خلاصه کتاب راز اثر راندا برن در سال 2006 منتشر شد. جالب است بدانید که تمام افراد موفق از جمله مجری برنامه تاک شو اپرا وینفری از اصول و قوانین کتاب راز اثر راندا برن در جهت رشد و قدرت مثبت اندیشی در سطح بالا استفاده می کنند.
همه ما چیزی در زندگی خود داریم که میخواهیم آن را تغییر دهیم یا بهبود بخشیم. شاید شغل بهتر باشد، شاید امنیت بیشتر، شاید عشق. تغییر زندگی ممکن است غیرممکن به نظر برسد. از کجا حتی باید شروع کرد؟ با اصول کتاب راز یاد خواهید گرفت که از قدرت ذهن خود برای واقعی کردن آنچه می خواهید استفاده کنید. از طریق مراحل عملی و راهنمایی در مورد چگونگی تغییر احساسات و رفتارهای خود به مکانی قوی تر و مثبت تر، آگاه خواهید شد که چگونه از قانون جذب برای ایجاد یک زندگی بهتر و شادتر بهره مند شوید.
با درک مراحل، ابزار و منطق کتاب راز شروع به دیدن این خواهید کرد که چگونه میتوانید آنها را به طور عملی اجرا کنید.
فصل اول: ارتباط بین افکار و قانون جذب
هسته اصلی کتاب راز (The Secret) مفهومی به نام «قانون جذب» است. بر اساس این قانون، شما از طریق افکارتان چیزهایی را که میخواهید جذب میکنید.
هر فرد زندهای در این جهان یک آفریننده است. هر آنچه در زندگیتان خلق میکنید، به آنچه فکر میکنید برمیگردد.
اگر روی افکار مربوط به کسی که میخواهید باشید یا چیزی که در زندگی میخواهید، تمرکز کنید، آن ایدهها و چیزها را به عنوان تجربیات زندگی خود جذب خواهید کرد.
درک این رابطه کلید تغییر زندگی شماست، قدم به قدم با هر فکر. برای دیدن نتیجه این رابطه، وضعیت فعلی زندگی خود را به افکار گذشتهتان ربط دهید. هر عمل، هر رویدادی با یک فکر آغاز شده است.
به عنوان مثال، ممکن است در شغلی باشید که از آن متنفرید و هیچ چشماندازی برای تغییر نداشته باشید. اگر به افکاری که از زمان شروع آن شغل داشتهاید فکر کنید، میتوانید ببینید که چگونه به ایجاد وضعیت فعلی شما کمک کردهاند. به احتمال زیاد، اغلب پشت میز خود مینشستید و به این فکر میکردید که کارتان چقدر خستهکننده است. شاید فکر میکردید که این شغل یک بنبست است. شاید به این فکر میکردید که چقدر گیر افتادهاید یا مهارتهای لازم برای شغل بهتر را ندارید.
آن افکار، بر اساس قانون جذب، واقعیتی را ایجاد کردهاند که در آن شغل شما کسلکننده است. چون فکر میکردید هرگز نمیتوانید چیز بهتری پیدا کنید، پیدایش نکرد.
خب، چرا اینطور است؟ شما شغل جدید میخواستید، پس چرا مهم است که در مورد شغل فعلی چه فکر میکنید؟ پاسخ این است که افکار قدرت تبدیل شدن به واقعیت را دارند.
به هر چیزی که بیشتر توجه کنید و تمرکز خود را روی آن بگذارید، احتمال اینکه در زندگی شما خودش را نشان دهد، بالاتر می رود.
این مثل کاشتن یک دانه در باغ است. اگر دانهای بکارید که نشاندهندهی گیر افتادن در شغلتان باشد، تنها چیزی که میتواند رشد کند، بازتابی از گیر افتادن شما در شغلتان است. پس اولین گام برای تغییر زندگیتان این است که افکارتان را تغییر دهید.
شما سرشار از انرژی مغناطیسی هستید
افکار شما فرکانس انرژی خاصی دارند که منابع دیگر با همان فرکانس انرژی را به خود جذب می کنند. هنگامی که روی یک فکر تمرکز می کنید، فرکانسی را به جهان هستی ارسال می کنید که اتفاقاتی از همان جنس و همان فرکانس را به زندگی شما وارد می کند. شما مثل یک آهنربا هستید که چیزهایی را که (مدام)به آنها فکر می کنید، به سمت خود جذب می کنید.
