خلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ اثر دیوید جوزف شوارتز

بفرست برای دوستت
مشخصات کتاب
معرفی کتاب جادوی فکر بزرگ

فهرست مطالب

ما دائما با افرادی احاطه شده‌ایم که به نظر می‌رسد از ما موفق‌ترند و درآمد بیشتری دارند. شاید فکر کنیم، «آنها چه چیزی دارند که من ندارم؟ آیا آن‌ها فقط باهوش‌تر هستند؟» دیوید جی. شوارتز، نویسنده کتاب جادوی فکر بزرگ می‌گوید این به طرز فکر بستگی دارد. افراد موفق «بزرگتر فکر می‌کنند» — آن‌ها به خودشان ایمان دارند، قوه تخیل وسیع‌تری دارند و احتمالات بزرگتری را می‌بینند. و بر همین اساس رفتار می‌کنند. آن‌ها نگرش‌های جذاب دارند، ترجیح می‌دهند عمل کنند تا منتظر بمانند و از هر مشکلی درس می‌گیرند. در خلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ استراتژی‌ها و تکنیک‌هایی را که افراد موفق از آن‌ها استفاده می‌کنند را یاد خواهید گرفت.

 

این کتاب نقشه موفقیت شماست

کتاب دکتر دیوید شوارتز

شما برای ایجاد برنامه‌ای برای خودباوری و رشد به ابزار نیاز دارید. خلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ در سایت نگرش نیک سه کار انجام می‌دهد:

  1. به شما یاد می‌دهد چه کاری انجام دهید: عادت ها و روش‌هایی را که افراد موفق را از افراد معمولی متمایز می‌کند، می آموزید.
  2. به شما یاد می‌دهد که چگونه آن را انجام دهید: این عادات را با راهنماهای عملی مشخص، به کار ببندید. (مطالعه خلاصه کتاب عادت های اتمی نیز در این مورد به شما کمک می کند)
  3. شما را به نتایج دلخواه می‌رساند: شما نیاز به اثبات این دارید که آموزه‌های کتاب واقعاً کارآمد هستند. اگر این اصول را به کار بگیرید، شروع به مشاهده‌ی پیشرفت‌های تدریجی (مانند اعتماد به نفس، احترام دیگران و خودشکوفایی) می‌کنید. اما بزرگ‌ترین پاداش، رسیدن به هدف نهایی و دستیابی به نسخه‌ی شخصی شما از موفقیت است.

این کتاب دیوید جوزف شوارتز تنها مجموعه‌ای ثابت از اصول است. اینکه چگونه واقعاً می‌تواند جان بگیرد، بستگی به اِعمال آن در دنیای اطرافتان دارد. پس از خواندن این کتاب، می‌توانید موفقیت و شکست را از دریچه‌ی جدیدی ببینید. می‌توانید ببینید چه چیزی باعث می‌شود افراد خاصی در اطرافتان بسیار موفق باشند و چه چیزی آن‌ها را از افراد معمولی متمایز می‌کند.

برای تقویت مهارت‌های مشاهده‌ی انسانی خود، در اینجا یک نکته وجود دارد: به موفق‌ترین فردی که شخصاً می‌شناسید و همچنین ناموفق‌ترین فرد فکر کنید. همان‌طور که اصول این کتاب را می‌خوانید، بررسی کنید که فرد موفق تا چه حد الگوی اصول و استراتژی‌های ذکر شده در اینجا است. توجه کنید که فرد ناموفق‌تر در کجا و چگونه کم می‌آورد.

توجه به این تمرین حین مطالعه این خلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ به شما کمک می‌کند تا اصول موفقیت را در عمل ببینید و به عنوان مدرکی برای کارآمدی واقعی این ایده‌ها عمل کند.

 

فصل اول: موفقیت نیازمند باور به خود است

متن فصل اول کتاب جادوی فکر بزرگ

موفقیت چیست؟ این کلمه برای همه ما معنای متفاوتی دارد زیرا همه ما اهداف متفاوتی داریم. اما اگر به افرادی که آنها را موفق می دانید نگاه کنید، صرف نظر از اهدافشان، خواهید دید که همه آنها یک چیز مشترک دارند: آنها به خودشان باور دارند. آنها به توانایی های خود باور دارند. آنها معتقدند که می توانند به اهداف خود برسند، مهم نیست چه موانعی پیش بیاید.

