کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 3

بفرست برای دوستت

فهرست مطالب

فصل سوم:‌ پیروزی در تاریکی آغاز می شود

جول اوستین فصل سوم کتاب را اینگونه شروع می کند: کتاب جنسیس (پیدایش) با شرح آفرینشِ همه چیز توسط خدا آغاز می ‌شود. جالب است که در این کتاب آمده: ” اولین روز آفرینش به صورت عصر و صبح بود.” در حالی که شما فکر می ‌کنید که به جای این، “صبح و شب، اولین روز آفرینش باشد”، اما خدا روز را با تاریکی شب آغاز می‌کند. ساعت دوازده نیمه شب، هیچ چیز متفاوت به نظر نمی رسد. اگر ساعت نداشتید، نمی دانستید که وارد روز جدیدی شده اید. بیرون هنوز مانند ساعت نه، ده و یازده شب، تاریک به نظر می رسد.

هیچ نشانه ای وجود ندارد که چیزی تغییر کرده باشد. اما وقتی ساعت به نیمه شب می رسد، در آن یک ثانیه، بدون اینکه چیزی متفاوت به نظر برسد، روز جدید آغاز می شود. هوا تا صبح هنوز تاریک است، اما وارد روز جدید شده اید.

اگر خدا روز جدید را از زمانی شروع می کرد که خورشید طلوع می کرد و نور وجود داشت، منطقی تر بود. ساعت شش یا هفت صبح، وقتی سحر می ‌شود، نور می ‌آید، معلوم است که روز جدیدی است. ما می توانیم آن را ببینیم و همه چیز تغییر کرده است. ما می شنویم که پرندگان شروع به جیک جیک می کنند. خورشید از افق می آید. همه این شواهد به ما نشان می دهد وارد روز جدیدی شده ایم. اما خدا تصمیم گرفت که روز را در تاریکی شروع کند.

این نمادی است از اینکه او چگونه کارها را در زندگی ما انجام می دهد. او به ما می ‌گوید که وارد روز جدیدی شده ‌ایم. ما ایمان داریم، دعا می کنیم و بر این وعده می ایستیم، اما چیزی تغییر نمی کند. هیچ چیز متفاوت به نظر نمی رسد. بیرون هنوز تاریک است “جوئل، کمرم هنوز درد می کند، کسب و کار من رشد نکرده است و سلامتی من بهبود نیافته است.» معنای ایمان همین است. شما نمی توانید آن را ببینید، اما باید بدانید که از نیمه شب گذشته اید. بیرون هنوز تاریک است و چیزی تغییر نکرده است، اما خورشید در راه است. زمان به شما می گوید که نور را ببینید.

 

چه کسی می تواند از طلوع خورشید جلوگیری کند؟

فصل سوم کتاب تو قوی تر از آنچه که فکر می کنی هستی جول اوستین

از تاریکی ناامید نشوید. تاریکی به این معنی نیست که هیچ چیز تغییر نکرده باشد. تاریکی نشانه این نیست که خدا هنوز کاری نکرده است یا دعای شما را نشنیده است. افکارتان آنچه را که تا الان دیده اید به شما می ‌گویند.

شما باید با ایمان قدم بردارید و به چشم ایمان خود اعتماد کنید، نه به آنچه می ‌بینید، چرا که ساعت ۱۱:۳۰ شب تفاوتی با نیمه شب (12 شب) ندارد. تمام چیزی که می ‌توانید ببینید، احساس کنید، لمس کنید و بو کنید دقیقاً یکسان به نظر می ‌رسد. هیچ شواهدی نیست که بیان کند این یک روز جدید است.

اما مزمورنویس می‌ گوید: «لحظه ‌ای که شما دعا می‌ کنید، جریان جنگ تغییر می‌ کند.» شما نمی توانید آن را ببینید، اما وقتی دعا خواندید، نیه شب می گذرد و شما یک روز جدید را در صبح آغاز می کنید. شما ممکن است هیچ نشانه ای از آن را نبینید، اشکالی ندارد، زیرا پیروزی در تاریکی آغاز می شود.

