خلاصه کتاب برتری خفیف نوشته جف اولسون، فلسفهای ساده اما قدرتمند را برای رسیدن به موفقیت ارائه میدهد: انجام کارهای کوچک و مداوم در طول زمان. چرا افراد مختلف با وجود داشتن ابزار، منابع و فرصتهای مشابه، به سطوح یکسانی از موفقیت دست پیدا نمیکنند؟
آیا این به شانس، استعداد یا دانش به دست آمده از کتابها بستگی دارد؟ طبق گفتهی جف السون، نویسنده کتاب برتری خفیف، موفقیت و شکست هر دو نتیجهی مزیتهای جزئی یا همان برترین های خفیف (یا به عبارت دیگر، فلسفهی «موفقیت در گذر زمان») هستند:
این ایده که موفقیت بر اساس تکرار مداوم اقدامات ساده و منضبط در طول زمان ساخته میشود.
در این خلاصه کتاب، ارزشِ این انضباطهای ساده و اینکه چگونه آنها باعث رشد شما در طول زمان میشوند را یاد خواهید گرفت. همچنین یاد خواهید گرفت که چگونه نادیده گرفتن این انضباطهای ساده میتواند مانع رشد شود. با درک عمیق این موضوع، یاد میگیرید با ایجاد چشماندازی برای اهدافی که میخواهید به آنها برسید و با استفاده از اصول «موفقیت در گذر زمان»، آن چشمانداز را به واقعیت تبدیل کنید.
علاوه بر این، این خلاصه کتاب برتری خفیف، شامل تفسیری است که در آن به تحقیقات و ایدههای اخیر پرداخته میشود که یا از اصول اصلی حمایت کرده و آنها را گسترش میدهند، یا دیدگاههای جایگزین ارائه میدهند.
اصول موفقیت در طول زمان برای رسیدن به موفقیت
بر اساس گفتههای جف اولسون، چند اصل کلیدی برای ایجاد موفقیت مداوم که در طول زمان ساخته میشود، وجود دارد. بیایید هر کدام را با جزئیات بررسی کنیم.
اصل شماره 1: برای برداشتن اولین قدم حاضر شوید
اولسون توضیح میدهد که حاضر شدن به معنای تعیین هدفی برای دنبال کردن و برداشتن اولین قدم برای رسیدن به آن است. برای مثال، اگر میخواهید روانشناس شوید، باید برای دانشگاه درخواست دهید و در کلاسها حاضر شوید.
اولسون میگوید حاضر شدن اولین قدم برای رسیدن به هدف شماست، زیرا بدون آن هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. به هر حال، اگر در ایستگاه قطار حاضر نشوید، نمیتوانید سوار قطار شوید و به سفر بروید.
چرا در برابر برداشتن اولین قدم مقاومت می کنیم؟
شروع کردن و برداشتن اولین قدم برای رسیدن به هدف، به طور قابل بحثی از آن چیزی که اولسون در نظر گرفته سخت تر است. بسیاری از ما احتمالا زمانی را به یاد می آوریم که شروع کاری را به تعویق انداخته ایم (یا اصلا شروع نکرده ایم).
این احتمال وجود دارد که بخش زیادی از مقاومت ما در برابر شروع کردن، ناشی از ترس از شکست باشد. وقتی شکست را تجربه می کنیم، شرمندگی را نیز تجربه می کنیم که دردناک است. در نتیجه، ما اغلب ترجیح می دهیم خودمان را در معرض شکست قرار ندهیم. با این حال، در حالی که انتخاب نکردن برای تلاش ممکن است ما را از شکست محافظت کند، از طرفی دیگر نیز از تجربه لذت موفقیت جلوگیری می کند.
دفعه بعد که میخواهید بر مقاومت ناشی از ترس برای شروع کاری غلبه کنید، این استراتژیها را به خاطر بسپارید:
- به خودتان یادآوری کنید که مردم بیشتر از شکستهای شما، نگران شکستهای خودشان هستند. مردم معمولاً به خودشان فکر میکنند، نه به شما. به خاطر سپردن این موضوع به شما امکان میدهد تا از ترس قضاوت که مانع از اقدام شما برای رسیدن به موفقیت میشود، رها شوید.
- بیش از حد فکر نکنید. هرچه بیشتر در مورد آماده شدن برای شروع هدف خود فکر کنید، احساس سنگینی بیشتری خواهید کرد و احتمال اینکه اقدامی انجام دهید، کمتر میشود. ساده نگه داشتن افکار در مورد برنامههایتان به شما کمک میکند تا سریعتر از ذهن خود خارج شده و وارد عمل شوید.
