مطالعه خلاصه کتاب کمال ذهن اثر دکتر جو دیسپنزا به شما کمک می کند تا قدرت باورنکردنی مغز را کشف کنید و از آن برای تغییر زندگی خود استفاده کنید.
در بیشتر تاریخ پزشکی، انسان ها مغز خود را اشتباه درک می کردند. تصور می شود که مغز، مانند معده یا ریه ها، پس از تشکیل، تقریباً به همان شکل باقی می ماند. اما علوم اعصاب مدرن، اسرار مغز را تا جایی بررسی کرده است که اکنون کاملاً برعکس آن صادق است.
مغز به عنوان اندام متفکر، نه تنها توسط طبیعت ژنتیک شما، بلکه بر اساس نحوه پرورش آن نیز شکل می گیرد. به عبارت دیگر، نحوه استفاده از مغز بر ساختار و عملکرد آن تأثیر می گذارد. اما اگر تا به حال از خود پرسیده اید که “چرا تغییر عادات خود در مورد چیزی حتی زمانی که واقعاً می خواهید، اینقدر دشوار است؟” باید بدانید که قدرت فوق العاده مغز یک جنبه منفی دارد.
هرچه برخی از نواحی را از طریق عادت های بد یا افکار تکرارشونده تقویت کنید، مغز بیشتر سعی می کند به آنها بچسبد و برای ترغیب شما به انجامش تلاش می کند.
با توجه به نقش بزرگی که مغز در درک شما از واقعیت ایفا می کند، درک اینکه چگونه و چرا کار می کند می تواند تعداد زیادی از احتمالات را برای استفاده عاقلانه و خوب از آن گسترش دهد. بنابراین اگر تا به حال در مورد چیزی که با آن فکر می کنید (مغز)، فکر نکرده اید، ادامه این خلاصه کتاب را در سایت نگرش نیک بخوانید.
مغزتان و شما
یک لحظه وقت بگذارید و کاری را که امروز صبح انجام دادید، تصور کنید. شاید حتی چشمان خود را ببندید تا به شما در جمع آوری جزئیات کمک کند. اگر به آرامی برای تهیه دم نوش صبحگاهی از رختخواب بیرون آمده اید و آماده شده اید که روز را بگذرانید، مغزتان کارهای زیادی انجام داده است و خود را به حالت فعال رسانده است.
شاید صبح شما شامل درست کردن صبحانه، آرایش خود و لباس پوشیدن باشد. آیا برای روز خود برنامه ریزی کردید، ایمیل ها را چک کردید یا با خانواده گپ زدید؟ بیایید همه اینها را در نظر بگیریم که مغز شما در اولین ساعت روز چند کار قابل توجه انجام می دهد.
بیداری یک فرآیند پیچیده الکتروشیمیایی است. برای ایستادن و حرکت، مغز شما ورودی های حسی محیط را پردازش می کند و سیگنال هایی را برای حرکت ماهیچه ها ارسال می کند. قشر بینایی شما سفر شما به دستشویی را پردازش می کند، حتی اگر چشمان شما به سختی باز باشد و حافظه شما از صبح های قبل به مغز شما کمک می کند تا اتفاقات بعدی را پیش بینی کند.
حتی لازم نیست به نفس کشیدن یا پلک زدن یا بلعیدن فکر کنید. شما روی ثابت نگه داشتن ضربان قلب، دمای بدن یا گردش خونتان تمرکز نکردید و وقتی غذا یا نوشیدنی به سیستم شما برخورد می کند و مجموعه ای از مواد شیمیایی به نام انتقال دهنده های عصبی آزاد می شوند، همه چیز پیچیده تر می شود و باعث ایجاد مجموعه ای از اثرات افزایش قند خون تا شروع هضم می شود.
اگر به روز آینده فکر می کردید، حتی نواحی بیشتری از مغز را فعال کرده اید که به استدلال و تصمیم گیری رسیدگی می کنند. این حوزه ها که در پیش بینی آینده از روی تجربیات گذشته مهارت دارند، به شما کمک می کنند تصمیم های بلندمدت خوبی بگیرید. به هر حال، ممکن است امروز حوصله رفتن به محل کار یا پرداخت قبوض را نداشته باشید، اما آموخته اید که انجام ندادن این کار می تواند عواقب جدی داشته باشد.