همه ما گاهی فکر نمی کنیم که چیزی درست شود. ما بهترین هستیم، اما بیزینس مان در حال رشد نیست. ما در اوج ایمان قرار داریم، اما سلامتی مان در حال بهبود نیست. این وسوسه انگیز است که فکر کنیم خدا ما را فراموش کرده است و ما همیشه این مانع را خواهیم داشت. اما واقعیت این است که نور و وعده های خدا در راه است.

شما معتقدید برخی مسائل در زمینه ازدواج، امور مالی یا اعتیاد شما تغییر کرده است و به نظر دائمی می رسد، گویی هرگز بهبود نمی یابد. خدا می ‌گوید: «شما وارد روز جدیدی شده ‌اید. شما قبلاً از نیمه شب گذشته اید. شاید شما هنوز نتوانید آن را ببینید، اما پیروزی در راه است.”

حالا به جای شکایت از تاریکی، دیدگاه جدیدی داشته باشید. تاریکی یعنی خورشید در راه صعود است. وعده در شرف تحقق است. چه کسی می تواند جلوی طلوع خورشید را در هر صبح بگیرد؟ چه کسی می تواند نور را از تابش در افق باز دارد؟ تمام نیروهای تاریکی نمی توانند آنچه را که خدا برای شما مقدر کرده است متوقف کنند. آنها نمی توانند آنچه را که خدا وعده داده است محقق کنند.

در مواجهه با تاریکی، وقتی هیچ نوری نمی ‌بینید، با خدا صحبت کنید و بگویید: «پدر، از تو سپاسگزارم که روز جدیدی را به من نشان داده ای. ممکن است هنوز تاریک باشد، اما من از آنچه می بینم نمی گذرم و حرکت می کنم. من می دانم که از نیمه شب گذشته ام، یعنی شفا، پیشرفت، فراوانی و پیروزی من در راه است.»

وقتی متوجه می شوید که خدا در تاریکی چیزهای جدیدی را در زندگی شما ایجاد می کند، از تاریکی ناامید نخواهید شد. شما در میان تاریکی از او تشکر خواهید کرد و علیرغم آنچه که سعی در توقف شما دارد، او را ستایش خواهید کرد.

 

لحظه ای که شروع به ستایش می کنید

این همان کاری است که پولس و سیلاس رسول در اعمال 16 انجام دادند. صاحبان یک برده زن، پس از اینکه پولس آنها را از روح آزاد کرد، عصبانی شدند و ادعا کردند که پولس و همراهانش باعث ایجاد اختلال شده ‌اند. آنها در عمیق ترین قسمت سیاه چال بسته شده بودند تا مطمئن شوند که نمی توانند فرار کنند. اما خدا اجازه نمی دهد که پولس و همراهانش دچار مشکل شوند.

خدا اجازه نمی دهد شما با مشکلی روبرو شوید و سرنوشت شما متوقف شود. ممکن است یک مشکل برای شما خیلی بزرگ به نظر برسد، که هرگز نتوانید بر آن غلبه کنید، اما برای خدای ما خیلی بزرگ نیست. او از قبل نسبت به راه حل یک مشکل آگاه است.

این مشکل نمی تواند شما را از هدفتان باز دارد. این شکست در امور مالی، اضطراب یا افسردگی شما دائمی نیست. شاید الان همه چیز تاریک باشد، وقفه‌ های بدی داشته ‌اید یا برای خودتان مشکل ایجاد کرده‌اید. حالا فکر می کنید گیر کرده اید، اما نه، آماده شوید. آنچه خدا برای زندگی شما مقدر کرده است محقق خواهد شد. این دشواری، مقدمه ای در زندگی شما است. او قرار است کاری غیرعادی انجام دهد، کاری غیرعادی که شما را به هدفتان سوق دهد، کاری که ناگهان همه چیز را به نفع شما تغییر دهد.