- اضطراب خود را بازتعریف کنید. به آن به عنوان یک ماهیچه نگاه کنید که در حال تمرین برای عبور از آن و کار با آن هستید، نه یک مانع. این به شما کمک میکند تا حتی زمانی که میترسید، اعتماد به نفس لازم برای دنبال کردن اهداف خود را داشته باشید.
اصل شماره 2: باثبات باشید و متعهد باقی بمانید
جف اولسون نویسنده کتاب برتری خفیف پیشنهاد میکند که برای رسیدن به اهداف خود، به طور مداوم تلاش کنید. برداشتن اولین قدم به تنهایی کافی نیست – هرچه در تلاشهای خود برای رسیدن به چیزی ثابت قدمتر باشید، احتمال بیشتری برای دستیابی به آن خواهید داشت.
برای مثال، اگر میخواهید بازوهای قوی داشته باشید، نمیتوانید فقط یک بار شنا بروید. شما باید به طور مداوم شنا بروید.
ایجاد ثبات با استفاده از استراتژی “سینفیلد”
چگونه می توانید در تلاش های خود برای رشد، ثبات ایجاد کنید؟ بیایید استراتژی «جری سینفیلد» (Jerry Seinfeld)، یکی از موفق ترین کمدین های تمام دوران را بررسی کنیم.
جری سینفیلد همیشه کارهایش را با سرعت ثابت و پرباری تولید کرده است. (شاید همیشه بهترین کار را ارائه ندهد، اما حداقل در خروجی اش ثابت قدم است.)
طبق گفته کمدین های جوانی که در مورد ثبات با جری سینفیلد صحبت کرده اند، استراتژی او ساده است:
او هر روز کار می کند و هر روزی که کار می کند، یک علامت “ایکس” روی همان روز در یک تقویم علامت گذاری می کند. به طور کلی، او یک قانون را دنبال می کند:
زنجیره روزهای پربار را قطع نکنید.
با استفاده از مراحل زیر می توانید این استراتژی را با هر هدفی دنبال کنید:
- لیستی از اقدامات ثابتی که برای نزدیک شدن به هدف خود باید انجام دهید تهیه کنید.
- یک تقویم و یک ماژیک قرمز بخرید.
- هر روزی که آن اقدامات را کامل کردید، یک “ایکس” علامت بزنید.
- زنجیره علامت ها را قطع نکنید.
اصل شماره 3: حفظ یک نگرش مثبت
اولسون معتقد است که حفظ یک نگرش مثبت برای موفقیت در برابر فراز و نشیب های زندگی ضروری است. برای مثال، شما می توانید تمرین کنید تا جنبه طنزآمیز شکست ها یا چالش های خود را پیدا کنید.
اولسون بر این باور است که انرژی مثبت بر توانایی شما برای عملکرد موثر تاثیر می گذارد. علاوه بر این، مطالعات نشان داده اند که اگر دیدگاهی خوش بینانه را حفظ کنید، عمر طولانی تر و بهره وری بیشتری خواهید داشت و انعطاف پذیری شما افزایش می یابد.
مزایای کلی مثبت اندیشی
تحقیقات از استدلال اولسون در این زمینه حمایت میکنند: در واقع، میتوان گفت که تأثیر مثبت اندیشی حتی فراتر از آن چیزی است که او بیان میکند. دانشکده پزشکی جانز هاپکینز کشف کرده است که تنها با مثبت اندیشیدن، فواید ملموسی برای تمامی جنبههای سلامتی شما به شرح زیر حاصل میشود:
- توانایی شما را در مقابله با استرس و چالشها افزایش میدهد.
- ثبات روانی را تقویت میکند.
- باعث تقویت سیستم ایمنی بدن و احساس کلی سلامتی فیزیکی میشود.
- احتمال ابتلا به افسردگی را کاهش میدهد.
- عمر شما را طولانیتر میکند.
- خطر ابتلا به بیماری قلبی یا حمله قلبی را کاهش میدهد.
اصل شماره 4: رهبری با صداقت در راستای موفقیت پایدار
اولسون اشاره میکند که داشتنِ صداقت در راستای موفقیت پایدار به معنای تلاش مضاعف هر روزه برای تثبیت موفقیتتان است، حتی زمانی که هیچ نیروی خارجی شما را تحریک نمیکند و کسی برای نظارت بر شما حضور ندارد.
