در این راهنما، به برخی از تحقیقات دکتر جو دیسپنزا در مورد امواج مغزی خواهیم پرداخت و خواهیم دید که چگونه تغییر امواج مغزی شما به برنامه ریزی ناخودآگاه شما ضربه می زند. سپس در مورد تمرین های مدیتیشن صحبت می کنیم و بعد شما را با روشهای منحصربهفرد دکتر جو دیسپنزا برای برنامهریزی مجدد ذهن ناخودآگاه آشنا خواهیم کرد. سپس بحث خواهیم کرد که چرا قلب به اندازه مغز مهم است و چگونه می توانید با مدیتیشن و تمرین تنفس، انرژی بیشتری به مرکز قلب خود وارد کنید.
فرکانس های امواج مغزی
تحقیقات جو دیسپنزا شامل نظارت بر حالات امواج مغزی افرادی است که مدیتیشن انجام می دهند. او در کتاب ماورای طبیعی شدن تصاویری از اسکن مغزی دانشجویانش را به اشتراک می گذارد تا نشان دهد تغییرات چقدر می تواند چشمگیر باشد. او می گوید که تغییر زندگی به معنای تغییر امواج مغزی شماست به گونه ای که به ذهن ناخودآگاه خود دسترسی پیدا کنید.
دکتر دیسپنزا توضیح میدهد که فرکانسهای امواج مغزی شامل موارد زیر است:
✔️ امواج بتا
در حالت عادی بیداری، مغز شما بیشتر وقتها در حالت امواج بتا قرار دارد. این حالت میتواند شامل موارد زیر باشد:
- امواج بتای کم دامنه: زمانی که شما آرام هستید و هیچ تهدیدی را در محیط اطراف خود احساس نمیکنید، اما همچنان هوشیار هستید – برای مثال، زمانی که با یک دوست گپ میزنید یا با فرزندتان بازی میکنید.
- امواج بتای میان دامنه: حالت هوشیاری بیشتر، زمانی که کمی برانگیخته شدهاید اما بهشدت استرس ندارید – برای مثال، زمانی که در شهری ناآشنا رانندگی میکنید یا در محل کار ارائه میدهید.
- امواج بتای پر دامنه: زمانی که در حالت استرس بالا قرار دارید، مانند عصبانیت پشت فرمان یا ترس به دلیل احساس تهدید.
✔️ امواج آلفا
مغز شما زمانی که بسیار آرام، خونسرد و خلاق هستید، در حالت امواج آلفا قرار دارد. اگر درگیر تمرینات مدیتیشن یا خلاقانه ای شوید که به شما امکان دهد از افکار خود خارج شده و وارد حالت آرام “جریان” شوید، ممکن است در طول روز به حالت امواج آلفا وارد شوید.
✔️ امواج تتا
مغز شما زمانی که در آن منطقه بین بیداری و خواب هستید – یا زمانی که در مدیتیشن عمیق هستید – به حالت امواج تتا می رود.
✔️ امواج دلتا
این حالت امواج مغزی است که هنگام خواب در آن قرار دارید، اما تمرینکنندگان مدیتیشن بسیار ماهر نیز میتوانند در حالت بیداری وارد حالت امواج دلتا شوند.
✔️ امواج گاما
دیسپنزا این حالت امواج مغزی را حالت “فراذهنی” می نامد. این حالتی است که با تمرکز شدید و تجربیات عرفانی و متعالی همراه است.
دکتر دیسپنزا توضیح میدهد که برای دسترسی به ذهن ناخودآگاه، باید مغز خود را از طریق تمرینات مدیتیشن آموزش دهید تا به حالتهای پایینتر امواج مغزی فرو رود. زیرا این حالتها آنهایی هستند که در آنها به عمیقترین برنامهریزی ذهن ناخودآگاه خود دسترسی پیدا میکنید.
او میگوید وقتی امواج مغزی شما از بتا به آلفا، تتا و دلتا تغییر میکند، سیستم عصبی خودمختار شما به گونهای متفاوت به دنیا واکنش نشان میدهد.
به جای اینکه با استرس و ترس به دنیا پاسخ دهد، به روشی سالم واکنش نشان میدهد که باعث میشود از واکنش به زندگی از دریچه گذشته جلوگیری کند.