اگر با چالش هایی مانند درد، ضربه، اعتیاد یا بیماری روانی از خواب بیدار شدید، به خوبی می دانید که چگونه مغز نحوه تجربه جهان را شکل می دهد. اما آیا موضوع زیست شناسی یا تاریخ، شما را به سرنوشتتان نزدیک می کند؟ نه لزوما، زیرا مغز نیز به طرز باورنکردنی سازگار است.
موضوع ذهن
کشف چگونگی امکان این همه فعالیت با نگاهی دقیق تر به مغز شروع می شود. اگر بتوانید روی یک تکه کوچک از بافت مغز به اندازه یک دانه شن زوم کنید، می بینید که حاوی حدود صد هزار نورون یا سلول های سیستم عصبی است. کل مغز شما بیش از صد میلیارد از این سلول ها را دارد.
هر نورون جداگانه مانند درختان کوچک در جمع آوری اطلاعات از طریق شاخه های خود و انتقال آن به سلول بعدی با سرعتی باورنکردنی مهار می شود. سیگنال های عصبی الکتریکی با سرعت 250 مایل در ساعت حرکت می کنند و مانند جرقه ای در شمع از شکاف های بین سلول های منفرد می پرند. نورون های مغز که تعدادشان زیاد است، خود را در چین های بیرونی مغز به هم می چسبانند تا فضای جمجمه را به حداکثر برسانند.
نورون های خارج از مغز می توانند تا یک متر کشیده شوند و در ستون فقرات و سراسر بدن فرو بروند. سیستم عصبی شما، شبکه سلولی به هم پیوسته ای است که همه چیز را از درد گرفته تا گرما حس می کند. همچنین آنها چیزهایی را که لازم نیست متوجه شوید، مانند ضربان قلب، تنفس ریه ها و هضم روده تنظیم می کنند.
مغز انسان نیز بسیار منحصر به فرد است. مغز انسان نسبت به اندازه بدن، شش برابر بزرگتر از مغز پستانداران دیگر است. جالب اینجاست که دلفین ها نسبت به جرمشان اندازه مغز مشابهی دارند، اما مغز آنها برای 20 میلیون سال تکامل زیادی نداشته است. مغز انسان 25000 سال پیش یک جهش تکاملی عظیم به جلو انجام داد.
تکامل ساختارهای مغز انسان مانند سایر حیوانات است. ما یک ساقه مغز در بالای ستون فقرات داریم که عملکردهای اساسی زندگی را کنترل می کند. درست بالاتر از آن مخچه است که هماهنگی و ناوبری شما در محیط را کنترل می کند. این فعال ترین بخش مغز است و نقش مهمی در احساسات شما دارد. همچنین تعداد نورون های بیشتری نسبت به هر بخش دیگری در آن قرار دارد.
اگر تا به حال واژه مغز خزندگان را شنیده اید، به این دلیل است که این قدیمی ترین قسمت مغز در خزندگان است. مغز میانی حداقل 150 میلیون سال پیش ظاهر شد و گاهی اوقات مغز لیمبیک یا پستانداران نامیده می شود، زیرا در همه پستانداران وجود دارد. این جایی است که سیستم عصبی شما، چیزهایی را که کنترل آگاهانه روی آنها ندارید، تنظیم می کند.
مغز میانی که در اطراف مغز خزندگان پیچیده شده است، دارای ساختارهای بسیاری است که ممکن است درباره آنها شنیده باشید: تالاموس و هیپوتالاموس، غدد صنوبری و هیپوفیز، و همچنین آمیگدال، هیپوکامپ و عقده های پایه. این بخش بسیاری از سیستم هایی را که ما بدیهی می دانیم کنترل می کند، مانند تنظیم سطح هورمون، فشار خون و ضربان قلب.