برای مثال، اگر کسب و کار خودتان را راه بیاندازید، هیچکس برایتان برنامهریزی نمیکند و میزان کاری که انجام میدهید را زیر نظر نمیگیرد.
همچنین، هیچکس برای تلاشهایتان شما را تحسین نخواهد کرد. برای موفقیت در کارهایتان، حتی زمانی که کسی نظارهگر نیست، باید مشتاق به سختکوشی باشید.
ارزش بلندمدت صداقت شخصی
وقتی صداقت دارید، زندگی خود را مطابق با تصویری که برای خودتان دارید می گذرانید و به هیچ قیمتی آن را به خطر نمی اندازید.
این با دیدگاه اولسون در مورد صداقت مطابقت دارد، زمانی که با صداقت در قبال موفقیت در طول زمان زندگی می کنید، حتی زمانی که کسی نگاه نمی کند، به چشم انداز خود برای موفقیت در آینده پایبند هستید.
همانطور که اولسون توضیح می دهد، حفظ حس صداقت در رسیدن به اهداف نه تنها موفقیت بیشتری ایجاد می کند، بلکه تحقیقات نشان می دهد که شما را به فردی بهتر، شادتر و سالم تر تبدیل می کند. هر چه شادتر و سالم تر باشید، برای موفقیت انگیزه بیشتری خواهید داشت.
علاوه بر این، پرورش صداقت در بلندمدت، مزایای زیر را به همراه دارد:
- اعتمادپذیری بیشتر: ثابت قدم بودن در صداقت، باعث میشود دیگران بیشتر به شما اعتماد داشته باشند.
- آرامش بیشتر: زمانی که با صداقت با خود و دیگران رفتار میکنید، در کل با ناامیدی و استرس کمتری روبرو میشوید و در نتیجه، آرامش بیشتری را تجربه میکنید.
- اعتماد به نفس بیشتر: صداقت، عزت نفس و اعتماد به نفس را تقویت میکند، زیرا شما از خود واقعی، خواستهها و تواناییهایتان مطمئن هستید.
- روابط قویتر: هنگامی که با معیارهای بالای صداقت زندگی میکنید، این معیار را به روابط خود نیز وارد میکنید و باعث بهبود کیفیت و امنیت آنها میشوید.
اصل شماره 5: گرسنه (مشتاق) بمان و ایمان داشته باش
جف اولسون در ادامه توصیه میکند که آنقدر تشنه موفقیت باشید که وقتی با موانعی روبرو میشوید، آنها را به جای مشکلات غیرقابل عبور، فرصتهایی برای نزدیکتر شدن به هدف خود ببینید.
این موضوع مهم است زیرا اگر موانع را منفی ببینید، نسبت به غلبه بر آنها احساس اعتماد به نفس کمتری خواهید کرد. در همین حال، دیدن مشکلات به عنوان فرصت، شما را به یافتن راهحل ترغیب میکند.
اولسون پیشنهاد میکند برای اینکه گرسنه یا مشتاق بمانید، باید به طور منظم به خودتان یادآوری کنید که چرا به دنبال اهداف خود هستید و چرا ارزش تلاش کردن دارند.
برای مثال، میتوانید در مورد این موضوع در دفترچه خاطرات خود بنویسید یا با دیگران دربارهاش صحبت کنید.
این کار باعث میشود روی چیزی که برای آن تلاش میکنید تمرکز کنید، به جای اینکه حواستان به موانعی که ممکن است در مسیر قرار بگیرند پرت شود.
درسهایی برای اینکه همیشه تشنهی پیشرفت بمانید
اولسون تنها طرفدار باقیماندن در حس تشنگی برای موفقیت نیست. استیو جابز، رهبر دوراندیش کمپانی اپل، معتقد بود که تنها به دلیل تشنگی و اشتیاق زیاد برای موفقیت توانسته خود را به سمت موفقیتهای خارقالعاده سوق دهد. اشتیاق سیریناپذیر او برای پیشرفت، نوآوری و دستیابی به اهداف، ترس او از شکست را از بین برد و ایمانش به توانایی خود برای رسیدن به اهدافش را تقویت کرد.
برای اینکه مثل جابز همیشه تشنه پیشرفت باشید، نکات زیر را به خاطر بسپارید:
- کنجکاویتان را تغذیه کنید. تمایل به یادگیری برای تشنگی برای دستیابی به موفقیت حیاتی است، زیرا شما را به جلو سوق میدهد و تواناییهایتان را برای موفقیت گسترش میدهد.