خود را به عنوان یک برج فرستنده انسانی در نظر بگیرید. شما مفهوم انتقال را به عنوان سیگنال هایی که از تلویزیون شما به ماهواره ارسال می شود، درک می کنید. شما یک ایستگاه را روشن می کنید و تصویری روی صفحه ظاهر می شود.
این تصویر از طریق فرکانسی که برای آن کانال خاص تعیین شده است، ارسال می شود. اگر برنامه یک کانال را دوست ندارید، آن را تغییر می دهید. یک فرکانس جدید برای کانال جدید ارسال می شود و یک تصویر جدید ظاهر می شود.
افکار غالب شما سیگنال فرکانس را به جهان هستی ارسال می کند که جهان هستی، آن فرکانس را به عنوان تصویر به خودتان باز می گرداند. در این مورد، منظور از تصویر، تجربه شماست. از آنجایی که همیشه انرژی به منبع باز می گردد، جهان هستی باید هر فرکانسی را که به او ارسال می کنید، به خودتان بازگرداند و مهم نیست این موضوع چقدر عجیب به نظر برسد.
همه چیزهایی که می خواهید با انرژی ارتعاش می کنند. هنگامی که روی چیزی تمرکز می کنید، باعث می شوید ذرات انرژی به سمت فرکانس ارتعاشی شما تغییر کنند. این ترکیب انرژی جدید اکنون با انرژی شما مطابقت دارد و آن انرژی به منبع، یعنی شما، باز خواهد گشت.
به عنوان مثال، اگر شغل جدیدی می خواهید، تصویری از آن شغل را در ذهن خود نگه دارید.
ممکن است انرژی یا ارتعاشاتی را که آن شغل ساطع می کند، احساس کنید. اگر سپس به خودتان در آن شغل فکر کنید، ارتعاش آن شغل را به یک ارتعاش ادغام شده با ارتعاش خودتان تغییر داده اید.
آن ارتعاش جدید، یک فرکانس جدید ایجاد می کند که تصویر جدید را به زندگی شما می فرستد. آن تصویر جدید، تصویر شماست که دارید در آن شغل فعالیت می کنید.
مثل تلویزیون، اگر از تصویر زندگی خود راضی نیستید، افکار خود را مانند تغییر کانال تغییر دهید.
افکار شما می توانند به شما آسیب بزنند
اگر اجازه دهید افکار منفی بر شما غالب شوند، در حال ایجاد یک فرکانس منفی هستید. قانون جذب تمایزی بین افکار خوب یا بد قائل نیست.
جهان هستی فقط می تواند تصاویری را که با افکار خود ارسال می کنید، انتقال دهد. پس اگر روی چیزی که نمی خواهید تمرکز کنید، ناخواسته آن را به سمت خود جذب خواهید کرد.
به مثال شغل در بالا فکر کنید. تمرکز روی احساس گیر کردن در یک شغل بی آینده، فرکانسی با همان انرژی ایجاد می کند.
از آنجایی که انرژی های مشابه همدیگر را جذب می کنند، ارتعاش انرژی نگرش منفی شما (گیر کردن در شغل) تنها می تواند تصویری از گیر کردن شما را ایجاد و دریافت کند. پس تا زمانی که فرکانس را به چیزی که می خواهید تغییر ندهید، به همین منوال در جای خود گیر خواهید کرد.
اگر در خانه خود مشکل آفت دارید و دائماً فکر می کنید “نمی خواهم آفت در خانه ام باشد”، سیگنالی که به جهان هستی می فرستید حول ایده وجود آفت در خانه تان است. طبق قانون جذب، شما در حال جذب آفات بیشتری به خانه خود هستید.
اما اگر به جای آن بگویید، “من یک خانه تمیز و بهداشتی می خواهم”، جهان هستی آن را درک می کند، آن سیگنال را دریافت می کند و برای دور نگه داشتن خانه شما از آفت توطئه می چیند (راه ها و ایده های تمیز و بهداشتی کردن خانه تان را به ذهن شما می آورد).
نگران بی نقص بودن افکار مثبت تان نباشید
همه ما گاه به گاه افکار منفی داریم. هیچ چیز نمی تواند به وجود شما بیاید مگر اینکه آن را با افکار مداوم احضار کنید. بنابراین، یک فکر منفیِ گاه به گاه، دلیلی برای نگرانی ندارد. چیزهای بد فقط زمانی وارد زندگی شما می شوند که مداوم به آنها فکر کنید.