باور داشتن به خود به معنای آرزو و خیال بافی نیست، هرچند بسیاری از مردم این دو را اشتباه می گیرند. شما نمی توانید به سادگی خود را به ارتقاء شغلی یا خانه ای بزرگتر برسانید. با این حال، می توانید خود را با یک نگرش “می دانم که می توانم این کار را انجام دهم” تغذیه کنید، که انرژی لازم برای پیشرفت شما را ایجاد می کند.

با نگرش درست، نحوه موفقیت دیگران را مشاهده خواهید کرد و تمام فرصت های موفقیت خود را خواهید دید. اگر باور داشته باشید که می توانید این کار را انجام دهید، “چگونگی” آن به طور طبیعی به شما نشان داده می شود.

 

چرا فکر کردن به شکست مضر است؟

وقتی با کسی صحبت می‌کنید که شکست خورده است، ممکن است اغلب از او بشنوید که «از همان اول احساس می‌کردم نتیجه‌ای نخواهد داشت» یا «واقعا از شکست خوردنم تعجب نکردم». از همان ابتدا، این کارها با بذر شکست کاشته شده‌ بودند.

وقتی کار را با ذهنیتی شروع می‌کنید که «می‌خواهم امتحان کنم، اما احتمالا جواب نخواهد داد»، در واقع از همان اول تسلیم شده‌اید. شما ناخودآگاه میل به شکست دارید. چون واقعا باور ندارید، به دنبال دلایل بیشتری برای تقویت باور نداشتن خود می‌گردید – دلایل بیشتر برای تسلیم شدن.

اگر باور نداشته باشید که می‌توانید کارهای بزرگ انجام دهید، هیچ کار بزرگی انجام نخواهید داد. اگر فکر می‌کنید ارزش کمی دارید، چیز کمی دریافت خواهید کرد. بدبینی باعث می‌شود نظر ما نسبت به خود و توانایی‌هایمان کوچک شود.

این همچنین بر نحوه نگاه دنیا به شما تأثیر می گذارد. دیگران، ما را آنطور که ما خودمان را می بینیم، می بینند، بنابراین در نظر دیگران کوچک می شویم. اگر فکر نکنیم که می توانیم آن را انجام دهیم، مطمئناً دیگران هم همین نظر را در مورد ما خواهند داشت. این باعث می شود جذب افراد دیگر به شما سخت تر شود.

 

زمانی که به خودتان باور داشته باشید، قدرت پیدا می کنید

این اتفاقی است که می افتد زمانی که به خودتان باور داشته باشید و نگرش “می‌دانم که می‌توانم انجامش بدهم” را در خودتان پرورش دهید:

✔️ شما انرژی، مهارت و قدرت لازم برای تعیین و رسیدن به اهدافتان را به دست می آورید. برنامه فضایی آمریکا با این باور راسخ و تزلزل ناپذیر که کاوش فضا ممکن است، پیش رفت. بدون این باور، این هرگز اتفاق نمی افتاد.

✔️ از آنجایی که باور دارید می توانید آن را انجام دهید، بر موانع غلبه می کنید. تونل زیرآبی کانال مانش که انگلستان و فرانسه را به هم وصل می کند، بسیار دشوار و پرهزینه در نظر گرفته می شد. اما با عزم راسخ برای رسیدن به هدف، سازندگان بر بسیاری از موانع مهندسی و سیاسی که پیش آمد غلبه کردند.

  خلاصه کتاب فروش نامرئی اثر هری بکویث

✔️ هنگامی که اعتماد به نفس و ایمان به خود را نشان می دهید، دیگران نیز به شما اعتماد پیدا می کنند. در این کتاب، یک زن جوان با رویای فروش خانه های سیار به دلیل کمبود سرمایه و تجربه با تردید مواجه شد. اما او چنان به موفقیت خود ایمان داشت که سرمایه گذاران را برای تامین مالی و تولیدکنندگان را برای پیشبرد موجودی خود متقاعد کرد و میلیون ها دلار خانه سیار فروخت.