- خودتان را از منطقهی امنتان بیرون ببرید. وقتی شرایط برایتان خوشایند است، سرعتتان کم میشود و از حرکت باز میمانید و در نتیجه، انگیزه شما برای رسیدن به دستاوردها از بین میرود. در همین حال، بیرون راندن خود از منطقهی امن، انگیزهتان را برای موفقیت بالا نگه میدارد.
- روی پیشرفت تمرکز کنید. موفقیت، محدودیت و در نتیجه، پایان قطعی یا نتیجه نهایی ندارد. تمرکز بر رشد و پیشرفت به جای «تمام کردن»، باعث میشود در درازمدت به دستاوردهای بیشتری برسید.
اصل شماره 6: حاضر باشید بهایش را بپردازید
اولسون در پایان هشدار میدهد که هیچ چیز مجانی به دست نمیآید: برای رسیدن به اهدافتان، همیشه باید چیزی را قربانی کنید. برای مثال، اگر میخواهید کسب و کاری راهاندازی کنید، بهای آن، کار کردن برای ساعتهای طولانی است، احتمالا بدون اینکه در همان ابتدا سود مالی داشته باشید. ممکن است دوستانی را از دست بدهید که با ایدههایتان موافق نیستند یا از اینکه در اولویت کمتری قرار میگیرند، دلخور شوند.
اولسون پیشنهاد میکند که بفهمید حاضرید چه بهایی را بپردازید (و چه بهایی را حاضر نیستید). اگر مسیر برنامهریزیشده برای موفقیت، نیازمند پرداخت بهایی است که با آن راحت نیستید، تجدید نظر در مورد اهدافتان را در نظر بگیرید.
چگونه بفهمیم چه چیزی را باید قربانی کنیم؟
در حالی که اولسون به صراحت بیان می کند که موفقیت مستلزم فداکاری است، او به چگونگی کشف اینکه چه چیزی را باید قربانی کنید، نمی پردازد. اما مراحل زیر را برای تعیین فداکاری هایی که ممکن است در مسیر موفقیت انجام دهید در نظر بگیرید:
- هدف خود را مشخص کنید. از خودتان بپرسید چه می خواهید، چرا آن را می خواهید و چقدر آن را می خواهید.
- مراحلی را که برای رسیدن به هدف خود نیاز دارید، تعیین کنید. از خود بپرسید چه کاری باید انجام شود تا نتایج مورد نظر خود را ایجاد کنید و برای انجام آن به چه توانایی ها، اطلاعات یا ابزارهایی نیاز دارید.
- تأثیر رسیدن به هدف خود را بر زندگی خود تعیین کنید. از خود بپرسید رسیدن به هدف چگونه بر زندگی شما تأثیر می گذارد و آیا می تواند بر جنبه های مختلف زندگی شما به شیوه ای چالش برانگیز تأثیر بگذارد یا خیر.
- تعیین کنید که چه چیزی ممکن است در زندگی شما برای رسیدن به هدف خود نیاز به تغییر داشته باشد. از خود بپرسید چه تغییراتی در دیگران، محیط و انتخاب هایتان باید ایجاد شود.
- تغییراتی را که برای رسیدن به هدف خود مایل به انجام آنها هستید، تعیین کنید. پس تغییراتی را که مایل به انجام آنها هستید و برنامه ای برای انجام آنها را یادداشت کنید.
جعبه ابزار موفقیت در طول زمان
حالا که اصول اولیه پشت مسیر موفقیت اولسون را بررسی کردیم، بیایید در ادامه خلاصه کتاب برتری خفیف در سایت نگرش نیک پنج ابزار اصلی را که می توانید برای به کارگیری روزانه آن اصول استفاده کنید، بررسی کنیم:
ابزار شماره 1: ایجاد حرکت رو به جلو
اولسون حرکت رو به جلو (مومنتوم) را نیرویی توصیف میکند که با گذاشتن انرژی و انگیزه مداوم پشت اهداف خود ایجاد میکنید. طبق قانون اول نیوتون (اینرسی) جسمی که در حال حرکت است، تمایل دارد که به حرکت خود ادامه دهد و جسمی که در حالت سکون است، تمایل دارد ساکن باقی بماند، به عبارتی تمام اجسام تمایل به حفظ وضعیت خود دارند.
بنابراین، اگر میخواهید به موفقیت پایدار برسید، ایجاد حرکت رو به جلو برای رسیدن به اهدافتان ضروری است. اگر مومنتوم خود را از دست بدهید، نیروی محرکهی موفقیت را از دست داده و در وضعیت فعلی خود گیر خواهید کرد.
