آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه علم می تواند از باورهای معنوی شما حمایت کند؟ مشخص شده است که همپوشانی بین فیزیک کوانتومی و معنویت بسیار دقیق تر از آنچه تصور می کنید است – و درک این ارتباط می تواند به شما در تجلی بهترین زندگی خود کمک کند. در این مطلب می خواهیم ابتدا بفهمیم که اصلاً فیزیک کوانتوم چیست و سپس ارتباط آن با معنویت را مفصل بررسی کنیم.
علم و معنویت دو چیز جدا از هم نیستند، بلکه می توانند به هم مرتبط باشند. به عبارت سادهتر، علم می تواند به ما کمک کند تا چیزهایی را که در معنویت تجربه میکنیم، بهتر بفهمیم.
مثال بارز آن فیلم “ماتریکس” است. در این فیلم، نئو صرفاً برای نجات بشریت از یک واقعیت شبیه سازی شده – ماتریکس – آزاد نمی شود. او توسط بیداری به حقیقتی عمیق تر سوق داده می شود: اینکه واقعیت آن چیزی نیست که به نظر می رسد و قابل دستکاری است. جالب توجه است که این آگاهی به نئو اجازه می دهد تا قوانین ماتریکس را تغییر داده و زمان، فضا و ماده را دستکاری کند. نئو متوجه میشود که دنیای اطرافش یک واقعیت ساختگی است و او میتواند این واقعیت را تغییر دهد.
این داستان بازتابی از نکته مهمی در مورد زمینه مشترک فیزیک کوانتومی و معنویت است: اینکه نیروهای نامرئی مانند نیت، ارتباط و آگاهی می توانند واقعیت را به شیوه ای که منطق را به چالش می کشد، شکل دهند.
بنابراین، کاوش در این ارتباط بین علم و معنویت می تواند اولین قدم برای آشکار کردن واقعیت، کشف خود و زندگی بهترین زندگی ممکن باشد.
فیزیک کوانتوم چیست؟
فیزیک کوانتومی شاخهای از علم است که به بررسی کوچکترین اجزای تشکیلدهنده ماده و انرژی میپردازد. این شاخه از علم با نشان دادن رفتار عجیب ذرات بنیادی که همه چیز در جهان از جمله بدن ما و اشیا اطرافمان را تشکیل میدهند، درک ما از واقعیت را به چالش میکشد. این ذرات به شکلی عمل میکنند که با منطق رایج ما سازگار نیست.
این علم به ما نشان میدهد که چیزهایی که ما در دنیای روزمره میبینیم و با آنها برخورد میکنیم، در سطح بسیار کوچکتر به شکل کاملاً متفاوتی رفتار میکنند.
تصور کنید دنیایی وجود دارد که در آن توپ میتواند همزمان در دو جای مختلف باشد، یا یک در میتواند همزمان هم باز باشد و هم بسته! این اتفاقات عجیب و غریب در دنیای بسیار کوچک اتمها و ذرات زیراتمی رخ میدهند. فیزیک کوانتومی به ما کمک میکند تا این رفتارهای عجیب را درک کنیم.
فیزیک کوانتومی یک دنیای شگفتانگیز است که به ما نشان میدهد جهان بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. با مطالعه این علم، میتوانیم به درک عمیقتری از خود و جهان اطرافمان برسیم.
تاریخچه فیزیک کوانتوم
پس از اینکه فهمیدیم فیزیک کوانتوم چیست، حال باید کمی اطلاعات مفید در مورد تاریخچه آن بدست آوریم. فیزیک کوانتومی در آغاز قرن بیستم به وجود آمد و درک سنتی ما از فیزیک کلاسیک را به چالش کشید.
همه چیز با معرفی مفهوم کوانتومی بودن انرژی توسط فیزیکدان ماکس پلانک در سال 1900 آغاز شد. سپس، کار آلبرت انیشتین بر روی اثر فوتوالکتریک در سال 1905 ثابت کرد که خود نور از ذراتی به نام فوتون تشکیل شده است.