شاید در گذشته شرایط منفی را تجربه کرده باشید و احساس کرده باشید که فقط بدشانس هستید. این شرایط به احتمال زیاد نتیجه عدم آگاهی از قدرت افکار شما بوده است. دلیلی برای سرزنش خودتان وجود ندارد. حالا می دانید که باید فرکانس افکار خود را به سمت مثبت تغییر دهید تا تصویری مثبت از زندگی خود بسازید.
اگر قبلاً معتقد بودید که هیچ کنترلی بر شرایط بیرونی ندارید، پیام پنهانی که ایجاد کرده اید پیام ترس، جدایی و ناتوانی بوده است. این فرکانس چاره ای جز آوردن افراد، رویدادها یا موقعیت هایی که آن احساسات را در زندگی شما جاودانه می کند، نداشت.
به عنوان مثال، اگر باور دارید که ممکن است در زمان نامناسب در مکان نامناسب باشید، پس در نهایت شرایط نامناسب را به سمت خود جذب می کنید.
با باور به اینکه می توانید دنیای خود را طراحی کنید، می توانید شرایط مثبت را به زندگی خود جذب کنید.
نگرشهای منفی شما در مورد دیگران، نتایج مشابهی را به همراه دارد. شما نمیتوانید با افکار خود به دیگران آسیب بزنید، بلکه فقط به خودتان آسیب میزنید.
اگر روی ویژگی هایی که در مورد کسی دوست ندارید، تمرکز کنید، افراد بیشتری با آن ویژگی ها را جذب خواهید کرد. به همین ترتیب، اگر روی این فکر کنید که میخواهید برای کسی اتفاق بدی بیفتد، تمام چیزی که جهان هستی دریافت میکند، همان اتفاق بد است. حدس بزنید آن اتفاق بد برای چه کسی پیش میآید؟ بله، خودتان!
به عنوان مثال، اگر فکر کنید، “امیدوارم ملیسا در امتحان رانندگی رد شود”، شما ارتعاشات مربوط به شکست را مخابره کردهاید. این ارتعاش با ارتعاشات شما، به عنوان صاحب این فکر، ترکیب میشود و حالا شما در حال جذب شکست به زندگی خودتان هستید.
با توجه به قانون جذب، افکار منفی در مورد فرد دیگری، آسیب را به وجود میآورد. با فراخواندن آسیب به وجود از طریق افکار خود، خودتان را روی آن فرکانس قرار میدهید. شما در حال جذب آن آسیب به سمت خودتان هستید، به عنوان تصویری که منتشر میکنید.
اگر نمیخواهید آسیب ببینید، اجتناب از آن فرکانس منفی راه خوبی برای اطمینان از در امان ماندن است.
هیچ ترفندی برای سرکوب افکار منفی وجود ندارد. نیت خود را تنها بر فکر کردن به چیزهای خوب تنظیم کنید. اعلام کنید که افکار منفی شما قدرتی ندارند. اعلام کنید که افکار مثبت شما قدرتمندترین هستند.
اعلام و باور کنید که جهان جای خوبی است. قانون جذب تصاویری را منعکس میکند که به شما امکان میدهند آن را به همین شکل تجربه کنید.
فصل دوم: لغزش ناپذیری (بی نقصی) قانون جذب
در فصل دوم خلاصه کتاب راز آمده است که درک درست قانون جذب به شما کمک می کند راحت تر به خواسته هایتان برسید، اما اینکه شما اصلا به آن اعتقاد نداشته باشید، به این معنا نیست که کار نمی کند، چون قانون جذب همیشه در حال اجراست، با رضایت یا دانش شما یا بدون آن. شما همیشه در حال فکر کردن هستید؛ بنابراین، همیشه به جهان هستی سیگنال می دهید.
وقتی سنگی را به هوا پرتاب می کنید و پایین می آید، می دانید که علت آن جاذبه است. اینکه شما چگونگی عملکرد جاذبه را درک کنید یا نه، باعث توقف آن در هیچ کجایی و هیچ زمانی نمی شود.
به همین ترتیب، ممکن است نحوه عملکرد قانون جذب را درک نکنید، اما این به معنای آن نیست که افکار شما زندگی تان را خلق نمی کنند.
برای قانون جذب هیچ کلید خاموشی وجود ندارد. این قانون همهگیر است و هرگز شکست نمی خورد. درست مانند اینکه ماشینها ناگهان از زمین بلند نمیشوند، افکار شما هرگز باعث نمیشوند که جهان هستی پاسخی ندهد.