به طور خلاصه، “چه فکر کنید می توانید، چه فکر کنید نمی توانید – حق با شماست.”

 

چطور به قدرت باور به خود دست پیدا کنیم؟

مهمترین بخش در پرورش باور به خود، کنترل افکار است. ذهن خود را به عنوان کارخانه‌ای از افکار در نظر بگیرید که هر روز افکار بی‌پایانی تولید می‌کند. این کارخانه دو سرپرست دارد:

  1. آقای پیروزی و
  2. آقای شکست.

هر دوی آنها کارگرانی فوق‌العاده سخت‌کوش هستند که همیشه آماده‌ی خدمتگزاری به شما هستند. با کوچکترین علامتی که به هر کدام بدهید، او با جدیت تمام گوش به فرمان شما خواهد بود.

اگر فکر کنید، “اوه، امروز روز بدی خواهد بود”، آقای شکست وارد عمل می‌شود. او انبوهی از افکار را برای اثبات حرف شما تولید می‌کند. “خیلی گرم است” “کار زیادی برای انجام دادن دارم.” “احتمالا دارم مریض می‌شوم.” به زودی به یک روز واقعا بد تبدیل می‌شود. تولید افکار منفی به سرعت بالا می‌رود.

اما اگر از ابتدا به خودتان بگویید، “امروز قرار است یک روز عالی باشد”، به آقای پیروزی علامت می‌دهید. او افکار مثبت تولید می‌کند. “چه روز دوست داشتنی‌ای؛ قرار است کلی کار انجام دهم!”

آقای شکست بی‌وقفه دلایلی برای اینکه در کاری شکست خواهید خورد، تولید می‌کند. به همین ترتیب، آقای پیروزی دلایلی برای اینکه موفق خواهید شد، تولید خواهد کرد. شما به کدام یکی اجازه فعالیت می دهید؟

تنها مسیر رسیدن به موفقیت واقعی، اخراج آقای شکست و سپس سپردن ۱۰۰٪ فرآیندهای فکری خود به آقای پیروزی است. هر فکری که به ذهن شما خطور می‌کند، آقای پیروزی را برای چرخاندن آن فکر به سمت مثبت و تولید افکار مثبت بیشتر، به کار بگیرید.

با نگه داشتن آقای پیروزی در کنار خود، در اینجا سه راهنما برای توسعه قدرت باور وجود دارد:

✔️ به موفقیت فکر کنید. هر زمان که یک موقعیت دشوار پیش می آید، با رویکرد “من در این زمینه برنده خواهم شد” با آن روبرو شوید، نه اینکه “احتمالا خواهم باخت”. هنگام رقابت، فکر کنید “من یک رقیب برابر یا بهتر هستم”، نه اینکه “من به طور ناامیدکننده ای از میدان به در رفته ام”. تفکر مداوم درباره موفقیت، ذهن شما را برای موفقیت آماده می کند. (در مقابل، فکر کردن به شکست، ذهن را برای شکست آماده می کند.)

✔️ به خودتان یادآوری کنید که باهوش تر و توانمندتر از آن چیزی هستید که فکر می کنید. مقایسه منفی خود با دیگران را متوقف کنید. آن فرد موفق که به او احترام می گذارید، سوپرمن نیست؛ او از شما باهوش تر یا توانمندتر نیست. (استیو جابز گفت: “هر چیزی در اطرافتان که زندگی می نامید، توسط افرادی ساخته شده است که از شما باهوش تر نبودند.”)

✔️ برای رسیدن به موفقیت بزرگ، به اهداف بزرگ فکر کنید. خودتان را به اهداف متوسط محدود نکنید. ایده ها و برنامه های بزرگ به هیچ وجه از ایده ها و برنامه های کوچک دشوارتر نیستند.