علاوه بر این، دیسپنزا میگوید که مدیتیشن باعث همگرایی امواج مغزی شما میشود، به این معنی که آنها از بینظم و ناپایدار بودن به الگویی روانتر و هماهنگتر حرکت میکنند.
مدیتیشن میتواند دگرگونکننده باشد
از نظر فرکانس، امواج مغزی گاما بالاترین فرکانس را دارند و بعد از آن بتا، آلفا، تتا و دلتا (دارای پایین ترین فرکانس) قرار می گیرند. اکثر مردم تنها لحظات گذرا و کوتاهی از امواج گاما را تجربه می کنند که کمتر از یک ثانیه طول می کشد – مثلاً زمانی که تجربه لحظه ای از شادی غیرمنتظره را دارید، مانند اولین لقمه از یک غذای خوشمزه.
اما نشان داده شده است که برخی از مدیتیشن کاران بسیار باتجربه میتوانند در کل روز در الگوهای امواج گاما باقی بمانند. این نشان می دهد که آنها دائماً در یک حالت آگاهی متفاوت از فرد معمولی وجود دارند.
روانشناس دانیل گولمن و عصبشناس ریچارد جی دیویدسون در کتاب ویژگی های تغییر یافته به آزمایشهایی که روی «مدیتیشنکاران در سطح المپیک» انجام دادهاند، اشاره میکنند که نشان میدهد این نوع مدیتیشن سطح بالا اساساً دگرگونکننده است.
چنین مدیتیشنکنندگانی ترس یا درد کمی را تجربه میکنند و سطح همدردی و دلسوزی آنها به شدت افزایش مییابد. با این حال، آنها همچنین اشاره میکنند که تمرینات مدیتیشن اکثر افراد عادی، در حالی که برای کاهش استرس و افزایش دلسوزی همچنان مفید است، تأثیرات عمیقتری بر مغز ندارد.
مدیتیشن برای تغییر امواج مغزی
برای تغییر امواج مغزی، دیسپنزا مدیتیشنی را پیشنهاد میکند که در آن توجه خود را روی قسمتهای مختلف بدن، به صورت جداگانه متمرکز کنید.
او میگوید با این حال، مهمتر از آن این است که در حالی که روی هر قسمت از بدن تمرکز میکنید، سعی کنید از فضایی که آن قسمتهای بدن را احاطه کرده نیز آگاه شوید. (همانطور که در مدیتیشن های دکتر جو دیسپنزا در دوره طراحی مجدد سرنوشت در سایت نگرش نیک این موضوع را خواهید دید.)
همانطور که توجه شما در سراسر بدن و فضای اطراف آن حرکت میکند، شروع به آگاهی بیشتر از کل فضای اطراف خود میکنید – از فضای مستقیم اطراف بدن تا فضای کل اتاق و فراتر از آن، به بیرون به کل جهان هستی.
این کار شما را در ذهنیتی قرار میدهد که در آن خود را بهعنوان بخشی از کل درک میکنید و امواج مغزی شما را از الگوهای بتا به آلفا و تتا تغییر میدهد.
دیسپنزا میگوید با تمرین منظم این مدیتیشن، تمام پتانسیلی را که در جهان هستی وجود دارد احساس خواهید کرد و انرژی شما با انرژی جهانی همسو میشود. این بدان معناست که شما در حال بهرهبردن از آن انرژی بالقوه عظیم در جهان هستی هستید و هر آنچه را که تمایل دارید، جذب میکنید.
سادگورو، در کتاب مهندسی درون خود میگوید که هدف هر چیزی در طبیعت رسیدن به حداکثر پتانسیل خود است و تمام اشکال دیگر زندگی، از جلبکها تا عنکبوتها و کلاغها، تمام تلاش خود را میکنند تا به کاملترین بیان آنچه برای آن ساخته شدهاند تبدیل شوند.
انسان تنها موجودی است که از پتانسیل خود دور میماند. او میگوید زمانی که یوگا را تمرین میکنید، که ارتباط نزدیکی با مدیتیشن دارد، بدن شما مانند آنتنی است که میتواند به انرژی عظیم جهان هستی متصل شود و بنابراین مکانیزمی برای ایجاد شرایط مناسب برای رشد آن بذر بالقوه در درون شماست تا به آنچه برای آن ساخته شدهاید تبدیل شوید.