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 9

پاهای پولس و سیلاس با زنجیر محکم به چوب بسته شده بود و نگهبانانی بیرون درهای زندان ایستاده بودند. به نظر می ‌رسید که گرفتار شده اند و دیگر هیچ‌ وقت خبری از آنها نخواهیم داشت. همه شانس ها علیه آنها بود. اما مردم حرف آخر را نمی زنند. چیزی که با آن روبرو هستید ممکن است بزرگتر، قدرتمندتر و تأثیرگذارتر باشد، اما شما و خدا در کنار هم، اکثریت هستید.

بودن او برای شما بیشتر از این است که دنیا علیه شما باشد. هیچ مانعی وجود ندارد که نتواند حرکت کند. نه بیماری وجود دارد که او نتواند شفا دهد و نه اعتیادی که نتواند شما را از آن رها کند. پولس و سیلاس که در سیاهچال نشسته بودند و به دروغ متهم شده بودند و با چوب کتک می خوردند، ممکن بود افسرده شده باشند. آنها می توانستند بگویند: «خدایا، این عادلانه نیست. چرا این اتفاق افتاد؟ ما همان کاری را انجام می‌ دادیم که تو می ‌خواستی.» اما کتاب مقدس می‌ گوید: «آنها در نیمه شب دعا می ‌کردند و حمد می‌ خواندند و خدا را شکر می‌ کردند.»

هنگامی که پولس و سیلاس در حال ستایش بودند، ناگهان زلزله بزرگی رخ داد. درهای زندان باز شد، زنجیر از پایشان افتاد و آنها به عنوان مردان آزاد بیرون رفتند. تصادفی نیست همه این مسائل در نیمه شب اتفاق افتاد. شاید ساعت ده شب آواز می خواندند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. شاید ساعت یازده خدا را شکر می کردند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. شاید در ساعت یازده و نیم بیشتر تمجید می کردند، اما باز هم هیچ اتفاقی رخ نداد. اما در نیمه شب، وقتی روز جدید شروع شد، ناگهان همه چیز تغییر کرد. خدا داشت به ما نشان می داد که ممکن است اطرافتان تاریک باشد و شما راهی برای خروج نمی بینید، اما وقتی وارد روز جدید می شوید، همه چیز ناگهان تغییر می کند.

گاهی اوقات شما آن را به یکباره می بینید، همانطور که پولس و سیلاس دیدند، و گاهی اوقات آن را بعدا می بینید. اما لحظه ای که شروع به دعا کردن می کنید، همه چیز به نفع شما تغییر می کند. ممکن است دوره ‌ای از تاریکی پیش بیاید که به نظر می ‌رسد هیچ اتفاقی نمی‌ افتد، اما اگر مانند آنها عمل کنید و به شکرگزاری خدا ادامه دهید و از او تشکر کنید، ناگهان خدا در زندگی شما ظاهر خواهد شد. او کارهایی را برای شما انجام می دهد که شما نتوانستید آنها را انجام دهید.

 

از نیمه شب گذشتید

ممکن است مناطقی در زندگی خود داشته باشید که در حال حاضر تاریک است. اگر چیزی تغییر نمی کند، این یک آزمایش الهی است. آیا خدا را در تاریکی ستایش خواهید کرد؟ آیا از او به خاطر بروز اتفاقات مثبت سپاسگزاری خواهید کرد؟ آیا طوری صحبت خواهید کرد که انگار قرار است شرایط به نفع شما تغییر کند؟ آیا باور خواهید کرد که بهبودی در راه است، حتی اگر گزارش پزشکی آن را نشان ندهد؟

احساسات شما سعی می کنند شما را متقاعد کنند که هیچ وقت موفق نمی شوید. ذهن شما تمام دلایلی که قرار نیست اتفاق بیفتد را به شما خواهد گفت. “ببین چقدر موانع بزرگ هستند.” با ایمان قدم بردارید و بگویید: «پدر، از تو به خاطر یک روز جدید متشکرم. شاید هنوز تاریک باشد، اما می دانم که تو روز را در تاریکی آغاز می کنی. می دانم این بدان معناست که نور در راه است.» آهنگ ستایش را در دل خود نگه دارید.