اولسون توصیه میکند اگر وسوسه شدید که از حرکت بایستید – به عبارت دیگر، پیشرفت به سمت هدفتان را متوقف کنید – به خودتان یادآوری کنید که چه چیزی در خطر است.
برای مثال، اگر به دنبال رسیدن به اهداف تناسب اندام هستید و متوجه میشوید که میخواهید «فقط چند روز از ورزش کردن صرف نظر کنید»، به خودتان یادآوری کنید که تعهد مداوم برای رسیدن به اهدافتان ضروری است.
اگر واقعاً خسته هستید، بجای اینکه به خودتان اجازه دهید کل روز را استراحت کنید، آن روز یک تمرین سبک برای خود در نظر بگیرید و روز بعد به برنامهی روتین خود بازگردید. به این ترتیب، مومنتوم خود را به طور کامل از دست نخواهید داد.
جیمز کلیر در کتاب عادت های اتمی نیز می گوید زنجیره را قطع نکنید. اگر هدف تان 50 شنا در روز است، استمرار و انجام هر روزه آن کلید ایجاد این عادت در شماست و حتی اگر یک روز به هر دلیلی فرصت نکردید یا نتوانستید 50 شنا را انجام دهید، حداقل 10 تا انجام دهید تا زنجیره را قطع نکرده باشید.
ابزار شماره 2: ایجاد عادت های موفقیت
اولسون بیان می کند که عادت، رفتاری است که در طول زمان تکرار می شود تا زمانی که به صورت خودکار درآید. عادت های خوب که نتایج مطلوب شما را ایجاد می کنند برای موفقیت بسیار مهم هستند زیرا در صورت تکمیل مداوم، به طور خودکار شما را در رسیدن به اهداف خود در طول زمان نزدیک می کنند.
به عنوان مثال، اگر هدف شما این است که در یک ماه ۳۰ دلار پس انداز کنید، یک عادت ساده که از این هدف پشتیبانی می کند، پس انداز کردن یک دلار در روز است. اکثر ماه ها حدود 30 روز طول می کشند، بنابراین با پس انداز روزانه یک دلار به مدت 30 روز، تضمین می کنید که به هدف خود برسید.
نتایج عادات شما به شما نشان می دهد که آیا آنها خوب یا بد هستند. زمانی متوجه میشوید که عادتهای خوبی دارید که به نتایج دلخواهتان برسید و زمانی میفهمید که عادتهای بدی دارید که به نتایج دلخواهتان نمیرسید.
ابزار شماره 3: اولویت دادن به تکمیل
ابزار بعدی اولسون بر اهمیت “تمام کردن” همه چیز در زندگی شما تاکید می کند. لیست های کارهای ناتمام و تعهدات برآورده نشده، شما را در گذشته نگه می دارند و بیشتر از رسیدن به اهداف تان دور می کنند.
یک راه برای رسیدن به تکمیل، این است که لیستی از تمام کارهای مرتبط با اهداف خود که انجام نشده اند تهیه کنید و تک تک آنها را به پایان برسانید. به این ترتیب، هیچ کاری از ذهنتان دور نمی شود، هیچ تعهدی رها نمی شود و به تکمیل همه چیز دست پیدا خواهید کرد.
برای تقویت این ابزار در زندگی خود پیشنهاد می کنم خلاصه کتاب به سرانجام رساندن کارها اثر دیوید آلن را در سایت نگرش نیک مطالعه کنید.
ابزار شماره 4: جشن گرفتن برای موفقیتها
ابزار دیگری که اولسون بر آن تأکید میکند، اهمیت جشن گرفتن موفقیتها، چه بزرگ و چه کوچک، است. به عنوان مثال، در پایان هر روز، پیشرفت خود را تأیید کنید و از خودتان برای تلاشهایتان قدردانی کنید. این استراتژی شما را برای ادامه دستیابی به اهداف خود انگیزه میدهد.
هنگامی که در طول مسیر به پیشرفت خود توجه میکنید، نسبت به خود احساس اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنید و به احتمال زیاد در دراز مدت به اهداف خود متعهد میمانید.
ابزار شماره 5: تأمل بر گذشته
آخرین ابزاری که اولسون توصیه می کند، تفکر و تأمل است. از تفکر برای تجزیه و تحلیل گذشته خود استفاده کنید، ببینید چه کارهایی خوب پیش رفته و چه کارهایی به خوبی انجام نشده است و انتخاب هایی را که دوست دارید تکرار کنید. همچنین انتخاب هایی را که دوست دارید در گذشته رها کنید، یادداشت کنید.