 

تمرین فصل اول کتاب جادوی فکر بزرگ

تمرین: ساختن آقای پیروزی و نابود کردن آقای شکست

از این تمرین برای جایگزینی ذهنیت «شکست» با ذهنیت «پیروزی» استفاده کنید.

✔️ به بخشی از زندگی خود فکر کنید که آقای شکست تمایل دارد تفکر شما را کنترل کند. آقای شکست در ذهن شما چه می‌گوید؟

✔️ آیا این افکار تمایل به تکثیر دارند، به گونه‌ای که یک فکر منفی باعث ایجاد فکر منفی دیگری شود؟ در نهایت چه احساسی پیدا می‌کنید؟

✔️ دفعه بعد که آقای شکست در این موقعیت ظاهر شد، چگونه به جای او، آقای پیروزی را صدا خواهید زد؟ (به یاد داشته باشید: از خودگویی مثبت استفاده کنید، خودتان را با دیگران مقایسه نکنید و به موفقیت فکر کنید.)

 

فصل 2: ساختن بهانه را متوقف کن

فصل دوم کتاب جادوی فکر بزرگ

افراد ناموفق تمایل دارند برای توجیه شکست‌های خود بهانه بیاورند. اما اگر به افراد موفق نگاه کنید، متوجه می‌شوید که ممکن است آن‌ها هم با همان موانع روبرو شده باشند، اما روی آن‌ها تمرکز نمی‌کنند. آن‌ها بهانه نمی‌آورند. موانع حتی یک عامل هم نبوده‌اند.

نویسنده تمایل به بهانه‌تراشی را “بیماری بهانه‌گویی” می‌نامد. مانند یک بیماری جسمی، بیماری بهانه‌گویی می‌تواند به تدریج بدتر شود. در ابتدا، فرد ممکن است بداند که بهانه فقط یک دروغ راحت است – اما هر چه بیشتر آن را تکرار کند، بیشتر به آن باور می‌کند. به زودی، او از این بهانه برای توجیه هر مشکلی در زندگی خود استفاده می‌کند، به جای اینکه مسئولیت بپذیرد و مشکل را حل کند.

افراد اغلب تمایل دارند بهانه‌هایی در چهار حوزه زیر بسازند:

  1. سلامتی
  2. هوش
  3. سن
  4. شانس

ما به هر حوزه به طور مفصل نگاه خواهیم کرد، اما الگو این است: مردم از ویژگی‌های شخصی که نمی‌توانند تغییر دهند به عنوان بهانه برای تلاش نکردن استفاده می‌کنند. برای غلبه بر این موضوع، نگرش خود را معکوس کنید: وقت خود را برای پشیمانی از آنچه ندارید تلف نکنید؛ در عوض، بیشترین استفاده را از آنچه دارید ببرید.

یک ضرر با نگرش درست می‌تواند یک مزیت با نگرش اشتباه را شکست دهد.

 

1- بهانه گیری سلامتی

شما تسلیم مشکلات سلامتی خود می‌شوید و از یک بیماری یا وضعیت به عنوان بهانه‌ای برای دست کشیدن از اهداف خود استفاده می‌کنید:

  • “من حالا این بیماری را دارم، پس زندگی من دیگر هرگز مثل قبل نخواهد بود.”
  • “من انرژی/سلامتی کافی برای انجام کاری که واقعاً می‌خواهم انجام دهم ندارم.”
  خلاصه کتاب رمز اعتماد به نفس اثر کلیر شیپمن و کتی کی

چرا این تفکر نادرست است؟ انسان کامل وجود ندارد. همه ما محدودیت فیزیکی داریم یا خواهیم داشت. آنچه مهم است نگرش ما نسبت به سلامتی است. ما می‌توانیم بر بیماری‌های خود تمرکز کنیم و قربانی “بهانه سلامتی” شویم، یا می‌توانیم نگرش مثبتی داشته باشیم و به سمت اهداف خود حرکت کنیم.