“خب، جوئل، من مدت زیادی است که این کار را انجام می دهم. من نمی فهمم چرا هیچ چیز تغییر نمی کند.» زمانبندی خدا با ما فرق می کند. شما به کار درست ادامه دهید. شما در روز جدیدی هستید و از نیمه شب گذشته اید. ممکن است ساعت سه بامداد باشد و به اصطلاح هنوز چند ساعت دیگر تا طلوع خورشید فرصت دارید.

من آموخته ام که هر چه بیشتر طول بکشد، بهتر خواهد بود. خدا دارد شما را برای نعمتی بزرگتر که از قبل تعیین شده است آماده می کند. گذشت زمان طولانی، به معنی بزرگی نعمت نسبت به تحمل شما است. او شما را قوی تر، بالغ تر و با اعتماد به نفس تر می کند.

پس ناامید نشوید، زیرا تاریکی طولانی مدت نشانه این است که خدا در شرف انجام کاری است که شما هرگز ندیده اید. بزرگ ‌تر، لذت‌ بخش ‌تر و رضایت ‌بخش ‌تر از آنچه تصور می ‌کنید خواهد بود. اکنون در تاریکی او را ستایش کنید، در تاریکی از او تشکر کنید، در تاریکی با دیگران خوب باشید، در تاریکی ببخشید و خدمت کنید. وقتی اعمال شما مانند پولس و سیلاس باشد، ناگهان درها باز خواهند شد. ناگهان به فرصت‌ ها، افراد مناسب، شفا و پیشرفت‌ ها خواهید رسید.

 

نور در حال آمدن است

وقتی در سال 1981 تشخیص داده شد که مادرم به سرطان لاعلاج مبتلا شده است، او بیست و یک روز بود که در بیمارستان بستری بود. روز دوشنبه عصر، پزشکان با پدرم تماس گرفتند و گفتند که دیگر کاری نمی توانند برای او انجام دهند. چند هفته به او فرصت زنده ماندن دادند. پدرم او را در ترافیک بعدازظهر به خانه رساند. این طولانی ترین تجربه رانندگی در زندگی آنها بود. زمان بسیار تاریک بود. مادرم می ‌توانست افسرده شود و زندگی را رها کند، اما او می ‌دانست که خدا یک شفا بخش است و حرف آخر را می ‌زند. او و پدرم به اتاق خوابشان رفتند، روی زمین دراز کشیدند و با هم دعا خواندند.

خداوند در مزمور 50 می فرماید: “در روز سختی مرا بخوان تا تو را نجات دهم.” خیلی وقت ‌ها در زمان سختی با مردم، دوستان، اقوام، کارشناسان ارتباط برقرار می کنیم، و این خوب است، اما همیشه مطمئن باشید که در زمان سختی خدا را صدا می ‌کنید. از او بخواهید که به شما کمک کند. او جهان را آفرید. او ستاره ها را به فضا پرتاب کرد. او تمام قدرت را دارد. شما مجبور نیستید در مقابل او التماس کنید.

او مشتاق این است که با شما خوب باشد. کتاب مقدس می گوید: «زمانی که خدا به شما پادشاهی را بدهد، خوشحال می شود.» فقط با ایمان چیزی را که او قبلاً وعده داده است، بخواهید.

یکی از قدرتمندترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که کلام خدا را نزد خودش  ببرید. آنچه خودش گفت را به او یادآوری کنید:

«خدایا، تو گفتی که سلامتی را به من باز می‌گردانی. شفای تو را می خواهم، من از تو می خواهم کاری را انجام دهی که پزشک قادر به انجام آن نیست.» کلام او را بگیرید و دعاهای جسورانه بخوانید:

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 6

«ای خدا، تو گفتی که فرزندان من در زمین قدرتمند خواهند بود. من از تو می خواهم که پسرم را از اعتیاد رها کنی، دوستان اشتباه را از او دور کنی و به او کمک کنی تا سرنوشتش خوب باشد. تو گفتی رستگار و تندرست می شوم، قرض می دهم و قرض نمی گیرم. پس پروردگارا، از تو می خواهم که تمام نیازهای من را تامین کنی. در صحرا نهرهایی ایجاد کن و به سمت من سرازیر کن تا نعمت بزرگتری داشته باشم.»