قانون جذب را مانند یک چراغ جادو تصور کنید. همان غول چراغ جادو که در داستانهای کودکی و کارتونهای دیزنی وجود دارند. وقتی بطری را تکان می دهید، غول چراغ جادو بیرون میآید و اعلام میکند: «فرمان تو بر من واجب است.»
اگر به طور اتفاقی بگویید: «ای کاش زمان بیشتری برای انتخاب آرزوهایم داشتم»، چراغ جادو به شما زمان بیشتری میدهد. اما حالا فقط دو آرزو برایتان باقی مانده است.
این چراغ جادو همیشه گوش میدهد و هرگز آرزوهای شما را زیر سوال نمیبرد. اگر بگویید: «ای کاش موهای بلندتری داشتم»، چراغ جادو زیر سوال نمیبرد که آیا موهای بلند به شما میآید یا خیر. به سادگی موهایتان را بلندتر میکند.
به همین ترتیب، قانون جذب همیشه با طرز فکر، گفتار و رفتار شما هماهنگ است. لحظهای که به چیزی فکر میکنید، یک پیام فکری به جهان ارسال میکنید و قانون جذب با به کارگیری جهان هستی، از طریق افراد، سناریوها و رویدادها، برای تحقق بخشیدن به افکارتان شروع به کار میکند.
لازم نیست به قانون جذب اعتقاد داشته باشید تا در زندگیتان کار کند. افکار خود را مثبت نگه دارید، مهم نیست که چرا. تفکر مثبت همیشه منجر به زندگی لذتبخشتری میشود، چه این را درک کنید یا نه.
فصل 3: آماده سازی خود برای زندگیای که میخواهید
تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید چیزهای خوب را وارد زندگی خود کنید. اگر خود یا زندگیتان را دوست نداشته باشید، در یک سطح منفی گیر خواهید کرد. هیچ چیز خوبی نمیتواند وارد یک زندگیای بشود که به آن علاقه ای ندارید. هنگامی که یاد بگیرید خود را دوست داشته باشید، آماده خواهید شد تا از قدرت قانون جذب به بهترین نحو استفاده کنید.
چرا داشتن عشق به خود مهم است؟
عشق ورزیدن به همه و همه چیز ضروری است، اما مهمترین احساس عشقی که می توانید داشته باشید، عشق به خودتان است. وقتی خودتان را دوست نداشته باشید، نمی توانید احساس خوبی داشته باشید.
قانون طلایی را به خاطر می آورید که با دیگران همانطور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود؟ عشق به خود، برعکس آن است. وقتی با خودتان آنطور که می خواهید دیگران با شما رفتار کنند، رفتار نمی کنید، یک پیام قدرتمند ایجاد می کنید: “من لایق نیستم. من شایسته عشق نیستم.”
- اگر خودتان را دوست ندارید، یعنی فکر می کنید دوست داشتنی نیستید یا لایق عشق نیستید.
- اگر با خودتان خوب رفتار نمی کنید، یعنی فکر می کنید لایق رفتار خوب نیستید.
شما این پیام ها را به دنیا مخابره می کنید و افراد، شرایط یا رویدادهای بیشتری جذب می شوند تا آن افکار را تقلید کنند.
وقتی احساس بدی نسبت به خودت داری، خودت را در یک جعبهی منفی زندانی کردهای. تمام خوبیهای دنیا که منتظر تو هستند، بیرون از این جعبه گیر کردهاند.
خودت را نقد کردن یا داشتن افکار منفی در مورد زندگیات، تو را روی فرکانسی با یک انتخاب قرار میدهد: جذب کردن آدمها، موقعیتها و اتفاقات بیشتری که ثابت کنند حرفت درست است.
اگر فقط بدیها را میبینی، تنها تصویری که قانون جذب میتواند به تو بازگرداند، همین است.
اگر بتوانی به چیزهایی که در خودت دوست داری فکر کنی و روی آنها تمرکز کنی، قانون جذب آن سیگنال را دریافت خواهد کرد. به تو راههایی داده میشود که چیزهای خوب بیشتری برای دوست داشتن در خودت پیدا کنی.
با بهتر رفتار کردن با خود و دوست داشتن کسی که هستید، به فرکانسی از احساس ارزشمندی برای عشق تغییر میکنید و قانون جذب کل جهان هستی را به حرکت در میآورد تا تجربیاتی را برایتان رقم بزند که در آنها مورد احترام و محبت قرار بگیرید.
