در این مقاله از باب پراکتور قصد داریم 3 پارادایم متداولی که سد راه موفقیت شما هستند را شرح دهیم. می پرسید برای موفقیت باید چه کرد؟ در این مقاله به شما می گویم که چطور با تغییر پارادایم ها و ساخت عادت های موفقیت به آن دست یابید. این مطلب فقط در مورد شما نیست، بلکه درباره من یا هر کسی دیگر روی این کره خاکی که می خواهد بیشتر داشته باشد یا انسان مهم تری باشد، است.
خود من در طول زندگی ام با خیلی از پارادایم هایی که راهم را به سوی موفقیت سد می کردند مواجه شدم، اگر چه یکی از بزرگترین آن ها که قبلا به آن معتقد بودم این بود که:
اینکه من، در مورد خودم چه فکر می کنم، مهم نیست!
و همین پارادایم به ظاهر ساده تبدیل به یکی از موانع پیشرفت من شده بود. من معتقد بودم چیزی که دیگران در مورد من فکر می کنند، عامل موفقیت یا شکست من است. آنها هستند که تصمیم می گیرند من چقدر پول در بیاورم، چه روابطی داشته باشم و چقدر در زندگی ام پیشرفت کنم.
اکنون من می دانم که هر آنچه از زندگی خودم می دانم محدود به تصویر ذهنی من از خودم است که دید من را به زندگی تعیین می کند. با این حال من هر لحظه که رشد می کردم سعی می کردم خودم را بیشتر با تصویر ذهنی مثبت و ایده آل خودم تطبیق بدهم.
ولی در مورد شما…
چه چیزی سد راه موفقیت شماست؟
پارادایم های ما بر اساس باورها و رفتارهایی که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب کرده ایم بوجود آمده اند. باورهای ما همیشه به عنوان یک واقعیت به نظر می رسند تا روزی که تصمیم می گیریم درستی آنها را ارزیابی کنیم. در اینجا لیستی از 19 باور که راه من را برای رسیدن به موفقیت سد کرده بودند قرار داده ام. این لیست را بخوانید و ببینید که آیا هر کدام از آن ها در شما هم صدق می کند یا نه؟
- من دیگر خیلی پیر شده ام یا هنوز خیلی جوانم.
- فقط با دیدن باور می کنم.
- من پول یا منبع کافی ندارم.
- من نمی توانم.
- من وقت کافی ندارم
- من هرگز نمی توانم به سقف درآمدم برسم.
- تغییر کردن سخت است.
- تلاش نکردن بهتر از شکست خوردن است.
- من هرگز موفق نخواهم شد.
- من لایق بهترین ها نیستم.
- هیچ منفعتی در داشتن آرزوهای بزرگ نیست.
- من قرار است همیشه شکست خورده باقی بمانم.
- من تحصیلات یا تجربه کافی را ندارم.
- من مهم نیستم.
- من آماده نیستم.
- من به اندازه کافی قوی نیستم.
- همه چیز همانطوری که هست خوب است.
- من در خانواده ای خوب به دنیا نیامدم.
- من لایق شاد بودن نیستم.
کدام یک از این ها برایتان آشنا بود. آیا باوری داشتید که همزمان با خواندن این لیست به ذهن تان برسد؟ اینقدر نگویید چرا پیشرفت نمیکنم ، چرا پیشرفت نمیکنم، همین ها که به نظر ساده و بی اهمیت می رسند، موانع پیشرفت شما و سد راه موفقیت شما هستند، دقت می کنید؟
مقاله بعدی که پیشنهاد می کنیم بخوانید:
گام بعدی چیست؟
تا الان شاید تا حدودی پارادایم های محدود کننده تان را تشخیص داده اید. اینکه بدانید با چه چیزی سر و کار دارید خوب است، ولی اگر می خواهید به رشد ادامه دهید، شما باید پایتان را فراتر از پارادایم های کلیشه ای بگذارید.
برای شروع ما می خواهیم کمی به شما ایده بدهیم که دقیقا چکار باید بکنید تا ادامه ی مسیر را بتوانید خودتان بروید. 3 تا از پارادایم های محدودکننده در لیست بالا را می خواهیم با دیدگاه سازنده ای تغییرشان دهیم که می تواند به شما کمک بکند تا باورها، افکار و رفتارهایتان را تغییر دهید و موفقیت و خوشحالی بیشتری را در زندگی تان تجربه کنید.
پارادایم 1: فقط با دیدن باور می کنم
شما چیزی می خواهید که بتواند زندگی تان را تغییر دهد، ولی تابحال چنین کاری را انجام نداده اید، پس فکر می کنید اینکار برای شما غیرممکن است. ممکن است آرزو داشته باشید که کاش این تغییر را انجام می دادید ولی این را برای خودتان غیرممکن فرض می کنید و در خودتان نمی بینید که بتوانید به آن چیز برسید.
دیدگاه سازنده: وقتی میبینمش که باورش کنم.
راه دیگر برای گفتن این دیدگاه این است که باید باورش کنید تا به دستش بیاورید. راجر بنیستر فردی که در المپیک 1954 یک مایل راه را در کمتر از 4 دقیقه دوید، نمونه بارز این دیدگاه است.