قلب به اندازه مغز مهم است
علاوه بر مغز، دیسپنزا میگوید قلب یک قطعه ضروری از پازل است زیرا قلب شما در ارتباط دائمی با مغز و سیستم عصبی مرکزی شماست. این بدان معناست که قلب شما نیز مانند مغز، منبع دانش و احساسات است، بنابراین مهم است که در یک حالت منسجم باشد.
دیسپنزا توضیح می دهد که ضربان قلب ما نیز مانند امواج مغزی ما می تواند ناسازگار یا منسجم باشد. ضربان قلب منسجم برای احساسات آرام و مثبت مساعدتر است و ارتعاشات الکترومغناطیسی شما را بالا می برد. بنابراین الگوهای منفی فکر و احساس شما در قلب شما نیز منعکس می شوند.
این بدان معناست که فعال کردن «مرکز انرژی قلب» شما مهم است، یعنی تمرکز حواس خود را روی قلب خود در مدیتیشن برای آوردن انرژی مثبت به آن. (کاری که در فایل دوم مدیتیشن فارسی دکتر جو دیسپنزا در دوره طراحی مجدد سرنوشت در سایت نگرش نیک انجام دادیم، این مدیتیشن با تمرکز روی چاکرای قلب شروع شد)
دیسپنزا اهمیت قلب را با توصیف برخی از موارد مطالعه بیماران پیوند قلبی که پس از دریافت پیوند، تغییرات ظریفی در شخصیت خود را تجربه کردند، نشان می دهد. در یک مورد، زنی که از یک مرد جوان پیوند قلب دریافت کرد، میل به غذاهای خاصی را پیدا کرد که قبلاً هرگز میل به آنها را نداشت و بعداً فهمید که آنها غذاهای مورد علاقه اهدا کننده قلب بوده اند. طبق گفته دیسپنزا، این بدان معناست که دانش در قلب ما و همچنین مغز ما ذخیره می شود.
مزایای انسجام قلب و مغز
موسسه Heartmath رهبری تحقیقات مرتبط با انسجام قلب و مغز را بر عهده داشته است. به گفته دکتر رولین مککراتى، «انسجام حالتی است که در آن قلب، ذهن و احساسات در هماهنگی و همکاری انرژی قرار دارند». در این حالت، جریان هماهنگ انرژی و ارتباط بین این جنبههای مختلف وجود ما برقرار میشود که منجر به احساس کمال و رفاه میشود.
هنگامی که انسجام قلب و مغز را تجربه میکنیم، افکار، احساسات و حسهای فیزیکی ما در هماهنگی هستند که میتواند منجر به تعدادی از اثرات مثبت شود.
برای مثال، ممکن است احساس کنیم بیشتر متمرکز، هوشیار و سر جای خودمان هستیم، با حس وضوح و هدفمندی بیشتر. همچنین ممکن است احساس کنیم با دیگران و دنیای اطرافمان ارتباط بیشتری برقرار کردهایم، با حس همدردی و دلسوزی بیشتر.
تمرین مدیتیشن برای حکمت قلب
برای افزایش انرژی در مرکز قلب، دیسپنزا مدیتیشنی را ارائه میکند که شامل تمرکز بر روی قلب هنگام تنفس و تعیین اهداف است. در این مدیتیشن، با هر بار نفس کشیدن به قفسه سینهتان که منبسط و منقبض میشود، توجه کنید.
در حالی که به این شکل نفس میکشید و روی مرکز قلب خود تمرکز میکنید، به یک هدف مثبت برای زندگی خود فکر کنید و سعی کنید احساس مثبت قلبی متناظر با آن را ایجاد کنید.
این تمرین مدیتیشن را در ابتدا میتوان به مدت ۱۰ دقیقه انجام داد و با راحتتر شدن، زمان آن را افزایش دهید. دیسپنزا میگوید این کار باعث ایجاد ضربان قلب آرامتر و منسجمتر میشود، استرس و اضطراب را کاهش میدهد و بدن و ذهن شما را برای احساس عشق و دلسوزی به جای ترس و اضطراب شرطی میکند.
درک مراکز انرژی (چاکراها)
یکی از مؤلفه ها برای متحول کردن الگوهای فکری-احساسی شما، چیزی است که دیسپنزا آن را «مراکز انرژی» بدن می نامد. این همان چیزی است که در فلسفه یوگا به عنوان “چاکرا” شناخته می شود.