سپس ، متفکرانی مانند نیلز بور و ورنر هایزنبرگ با مفاهیمی مانند اصل عدم قطعیت و دوگانگی ذرات ، این حوزه را بیشتر متحول کردند. همه این پیشرفتها منجر به نظریههای بنیادینی شد که هنوز هم دانشمندان و فیلسوفان را به فکر فرو میبرد. 5 مورد از این نظریهها عبارتند از:
1- اثر ناظر: آنچه بر آن تمرکز می کنید، وجود دارد
آزمایش دو شکاف نشان می دهد که ذرات، مانند الکترون ها، می توانند بسته به اینکه آیا مشاهده می شوند یا خیر، مانند ذرات جامد و امواج رفتار کنند. به عبارت دیگر، واقعیت هنگام نگاه کردن به آن تغییر می کند – و این به عنوان اثر ناظر شناخته می شود.
به طور خلاصه، هنگامی که دانشمندان به این ذرات نگاه میکردند، آنها مانند گلولههای کوچک رفتار میکردند و از یک شکاف عبور میکردند. اما زمانی که هیچکس به آنها نگاه نمیکرد، آنها به امواج تبدیل میشدند و الگویی مانند امواج روی آب ایجاد میکردند.
اکنون، توجه کنید که چگونه انرژی شما بر محیط اطراف شما تأثیر می گذارد. آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه خلق و خوی شما می تواند لحن خانواده یا حتی فضای کاری شما را تعیین کند؟ قدرت مشاهده شما، از طریق تمرکز و نیت، به همین روش عمل می کند.
“قدرت ذهن شما می تواند واقعیت شما را شکل دهد، اما فقط در صورتی که روی چیزهای درست تمرکز کنید. آنچه مشاهده می کنید نتیجه را تغییر می دهد.” – برت گلدمن
در فیلم ماتریکس، نئو مجبور است ماهیت دنیایی که در آن گرفتار شده است را درک کند و متوجه شود که ذهن او می تواند واقعیت ساختگی که در آن زندگی می کرده است را دستکاری کند. این شبیه به این است که در زندگی، تمرکز و آگاهی ما شکل دهنده تجربیات ما هستند. در نهایت، تمرکز نئو بر تغییر واقعیت، در نهایت به هدف نهایی او، یعنی رهایی بشریت از ماتریکس، منجر می شود.
بنابراین، می توانید ببینید که چگونه تمرکز شما – که توسط اثر ناظر تقویت می شود – می تواند زندگی خود و زندگی اطرافیان شما را شکل دهد.
2- گربه شرودینگر: گربهای که هم زنده است و هم مرده
اینجاست که بحث فلسفی میشود. گربه شرودینگر یک آزمایش ذهنی است که این سوال را مطرح میکند: اگر یک گربه را در جعبهای با یک ظرف سم قرار دهیم که در زمان نامعلومی بشکند، آیا قبل از باز کردن جعبه، گربه زنده است یا مرده؟
فیزیک کوانتوم میگوید هر دو حالت ممکن است – تا زمانی که جعبه را باز نکنیم و مشاهده نکنیم. این ایده “برهم نهی”، یعنی وجود همزمان چندین حالت در فضا-زمان، نشان میدهد که چیزها میتوانند به طور همزمان در حالتهای مختلف باشند.
به عنوان مثال، تصمیمات زندگی خودتان را در نظر بگیرید. وقتی با چندین گزینه مواجه میشویم – مثل اینکه شغل جدیدی بگیریم، به شهر دیگری نقل مکان کنیم یا حتی نحوه واکنش عاطفیمان در یک موقعیت – هر انتخاب، یک مسیر متفاوت در زندگیمان را نشان میدهد. اما فقط وقتی روی یک گزینه تمرکز کنیم، آن گزینه در واقعیت شکل میگیرد.
“هر تصمیمی که میگیری، تو را به یک واقعیت متفاوت منتقل میکند. تو دائماً آیندهای را انتخاب میکنی که با اهداف تو همسو است.” – برت
بنابراین میبینیم که تمرکز ما که توسط اثر ناظر تقویت میشود، میتواند بر زندگی خودمان و زندگی اطرافیانمان تأثیر بگذارد.