برای اینکه واقعا خودتان را دوست داشته باشید، باید روی حضور قدرتمند درونتان تمرکز کنید:
- یک مکان آرام پیدا کنید. بنشینید و آرام بگیرید. تمرکز خود را روی نیروی زندگی درونتان بگذارید.
- با تمرکز بر قدرت درونی، کم کم آن را درک میکنید، میبینید و بیشتر احساسش میکنید.
- هر زمان که احساس کردید نگاه انتقادیتان در حال اسکن کردن خودتان یا زندگیتان است، افکارتان را به قدرتی که در درون دارید معطوف کنید. کمال آن انکارناپذیر خواهد شد.
- نقص های زندگی شما از بین می روند زیرا زمانی که کمال قدرت درونی خود را احساس کنید، نمی توانند وجود داشته باشند.
موانع دوست داشتن خود
سه مانع رایج برای دوست داشتن خود وجود دارد:
- گذشته،
- تردید به خود و
- فداکاری احساسی
1- گذشته
برای اینکه بتوانید به خودتان عشق بورزید، باید از پشیمانی، شرم و تردید دست بکشید. نگه داشتن این احساسات در درون، افکار شما را آلوده می کند. اگر بتوانید راهی برای عبور از آن احساسات پیدا کنید، می توانید راهی برای راضی بودن از کسی که اکنون هستید پیدا کنید.
همه افراد در گذشته خود سختی هایی را تجربه کرده اند. تمایل به نشخوار فکری در مورد دوران سخت در زمان حال، با تمرکز بر آزار و اذیت یا ناامیدی ها وجود دارد. اما وقتی آن تمرکز را به افکار خود وارد میکنید، شرایط سخت مشابهی را به زندگی خود دعوت میکنید.
اگر نسبت به کسی در گذشته خود کینه یا ناراحتی دارید، این احساسات منفی فقط به خودتان آسیب می زند. ممکن است هدف آن احساسات، تفکر مشابهی نسبت به موقعیت نداشته باشد. آنها ممکن است زندگی شادی داشته باشند و افکار مثبتی حتی داشته باشند. پس به یاد داشته باشید:
منفی بافی شما در مورد دیگران، فقط می تواند منفی بافی بیشتری را به زندگی شما وارد کند.
شما میتوانید با انتخاب اینکه گذشته را با عشق نگاه کنید یا اصلاً به آن فکر نکنید، آینده خود را تغییر دهید و گذشته را پشت سر بگذارید.
مهم نیست در گذشته چه اتفاقی افتاده است، اگر امروز افکار خود را تغییر دهید، میتوانید تجربیات زندگی خود را در همین امروز تغییر دهید.
اگر فکر کنید، “اگر فقط به من هم آن فرصت داده میشد، میتوانستم زندگی خوبی داشته باشم”، قانون جذب آن سیگنال منفی را دریافت میکند. این قانون نمیتواند گذشته را تغییر دهد. تنها میتواند بر اساس باورهای شما در زمان حال، چیزهایی را خلق کند. اگر باور کنید زندگی شما به دلیل کمبودهایی در گذشته بدتر است، همینطور باقی خواهد ماند.
افکار خود را در مورد آن دلخوری و خشم به این جمله تغییر دهید: “آن اتفاق دیگر بخشی از زندگی من نیست. من فراتر از تأثیرات آن آزار هستم. من زندگی بدون آن خشم را تجربه میکنم. برای داشتن زندگیای که دارم احساس خوشبختی میکنم.”
با گرفتن قدرت از گذشته، قدرت خود را در زمان حال به دست میآورید.
تخته سیاه زندگی شما برای هر چیزی که میخواهید روی آن بنویسید باز است. هر چیزی را از گذشته که به شما کمکی نمیکند، پاک کنید. برای گذشته و مسیری که به شما برای رسیدن به اینجا کمک کرده است، قدردان باشید. هر زمان که بخواهید میتوانید یک آغاز جدید داشته باشید. تخته سیاه شما همیشه میتواند پاک شود.
2- تردید به خود
مشابه همین موضوع، زمانی که در مورد اینکه چه کسی هستید یا چه تواناییهایی دارید، دچار تردید میشوید، تنها گزینه جهان هستی این است که با افکار شما موافقت کند و با آنها همراه شود.
وقتی میگویید: «من باهوش نیستم»، چه تصویری را در ذهن خود ایجاد میکنید؟ چه پیامی به جهان هستی میفرستید؟
وقتی میگویید: «من باهوش هستم»، با تمام قدرت خود در حال فراخوانیِ این ایده هستید، زیرا آن را به عنوان یک واقعیت اعلام کردهاید.