او می گوید بدن احساسات را به شکل انرژی در چاکراها ذخیره می کند و نحوه ذخیره شدن آن انرژی و اینکه در کدام چاکراها باشد، بر سلامت جسمی و روحی شما تأثیر می گذارد.
او یک تکنیک تنفس برای حرکت انرژی شما از طریق چاکراها، پاک کردن منفی بافی و افزایش جریان انرژی مثبت ارائه می دهد. بیایید نگاهی به نحوه عملکرد آن بیندازیم.
هفت چاکرای اصلی در بدن وجود دارد که به صورت یک خط مستقیم از قاعده ستون فقرات تا بالای سر شما قرار گرفته اند:
- سه چاکرای پایین که در نیمه پایینی تنه شما قرار دارند، با بقا مرتبط هستند – آنها حاوی انرژی مرتبط با جنسیت و تولید مثل، هضم و دفع و رقابت برای بقا هستند. احساساتی مانند عصبانیت، سرخوردگی و گناه تمایل دارند در این مراکز پایین تر، به ویژه مرکز سوم که به “شبکه های خورشیدی” معروف است، ذخیره شوند. به همین دلیل است که شما اغلب این احساسات را در شکم خود احساس می کنید.
- چاکرای چهارم در وسط قفسه سینه شما قرار دارد و با قلب شما مرتبط است. این مرکز انرژی عشق، همدردی و ایثار را تولید می کند.
- پنجمین چاکرا در ناحیه گلو قرار دارد و با توانمندسازی از طریق زبان و بیان حقیقت مرتبط است.
- چاکرای ششم در وسط سر شما، پشت فضای بین ابروهایتان قرار دارد و گاهی اوقات به آن “چشم سوم” شما گفته می شود. این مرکز با حالات بالاتر آگاهی مرتبط است.
- چاکرای هفتم در بالای سر شما قرار دارد و با تجربیات الهی یا ماوراءالطبیعه مرتبط است.
دکتر دیسپنزا میگوید که اکثر مردم تمایل دارند انرژی خود را در سه چاکرای پایین نگه دارند و این باعث میشود ذهن ما در حالت بقا باقی بماند. این بدان معناست که ما بیشتر بر اساس انگیزههای غریزی خود عمل میکنیم تا تواناییهای بالاترمان.
او توضیح میدهد که انرژی از طریق نخاع شما از طریق چیزی که او آن را «لولهی پرانا» مینامد حرکت میکند و هدف مدیتیشن انتقال این انرژی از چاکراهای پایین به چاکراهای بالاتر است. افزایش انرژی در چاکراهای بالاتر دیدگاه شما را از خودمحوری و بقا به سمت ایثار و اتصال تغییر میدهد.
او همچنین میگوید تنفس صحیح میتواند به شما در افزایش این انرژی کمک کند و در نتیجه قدرت میدان الکترومغناطیسی شما را افزایش دهد و احساسات عالی را در شما ایجاد کند.
تمرین مدیتیشن چاکرا
برای اینکه انرژی خود را از چاکراهای پایین به قلب و فراتر از آن بالا ببرید، دیسپنزا یک مدیتیشن بر روی مراکز انرژی پیشنهاد می کند. این شامل قرار دادن آگاهی شما روی پایین ترین چاکرا، در قاعده ستون فقرات، و سپس احساس فضای اطراف آن ناحیه است. سپس افکار و احساسات مثبت را به آن چاکرا ارسال خواهید کرد. سپس به سمت بالا حرکت خواهید کرد و همین کار را برای تک تک چاکراها به صورت جداگانه انجام دهید.
پس از اینکه روی هر چاکرا و انرژی اطراف آنها تمرکز کردید، کل انرژی اطراف کل بدن خود را تجسم خواهید کرد. این مدیتیشن باید سیستم عصبی خودمختار شما را آرام کند و به شما امکان دهد ارتعاش انرژی را در سراسر بدن و اطراف آن بالا ببرید و انرژی چاکرای پایین را به سمت چاکراهای بالاتر هدایت کنید.