3- درهم تنیدگی کوانتومی: جنبه اسرارآمیز جهان
خود انیشتین درهم تنیدگی کوانتومی را “اقدام وهمآور از راه دور” نامید. اساساً، هنگامی که دو ذره درهم تنیده میشوند، هر اتفاقی که برای یکی رخ دهد، بلافاصله بر دیگری تأثیر میگذارد – حتی اگر سالهای نوری از هم فاصله داشته باشند.
اینجا جایی است که نظریه ریسمان – ایده اینکه رشتههای کوچک و ارتعاشی همه ذرات را به هم متصل میکنند – عمق بیشتری میافزاید. این نظریه نشان میدهد که جهان هستی از این رشتههای به هم پیوسته تشکیل شده است که همه چیز را صرف نظر از فاصله به هم متصل میکند.
به یاد رابطه ای که با یکی از نزدیکانتان دارید، مانند والدین یا بهترین دوستتان، بیفتید. آیا تا به حال پیش آمده است که در حال فکر کردن به آنها باشید و ناگهان آنها با شما تماس بگیرند یا پیامکی برایتان ارسال کنند؟ این کمی شبیه به پدیده درهم تنیدگی کوانتومی و نظریه ریسمان است؛ پیوند معنوی، شما را بدون در نظر گرفتن فاصله فیزیکی، به هم متصل نگه می دارد.
در فیلم “ماتریکس”، این مفهوم در مرکز توجه قرار دارد. نئو با سرنوشت کل بشریت درگیر است و از طریق ارتباط خود با دیگران، می تواند قوانین واقعیت را تغییر دهد و حتی بر اطرافیان خود تأثیر بگذارد.
بنابراین، درست مانند ذرات کوانتومی که صرف نظر از فاصله به هم متصل می مانند، ارتباط ما با دیگران نیز همان نوع پیوند را منعکس می کند؛ جایی که نیت و هدف می توانند فراتر از فضا و زمان عمل کنند.
4- اصل عدم قطعیت هایزنبرگ: دانستن همه چیز غیرممکن است
یکی از اصول بنیادی فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است. این اصل بیان میکند که شما نمی توانید هم موقعیت و هم حرکت یک ذره را با قطعیت مطلق یا با دقت دقیق تعیین کنید. هرچه تلاش بیشتری برای تعیین دقیق یکی از این دو ویژگی انجام دهیم، اطلاعات مربوط به دیگری نامشخصتر میشود.
این اصل، دیدگاه ما درباره پیشبینیپذیری را زیر سوال میبرد و نشان میدهد که در ذات واقعیت، عدم قطعیت وجود دارد. به عبارتی، واقعیت در هسته خود ذاتاً نامشخص است.
بسیاری از افراد این عدم قطعیت را با باورهای معنوی خود مرتبط میدانند، باورهایی که میگویند زندگی سرشار از ناشناختههاست و کنترل کامل بر آن، اغلب یک توهم است.
به زمانی فکر کنید که در مورد نتیجه یک اتفاق مطمئن نبودید، مثلاً هنگام انتخاب یک مسیر شغلی جدید یا تصمیمگیری برای شروع یک رابطه. شما در آن زمان همه چیز را نمیدانستید. اما با انتخاب حرکت به جلو بر اساس آنچه برای شما مناسب بود، در نهایت همه چیز به خوبی پیش رفت.
به طور مشابه، اگر نئو از ابتدا میدانست که برای آزادی بشریت با چه خطرات بزرگی روبرو خواهد شد، ممکن بود دچار تردید و نگرانی شدید شود و از حرکت باز بماند. اما با اعتماد به غریزه و ارزشهای خود، حتی زمانی که مسیر مشخص نبود، به جلو حرکت کرد و در نهایت به هدف خود رسید.
این حس عدم قطعیت، هم در علم و هم در زندگی، ما را به حرکت و پیشرفت ترغیب میکند. این حس یادآوری میکند که گاهی اوقات ندانستن چیزی است که ما را به عمل وا می دارد.