وقتی فکری شکآلود به ذهن شما خطور میکند، قانون جذب یک فکر و تردید دیگر را به دنبال آن فرا میخواند. به محض اینکه فکر تردیدی به ذهن شما خطور کرد، آن را رها کنید.
آن را با این جمله جایگزین کنید: “من قدرت خلق زندگی خودم را دارم و میدانم که اکنون آنچه را که میخواهم دریافت میکنم.” سپس به راستی آن را احساس کنید.
راندا برن نویسنده کتاب راز پیشنهاد میکند که این جمله تاکیدی را اغلب تکرار کنید: «من کامل، بینقص، قوی، قدرتمند، دوستداشتنی، هماهنگ و شاد هستم.»
3- فداکاری احساسی
فداکاری احساسی همچنین مسیر شما به سمت خوددوستی را مختل میکند. قربانی کردن امنیت احساسیتان، شما را در برابر افکار منفی آسیبپذیر میکند.
احتمالاً در برههای از زندگی به شما گفته شده که دیگران را بر خودتان مقدم بدارید. عواقب این عمل، پیامی مبنی بر لایق نبودنِ دریافت آنچه به دیگران میبخشید، است.
وقتی از نظر احساسی برای دیگران فداکاری میکنید، فکر میکنید فرد خوبی هستید. اما در واقع چیزی شبیه به این میگویید: “به اندازه کافی برای همه وجود ندارد، بنابراین باید بخشی از خودم را رها کنم.”
این عمل مطمئناً زیبا است، اما هر چه بیشتر خودتان را در اولویت آخر قرار دهید، موقعیتهای بیشتری در زندگی برای شما پیش میآید که به این کار ادامه دهید.
اگر زندگی خود را از خوبی و عشق خالی کنید، چیزی برای خود یا هیچ کس دیگری ندارید که ارائه دهید. پس دقت کنید که این کار را با حفظ تعادل انجام دهید.
هرکدام از ما این مسئولیت را داریم تا خواستهها و آرزوهای خودمان را از جهان هستی طلب کنیم. اول باید برای خودت عشق و محبت تأمین کنی. اول خودت را کامل کن، از جایگاهی سرشار بیا و بعد به دیگران کمک کن.
ابتدا شادی و رضایت خودت را پیدا کن و به شکلی عمل کن که باعث خوشحالیت شود. وقتی این کار را انجام دهی، آن شادی و رضایت از تو سرازیر شده و اطرافیانت را تحت تاثیر قرار میدهد و الهامبخش آنها میشود.
لازم نیست به فداکاری برای خوشحال کردن دیگران فکر کنی. شادی تو به آنها سرایت میکند و باعث میشود تا آنها هم به دنبال شادی خودشان بروند.
خلاصه کتاب راز نمیگوید خودخواه باشید. کمک به دیگران خوب است، اما این کار را با هزینه سنگین برای زندگی خودتان انجام ندهید.
هماهنگ شدن با فرکانس عشق
هر چه بیشتر درون خود احساس عشق کنید و آن را بیرون بفرستید، قدرتمندتر می شوید. بهره بردن از عشق، قانون جذب را برای بازتاباندن عشق بیشتر به سمت شما به کار می اندازد.
هیچ نیرویی در جهان هستی قدرتمندتر از عشق وجود ندارد. ابراز عشق بالاترین و قدرتمندترین فرکانسی است که می توانید ساطع کنید. شادی شما در همان فرکانس عشق وجود دارد.
توانایی شما برای ایجاد و تجربه عشق بی حد و مرز است. وجود داشتن در حالت عشق، شما را با جهان هستی هماهنگ می کند. یاد بگیرید همه چیز را در زندگی خود دوست داشته باشید، از جمله خودتان و دیگران. قانون جذب ذاتا مجبور است چیزهای بیشتری برای دوست داشتن به سمت شما بفرستد.
شروع به دوست داشتن زندگی تان کنید، همین حالا!
تمام افکار منفی که در گذشته درباره خودتان داشتید را همین الان تغییر دهید. شاید احساس کردهاید که زندگی یک مبارزه بوده است و با داشتن آن افکار، چارهای جز ادامه دادن به زندگی با سختی نداشتهاید.
متعهد شوید که باور کنید زندگی آسان است، زندگی عالی است و همه چیزهای خوب در دسترس شماست.