نویسنده خلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ آقای دیوید جوزف شوارتز داستان دوستی گلف‌باز را تعریف می‌کند که یک دستش را قطع کرده بود. اگر او ورزش را کنار می‌گذاشت، هیچ‌کس سرزنشش نمی‌کرد، اما در عوض او مثبت، شاد و مصمم ماند.

او روی کامل کردن سوینگش کار کرد و دیگران از این که او بهتر از اکثر گلف‌بازان دو دست شده بود، شگفت‌زده شدند. گلف‌باز گفت: “تجربه من این است که نگرش درست و یک دست همیشه نگرش اشتباه و دو دست را شکست می‌دهد.”

افرادی که واقعاً در مضیقه هستند اما نگرش درستی دارند، همیشه کسی را که در مضیقه نیست اما نگرش بدی دارد، شکست می‌دهند.

چگونه مشکل بهانه گیری سلامتی را درمان کنیم؟

در مورد مشکلات سلامتی خود صحبت نکنید. هرچه بیشتر در مورد یک مشکل سلامتی صحبت کنید، بدتر به نظر می‌رسد. نویسنده صحبت کردن در مورد مشکلات سلامتی را با “کود دادن به علف‌های هرز” مقایسه می‌کند. علاوه بر این، صحبت کردن در مورد بیماری‌های شما باعث خستگی مردم می‌شود و شما را خودمحور نشان می‌دهد.

  • بیش از حد نگران سلامتی خود نباشید. نگرانی در مورد سلامتی به هیچ چیزی کمک نمی‌کند و استرس می‌تواند منجر به مشکلات بیشتر شود.
  • بابت سلامتی که دارید، سپاسگزار باشید. بدانید که اگر زنده هستید، بسیار خوش شانس هستید. نویسنده که خود دیابتی است، در مورد یک آشنای دیابتی صحبت می‌کند که از ترس بیمار شدن یا بیش از حد خسته شدن، از فعالیت و سایر افراد دوری می‌کرد. از سوی دیگر، یک دوست دیابتی دیگر، این بیماری را یک ناراحتی ساده می‌دانست و می‌گفت: “وقتی این داروها را می‌زنم، فقط از افرادی که انسولین را کشف کردند، تشکر می‌کنم.”
  • زندگی خود را بکنید. از زندگی خود لذت ببرید و تا حد امکان آن را زندگی کنید. نویسنده در مورد دوستی با بیماری لاعلاج صحبت می‌کند که فلسفه‌اش این بود: “من تا زمانی که بمیرم زندگی خواهم کرد … نمی‌خواهم زندگی و مرگ را با هم اشتباه بگیرم.”

 

2- بهانه گیری هوش

شما هوش دیگران را بیش از حد ارزیابی می‌کنید و هوش خودتان را دست کم می‌گیرید. فکر می‌کنید برای یک حرفه یا فرصت خاص به اندازه کافی باهوش نیستید. برخلاف سایر اشکال بهانه، افراد مبتلا به بهانه هوش اغلب در سکوت رنج می‌برند و ناکافی بودن درک شده خود را در اعماق وجودشان احساس می‌کنند.

وقتی از بهانه گیری هوش رنج می‌برید، خودتان را کم می‌فروشید و فرصت‌ها را از دست می‌دهید. شما از کمبود درک شده هوش خود به عنوان بهانه‌ای برای امتحان نکردن چیزهای جدید استفاده می‌کنید.

چرا این تفکر نادرست است؟ آنچه واقعاً مهم است این نیست که چقدر هوش دارید، بلکه این است که چگونه از هوش خود استفاده می‌کنید. برای توضیح بیشتر این ایده:

  • دانش فقط قدرت بالقوه است. مهم این است که چگونه از آن دانش استفاده کنید.
    • یک بار از انیشتین پرسیده شد که چند فوت در یک مایل وجود دارد؟ او پاسخ داد که نمی‌داند و حتی علاقه‌ای به دانستن ندارد. او نمی‌خواست مغز خود را با حقایقی پر کند که به راحتی می‌تواند آن‌ها را جستجو کند. او احساس می‌کرد که ذهن برای تفکر است، نه ذخیره کردن حقایق.