مادر و پدرم دعا کردند و از خدا خواستند که مادرم را شفا دهد و زندگی بیشتری به او عطا کند. مادرم بر این باور بود که در نیمه شب شفا یافت. او هنوز خیلی ضعیف بود، پوستش هنوز زرد بود و فقط هشتاد و نه پوند وزن داشت. من هرگز نشنیدم که او شکایت کند و او هرگز درباره شکست صحبت نکرد. او در خانه این بخش کتاب مقدس را می خواند: «زندگی خواهم کرد، نمی ‌میرم و اعمال خداوند را اعلام می ‌کنم.»

هوا هنوز تاریک بود. گزارش پزشکی تغییر نکرده بود. ماه به ماه، هیچ نشانه ای از بهبود وجود نداشت. تمام افکار مادرم می‌ گفت: «این کار درست نمی ‌شود». او ظاهر و احساس خوبی نداشت. احساسات و افکارش می‌ گفتند که نمی ‌تواند موفق شود، اما او تحت تأثیر این موضوع قرار نگرفت.

او مدام خدا را شکر می کرد، با ایمان و نه با چشم فیزیکی اش راه می رفت. تمام شرایط اطرافش به او می گفتند: «تاریک است. هیچ چیز تغییر نکرده است. هرگز خوب نخواهی شد.» اما ایمانش می گفت: “من وارد روز جدیدی شده ام. اکنون تاریک است، اما نور در حال آمدن است. با گذر زمان شفا در افق رخ می دهد.»

با گذشت زمان، مادرم کم کم بهتر و بهتر شد. رنگ پوستش به حالت عادی برگشت، وزنش را به دست آورد و قدرتش بازگشت. حالا با گذشت چهل سال، او کاملاً سالم است. سرطان در بدن او وجود ندارد. می خواهم بگویم که خدا حرف آخر را می زند.

 

از آنچه می بینید متاثر نشوید

فصل سوم کتاب جول اوستین

ممکن است در حال حاضر زندگی شما تاریک باشد، اما اجازه ندهید تاریکی شما را گول بزند. تاریکی نشانه این نیست که شما هرگز خوب نخواهید شد، فرزند شما هرگز درست عمل نخواهد کرد و بیزینس شما هرگز موفق نخواهد شد.

شاید تاریکی برای این بوده که جلوی شما را بگیرد، دشمن آن را فرستاد تا شما را از سرنوشتتان دور کند، اما خوبی اش این است که خداوند آن نقشه را باطل کرده است. او نقشه های دشمن را خنثی می کند. آن تاریکی قرار نیست دوام بیاورد. افسردگی، اعتیاد، بیماری یا مشکل در محل کار دائمی نیست. شما از شب گذشته اید تا صبح روز جدیدی را آغاز کنید. خورشید در شرف طلوع است. شفا، فراوانی، روابط خوب و پیروزی در آینده شماست.

به جای شکایت و ناامید شدن از تاریکی، دیدگاه جدیدی داشته باشید. تاریکی یعنی نور در حال آمدن است. اکنون سهم خود را انجام دهید و شروع به ستایش خدا در تاریکی کنید. شروع به تشکر از او کنید، زیرا همه چیز به نفع شما تغییر می کند. از آنچه می بینید متاثر نشوید. یازده و نیم شب با نیمه شب تفاوتی ندارد، اما نیمه شب روز جدیدی است. خدا می گوید: “ساعت به نفع تو پیش می رود.”