بهترین نسخه از خود شما که آرزویش را دارید، هم اکنون در جهان هستی به عنوان فرکانس “بهترین فردی که می توانم باشم” وجود دارد. شما در اعماق وجودتان حقیقت را می دانید. فقط باید آن را رها کنید و آن را باور کنید – شما لایق تمام چیزهای خوبی هستید که زندگی ارائه می دهد.
فصل 4: مهار قدرت آفرینندگی شما از طریق فرایند خلاقیت
در فصل چهارم این کتاب، در مورد روشی صحبت میکنیم که به کمک آن میتوانید هر چیزی که میخواهید در زندگیتان داشته باشید را به دست بیاورید. این روش، «فرایند خلاقیت» نام دارد. فرایند خلاقیت، یک راهنمای سه مرحلهای است که به شما کمک میکند تا با استفاده از افکارتان، زندگی دلخواهتان را بسازید.
این فرایند مثل این است که یک ابزار بسیار قوی در اختیار داشته باشید که به شما کمک میکند تا قانون جذب را به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. قانون جذب همیشه در حال کار است، اما با دنبال کردن این سه مرحله، میتوانید مطمئن شوید که این قانون دقیقاً همان چیزی را به شما میدهد که میخواهید.
مرحله 1: آنچه که می خواهی را درخواست کن
عمل درخواست کردن برای آنچه که میخواهی، به تو کمک میکند تا در مورد خواستهات شفاف شوی. شفاف بودن در ذهن خودت برای اینکه جهان هستی سیگنال روشنی دریافت کند ضروری است.
اگر شفاف نباشی، فرکانسهای مختلطی ارسال خواهی کرد. اگر جهان هستی فرکانسهای مختلطی دریافت کند، نتایج مختلطی را به سمتت جذب خواهی کرد. مشخص و شفاف بودن در مورد خواستههایت سیگنالهای مشخص و روشنی را به جهان هستی ارسال میکند.
- مثال: اگر به سادگی بگویی “من زندگی متفاوتی میخواهم”، جهان هستی اطلاعات زیادی برای کار کردن ندارد. زندگی متفاوت میتواند به معنای بردن در لاتاری باشد، اما همچنین میتواند به معنای از دست دادن خانه یا شغلت باشد.
- مثال: اگر از جهان هستی بطور واضح بخواهی که چه چیزی را در زندگیات متفاوت میخواهی، مثلاً “من میخواهم شغلی داشته باشم که به من اجازه دهد از استعدادهای هنریام استفاده کنم”، همه چیز در جهان هستی دست به دست هم خواهند داد آن شغل را برایت بیاورند.
وقتی چیزی را درخواست میکنید، در واقع یک انتخاب واضح انجام میدهید. شما سفارش خود را به جهان هستی دادهاید و به آن اعتماد دارید که می شنود. عمل درخواست کردن را مانند سفارش دادن غذا از منوی رستوران به گارسون در نظر بگیرید.
شما وقتی به گارسون رستوران، غذای خود را سفارش می دهید، بعد به آشپز و کارکنان آنجا اطمینان دارید که آن را درست می کنند و بعد از چند دقیقه برای شما می آورند تا میل کنید. به همین ترتیب، وقتی از جهان هستی چیزی را درخواست میکنیم، میتوانیم انتظار داشته باشیم که جهان هستی برای برآورده کردن درخواست ما تلاش کند.
درخواست کردن همیشه به معنای خواستن چیزی خاص نیست. گاهی اوقات درخواست کردن به سادگی عمل جستجوی پاسخ یک سوال ساده است. اگر باید یک تصمیم دشوار بگیرید و نمیدانید چه فکر کنید یا چه کاری انجام دهید، درخواست کنید.
مثلاً، اگر در حال تصمیمگیری هستید که کدام یک از دوستانتان را به عنوان ساقدوش خود انتخاب کنید، ممکن است بگویید: “ای کاش راه آسانی برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه کسی را انتخاب کنم وجود داشت.” جهان هستی همه چیز را جوری می چیند تا پاسخ را برای شما بفرستد. ممکن است در یک تماس تلفنی که به شما بینش میدهد، به شما برسد. یا ممکن است یکی از دوستانتان ناگهان در دسترس نباشد.
تنها کاری که باید انجام دهید این است که درخواست کنید. جهان هستی بقیه کارها را انجام خواهد داد.