این بخش مغز که حدود یک پنجم کل اندازه مغز را تشکیل می دهد، مسئول تکانه هایی مانند جنگ یا گریز، جستجوی غذا و میل جنسی است. گاهی اوقات به دلیل نقش بزرگ آن در برقراری ارتباط از طریق انتقال دهنده های عصبی، مغز شیمیایی نامیده می شود که در بخش بعدی بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
نئوکورتکس، آخرین ناحیه مغزی بود که حدود صد میلیون سال پیش ظاهر شد و تا حدود 25 میلیون سال پیش به تکامل خود ادامه داد. نئوکورتکس پیچیده ترین عملکردهای مغز انسان را انجام می دهد: چیزی که ما آن را “آگاهی” می نامیم. این بخش مغز، خود آگاه است، انتخاب می کند و نتایج را پیش بینی می کند. این بخشی از مغز شما است که می آموزد، تصور و فلسفه می کند.
حرکت از پایه جمجمه به سمت بیرون، تکامل بیولوژیکی را برای صدها میلیون سال دنبال می کند و در حالی که آنها جدا به نظر می رسند، در یک گفتگوی الکتروشیمیایی بی پایان هستند، که شما آن را “واقعیت” می نامید.
اتصال میان بخش ها
بنابراین مغز انسان در طول صدها میلیون سال در سه بخش پیچیده تر رشد کرد، اما به عنوان یک عضو واحد بوسیله علم شیمی فعال است. همراه با سیگنال های الکتریکی، مواد شیمیایی به نام انتقال دهنده های عصبی، اطلاعات را از طریق مغز حمل می کنند. احتمالاً درباره سروتونین یا دوپامین دو ماده شیمیایی که نقش مهمی در خلق و خو دارند شنیده اید.
اما تعداد دیگری مواد شیمیایی وجود دارند و این مواد شیمیایی هستند که سمفونی عصبی را هدایت می کنند، که درک شما از زندگی است. دو نوع انتقال دهنده عصبی متفاوت وجود دارد.
اولی تحریک کننده هستند، زیرا نورون های اولیه را در سیستم ایجاد می کنند تا سیگنال ها سریع تر حرکت کنند. مهمترین آنها گلوتامات است که به نورون ها در امتداد شکاف بین سلول ها متصل می شود و به سیگنال ها اجازه می دهد سریعتر در سراسر شبکه بپرند.
نوع دیگر، مهار نامیده می شود، زیرا آنها فعالیت در مسیرهای عصبی را سرکوب می کنند و سرعت را کاهش می دهند. مهمترین آنها GABA نام دارد که مخفف گاما آمینوبوتیریک اسید است.
وقتی گاما آمینوبوتیریک اسید وجود دارد، کمتر احتمال دارد سلول های عصبی سیگنال ها را به همراه خود ارسال کنند. این یک انتقال دهنده عصبی مهم “سوئیچ خاموش” است. تصور کنید که سلول های عصبی شما هرگز شروع به کار نکردند! در واقع، سیستم عصبی خودمختار شما که در مغز میانی قرار دارد، کلیدهای روشن و خاموش کردن مشابهی دارد.
سیستم عصبی سمپاتیک سیستمی است که در حین پاسخ های جنگ یا گریز فعال می شود. برای کمک به زنده ماندن، آدرنالین ترشح می کند تا ضربان قلب شما را تسریع کند، ظرفیت ریه ها را افزایش دهد و مردمک های شما را برای دیدن بیشتر گسترش دهد. در عرض چند ثانیه خون را از اندام ها به عضلات منتقل می کند، بنابراین شما می توانید حمله یا فرار کنید. وقتی خطر برطرف شد، سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما وارد عمل می شود و انتقال دهنده های عصبی را آزاد می کند تا همه چیز را آرام کند.
این حالت استراحت و هضم شماست. ضربان قلب و تنفس شما آهسته است و خون شما به اندام ها برمی گردد تا بتوانند به رشد و ترمیم ادامه دهند. این احساس دوست داشتنی بعد از یک وعده غذایی بزرگ و رضایت بخش رخ می دهد، دقیقا وقتی احساس خواب آلودگی می کنید. اما در زندگی مدرن، استرس های محیطی معمولا لحظه ای نیستند.
هنگامی که هیچ سیگنال واضحی مبنی بر عبور خطر وجود ندارد، واکنش جنگ یا گریز گاهی اوقات خاموش نمی شود. وقتی روشن می ماند، ممکن است متوجه شوید که قادر به استراحت، هضم یا ترمیم نیستید.