اولسون اشاره می کند که این فرآیندهای فکری به شما امکان می دهند با آنچه که کار نکرده کنار بیایید و از آنچه که کار کرده است آگاه شوید تا بتوانید دوباره آن را در آینده انجام دهید. همچنین می توانید زمانی که کاری که انجام می دهید موثر نیست را شناسایی کرده و به سرعت مسیر خود را اصلاح کنید.
موانع موفقیت
تا اینجا از خلاصه کتاب برتری خفیف که اصول و ابزارهای موفقیت در گذر زمان را بررسی کردهاید و میتوانید از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنید، وقت آن است که موانعی را که ممکن است در مسیر موفقیت با آنها روبرو شوید، بررسی کنیم. بر اساس گفتههای اولسون، موارد زیر برخی از رایجترین موانع هستند:
مانع شماره 1: نادیده گرفتن انضباطهای کوچک در طول زمان
اولسون میگوید بزرگترین مانع در دستیابی به اهدافمان، نادیده گرفتن اقدامات کوچکی است که از آنها پشتیبانی میکند.
اولسون بیان میکند که بزرگترین مانع برای رسیدن به اهدافمان، غفلت از انجام کارهای کوچک اما حمایتی است. این مانع به این دلیل ایجاد میشود که به تعویق انداختن کارهای کوچک، مهم اما کمتر قابل توجه، به نفع کارهای برجستهتر یا هیجانانگیزتر (مثلاً تمدید سال وقفه تحصیلی به جای شروع دانشگاه) بسیار آسان است.
اولسون استدلال میکند که هر چه بیشتر کارهای کوچک را نادیده بگیریم، معکوس کردن مسیر و بازگشت به سمت اهدافمان دشوارتر میشود. به عنوان مثال، یک نخ سیگار شما را نمیکشد، اما احتمالاً کشیدن یک یا دو نخ سیگار در روز به مدت بیست سال در نهایت شما را از پای در خواهد آورد، و زمانی که متوجه شوید به شما آسیب میزند، ممکن است برای معکوس کردن آن دیر شود.
تحقیقات تأیید میکنند که توانایی تعویق لذت، ابزاری قدرتمند برای موفقیت است. برای مثال، در آزمایش مارشملو در دهه ۱۹۶۰، محققان به کودکان حق انتخاب دادند:
یک مارشملو را بلافاصله بخورند یا برای خوردن صبر کنند و به عنوان پاداش صبرشان، یک مارشملوی دیگر دریافت کنند.
محققان دیگری با انجام مطالعات پیگیری روی این کودکان متوجه شدند کودکانی که صبر کردند (یا لذتشان را به تعویق انداختند) در بزرگسالی استرس کمتری داشتند، از سلامت جسمی بهتری برخوردار بودند، توانایی اجتماعی قویتری داشتند و نمرات بالاتری در آزمونها کسب کردند.
این پیگیریها برای بیش از ۴۰ سال ادامه یافت و به طور مداوم، کودکانی که لذتشان را به تعویق انداختند، موفقیت بیشتری را در زندگی خود نسبت به کودکانی که انتخاب نکردند، تجربه کردند.
مانع شماره 2: افسانهی موفقیت یکشبه
از نظر اولسون، مانع دیگری بر سر راه موفقیت این است که فرهنگ ما چنان شیفتهی داستانهای «گدا به ثروتمند» شده که اغلب فریب توهم موفقیت یکشبه را میخوریم و در پرورش نظم و انضباط لازم برای تلاش واقعی برای رسیدن به اهدافمان شکست میخوریم. اگر به جای جستجوی پیشرفت مداوم، به دنبال رضایت آنی از یک «راه حل جادویی» هستید، در بیتحرکی گرفتار میشوید و با ناامیدی به دنبال فرصتی طلایی میگردید.
برای مثال، به موزیسینی فکر کنید که به نظر میرسد یکشبه به شهرت رسیده است. در واقعیت، او بیشتر عمرش را هر روز تمرین کرده، سالها در بارها و کلابهای شبانه بدون هیچ شهرتی اجرا کرده و چندین آلبوم ناموفق داشته است قبل از اینکه «به جایگاه مهمی برسد».