5- اثر پروانه ای: اقدامات کوچک، پیامدهای بزرگ
اثر پروانه ای یک مفهوم رایج است که نشان می دهد حتی اقدامات کوچک می توانند اثرات عظیم و گسترده ای داشته باشند – مانند بال زدن یک پروانه که منجر به گردباد در آن سوی جهان می شود.
در فیزیک کوانتوم، این ایده با نظریه آشوب ارتباط نزدیکی دارد. این نظریه نشان می دهد که تغییرات کوچک در شرایط اولیه می توانند منجر به نتایج بسیار متفاوت و غیرقابل پیش بینی شوند. از طرف دیگر، در معنویت نیز این باور وجود دارد که هر فکر، کلمه و عملی که انجام می دهیم، در جهان اثرگذار است و زنجیره ای از رویدادها را به دنبال دارد که بر آینده تأثیر می گذارد.
حالا این موضوع چطور به زندگی شما مربوط می شود؟ یک جمله ای مهربانانه که به یک غریبه در مسیر راهتان می گویید می تواند روز او را بسازد. آن غریبه نیز ممکن است این مهربانی را منتقل کند و یک اثر موجی یا زنجیره ای ایجاد شود که حتی اگر شما هرگز آن را بررسی نکنید، واقعی است.
از نظر معنوی ، اینگونه است که نیت و انرژی عمل می کنند و نتایج را به روش هایی که همیشه نمی توانیم پیش بینی کنیم ، تحت تأثیر قرار می دهند.
اکنون ، تصمیمات کوچک نئو – مانند مصرف قرص قرمز و اعتماد به مورفیوس – منجر به سلسله ای از وقایع می شود که در نهایت نه تنها بر زندگی او بلکه بر کل بشریت تأثیر می گذارد. تجربه او منعکس کننده این است که چگونه در زندگی ، انتخاب های ظاهراً ناچیز می توانند مسیر واقعیت را شکل دهند.
5 راه برای اثبات ارتباط بین فیزیک کوانتومی و معنویت
همپوشانی بین فیزیک کوانتومی و معنویت ممکن است در ابتدا گیج کننده به نظر برسد. اما وقتی آن را تجزیه و تحلیل کنید ، به راحتی می توانید ببینید که چگونه این دو قلمرو یکدیگر را منعکس می کنند.
در اینجا چهار راه اساسی وجود دارد که نشان می دهد این دو حوزه به اندازه ای که ممکن است به نظر برسد جدا نیستند.
این حس عدم قطعیت – هم در علم و هم در زندگی – ما را به جلو سوق می دهد و به ما یادآوری می کند که گاهی اوقات ، ندیدن چیزی است که ما را به عمل وا می دارد.
1- ماهیت هولوگرافیک جهان
یکی از عجیبترین مفاهیم در فیزیک کوانتومی، ماهیت هولوگرافیک جهان است. بله، درست متوجه شدید. تصور کنید یک هولوگرام چگونه میتواند تصویری سهبعدی را روی سطحی دوبعدی نمایش دهد. این نظریه بیان میکند که ممکن است تمام وقایع جهان سهبعدی ما در واقع بر روی سطحی دوبعدی “ثبت” شده باشند، مانند یک نقشه کیهانی.
این ایده بسیار به فیلم ماتریکس شبیه است. همانطور که دنیای نئو در آن فیلم یک واقعیت شبیهسازیشده است، نظریه جهان هولوگرافیک نیز پیشنهاد میکند که آنچه ما به عنوان واقعیت درک میکنیم ممکن است تنها بازتابی از چیزی بسیار عمیقتر و پیچیدهتر باشد.
برای سادهتر شدن موضوع، اجازه دهید این مفهوم را از دیدگاه هندوئیسم و بودیسم، دو دین باستانی جهان، بررسی کنیم.
برای مثال، در هندوئیسم، مفهوم “مایا” بیان می کند که دنیای مادی مانند پرده ای است که ماهیت واقعی هستی را پنهان می کند. به طور مشابه، در بودیسم، ایده “سامسارا” چرخه های تولد و مرگ را به عنوان یک توهم توصیف می کند که ما را از دیدن حقیقت نهایی در مورد اینکه چه کسی هستیم باز می دارد.