شاید از نیمه شب گذشتید و هنوز چیزی متفاوت به نظر نرسد، اما نگران نباشید، زیرا نور در راه است. ممکن است در جدول زمانی ما، آن طور که فکر می کردیم اتفاق نیفتد، اما می توانم به شما اطمینان دهم که خورشید در زندگی شما طلوع خواهد کرد. اگر خدا چیز شگفت انگیزی در آینده شما نداشت، شما الان در این دنیا نبودید.

“خب، جوئل، مطمئناً انگار نیمه شب است.” نیمه شب چیز خوبی است. خدا همیشه در تاریکی معجزه می کند. این نشانه ای است که او در شرف تولد چیزی جدید، بزرگ و غیرعادی است. اگر شفاعت او در نور شروع می شد، هیچ ایمانی لازم نبود. اگر می ‌توانستیم ببینیم که چگونه قرار است اتفاق بیفتد و همه منابع، ارتباطات و راه‌ حل را در اختیار داشتیم، مجبور نبودیم به او وابسته باشیم.

تغییرات در تاریکی رخ می دهند، زمانی که شما چیزی را نمی بینید. افکارتان به شما خواهند گفت که هرگز از بدهی دور نخواهید شد، هرگز فرد مناسبی را ملاقات نخواهید کرد و هرگز به رویای خود نخواهید رسید. به جای افسرده شدن، نگرش صحیح این است: بله، هنوز تاریک است. بله، من چیزی در حال تغییر نمی بینم، اما نگران نیستم. می دانم که بعد از نیمه شب، نور در حال آمدن است. خدا وفادار است. آنچه را که او وعده داده بود، عملی خواهد کرد.

 

بدانید که نجات دهنده شما زنده است

در کتاب مقدس، ایوب دوران تاریکی را پشت سر گذاشت. همه چیز عالی پیش می رفت، زندگی خوب بود، سپس او زمین خورد. او سلامتی، خانواده و تجارت خود را از دست داد. منصفانه به نظر نمی رسید. کتاب مقدس می گوید: “ایوب عادل ترین مرد زمان خود بود.”

شما فکر نمی کنید که او هرگز یک فصل تاریک داشته باشد، که مجبور نباشد با ناامیدی ها یا وقفه های بد کنار بیاید، اما مشکلات برای همه ما در زندگی اتفاق می افتد. باران بر عادل و ظالم می بارد. تفاوت عادل و ظالم در این است که خداوند به عادلین وعده می دهد آنچه را که برای آنها زیان آور است، می گیرد و آن را به سود تبدیل می کند. ممکن است فصل‌ های تاریکی وجود داشته باشد، اما اگر ایمان داشته باشید و خشمگین نشوید، خدا شما را رها نمی کند، بلکه بهتر از قبل شما را از مشکلات بیرون می ‌آورد و پاداش دو برابر به شما می دهد.

خداوند به شیطان گفت: «آیا بنده من، ایوب را دیده ای؟ هیچکس مثل او در تمام سرزمین وجود ندارد. او بی تقصیر و با صداقت است و روحیه تعالی دارد.» من عاشق این حقیقت هستم که خدا نسبت به ایوب فخر می‌کرد.

اگر می توانستی بشنوی که خدا در موردت چه می گوید، شگفت زده می شدی. ما فکر می ‌کنیم که خدا روی تمام عیب ‌ها و کاستی‌ های ما متمرکز است، اما خدا همه خوبی‌ ها را در شما می ‌بیند. او قلب شما را برای کمک به دیگران می بیند. او صداقت، مهربانی و شجاعت شما را می بیند. من می توانم بشنوم که او به فرشتگان می گوید: “پسرم جیم را دیده ای؟ او واقعا شگفت انگیز است. دخترم راشل را دیده ای؟ هیچکس مثل او نیست.”