سیستم بقای درخشان میلیون ها سال پیش، برای مدیریت استرس طولانی مدت، عالی نیست و اثرات آن می تواند بسیار شدید باشد. اما تمام این اطلاعات در مورد مغز شما می تواند به شما کمک کند تا با آن کار کنید.
مغز تکامل یافته به تکامل خود ادامه می دهد
همانطور که علم مدرن درک ما از توانایی ها و تکامل قابل توجه مغز را تسریع کرده است، یک چیز بسیار واضح شده است: مغز تغییر می کند و سازگار می شود، نه برعکس. به عبارت دیگر، ساختار مغز بر اساس نحوه استفاده شما شکل می گیرد. علم، به آن، نورپلاستیسیته لقب داده است.
برای اینکه بفهمید چگونه کار می کند، تصور کنید می توانید با استفاده از MRI یا تصویربرداری رزونانس مغناطیسی به مغزها نگاه کنید، در حالی که آنها فعال هستند. اگر مغز یک شعبده باز را حین شعبده بازی ببینید، می بینید که تمامی نواحی مغز آنها برای ردیابی حرکت بصری، تعادل و کنترل موتور ظریف، همه بسیار فعال می باشند. این نواحی از مغزشان نیز بزرگتر از نواحی مغز غیر شعبده باز است.
سالها تمرین، مغز شعبده باز را طوری شکل داده است که برای شعبده بازی آماده شود. شما با تماشای یک تنیس باز کارکشته، می بینید که آگاهی فضایی و نواحی هماهنگ دست و چشم مانند یک آتش بازی، روشن می شوند. با مشاهده ذهن یک برنامه نویس، مدارهای منطقی و تشخیص الگو در هنگام کدگذاری می درخشند و این فقط مغزهای سالم نیستند که تغییر می کنند.
مراقبت از افرادی که سکته مغزی کرده اند، در دهه های اخیر به شدت تغییر کرده است تا مغز را در حین بهبودی به چالش بکشد و در نتیجه شبکه های عصبی جدیدی ایجاد کند که می تواند جایگزین شبکه های آسیب دیده شود. مغز چالش برانگیز بسیار سریع تر و کامل تر از مغز بدون چالش دوباره ترمیم می شود، به همین دلیل است که مداخله زودهنگام، تفاوتی در نتایج ایجاد می کند.
مغز در شرایط عادی تر نیز تغییر می کند. هر کاری که زیاد انجام می دهید، از عادات روزانه گرفته تا افکار تکرار شونده، همه بر ساختارهای فیزیکی مغز و عملکرد سیستم عصبی شما تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، مدیتیشن حتی برای مدت کوتاهی می تواند سیستم عصبی پاراسمپاتیک را تحت تأثیر قرار دهد، و به مغز شما اجازه می دهد تا بداند استراحت و ترمیم خوب است.
اگر شما فردی هستید که استرس مزمن را تجربه می کنید، گنجاندن این آگاهی در برنامه شبانه خود می تواند با آموزش مغز به سیستم پاراسمپاتیک اجازه دهد هنگامی که گوشی و چراغ ها را خاموش می کنید و دمای اتاق را حدود یک ساعت قبل از خواب پایین می آورید، باید از ناراحتی ناشی از شکستن عادات و الگوهای قدیمی فراتر بروید.
هر کسی که سعی کرده کافئین، سیگار یا شکر را کنار بگذارد، می تواند در مورد بازی شیمیایی پرمخاطره ای که مغز روی شما انجام می دهد، به شما بگوید. به عنوان مثال، هنگامی که مغز دچار ترک دوپامین از کمبود قند یا نیکوتین می شود، کل بدن رنج می برد. این پایان شدید ناراحتی است. اما برای غلبه بر اعتیاد، دانستن اینکه این یک اثر موقتی است می تواند به تقویت اراده کمک کند.
یادگیری نواختن یک ساز، صحبت کردن به یک زبان خارجی یا مقابله با یک ورزش جدید به طرز خوبی چالش برانگیز است. این همان چیزی است که مغز آن را به عنوان سیگنالی برای رشد تفسیر می کند. در واقع، همانطور که در فصل آخر خواهیم دید، آگاهی از مغز و عصبی بودن آن می تواند تغییرات زیادی را ایجاد کند.