بنابراین، اگر احساس می کنید که به سمت انتخاب های سالم تر یا یک جهت جدید در زندگی جذب شده اید، ممکن است بخشی از یک هدف بزرگتر باشد که در آینده آن را کامل تر خواهید فهمید. به عبارت دیگر، به جریان زندگی اعتماد کنید.
2- قدرت نیت
یادتان است که گفته بودیم ذرات وقتی کسی آنها را تماشا می کند، یکسان عمل نمی کنند؟ و چگونه، از طریق اثر ناظر، ذرات بسته به اینکه مشاهده می شوند یا نه، رفتار متفاوتی دارند؟ اینجاست که همه چیز به شدت با تمرینات معنوی مانند تجلی و جهش کوانتومی مرتبط می شود.
آیا تا به حال عبارت “هرجا که توجه می رود، انرژی جریان می یابد” را از دکتر جو دیسپنزا شنیده اید؟ این اصل دقیقاً همین مفهوم را بیان می کند. در هر دو حوزه علم و معنویت، قصد و نیت شما قدرت تغییر واقعیت را دارد. هنگام تمرکز بر یک هدف در حین مراقبه، شما در واقع تمام احتمالات ممکن را به سمت یک مسیر واحد هدایت می کنید.
این شبیه به رفتار ذرات در آزمایش دو شکاف است که مسیر حرکت خود را بر اساس مشاهده تغییر می دهند.
“وقتی ذهن خود را بر روی یک هدف متمرکز می کنید، با نسخه ای از خود که قبلاً به آن دست یافته است همسو می شوید. جهان ناگزیر است خود را با این واقعیت جدید سازگار کند.” – برت
جهان هستی یک حلقه بازخورد است. هر عملی، هر فکری و هر نیتی که داریم مانند سیگنالی است که به جهان ارسال میشود و جهان هستی به آن پاسخ میدهد. جهان هستی دائماً به ما بازخورد میدهد و بر اساس نحوه تعامل ما با آن، واقعیت را شکل میدهد.
به عنوان مثال، اگر قصد دارید سلامتی خود را بهبود ببخشید، متوجه خواهید شد که ناگهان فرصتهای جدید برای ورزش یا تغذیه بهتر ظاهر میشوند، طوری که شما تعجب می کنید و شگفت زده می شوید و می گویید کاش از خدا چیز دیگری خواسته بودم! این نشان میدهد که جهان هستی به نیات شما پاسخ میدهد.
3- همه چیز به هم مرتبط است
در مورد به هم پیوستگی صحبت می کنیم، احتمالاً در محافل معنوی در مورد این ایده شنیده اید – که همه چیز به هم مرتبط است و انرژی شما بر جهان تأثیر می گذارد. این پایه و اساس بسیاری از اصول معنوی از جمله کارما است – “هر چه می کاری درو می کنی”.
معلوم می شود که فیزیک کوانتومی نیز بر اساس همین اصول عمل می کند، اما در سطح ذرات.
تام چی، دانشمند و یکی از بنیانگذاران گوگل ایکس، در سخنرانی 30 دقیقه ای خود در A-Fest Mexico 2016، توضیح داد که آهن موجود در خون شما از ستارگانی که میلیاردها سال پیش منفجر شده اند، نشأت گرفته است. شما، از جمله اتم های تشکیل دهنده بدنتان، از غبار ستاره ای ساخته شده اید.
“هر ضربان قلب ما مستقیماً به برخورد کهکشان ها و تولد ستارگان مرتبط است.” – تام چی
او بیان میکند که حتی کهکشانها نیز به صورت بیهدف در فضا سرگردان نیستند. آنها با یکدیگر برخورد کرده و ادغام میشوند و از این رقصهای کیهانی، ستارگان جدید متولد میشوند. بدون این برخوردهای عظیم، شما به آهن موجود در خون خود دست نمییافتید.