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 7

خداوند به شما افتخار می کند. او شما را به شکل خود آفرید و شما را شاهکار می خواند. وجود مشکلات به این معنی نیست که کار اشتباهی انجام داده اید. همه ما از آزمون‌ ها، مسائلی که نمی ‌فهمیم، می‌ گذریم. آنچه من می خواهم شما ببینید این است که تاریکی دائمی نیست و در یک نقطه از شب تمام می شود. در صبح خدا همه چیز را تغییر می دهد. شما در سطح جدیدی از سرنوشت خود ارتقا می یابید.

وقتی ایوب همه چیز را از دست داد، بسیار دلسرد شد. در میان خاکستر نشست و گونی پوشید. او مراحلی از ناراحتی، تلخی، گیجی و ناامیدی را پشت سر گذاشت. خدا می داند ما آدم هستیم و چیزهایی را احساس می کنیم. ممکن است مواقعی وجود داشته باشد که شما آن احساسات را متوجه شوید و این اشکالی ندارد. سرانجام ایوب برخاست و از خاکستر بیرون آمد. هوا هنوز تاریک بود، چیزی تغییر نکرده بود، اما او گفت: “می دانم که خداوند به من لطف کرده است.” او می گفت: «می دانم که وارد روز جدیدی شده ام. می دانم که از شب گذر کرده ام. این تاریکی دائمی نیست.»

ایوب چند فصل بعد، هنوز در میانه همه سختی‌ ها و تاریکی ها گفت: «من می‌ دانم که نجات دهنده من زندگی می ‌کند.» او می گفت: «خدا هنوز بر عرش است. او حرف آخر را می زند. من نمی خواهم به خاطر چیزهایی که از دست داده ام، بگذرم. من برای چیزهای جدیدی که خدا در نظر گرفته آماده می شوم.»

در فصل هشتم کتاب، دوستی برای تشویق او آمد و گفت: “ایوب، خدا هنوز دهانت را از خنده و لبانت را از فریادهای شادی پر خواهد کرد.” او به ایوب می‌ گفت که خدا به ما می‌ گوید: «اجازه نده یک فصل تاریک تو را فریب دهد.« شما هم اجازه ندهید یک بیماری همه گیر و یک جدایی باعث شود شما شکست خورده زندگی کنید. شما دوباره می‌ خندید، عاشق می ‌شوید، رویا می‌بینید، می‌سازید، رهبری می‌کنید و دوباره شکوفا می‌شوید.

 

آینده روشن در حال آمدن است

این سوال را شنیده‌ ام: “اگر تاریکی‌ که در آن قرار دارید، تاریکی قبر نباشد بلکه تاریکی رحم باشد، چه اتفاقی می ‌افتد؟” اگر تاریکی چیزی شگفت ‌انگیز از طرف خدا در زندگی شما باشد چه می شود؟ دیدگاه جدیدی داشته باشید. شما در تاریکی قبر نیستید، شما در تاریکی رحم هستید. خدا در شرف انجام کاری است که شما ندیده اید. شما استعدادهایی را کشف خواهید کرد که نمی دانستید دارید. آن کسی که رفت و دلتان را شکست، جلوی سرنوشتتان را نمی تواند بگیرد. شما با فردی آشنا می شوید که بهتر از آن چیزی که تصور می کردید است. آن زمان تاریک تلف نمی شود. خدا از آن برای تولد چیزی استفاده می کند که بدون آن هرگز نمی توانستید تجربه کنید.

وقتی پدرم نزد خداوند رفت، آن زمان برای من تاریک بود. اما اکنون می توانم به شما بگویم که من در تاریکی قبر نبودم، بلکه در تاریکی رحم بودم. خداوند استعدادی را در من به وجود آورد که نمی دانستم وجود دارد. او آنچه را که فکر می کردم تاریک ترین ساعت زندگی من است گرفت و آن را به روشن ترین ساعت تبدیل کرد. کتاب مقدس می گوید: “خدا عزاداری شما را به رقص تبدیل می کند. او غم و اندوه شما را از بین خواهد برد و شادی به شما خواهد داد.» من معتقدم اندوهی وجود دارد که قرار است از شما دور شود. آن تاریکی قرار است از بین برود. شما با دیدی و اشتیاق تازه، شاد، رضایت بخش و سرزنده خواهید بود.