 

  • اشتیاق و علاقه نسبت به هوش هیجانی شما، در موفقیت بسیار مهم‌تر هستند.
    • وقتی از یک فیزیکدان برجسته پرسیده شد که چه بچه‌هایی باید دانشمند شوند؟ گفت تنها چیزی که اهمیت دارد این است که “کودک علاقه زیادی به علم داشته باشد.” پایبندی به چیزی برای موفقیت، مهم‌تر از هوش هیجانی شماست و اگر به چیزی علاقه نداشته باشید، نمی‌توانید به آن پایبند بمانید.

 

  • یک نگرش مثبت، خوش‌بینانه و همکاری‌گرا برای موفقیت مهم‌تر از هوش هیجانی است. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا برخی از افراد باهوش شکست می‌خورند؟ این تا حدودی به دلیل تفکر منفی است. وقتی یک نگرش بد افکار شما را هدایت می‌کند، تمایل دارید کم مشارکت کنید و چیزی خلق نکنید.
    • نویسنده به یک آشنای باهوش اشاره می‌کند که زندگی اش در نهایت در یک شغل متوسط با دوستان کم و بدون همسر به پایان رسید. او اجازه داد ترس، زندگی‌اش را هدایت کند؛ او از قدرت مغزی عظیم خود برای پیدا کردن دلایلی استفاده کرد که چیزها کار نخواهند کرد. این باعث شد او از مسئولیت پذیری و روابطی که می توانست داشته باشد، دوری کند. مغز او می‌توانست به عنوان ابزاری برای موفقیت استفاده شود، اما در عوض به ابزاری برای شکست خود تبدیل شد.

 

  • افراد موفق دارای مهارت‌های تفکر خلاق هستند، نه لزوماً هوش هیجانی بالا. تفکر خلاق مهم‌تر از دانستن حقایق است. هر کسی می‌تواند حقایق را حفظ کند. برای رویابافی راه‌حل‌ها برای مشکلات و تولید ایده‌هایی که جهان را تغییر می‌دهند، به تفکر خلاق نیاز است.

خلاصه اینکه، افراد باهوش با نگرش اشتباه می‌توانند شکست بخورند، در حالی که افراد کم‌هوش‌تر با نگرش درست می‌توانند واقعاً موفق شوند.

 

چگونه بیماری بهانه‌گیری هوش را درمان کنیم؟

  • خودتان را دست کم نگیرید. استعدادهای خودتان را پیدا کنید. نگران هوش دیگران نباشید. یادتان باشد که مهم این است که چگونه از مغزتان استفاده می‌کنید.
  • روزانه به خودتان بگویید: “نگرش من مهم‌تر از هوش من است.” تمرین کنید که در خانه و محل کار نگرش مثبتی داشته باشید. به دنبال راه‌هایی برای انجام کارها باشید، نه اینکه چرا نمی‌توان آن‌ها را انجام داد.
  • تفکر خلاق را توسعه دهید. درک کنید که تفکر بیش از حفظ کردن حقایق است. از مغزتان برای خلق کردن استفاده کنید. ارائه ایده‌های جدید و پیدا کردن روش‌های بهتر برای انجام کارها بسیار ارزشمندتر است. فکر کنید، آیا من از ذهنم برای حفظ تاریخ استفاده می‌کنم یا برای خلق تاریخ خودم؟
  خلاصه کتاب سایکو سایبرنتیک جدید اثر ماکسول مالتز

 

3- بهانه گیری سن

این باور که شما برای یک شغل یا فرصت خاص، خیلی پیر یا خیلی جوان هستید. شکل رایج‌تر آن این است که افراد فکر می‌کنند برای امتحان کردن یک چالش جدید، خیلی دیر شده است. آن‌ها تصور می‌کنند که دیگر توانایی یادگیری چیزهای جدید را ندارند و بنابراین، تلاش کردن هم فایده‌ای ندارد. شما ممکن است به آن‌ها بگویید: “سن فقط یک عدد است”، اما آن‌ها احتمالاً پاسخ دهند: “اما من احساس پیری می‌کنم!”

