شده است و تمام وحشیانه ترین رویاها و بهترین تجربیات شما در آنجا منتظر شما هستند. اجازه ندهید ترس، شما را از کشف آنها باز دارد.

افکار، اعمال شما را تعریف نمی کنند. تغییر تفکر مهم ترین کاری است که می توانید برای ایجاد تغییرات در زندگی خود انجام دهید. در اینجا چند تناقض وجود دارد:

افکار و اعمال مهم نیستند. دلیل اینکه شما باید تفکر خود را تغییر دهید این است که اتخاذ یک روش خودگویی مثبت به شما انگیزه می دهد تا افکار مثبت را به اقدامات مثبت تبدیل کنید. اما حتی خودگویی دائماً مثبت، حمایت ‌کننده، عمل ‌گرایانه و انعطاف ‌پذیر، افکار مبتنی بر ترس و شک را از ذهن شما حذف نخواهد کرد! این افکار همیشه وارد می شوند و برخی از روزها، زمانی که اوضاع به خصوص تاریک می شود، هیچ یک از اظهاراتی که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، برای دور نگه داشتن این افکار کارساز نخواهد بود.

خب حالا چکاری باید انجام بدهید؟ ساده است:

افکار خود را نادیده بگیرید و اقدام کنید. در ابتدای این کتاب، متوجه شدید که شما روزانه بیش از 50000 فکر دارید. تلاش برای کنترل همه آنها تمرینی بیهوده خواهد بود. گاهی اوقات برای مثبت اندیشی تلاش می کنید و این اشکالی ندارد. نیازی نیست احساس مثبت داشته باشید، فقط باید طوری رفتار کنید که انگار مثبت هستید.

فرض کنید از شما خواسته شده در یک کنفرانس مهم سخنرانی کنید. این یک فرصت بزرگ برای شما است، اما افکار منفی بلافاصله شروع به نفوذ به ذهن تان می کنند. شما زمان برای جمع آوری اطلاعات روی کاغذ ندارید. در مقایسه با سایر مجریان با تجربه تر، ناتوان به نظر خواهید رسید. شما سعی می ‌کنید با استفاده از خودگفتاری مثبت، آن افکار منفی را دوباره قالب‌ بندی کنید، اما نتیجه نمی ‌دهد. چه کاری باید انجام دهید؟ دعوت را رد کنید؟

جواب منفی است. شما با تمام آن افکار، با اعتماد به نفس می نشینید و سپس بلند می شوید و سخنرانی می کنید. عمل کردن با وجود افکار منفی باعث چند چیز می شود:

✅ اول، طوری رفتار می کنید که انگار مطمئن هستید حتی زمانی که اعتماد به نفس ندارید، می توانید یک ترفند جادویی عجیب را روی مغز خود انجام دهید. می توانید بیشتر از قبل فکر کنید و احساس اعتماد به خودتان کنید. اغلب اوقات، می توانید مثبت فکر کنید تا مثبت عمل کنید. اما گاهی اوقات، قبل از اینکه بتوانید مثبت فکر کنید، باید مثبت عمل کنید.

✅ دوم، هنگامی که درگیر انجام یک کار هستید، فضای مغزی کمتری برای افکار منفی خواهید داشت. انجام کاری که فکر می ‌کنید نمی ‌خواهید انجام دهید، می‌ تواند حواس شما را از این تصور که نمی‌ خواهید انجامش دهید منحرف کند.

✅ سوم، این احتمال وجود دارد که وقتی شروع به انجام کاری می کنید که از آن اجتناب می‌ کردید، آنقدر بد نباشد که می ‌ترسیدید. و این کار بازخورد مثبت به مغز شما ارسال می کند. اگر آن کنفرانس را ارائه دهید و کسی به شما نخندد، علاوه بر پیروزی، با یک برد در آینده تان رو به رو می شوید.

دفعه بعد که از شما خواسته می‌ شود سخنرانی کنید، مغزتان به یاد می‌ آورد که دفعه قبل اوضاع خیلی بد نبوده است. سپس شما مدعی می شوید که: من آن فردی که افکارم می گوید نیستم. من همان فردی هستم که اقدام می کند. در صورت نیاز تکرار کنید. سپس بیرون بروید و شروع به اقدام کنید.

 

خلاصه نهایی

یک نفر شما را از زندگی به گونه ای که می خواهید باز می دارد و آن شخص شما هستید. خودگویی منفی و باورهای انتقادی شما را به پایین می کشانند. استفاده از اظهارات مثبت قدرتمند می تواند به شما کمک کند طرز فکر و زندگی خود را تغییر دهید.

 

نظر شما چیست؟

مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب خودت را به فنا نده برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.

راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟

امتیاز 4.00 از 18 رای

آموزش پیشنهادی

آیا ویدیوهای آموزشی نویسنده این کتاب در سایت نگرش نیک موجود است؟

آیا پادکست (صوت فارسی) این
خلاصه کتاب نیز موجود است؟

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تهمینه زنجانی
تهمینه زنجانی
1 سال قبل

عالی بود

محمد کیان
محمد کیان
1 سال قبل

این سبک کتاب بهت انرژی و روحیه خوبی میده ممنون بابنت انتشارش

مهران محمدی
مهران محمدی
1 سال قبل

مهمترین دلیل موفقیت برعکس چیزی که فکر می کنید می خوام بگم نه تلاش زیاده نه ایده فوق‌العاده‌ نه هیچ چیز دیگه(البته اینا مهمه ولی مهمترین نیست) به قول محمدعلی کلی: مهمترین دلیل تمایز من این است که شب زود می خوابم از دخترها و پارتی و حواس‌پرتی فاصله می گیرم، مواد و الکل نمی نوشم. اگه دقت کنید بیشتر فاصله گرفتن از غل و زنجیرهامون هستن تا عوامل هل دهنده

جلیل شعبانی
جلیل شعبانی
10 ماه قبل

ما همانیم که می اندیشیم، نحوه اندیشیدن ما باورهامون رو میسازه و باورهامون رفتار میسازه

آموزش جدید: مسترکلاس خواب – دکتر متیو واکر 

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×