رسانهها تمام بخشهای داستان آنها را به اشتراک نمیگذارند و در نتیجه، موسیقیدانهای جوان، کار و تلاشی که برای رسیدن به موفقیت مورد نظرشان لازم است را درک نمیکنند. بدون آگاهی از تلاش ضروری، «ستارگان» مشتاق یا به اندازهی کافی تلاش نمیکنند، یا خیلی زود تسلیم میشوند، یا هر دو.
توقع دستیابی به خواستهها به صورت آنی و جادویی، فراتر از جلوگیری از انجام کار سختِ لازم برای رسیدن به اهداف، تأثیر منفی بلندمدتی بر نحوه عملکرد مغز شما میگذارد.
مغز ما ذاتا تمایل بیشتری به دریافت پاداش آنی نسبت به پاداشهای به تعویق افتاده دارد. هر بار که کاری انجام میدهیم که بلافاصله نیازهایمان را برطرف میکند، مغز دوپامین (Dopamine) ترشح میکند که باعث ایجاد احساس لذت میشود.
هر چه دوپامین بیشتری دریافت کنیم، تمایل بیشتری به آن پیدا میکنیم و به دنبال تجربیاتی هستیم که این لذت آنی را به ما بدهند. این چرخه باعث ایجاد عادتهای اعتیادآور و جستجوی لذت میشود و کنترل تکانهها را برای ما دشوارتر میکند، در نتیجه به دنبال رضایت آنی بیشتری میگردیم.
این دور باطل منجر به مشکلات مزمن در به تعویق انداختن خواستهها میشود و پرورش نظم و انضباط لازم برای دستیابی به بالاترین پتانسیل موفقیت را با دشواری فزایندهای روبرو میکند.
مانع شماره 3: از دست دادن ایمان
اولسون معتقد است که مانع اصلی موفقیت این است که ما پس از رسیدن به بزرگسالی، اغلب همان ایمانی را که در دوران کودکی به خود داشتیم، دیگر نداریم. در نتیجه، دیگر حاضر به ریسک کردن برای اشتباه کردن نیستیم، باور به امکان موفقیت را از دست میدهیم و تحمل تجربه شکستهایی را که اغلب برای رسیدن به موفقیت ضروری هستند، نداریم.
اگر به طور مرتب افکاری مانند «من هرگز نمیتوانم این کار را انجام دهم» یا «این برای من خیلی سخت است» دارید، متوجه میشوید که به این مرحله رسیدهاید. این افکار به مرور زمان باعث کاهش انگیزه شما برای ریسک کردن و تلاش برای رسیدن به اهدافتان میشود و احتمال تسلیم شدن در برابر آنها را بیشتر میکند.
بر اساس گفتهی اولسون، هرچه بیشتر تسلیم شدن را بپذیرید، رها کردن اهدافتان آسانتر میشود. بنابراین، اگر شروع به از دست دادن ایمان کردید، راههایی برای الهام بخشیدن دوباره به خود پیدا کنید و افکار تسلیم شدن را در ذهنتان پرورش ندهید.
مانع شماره 4: حسادت دیگران
اولسون هشدار میدهد که باید مراقب باشید با چه کسی رویاهایتان را در میان می گذارید. فقط آنها را با کسانی به اشتراک بگذارید که طبق تجربه گذشته میدانید شما را تشویق و حمایت میکنند.
او استدلال میکند که گاهی اوقات، وقتی رویاهای خود را با دیگران در میان میگذارید، آنها سعی میکنند به خاطر حسادت، شما را پایین بکشند.
دلیل این امر اغلب این است که آنها رویاهای خود را داشتند که نتوانستند به آنها برسند و الان ناراحتی را تجربه میکنند زیرا شکاف بین نقطه A (جایی که در حال حاضر در آن هستند) و نقطه B (جایی که میخواهند بروند) باعث تنش میشود.
در نهایت، ناراحتیای که آنها به دلیل موفقیت تحققنیافته خود احساس میکنند، باعث میشود که موفقیت شما را رد کنند.
مانع شماره 5: فشار برای همرنگ شدن با جماعت
آخرین مانعی که اولسون به آن اشاره میکند این است که وقتی شما به دنبال اهداف خود میروید، ممکن است به خاطر مخالفت با جریان اصلی مورد انتقاد قرار بگیرید. این باعث میشود وسوسه شوید تا برای حس تعلق خاطر، رضایت دیگران را جلب کنید یا اینکه بر اساس نیازها و احساسات دیگران (به عبارت دیگر، برای همرنگ شدن با جماعت) انتخابهایتان را انجام دهید.
