در این مقاله ی متفاوت می خواهیم از دیدگاه متفاوتی به موضوع تفاوت افراد موفق و ناموفق بپردازم. اگر همین الان در گوگل جستجو کنید تفاوت های زیادی بین این افراد پیدا می کنید ولی 3 تفاوتی که در این مقاله می خوانید، دیدگاه و آگاهی شما را از 180 درجه تغییر می دهد. پس با من و دن لاک همراه باشید.
تابحال فکر کردید که چطور موفق شوید؟ تابحال فکر کردید که افراد موفق چطور فکر می کنند؟ تابحال به تفاوت افراد موفق و ناموفق دقت کرده اید؟ به نظر شما تفاوت افراد موفق با دیگران چیست؟ آیا با روش زندگی افراد موفق آشنا هستید؟ منِ دن لاک در طول دوره ی حرفه ی کاری ام، این افتخار را داشتم که با صدها آدم فوق موفق مصاحبه کنم و امروز می خواهم به شما بگویم که ما دقیقاً چطور فکر می کنیم.
قبل از هر چیز دوست دارم به این 2 سوال پاسخ دهم:
افراد موفق چه کسانی هستند؟
افراد موفق چه میکنند؟
افراد موفق افرادی هستند که ویژگی های خاصی دارند و حاضرند کارهایی را انجام دهند که دیگران حاضر نیستند انجام دهند. مثلا:
✔ حاضرند بهای موفقیت شان را پرداخت کنند.
✔ عادت های خوبی را در خود پرورش می دهند
✔ همواره به فکر رشد و یادگیری هستند
✔ مسئولیت پذیر هستند
✔ انضباط شخصی دارند
انقدر نپرسید چرا برخی افراد موفق اند و من نیستم، چون آنها ویژگی های خاصی دارند، آیا شما حاضرید بهای رسیدن به موفقیت و خواسته هایتان را بپردازید؟
برای موفق شدن، فکر می کنم اولین چیزی که باید متوجه شوید، این است که نحوه ی تفکر ذهنیت فقیر و ثروتمند بسیار متفاوت است. امروز می خواهم تعدادی از این تمایزات نحوه ی تفکر باورنکردنی افراد موفق را با شما به اشتراک بگذارم و بعد شما همین امروز می توانید تصمیمات جدیدی بگیرید.
هدفم این است. من می توانم چند ساعت وقت بگذارم و در مورد تمام تفاوت های کوچک صحبت کنم؛ اما امروز می خواهم 3 تفاوت افراد موفق و ناموفق را که بسیار کلیدی هستند به شما بگویم.
1- افراد موفق، بلندمدت فکر می کنند
خیلی خیلی وقت پیش، من این شانس را داشتم که با یکی از موفق ترین و ثروتمندترین تجار ونکوور ناهار بخورم. فکر کنم در آن زمان ثروتش حدود نیم میلیارد دلار بود. حدود ۵۰۰ میلیون دلار. این افتخار را داشتم که با او ناهار بخورم و کمی هم از او یاد بگیرم. می خواستم بیشتر در مورد روند عملکردش یاد بگیرم.
در آن زمان فکر کنم 52 سالش بود. همینطور که داشتیم حرف می زدیم؛ من سؤالاتی در مورد اینکه چه چیزهایی از کارش یاد گرفته و چشم اندازش نسبت به اقتصاد و کسب و کارش چیست، از او پرسیدم.
خب ببینید، این آدم در ۵۲ سالگی، نیم میلیون دلار سرمایه داشت. کلی کارهای متفاوت انجام داده بود و آنقدر هیجان زده بود که فقط در مورد چشم اندازش صحبت می کرد، اینکه می خواهد به کجا برسد و چه چیزی از خودش به جای بگذارد.
باور نکردنی است، با اینکه ۵۲ سالش بود، اما به اندازه ی یک بچه ی کوچک هیجان داشت. من هیچوقت فراموش نمی کنم که او داشت چشم اندازش از 50 سال آینده را به من می گفت. ۵۰ سال. داشت در مورد بعد از مرگش صحبت می کرد.
اینکه می خواهد چه کسی جانشینش باشد. اینکه چطور می خواهد مطمئن شود که بعد از مرگش شرکتش به خوبی اداره می شود. اینکه چطور می خواهد به خیریه ها کمک کند. در مورد میراثش و مؤسسه ای که می خواهد حمایتش کند.
در مورد همه این چیزها، او خیلی هیجان زده بود. من هم فقط داشتم تعجب می کردم، یک آدم فوق موفق دارد در مورد چشم اندازش صحبت می کند. ببینید او ۵۲ سالش است و طوری دارد صحبت می‌کند که تا ۱۰۰ سالگی عمر می کند و حتی اینکه اگر بمیرد، بعدش چه اتفاقاتی می افتد. و من هیچ وقت این را فراموش نمی کنم.