شما فقط نمی گویید: “من موفق شدم.” این عزاداری در شرف تبدیل شدن به رقص است. خداوند غم و اندوه را جبران می کند. او غم، رنج، بی عدالتی را از بین می برد. حالا مانند ایوب امیدوار باشید، از خدا به دلیل لطفش نسبت به شما تشکر کنید و مجدد بیان کنید: “نجات دهنده من زندگی می کند.”

ایوب فصل تاریکی را پشت سر گذاشت، اما این جایی نبود که به پایان رسید. کتاب مقدس می‌ گوید: «خدا دو برابر آنچه قبلاً داشت به ایوب بازگرداند. او در بخش دوم زندگی ‌اش بیشتر از بخش اول برکت داشت.» آری هوا تاریک بود اما وقتی آفتاب طلوع کرد، آینده روشن هویدا شد. این دروغ ها را باور نکنید که تاریکی دائمی است و هرگز تغییر نخواهد کرد. تاریکی نشانه آن است که امید در راه است. خورشید دوباره در زندگی شما طلوع می کند.

شما خوبی های خدا را به گونه ای خواهید دید که هرگز ندیده اید. او در حال حاضر در جهت شما نفس می کشد. در عالم غیب، همه چیز به نفع شما در حال تغییر است. نیروهای تاریکی به بیرون رانده می شوند. او قرار است چیزهایی را رقم بزند که شما نتوانستید آنها را انجام دهید. شما خواهید فهمید که این دست خدا بوده است.

وقتی در مورد فصل تاریک زندگی ایوب صحبت می کنیم، فکر می کنیم که باید پنجاه سال سخت به طول انجامیده باشد. اما برخی از مفسران بر این باورند که دشواری فقط یک دوره نه ماهه بوده است و طولانی نبود. دشواری ها مادام العمر نیستند. خورشید زودتر از چیزی که فکر می کنید طلوع می کند. شما در حال حاضر از نیمه شب گذشته اید. سپیده دم در شرف وقوع است.

نور به زودی در افق ظاهر می شود. برای لطف، پیشرفت ها و آینده روشن آماده شوید. شما در تاریکی قبر نیستید، شما در تاریکی رحم هستید. خدا در شرف تولد چیزی است که شما را به سطح جدیدی می برد. چالش من این است که در تاریکی به او اعتماد کنید.

ممکن است شما بهبودی را مشاهده نکنید، اما اشکالی ندارد. با ایمان راه بروید نه با دید. اگر این کار را بکنید، ایمان دارم و اعلام می کنم که خداوند عزاداری شما را به رقص و اندوه شما را به شادی تبدیل می کند. شما نیز مانند ایوب همراه با تغییر، پیشرفت، سلامتی، آزادی و قوی تر از قبل از تاریکی بیرون خواهید آمد.

 

الهام بخش ترین جمله یا نکته ای که از فصل سوم توانستید برداشت کنید را در قسمت دیدگاه های پایین همین صفحه بنویسید.

Rating 4.75 from 4 votes

لیست فصل ها
آموزش مکمل

جول اوستین

231 سمینار

100 ساعت

449000 تومان
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Alirza7064
Alirza7064
4 ماه قبل

خب من نظرمو به عنوان خواننده از این سه فصل بگم :
تو کل این کتاب به عنوان مرجع داره کتاب مقدسشون رو میگه و مثال هارو از اون میگه و اره سعی میکنه از طریق اون به حرفاش اعتبار بده که برای من به شخصه قابل باور نیست بهتر بود مثال هارو از واقعیت تو دنیای امروز بگه نه از چند هزار سال قبل که طرف تو آتیش سوخته یا زنده مونده!
بازم ممنون بابت ترجمه

جدیدترین: دوره طراحی مجدد سرنوشت دکتر جو دیسپنزا

خانه
منو
×