اولسون میگوید برای موفقیت، باید مایل باشید با جریان مخالفت کنید، کارهایی را که اکثریت انجام میدهند نادیده بگیرید، از منطقه امن خود خارج شوید و مسیر خودتان را بسازید، مهم نیست که چقدر از طرف دیگران مورد انتقاد قرار می گیرید.
مثالی از کسی که بدون همرنگ شدن با جماعت موفق شد، آلبرت انیشتین است. در اوایل زندگی، مردم انیشتین را «احمق» صدا میکردند. بعداً در زندگیاش، مردم در ابتدا ایدههای او در مورد نسبیت را پوچ میدانستند، زیرا بر خلاف عرف بود. امروزه، جهان او را یک نابغه میداند. میتوانید مطمئن باشید که هیچکس نام منتقدان او را به یاد نمیآورد.
فلسفه موفقیت در گذر زمان: گامهای عملی
حالا که اصول، ابزارها و موانع فلسفه موفقیت در گذر زمان را درک کردهاید، میتوانید با آگاهی کامل و اهداف روشن، برای رسیدن به آنها اقدام کنید. از این دو مرحله از اولسون استفاده کنید تا قدرت فلسفه موفقیت در گذر زمان را عملی کنید.
گام اول: چیزی برای نشان دادن چشم انداز خود خلق کنید
اولسون توصیه میکند که ابتدا، چشمانداز خود از موفقیت را به صورت نوشتاری درآورید یا یک اثر هنری بصری برای نشان دادن آن خلق کنید. برای مثال، یک تابلوی چشمانداز یا آرزوها بسازید: پوستری دستساز پر از تصاویری که اهداف شما را نشان میدهند (این تصاویر میتوانند بریدههای مجله، نقاشیها، عکسها یا هر چیز بصری دیگری باشند که برای شما الهام بخش باشند).
به گفته اولسون، ایجاد یک نمایش ملموس از چشمانداز شما بسیار مهم است، زیرا به شما امکان میدهد تا در مورد اهداف خود دقیق و خاص باشید.
گام دوم: برنامه ریزی برای اهداف خود
حالا که درک روشنی از چشم انداز خود دارید، اولسون توصیه می کند که یک نقشه گام به گام برای اجرای آن ایجاد کنید. حتی اگر برنامه شما ابتدایی و قابل تغییر باشد، به عنوان یک نقطه شروع با ارزش است زیرا به شما کمک می کند تا اقدامات اولیه را انجام دهید. اولسون میگوید در صورت لزوم میتوانید در حین کار برنامه را تنظیم کنید.
برای مثال، اگر هدف شما اداره یک شرکت موفق است، ممکن است با برنامه ریزی برای ساخت یک وب سایت ساده شروع کنید. گام بعدی ممکن است نوشتن یک وبلاگ در مورد موضوعاتی باشد که به اهداف شرکت شما مرتبط است. این می تواند به شما در ایجاد یک جامعه اولیه کمک کند که زمانی به آن بخش از مسیر رسیدید، محصولات یا خدمات شما را خریداری کنند.
بعداً، پس از شروع کار، ممکن است برنامه را تنظیم کنید و به جای آن یک کانال یوتیوب برای ایجاد این جامعه راه اندازی کنید. با این حال، اقدام در مورد وبلاگ همچنان به شما کمک کرد تا شروع به ایجاد حرکت به سمت هدف نهایی خود برای اداره یک کسب و کار پررونق کنید.
سلام و نور بر شما
کتاب برتری خفیف یکی از کتابهای خوب در حوزهی موفقیت است و به این میپردازد که یک شبه نمیتوان موفق شد و در این کتاب راهکارهایی را ارائه میدهد که بسیار آموزنده و مفید است.
اگر میخواهید مسیر موفقیت را طی کنید باید تصمیم بگیرید روی کارهای کوچک و بزرگی که در طول یک روز انجام میدهید تمرکز کنید و تمام کارهای خود را با مسیر موفقیت هماهنگ کنید. در واقع هر کاری که در طول روز انجام میدهید، شاید هم خیلی کوچک و جزئی باشد ولی مطمئن باشید بخشی از مسیر شما برای موفقیت یا شکست است. برتری خفیف به شما میگوید موفقیت به تلاش مستمر نیاز دارد.
این کتاب مشابه کتاب اثر مرکب نوشته دارن هاردی است. البته بعضی از اساتید برتری خفیف را به اثر مرکب ترجیج میدن و این مطلب ما را وامیدارد که حتما این کتاب را بخونیم.
ممنون از آقای مهندس باقرپور بزرگوار که خلاصه این کتاب را در سایت قرار دادن