هیچ کس تا آن لحظه به چنین رکوردی دست نیافته بود، در حالی که بنیستر در اعماق قلبش ایمان داشت که میتواند اینکار را انجام دهد. پس برای اینکار تمرین کرد و در نهایت اینکار را انجام داد.
برای اینکه چنین دیدگاهی را داشته باشید شروع کنید به تصور چیزی که می خواهید. سعی کنید آن را طوری تصور کنید که هم اکنون اتفاق افتاده است. سپس عبارت “وقتی میبینمش که باورش کنم” را روزی ده بار و به مدت حداکثر سی ثانیه برای خودتان بنویسید.
جهان هستی به چیزی که شما باور دارید واکنش نشان می دهد نه به چیزی که آرزوی آن را دارید.
پارادایم 2: من نمی توانم
“نمیتوانم” کلمه ای رایج است که سد راه موفقیت شماست. هر بار که شما از کلمه “نمی توانم” استفاده می کنید تمام قدرت تان را از دست می دهید و استعدادهایتان را تقلیل می بخشید.
دیدگاه سازنده: چطور می توانم؟
اگر نمی خواهید کاری را انجام دهید، گفتن “نمیتوانم” مشکلی ندارد؛ اما اگر واقعاً چیزی را می خواهید اما می گویید “نمیتوانم”، چون از این میترسید که آن را درست انجام ندهید یا انجام دادن آن را بلد نیستید، شما خودتان را قربانی رویدادها و پیشامدهای اتفاق نیفتاده می کنید.
دفعه بعد که واژه “نمیتوانم” به ذهنتان می آید آن را پس بزنید و با گفتن “چطور میتوانم؟” از این رویدادها پیشی بگیرید. این کار در ذهن تان این موضوع را تبدیل به یک مسئله می کند تا بتوانید آن را حل کنید، با تلاش کردن برای یافتن یک راه حل، قوای ذهنیتان شروع به کار می کند که منجر به خلق ایده هایی برای موفقیت تان خواهد شد.
پارادایم 3: من آماده نیستم
آیا تا به حال کسی را دیده اید که روی لبه استخر و در حالت شیرجه بایستد ولی بگوید “من آماده نیستم؟” آنها همان جا ایستادهاند، در حالت شیرجه، با لباسهای شنایشان؛ آمادگی بیشتر از این؟
هیچ مشکلی در برنامه ریزی برای آینده یا زمان گذاشتن برای طراحی یک برنامه بی نقص وجود ندارد. اما اگر برنامه ریزی و آماده سازی تنها کاری است که شما انجام می دهید بدین معناست که ترس شما را از رو به جلو رفتن باز می دارد.
اگر عادت دارید که منتظر شوید تا هر چیزی که از منطقه امن شما خارج است برای شما به بهترین نحو، ممکن شود در دردسر بزرگی افتاده اید! ممکن است چنین گرایشی داشته باشید که “کافی است یک کار دیگر انجام دهم” و همین گرایش شما را از حرکت رو به جلو باز می دارد.
دیدگاه سازنده: همهچیز خوب است.
همه ما گاهی شروع به بهانه تراشی در این مورد می کنیم که اتفاقات آن گونه که ما انتظار داشتیم پیش نرفت چون که روی این اصل تمرکز نکرده ایم که از هر موقعیتی بهترین استفاده را ببریم، بدون توجه به اینکه چه پیش میآید.
پس به جای اینکه از این بترسید ممکن است شکست بخورید یا نتوانید آن را به درستی انجام دهید، بعد از کمی آماده سازی به خودتان بگویید که همه چیز خوب است. درک کنید که هر اتفاقی بیفتد، حال شما خوب خواهد بود. شکست، مسئله خیلی بزرگی نیست، از آن یاد بگیرید و به پیشرفت ادامه دهید. اگر توماس ادیسون هزار بار شکست نمی خورد، تبدیل به معروف ترین مخترع آمریکایی نمی شد.
مهم نیست با چه الگویی پیش می روید شما هر لحظه می توانید آن را تغییر دهید و نتایج جدیدی به دست بیاورید، تکرار، تکرار، تکرار…
وقتی دیدتان را تغییر می دهید چه اتفاقی می افتد؟
در تصویر زیر چه میبینید؟
در ابتدا ممکن است تصویر یک اردک را ببینید ولی با تغییر دادن زاویه دیدتان می توانید تصویر یک خرگوش را ببینید.
هر طور که شما این تصویر را میبینید (یک خرگوش یا یک اردک) نشان دهنده نحوه تفکر، احساسات تان و پاسخگویی ذهن تان نسبت به آن است. این قدرت قبول کردن یک دیدگاه جدید در پارادایم زندگیتان است.
مقاله بعدی که پیشنهاد می کنیم بخوانید:
منبع: سایت باب پراکتور
عالی بود
عزیزید، خوشحالم که مفید بود براتون
مفید و عالی بود
خداروشکر
عالی بود ممنون از شما و تیم تون 🤩
خداروشکر، خوشحالم که براتون مفید بود، متشکرم
خیلی عالی
عزیزدلی
باب پراکتور واقعا محشره