مرحله 2: باور کنید که افکار شما قدرت دارند
شما باید باور کنید که آنچه خواستهاید به شما تعلق خواهد گرفت. از همان لحظه که درخواست کردهاید، باور کنید و بدانید که پاسخ شما در راه است. آنچه میخواهید در حال حاضر در عالم نامرئی وجود دارد و جهان هستی تلاش خود را شروع کرده است تا آن را به عالم مادی بیاورد. پس ایمان کامل داشته باشید.
جهان هستی آینهای است که افکار غالب شما را منعکس میکند، بنابراین باور کردن اینکه شما در حال حاضر آنچه را خواستهاید دارید، منعکس میشود و به این معنی است که شما آن را دریافت کردهاید.
اگر باور کنید که آنچه از جهان هستی خواستهاید را دریافت خواهید کرد، میتوانید آرام باشید و منتظر بمانید تا ظاهر شود.
نکته این جاست که نباید روی نداشتن خواسته تان تمرکز کنید. اگر روی این واقعیت که آن را ندارید تمرکز کنید، تجربه نداشتن آن را جذب خواهید کرد، چون فرکانسی که افکار شما منتشر میکنند، فرکانس نداشتن آن است. بنابراین، تنها تصاویری که این فرکانس میتواند بازگرداند، تصاویری از شما بدون چیزی است که میخواهید.
اگر چیزی که درخواست کردهاید بلافاصله ظاهر نشد، نگران نباشید که جهان هستی شما را نشنیده یا نفهمیده است. به این اعتماد کنید که جهان هستی شما را شنیده است و آنچه میخواهید در آینده شماست.
اگر بلیتهای یک سفر دریایی دور دنیا را خریداری کردید که قرار نیست تا چهار ماه دیگر حرکت کند، باز هم احساس امنیت میکنید زیرا میدانید که در هر حال چهار ماه دیگر در آن کشتی خواهید بود. این حس امنیت را با قانون جذب هم باید داشته باشید. اگر شما در ارسال درخواست خود به جهان هستی واضح بودهاید، پس دیگر هیچ شکی در مورد آینده شما وجود ندارد.
اینکه چگونه آنچه میخواهید را دریافت خواهید کرد، به این معنی که چه کاری باید انجام دهید و چگونه به شما خواهد رسید، چیزی است که جهان هستی آن را کشف خواهد کرد.
اکثر ما هرگز به خود اجازه نمی دهیم که آنچه واقعاً دلمان می خواهد را درخواست کنیم، زیرا نمیتوانیم ببینیم که چگونه به آن دست خواهیم یافت.
اجازه دهید جهان هستی به نحوه رسیدن به آن رسیدگی کند. همه کاری که شما باید انجام دهید این است که درخواست کنید و باور داشته باشید که دریافت خواهید کرد. سپس می بینید که راه های رسیدن به آن به شما نشان داده خواهد شد.
اگر در باور به تحقق خواستههایمان مشکل داریم، میتوانیم از تکنیک “وانمود کردن” استفاده کنیم. این تکنیک به این صورت است که خودمان را در موقعیتی تصور کنیم که خواستهمان برآورده شده است. مثلاً اگر میخواهیم یک ماشین جدید داشته باشیم، خودمان را در حال رانندگی با آن ماشین تصور کنیم. با تکرار این تصویر ذهنی، باور ما به تحقق خواستهمان قویتر میشود.
مرحله 3: دریافت آنچه درخواست کردهاید
حتی قبل از اینکه چیزی را دریافت کنید، عمل احساس کردن اینکه گویی آن را دریافت کردهاید، به طور قدرتمندی با جهان هستی ارتباط برقرار میکند. تمام احساساتی را که با دریافت چیزی که درخواست کردهاید همراه است، احساس کنید. وقتی چیزی را که میخواهید به دست میآورید، خوشحال میشوید، هیجان زده می شوید. یک بار درخواست کنید، بعد باور کنید که همین الان آن را دریافت کردهاید و سپس در ذهن خود از داشتن آن احساس خوشحالی و هیجان کنید.
وقتی از دریافت چیزی که میخواهید خوشحال هستید، فرکانس دریافت را ارسال میکنید. فرکانس دریافت همان فرکانسی است که از طریق آن همه چیزهای خوب به سمت شما میآید. روی این فرکانس قرار بگیرید و آنچه را که درخواست کردهاید به سمت خود جذب کنید.
وقتی احساس دریافت کردن را تجربه میکنید، جهان هستی چارهای جز تسلیم شدن ندارد.
ادامه دارد…
ممنون، عالی بود
خداروشکر، متشکرم