بنابراین، وقتی معنویت از ارتباط ما با کیهان سخن میگوید، این تنها یک استعاره نیست. این واقعیتی عمیق است. هر تپش قلب شما، بازتاب مستقیمی از ریتم کیهانی است که میلیاردها سال پیش آغاز شده است. این حقیقت باعث میشود همزمان احساس کوچکی و بزرگی کنید، درست است؟
و هنگامی که این ارتباط بینهایت را درک میکنید، دیگر نمیتوانید نادیده بگیرید که چگونه انتخابهای شما بر همه چیز و همه افراد پیرامون شما تأثیر میگذارند.
4- آگاهی همیشه نقطه شروع است
در واقعیت، ما بدون داشتن آگاهی قبلی، قادر به مشاهده هیچ چیزی نیستیم. در مکانیک کوانتومی، این حقیقت که مشاهده یک ذره، نحوه رفتار آن را تغییر میدهد، نشان میدهد که شما به عنوان ناظر، نقشی بسیار مهم در فرآیندهای اساسی واقعیت ایفا میکنید.
“آگاهی شما کلید دسترسی به واقعیت دلخواه شماست” – برت
بدون آگاهی، مفهوم گذر زمان وجود ندارد. زمان نتیجه نحوه به خاطر آوردن وقایع و نحوه حرکت ما در جهان است. این آگاهی و حافظه ماست که به ما احساس گذر زمان را می دهد.
از دیدگاه معنوی، این با مفهوم تجلی همسو است. افکار و نیات شما منفعل نیستند – آنها به طور فعال انرژی اطراف شما را شکل می دهند. به عنوان مثال، با تعیین اهداف مشخص در حین مراقبه، شما از آگاهی خود برای تمرکز بر نتیجه دلخواه استفاده می کنید.
بنابراین، اگر دائماً به موفقیت فکر کنید، اهداف خود را تصور کنید و انرژی خود را بر رسیدن به آنها متمرکز کنید، ممکن است متوجه شوید که همه چیز در مسیر شغلی شما شروع به شکل گیری می کند. یا اگر روزانه چیزهایی را که بابت آنها سپاسگزار هستید یادداشت کنید، به زودی متوجه خواهید شد که روحیه شما بهبود می یابد و فرصت های غیرمنتظره برای شادی در زندگی شما پدیدار می شوند.
5- زمان به گونه ای که ما تصور می کنیم، عمل نمی کند
اکثر ما زندگی را طوری سپری می کنیم که انگار زمان خطی است – گذشته، حال و آینده به ترتیب زمانی پشت سر هم قرار دارند. اما در هر دو حوزه علم و معنویت، زمان به این سادگی نیست.
در مکانیک کوانتومی، زمان سیال است. در همین حال، در نظریه نسبیت انیشتین، زمان می تواند تحت تأثیر گرانش و سایر پدیده های بزرگ مقیاس، کشیده یا فشرده شود.
به هر حال، این ایده که گذشته، حال و آینده همزمان وجود دارند، حیرت انگیز است. اما باور کنید یا نه، این امر در تمرینات معنوی نیز قابل مشاهده است.
آیا تا به حال تجربه کرده اید که در حین مراقبه، زمان انگار متوقف شده یا وجود نداشته باشد؟ به همین دلیل است که عرفا و مدیتیشنکنندهها اغلب تجربیاتی را توصیف می کنند که در آن مرز بین گذشته، حال و آینده ناپدید می شود و در یک “اکنون” واحد ادغام می شود.
“زمان حرکت نمی کند، شما در زمان حرکت می کنید. آگاهی شما می تواند در هر لحظه بین واقعیت ها تغییر کند.” – برت
به عبارتی دیگر، گذشته، حال و آینده جدا از هم نیستند. آنها همزمان وجود دارند و بر روی یکدیگر لایه بندی شده اند. آگاهی ما از میان آنها عبور می کند و بسته به اینکه آگاهی خود را کجا قرار دهیم، زمان را متفاوت تجربه می کنیم.
بنابراین، اگر در حال فکر کردن به اتفاق بد گذشته یا نگران برنامههای آینده هستید، مکث کنید و از خود بپرسید: “اگر همه احتمالات از قبل وجود داشته باشند چه؟” و بهترین زندگی شما در یکی از این خطوط زمانی منتظر شماست، فقط منتظر است که آگاهی شما به آن متصل شود.