تمرین مدیتیشن با کالیدوسکوپها و فیلمهای ذهنی
دیسپنزا با استفاده از تصاویر کالیدوسکوپی و آنچه او «فیلمهای ذهنی» مینامد، روشهای منحصربهفردی برای برنامهریزی مجدد ذهن ناخودآگاه برای بازنویسی الگوهای موجودِ تفکر و احساسات منفی ایجاد کرده است. او میگوید این تکنیکها با قراردادن شما در حالت خلسه برای پذیرش بیشتر ذهن نسبت به پیامرسانی، بر شما در سطح ناخودآگاه تأثیر میگذارند. (فایل های کالیدوسکوپ و فیلم های ذهنی در دوره طراحی مجدد سرنوشت دکتر جو دیسپنزا قرار دارد.)
به گفته دیسپنزا، شما دائماً به صورت ناخودآگاه توسط پیامهایی که از طریق تلویزیون، تبلیغات، رسانههای اجتماعی و سایر ورودیهایی که در طول روز با آنها مواجه میشوید، برنامهریزی میشوید. این پیامها میتوانند الگوهای منفی تفکر و احساس را به طور عمیق در مغز شما جای دهند. برای برطرف کردن آسیب ناشی از آن، تکنیک او شامل انتخاب آگاهانه پیامهایی است که باید در مغزتان قرار دهید.
اولین ابزار در این روش شامل استفاده از تصاویر کالیدوسکوپ است. دیسپنزا متوجه شد که زمانی که وارد حالت عمیق مدیتیشن می شود، تمایل دارد تصاویری را ببیند که شبیه الگوهای هندسی رنگارنگی هستند که هنگام نگاه کردن از طریق یک کالیدوسکوپ می بینید.
او نظریه پردازی می کند که چیزی در مورد این تصاویر ذهنی نشان دهنده حرکت به سمت یک حالت متعالی است.
بنابراین، او با استفاده از کالیدوسکوپ های واقعی و یک دوربین فیلمبرداری، ضبط هایی از این تصاویر را برای استفاده در مدیتیشن انجام داد. ایده این است که با تماشای این ویدیوها، ذهن بیننده برای رفتن به حالت خلسه تحریک شود، که به مغز اجازه می دهد برای القائات پذیری بیشتر باز شود.
بعد از رسیدن به حالت خلسه، فرد بیننده یک ویدیوی تجسمی که خود ساخته است را تماشا میکند – که به آن «فیلم ذهنی» میگویند. شرکتکنندگان در کارگاههای آموزشی او از قبل دستورالعملهایی در مورد چگونگی ایجاد فیلمهای تجسمی خود دریافت میکنند. (در دوره طراحی مجدد سرنوشت، دکتر جو دیسپنزا دستورالعمل لازم را به شما داده است)
شرکتکننده با استفاده از نرمافزار ویرایش فیلم، عکسهایی را انتخاب میکند که نمایانگر رویاها و اهداف او هستند. بنابراین، برای مثال، اگر میخواهید ثروت را در زندگی خود افزایش دهید، ممکن است از عکسهایی از اشیاء مادی استفاده کنید که آن ثروت را برای شما نشان میدهند.
یا اگر میخواهید یک رابطه عاشقانه پیدا کنید، عکسهایی از زوجهای خوشحال یا هر چیز دیگری را انتخاب میکنید که آن رابطه ایدهآل را برای شما نشان میدهد.
یک مونتاژ ویدیویی از این عکسها با آهنگی که شرکتکننده انتخاب میکند ساخته میشود – این میتواند هر آهنگی باشد که احساساتی از عواطف بالا را برای شما ایجاد کند. این سپس تبدیل به فیلم ذهنی شما میشود.
روش کامل مراقبه شامل جفت کردن ویدیوی کالیدوسکوپ، که ابتدا آن را تماشا میکنید تا ذهن خود را در حالت قابل تلقین قرار دهید، با ویدیوی تجسمی است که آن تصاویر را در مغز شما ثبت میکند. این کار باعث میشود تا شما برای خلق آن آینده پذیراتر شوید، زیرا مغز شما شروع به رفتار میکند، گویی که آن آینده در حال حاضر یک واقعیت است.
با تکرار منظم این فعالیت، هر الگوی از پیش وجوددارندهی تروما، ترس، بدبینی و مقاومت به تدریج با امید، خوشبینی و گشودگی به یک واقعیت جدید جایگزین میشود.