کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 9

بفرست برای دوستت

فهرست مطالب

فصل نهم: هنوز قرار است به آنجا برسی

همه ما رویاها و اهدافی داریم، چیزهایی که می دانیم خدا به ما وعده داده است. ما با هیجان شروع می کنیم، در حال حرکت هستیم، پیشرفت می کنیم، سپس یک طوفان به وجود می آید، یک چالش غیرمنتظره، یک بیماری، یک جدایی، یک عزیز را از دست می دهیم، یا قراردادی که روی آن حساب کرده بودیم اجرا نمی شود. دلسرد شدن و فکر کردن به اینکه هرگز اتفاق نخواهد افتاد آسان است. اما خداوند چیزی را که وعده می دهد، تغییر نمی دهد. او رویایی را در قلب شما قرار نمی دهد که آن را پس بگیرد. آنچه را شروع می کند، تمام می کند.

ما به طور طبیعی فکر می کنیم، اما خدا ماوراء طبیعی است. او راه هایی دارد که ما هرگز به آن فکر نکرده ایم. اگر قرار بود خدا شما را از سرنوشتتان دور کند، به طوفان اجازه ورود نمی داد. اگر آن شکست بد، آن شخصی که رفت، یا آن باخت قرار بود هدف شما را متوقف کند، خدا از تحقق آن جلوگیری می کرد.

ممکن است آن مشکل یا سختی را دوست نداشته باشید، اما این بخشی از فرآیند است. طوفان به سراغ همه ما می آید. خبر خوب این است که خداوند کنترل بادها را در دست دارد. او آنچه را که می خواهد شما را متوقف کند، کنترل می کند. تنها کاری که او باید انجام دهد این است که بادها را جابجا کند و به جای اینکه شما را عقب نگه دارند، شما را به جلو می راند. آنها قصد داشتند به شما آسیب برسانند، اما خدا می داند که چگونه آن را برگرداند و از آن برای پیشرفت شما استفاده کند.

ممکن است از نظر سلامتی، ازدواج یا وضعیت مالی خود در موقعیتی قرار بگیرید که نمی‌ دانید چه اتفاقی می افتد. هر صدایی می گوید: «هیچ راهی نیست. خیلی دیر شده، موانع خیلی بزرگ هستند.» اما خدا می‌ گوید: «شما به آنجا خواهید رسید. من هنوز بر تخت سلطنت هستم و پشت صحنه کار می کنم.»

من در حال جنگیدن با شما هستم، من استراحت هایی که نیاز دارید را مهیا می کنم. من افراد مناسب را فراهم می کنم.» وقتی همه چیز گفته شود و انجام شود، آنچه خدا وعده داده محقق خواهد شد. شما خوب می شوید، هنوز قرار است فرد مناسب را ملاقات کنید، شما خانواده خود را تغییر خواهید داد، رویای شما محقق می شود. جایی که شما هستید تصادفی نیست. خدا گام های شما را هدایت می کند. او ممکن است طوفان را نفرستاده باشد، اما کنترل طوفان را در دست دارد.

آزمایش این است: آیا با وجود اینکه بادها زوزه می کشند و هیچ نشانه ای از بهبود آن نمی بینید، به او اعتماد خواهید کرد؟ آیا با وجود اینکه هر فکری می‌ گوید که هرگز به نتیجه نمی ‌رسد، به خدا ایمان خواهید داشت؟

 

ایمان را با وعده ها ترکیب کنید

این همان کاری است که پولس رسول انجام داد. او در قایقی زندانی بود که به سمت روم می رفت. او در اورشلیم دستگیر شده بود، زیرا به دروغ به ایجاد اغتشاش متهم شده بود. با توجه به اینکه او بی گناه بود، اما شکایت کرد. هنگامی که آنها در این سفر چند ماهه دریانوردی می کردند، طوفانی عظیم با بادهای شدید به پا شد. امواج عظیم بودند و قایق را بالا و پایین پرت می کردند. او چهارده روز تسلیم نشد. آنها نه خورشید را دیدند و نه ستاره ها را. قایق آنقدر پاره شده بود که داشت در آب غرق می شد. خدمه شروع به پرتاب محموله و آذوقه در دریا کردند.