خودت را تغییر بده، تا مغزت دنبالش برود
در حال حاضر با خواندن این بخش، تغییرات واقعی مغز در درون شما در حال وقوع است. مراکز دیداری و زبانی شما در حال پردازش این کلمات هستند و مغز شما اطلاعاتی را که دریافت می کند، سازماندهی می نماید و آن را در برابر اطلاعات قدیمی تر آزمایش می کند. اگر مغزتان تصمیم بگیرد که ذخیره کردن اطلاعات مهم است، مقداری را نیز در حافظه خود ذخیره می کند. به عبارت دیگر، فقط خواندن با ذهن کنجکاو باعث تغییر مغز شما شده است.
آگاهی کامل شما به این فرآیند می تواند ابزار قدرتمندی برای غلبه بر چالش های شخصی و زندگی کردن به طرز ایده آل شما باشد. به عنوان مثال، آگاهی از اینکه مغز مسیرهای جدیدی را با یادگیری شما رشد می دهد، به این معنی است که حتی زمانی که این فرآیند خسته کننده است، با تمرین بهتر می شود.
دلیلش این است که کارایی باورنکردنی مغز سعی می کند تا حد ممکن تلاش کمتری برای حفظ فعالیت های شما انجام دهد. یک راننده می تواند مایل ها رانندگی کند و این کار را به یاد نداشته باشد. مغز شما می خواهد از تجربیات گذشته برای پیش بینی نتایج آینده استفاده کند، حتی زمانی که انجام این کار آن چیزی نیست که شما می خواهید.
بنابراین اکنون زمان درک این موضوع است که شما، به عنوان یک موجود خودآگاه، می توانید انتخاب کنید تا مغز خود را به روشی که می خواهید شکل دهید. شما در واقع می توانید از مغز خود برای پیشی گرفتن از خود استفاده کنید و تصمیم بگیرید که آن را آگاهانه تکامل دهید، درست همانطور که والدین خوب به کودک کمک می کنند با به چالش کشیدن و تشویق آنها در حالی که بر چیزهای جدید تسلط دارند، رشد کنند.
شما از قبل می دانید که این تغییر زمانی شروع می شود که مغز سعی می کند عادات قدیمی خود را حفظ کند و انرژی لازم برای ایجاد عادت های جدید را اعمال نکند. شما می توانید این واقعیت را تصدیق کنید و تسلیم نشوید. یافتن پاداش های مغزی سالم تر مانند ورزش یا مدیتیشن، مغز را آموزش می دهد تا به جای فست فود، چیزهای مثبت را هوس کند.
یادگیری چیزهای جدید و متعهد ساختن آنها به حافظه از طریق تمرین، کلید چالش، سالم و فعال نگه داشتن مغز است و زمانی که مغز و سیستم عصبی شما در بهترین حالت کار می کنند، شما در دوره بهبود هستید. همانطور که مغز شما حول چالش هایی که پیش روی خود قرار می دهید شکل می گیرد، بیشتر میل به چالش ها و رشد جدید دارد.
خلاصه نهایی
مغز انسان ثابت یا ساکن نیست. این یک شگفتی دائماً در حال تطبیق از تکامل پیچیده است. با ساختاری که هم از طریق ژنتیک و هم از طریق مصرف شکل گرفته است، می توان از این نوروپلاستیسیته برای کمک به رفع ناراحتی ناشی از تغییر رفتارها، الگوهای فکری یا عادات استفاده کرد.
همچنین می تواند بر سلامت شما تأثیر زیادی بگذارد. چالش ها به رشد مغز شما کمک می کنند، به نوبه خود سیستم عصبی شما را به استراحت و ترمیم تشویق می کنند و در نتیجه شما را سالم تر و شادتر می کنند.
مغز تغییر می کند و سازگار می شود
هرچی دلیل(اشتیاق، تشنگی) بیشتری برای کاری داشته باشید، مغزتون هم بیشتر و بهتر کار می کنه مثل اون موقعی که سرکلاس درس متوجه می شدیم فصل بعد هم توی امتحان می یاد توی اون سر و صدا با بیشترین تمرکز می خوندیم و اتفاقاً متوجه هم می شدیم. واقعاً قدرت مغز بی نهایت است
دم شما گرم، مرسی از همراهیت