این اولین چیزی بود که من متوجه شدم. اینکه افراد موفق، بلند مدت فکر می کنند. هر چه موفق تر باشند، به زمان طولانی تری در آینده فکر می کنند. یک مثال خوب برای شما می زنم؛
به یک آدم بی خانمان نگاه کنید، تا کجا را می بینند؟ احتمالاً فقط روی وعده ی غذایی بعدی شان تمرکز می کنند. وعده ی غذایی بعدی ام را از کجا باید بدست بیاورم؟ کجا می توانم کمی تغییر بدست بیاورم؟ یا یک کارمند، یک آدم عادی، یا کسی که کارهای دستی انجام می دهد؛ آنها به این فکر می کنند که آیا من تا دو هفته دیگر حقوقم را می گیرم؟ آنها فقط به 2 هفته ی بعد فکر می کنند.
یک کارمند کمی بهتر، به یک ماه بعدش فکر می کند. می خواهم چکار کنم؟ چه زمانی و چقدر قرار است حقوق بگیرم؟ تمرکز فکری آنها، ماهانه است یا چطور کار کنم که اخراج نشوم؟
در هر حال، این اصلاً نگرش خوبی نیست؛ چون مطمئناً باعث اخراج تان می شود. یا مدیر یک شرکت، تفکرش 3 ماهه است. معیار 3 ماهه ی من چیست؟ چه بودجه هایی را باید در نظر داشته باشم؟ هدفم برای 3 ماه آینده چیست؟
من چطور فکر می کنم؟
یک کارآفرین خوب، احتمالاً به یک سال آینده اش فکر می کند. در یک سال آینده، اهداف من چیست؟ در یک سال آینده، به چه چیزهایی می خواهم برسم؟ پس آنها بلند مدت فکر می کنند. مثلاً من خودم به ۵ تا ۱۰ سال آینده فکر می کنم. بنابراین یک برنامه ی ۱۰ ساله برای خودم دارم و بعد یک مهندسی معکوس روی آن انجام می دهم.
مثلاً می‌خواهم در سال نهم، سال هشتم یا سال هفتم چه کاری انجام دهم؟ آیا در مسیر درست هستم؟ و سپس آن را به اهداف یک ماهه تقسیم می کنم و بعد آنها را هم به اهداف روزانه تبدیل می‌کنم. من به «هدف درآمدی روزانه» معتقدم، پس آنها را به اهداف درآمدی روزانه تقسیم می کنم.
پس این اولین تفاوت افراد موفق و ناموفق بود که متوجه شدیم افراد موفق، بلندمدت فکر می کنند، نه کوتاه مدت.
2- افراد موفق، دقیق فکر می کنند
من معتقدم که افراد موفق، دقیق فکر می کنند. یکی از قدرتمندترین اصولی که در کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» اثر «ناپلئون هیل» بیان شده و هیچ کسی هم در مورد آن صحبت نمی کند، تفکر دقیق است.
به نظر من تفکر دقیق، راز آدمهای موفق است. یعنی آنها به شرایط، به همان شکلی که هست، نگاه می کنند؛ نه بدتر از چیزی که هست و نه بهتر از چیزی که هست؛ بلکه دقیقاً همانی که هست.
افراد ناموفق، اغلب خیلی خوش بین هستند یا توهم دارند و چنین فکرهایی در سرشان می گذرد:
✔ آره، معلوم است که موفق می شوم!
✔ من هوش تجاری ندارم و می خواهم این کسب و کار را راه بیندازم و آن را در عرض ۲۱ روز به درآمد ماهی ۲۰ هزار دلار می رسانم، با وجود اینکه حتی اصلاً نمی دانم چکار دارم می کنم!!!
به نظر من چنین آدمی که اینطور فکر می کند یک احمق است! این خوش بینی احمقانه است. نکته ای که متوجه شدم این است که افراد موفق، دقیق فکر می کنند. من اکثر آنها را «خوش بین های واقع نگر» می نامم.
دید مثبتی به کاری که می خواهند انجام دهند، دارند. به کاری که می خواهند انجام دهند، باور دارند. به محصول یا خدمتی که ارائه می کنند، باور دارند. اما در عین حال واقع نگر هستند. می گویند:
«من الان در این نقطه قرار دارم و می‌خواهم به این نقطه برسم. چه مسائلی بین این دو نقطه وجود دارد؟»
3 سوالی که همیشه از خودم می پرسم
این ویدیوی دن لاک را پخش کنید و ببینید:
پس، این دومین تفاوت افراد موفق و ناموفق بود که متوجه شدیم یکی از قوانین زندگی افراد موفق این است که دقیق فکر می کنند.