چرا این تفکر اشتباه است؟ چون واقعاً سن شما مهم نیست. مهم نگرش شما نسبت به سن‌تان است که موفقیت شما را تعیین می‌کند.

صرف‌نظر از سن‌تان، هنوز هم زمان برای شما باقی مانده است. بسیاری از افراد تا سن 70 سالگی نیز فعال و پرکار هستند. حتی اگر 50 ساله باشید، هنوز دهه‌ها وقت برای شما باقی مانده است. واقعاً آیا می‌خواهید 20 سال از عمرتان را صرف ناله و زاری درباره سن‌تان کنید؟

یکی از اقوام جوزف شوارتز، مدام از شغلی به شغل دیگر می‌رفت و هرگز به رضایت واقعی نرسید. در 45 سالگی، تصمیم گرفت به دنبال رویای دیرینه‌اش یعنی کشیش شدن برود، با وجود اینکه می‌ترسید برای شروع چیزی کاملاً جدید و متفاوت، خیلی پیر باشد، او به سمت این رویا حرکت کرد، به آن دست یافت و متوجه شد که هنوز دهه‌ها وقت برای گذراندن در این شغل ایده‌آل دارد.

پس سن نباید مانعی برای رسیدن به اهدافمان باشد. مهم‌ترین چیز، داشتن نگرش مثبت و تلاش برای رسیدن به رویاهایمان است.

فرد مسنی با نگرش درست، فرد جوانی با نگرش اشتباه را شکست خواهد داد.

 

چگونه بهانه‌گیری سنی را درمان کنیم؟

سن فعلی خود را به عنوان یک چیز مثبت ببینید. احساس جوانی و سرزندگی کنید. به جای اینکه بگویید “من خیلی پیرم”، به خود بگویید “من هنوز جوان هستم”.

محاسبه کنید که چقدر زمان مفید برای کار کردن برای شما باقی مانده است. فکر می‌کنید مردم در چه سنی بازنشسته می‌شوند؟ چقدر زمان برای شما باقی مانده است؟ احتمالاً مدت زمان بسیار طولانی است. وقتی متوجه شوید که احتمالاً دهه‌ها فرصت برای کار و فعالیت مفید دارید، دیگر احساس “خیلی پیر بودن” نخواهید کرد.

زمان آینده خود را صرف کاری کنید که دوست دارید. به جای فکر کردن منفی مانند “من آنقدر زمان را هدر دادم که کاری را انجام دادم که از آن متنفرم”، مثبت فکر کنید: “من الان شروع می‌کنم! بهترین روزهای من هنوز در پیش است.”

برای جوانانی که بهانه‌جویی سنی دارند، برای افرادی که فکر می‌کنند خیلی جوان هستند، پاسخ مشابه است. جوانی فقط زمانی یک نقطه ضعف است که نگرش شما اشتباه باشد. به توانایی‌های خود و آنچه که می‌توانید ارائه دهید اطمینان داشته باشید. اگر بتوانید کار خود را درست انجام دهید، مردم به سن شما اهمیتی نخواهند داد.

 

4- بهانه گیری بدشانسی

این باور که شما همیشه بدشانس هستید و اتفاقات خوب برای شما رخ نمی‌دهد. وقتی به افراد موفق نگاه می‌کنید، فکر می‌کنید که آن‌ها فقط خوش‌شانس بوده‌اند و تمام تلاش و ویژگی‌های شخصیتی که آن‌ها را به موفقیت رسانده است را نادیده می‌گیرید.

چرا این تفکر اشتباه است؟ وقتی به این بیماری مبتلا هستید، زحماتی که پشت موفقیت افراد است را نادیده می‌گیرید و فقط سکانس آخر یا ویترین آنها را می بینید. همچنین متوجه نمی‌شوید که ممکن است اشتباهات خودتان باعث از دست دادن فرصت‌های شما شده باشد.

بیماری بهانه‌جویی بدشانسی، راهی به جایی نمی‌برد. وقتی موفقیت دیگران را فقط نتیجه شانس می‌دانید، راه حلی برای مشکلات خود پیدا نخواهید کرد.

شما نمی‌توانید “شانس” دیگران را تکرار کنید. اما می‌توانید عادات افراد موفق (تلاش سخت، پشتکار، استمرار، نگرش مثبت، مهارت) را یاد بگیرید و از آن‌ها الگو بگیرید تا موقعیت خود را بهبود ببخشید. آیا این روش برای حل مشکلات شما بهتر نیست؟

فرض کنید شرکت جنرال موتورز بخواهد کل شرکت را بر اساس شانس سازماندهی کند، یعنی اسامی را در یک کلاه بیندازد و به طور تصادفی مدیرعامل، معاون و غیره را انتخاب کند. اگر شانس عامل اصلی موفقیت بود، دنیا به همین شکل می‌شد. این مسخره است، درست است؟ در عوض، افرادی که در هر سازمانی به بالاترین سطح می‌رسند، به دلیل نگرش، توانایی و تلاش سخت خود به آنجا می‌رسند.

پس موفقیت نتیجه شانس نیست، بلکه نتیجه تلاش، نگرش مثبت و توانایی‌های فردی است.

 

چگونه بهانه‌گیری بدشانسی را درمان کنیم؟

1- نگاه دقیق‌تری به آنچه شما به عنوان “شانس خوب” کسی در نظر می‌گیرید بیندازید. خواهید دید که برنامه‌ریزی، آمادگی و تمرین در آن دخیل است. حالا نگاهی دوباره به “بدشانسی” کسی بیندازید. احتمالاً اشتباهات در قضاوت و گام‌های اشتباه دیگری را مشاهده خواهید کرد.

برای مثال، همه اشتباه می‌کنند و با شکست مواجه می‌شوند، اما افرادی که “شانس خوب” دارند از اشتباهات خود درس می‌گیرند و افرادی که “بدشانس” هستند این کار را نمی‌کنند.

2- آرزوی داشتن شانس بیشتر را کنار بگذارید. شما نمی‌توانید شانس خود را تغییر دهید. در عوض، بر روی آنچه که می‌توانید کنترل کنید تمرکز کنید، مثل توسعه ویژگی‌های افراد موفق مانند برنامه‌ریزی، آمادگی، تمرین و یادگیری از اشتباهات.

 

ادامه دارد…

خرید سمینار تونی رابینز

امتیاز 3.45 از 11 رای

آموزش پیشنهادی
سمینار دیدار با سرنوشت تونی رابینز

آیا ویدیوهای آموزشی نویسنده این کتاب در سایت نگرش نیک موجود است؟

آیا پادکست (صوت فارسی) این
خلاصه کتاب نیز موجود است؟

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علیرضا فتحیان
علیرضا فتحیان
5 ماه قبل

سلام و عرض ادب
کتاب “جادوی فکر بزرگ” اثر دکتر شوارتز یکی از منابع ارزشمند در زمینه توسعه فردی و موفقیت است که با ارائه راهکارهای عملی و الهام‌بخش، به خوانندگان کمک می‌کند تا نگرش و باورهای خود را بهبود بخشند و به اهداف بزرگتر دست یابند.
این کتاب با سبک نوشتاری ساده و روان، پیام‌های انگیزشی و مثال‌های واقعی، می‌تواند منبع الهام و انگیزه برای هر کسی باشد که به دنبال بهبود زندگی و کسب‌وکار خود است. اگر به دنبال افزایش اعتماد به نفس، تعیین هدف‌های بزرگ و دستیابی به موفقیت‌های بیشتر هستید، این کتاب می‌تواند راهنمای ارزشمندی برای شما باشد.
به قول اساتید که میگن کتاب خوب را خوب بخوانید، کتاب جادوی فکر بزرگی کتابی است که توصیه میشه بارها و بارها با دقت خوانده بشه.
این کتاب واقعا یک دانشگاه هست …
با تشکر از آقای مهندس باقرپور عزیز بابت خلاصه این کتاب ارزشمند

🍉جشنواره یلدای شگفت انگیز نگرش نیک شروع شد

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×