3- افراد موفق، به بقیه فکر می کنند
افراد موفق به آدم ها فکر می کنند. به بقیه فکر می کنند. من فهمیدم که افراد ناموفق، اغلب خیلی خیلی خودخواه هستند! آنها فقط به خودشان فکر می کنند. چه چیزی گیر من می آید؟! همیشه یک ذهنیت «بُرد _ باخت» دارند.
خصوصاً افرادی که تشنه ی پول هستند و برای همین ما افراد موفق دوست داریم که با افراد موفق کار کنیم. چون می دانیم که قرار نیست موفقیت یا شکست در قراردادی که با هم بستیم روی سبک زندگی ما تاثیری بگذارد.
پس نیاز به صَرف آن انرژیِ نیازمند بودن نداریم. می دانید منظورم چیست؟ وقتی با افراد محتاج سر و کار داشته باشید، یک انرژی نیازمند بودن را به شما منتقل می کنند و نیازمند بودن، خیلی چندش آور است و به همین دلیل افراد موفق دوست دارند با افراد موفق کار کنند؛ چون ذهنیت تو را می‌شناسند و می دانند که شما بیشتر ذهنیت فراوانی دارید و نه ذهنیت فقیر و نه به طور قطعی ولی به احتمال زیاد به آنها ضرر نمی زنید؛
چون هیچوقت کسی که لیموزین سوار می شود، از بانک سرقت نمی کند، هیچوقت این اتفاق نمی افتد. در تمام این سال ها و تمام قراردادهایی که بستم؛ همه ی افرادی که به من ضرر زدند و از پشت به من خنجر زدند؛ افرادی بودند که محتاج به پول بودند، افراد ناموفقی بودند. از ۱۰ نفر، ۹ نفرشان می خواهند با افراد موفق دیگر قرارداد ببندند و این یک قرارداد ساده لوحانه هست!
پس افراد موفق به فکر بقیه هستند. به فکر مشتری هایشان هستند. به فکر کارمندان شان هستند. به فکر تامین کنندگان شان هستند. به این فکر میکنند که چطور می توانم ارزش بیشتری به بازار ارائه کنم؟ همین چیزها دلیل موفقیت شان هست.
به این فکر می کنند که چطور می توانم طوری با بازار ارتباط برقرار کنم که حرفم را متوجه شوند؟ به این فکر نمی کنند که «این کارهایی است که می خواهم انجام دهم»، «این چیزهایی هست که می خواهم بفروشم»، «می خواهم این را در صورت شان بکوبم» این فکر، مزخرف است و به نتیجه نمی رسد.
آنها بدون در نظر گرفتن خودشان، به مردم فکر می کنند:
- به اینکه چطور ارزشم را به بازار ارائه کنم؟
- چطور می توانم بیشتر مشتریانم را نگه دارم؟
- چطور می توانم مشتریانم را شگفت زده کنم؟
- چطور می توانم مطمئن شوم که کارمندانم در بالاترین سطح عمل می کنند؟
- چطور می توانم مربی آنها باشم؟
آنها یک ذهنیت «بُرد – بُرد» دارند، آنها به بقیه ی مردم فکر می کنند و وقتی به بقیه ی مردم فکر می کنید، حدس بزنید چه می شود؟ حالا کار آسان می شود، چون الان آنها از تو حمایت میکنند. آنها می خواهند که تو موفق باشی و می خواهند تو را در مسیرت حمایت کنند. فکر می کنم این خیلی خیلی موضوع مهمی است.
خیلی از اوقات مردم به خودشان می گویند «من یک مرد خودساخته هستم»، «من یک زن خودساخته هستم»، «من یک میلیونر خودساخته هستم»، من فکر نمی‌کنم که چیزی مثل «میلیونر خودساخته» وجود داشته باشد.
هر آدم میلیونری که من می شناسم، به صورت تیمی میلیونر شده است. به کمک تیم شان میلیونر شده اند. بدون تیم شان، آنها هیچ بودند. من هم بدون تیم ام هیچ هستم.
من می توانم کارم را انجام دهم، چون یک تیم قوی دارم که می توانم رهبری اش کنم. پس این 3 تفاوت کلیدی افراد موفق و ناموفق از نظر من بود. اگر این مقاله برای شما مفید بود، آن را با بقیه به اشتراک بگذارید و از آن چیزی که یاد گرفتید چند جمله از ویژگی های افراد موفق را برای ما بنویسید.
از بین افراد موفق ایرانی کدام ها را می شناسید و چه کسانی برای شما بیشتر الهام بخش بوده اند؟ اسم آنها را بنویسید.
چطورهای انتهای مقاله عالی بود