حتی غذا خوردن را هم ترک کرده بودند. کتاب مقدس می گوید: “همه امیدشان از بین رفت.” آنها متقاعد شده بودند که قرار است بمیرند. اما در میان این طوفان، فرشته ای بر پولس ظاهر شد و گفت: «ای پولس نترس، خداوند با نیکی به شما امنیت عطا کرده است.»

پولس این ایمان را داشت که به رم می ‌رسد، اما همه شرایط می ‌گفتند که هرگز اتفاق نخواهد افتاد. هر جا که به بادها و امواج نگاه می کرد، خدمه می گفتند که قرار نیست به آنجا برسیم. او می توانست فکر کند، خدایا، من همه چیز را اشتباه شنیده ام. فکر کردم گفتی جلوی سزار می ایستم، اما من در یک قایق در حال غرق شدن هستم و در طوفان گیر افتاده ام.

گاهی اوقات چیزی که خدا وعده داده دقیقاً برعکس چیزی است که ما می بینیم. «خدایا، تو گفتی که خوب می ‌شوم، اما تنها چیزی که می‌ بینم بیماری است. گفتی قرض می ‌دهم و قرض نمی ‌کنم، اما کمبود، مبارزه و بدهی را می‌ بینم. تو گفتی فرزندان من در این سرزمین قدرتمند خواهند بود، اما من سازش و اعتیاد را می بینم.»

شما نمی توانید با آنچه می بینید متاثر شوید. شما باید با آنچه می دانید متاثر شوید. اجازه ندهید شرایط شما را از آنچه خدا به شما گفته است منصرف کند. وقتی غیرممکن به نظر می ‌رسید، پولس بدون هیچ نشانه ‌ای از بهبود اوضاع، جلوی خدمه رفت و گفت: «خیلی خوب است، پس چیزی برای خوردن بیاورید. خدا وعده داد که نه تنها در برابر سزار می ایستم، بلکه هرکسی که با من دریانوردی کند را نجات می دهد.»

آیه بعدی کلید است. او گفت: “من معتقدم همانطور که خدا گفته است خواهد شد.” خدا می ‌تواند انواع وعده ‌ها را بدهد، اما اگر گام بعدی را برندارید و مانند پولس نگویید: «من معتقدم آنچه خدا گفت محقق خواهد شد»، این وعده‌ ها هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. باید ایمان را با آن ترکیب کنید. وقتی پل به خدمه گفت که قرار است همه نجات یابند، شکی نیست که امواج به صورتش می ‌پاشند، باد تقریباً او را به زمین می ‌اندازد، و او مجبور شد برای ایستادن به چیزی محکم بچسبد.

پولس می ‌توانست مانند بقیه افسرده و شاکی باشد، اما او در مورد آنچه خدا وعده داده بود صحبت می‌ کرد. در مورد زندگی در برابر مرگ و پیروزی در میان شکست صحبت می کرد. آنچه شما در طوفان می گویید تأثیر زیادی بر خروج یا عدم خروج شما از طوفان خواهد داشت.

اگر می گویید: «من هرگز خوب نمی شوم. من هرگز این اعتیاد را ترک نمی کنم. من از دوران دبیرستان آن بیماری را داشتم. افرادی که به من بدی، خیانت و بی عدالتی کردند، زندگی مرا تباه کردند.» اگر مدام از شکست صحبت کنید، شکست خواهید خورد. اگر فکر می کنید که هرگز از یک مشکل خلاص نخواهید شد، پس هرگز از آن بیرون نخواهید آمد. در وسط طوفان، باید آنچه را که خدا وعده داده است، اعلام کنید. “من از این وضع بیرون می آیم. این نیز بگذرد. من راهی نمی بینم، اما از آنچه می بینم متاثر نمی شوم. من نگران بادها یا امواج، مردمی که سعی می کنند جلوی من را بگیرند، نیستم.

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 1

من معتقدم آنچه خدا گفته محقق خواهد شد. من خوب، سعادتمند و موفق می شوم و فرزندانم به خداوند خدمت می کنند.»

 

شما مانند پولس هستید.

فرشته گفت: «پولس، هر کس با تو دریانوردی کند نجات خواهد یافت.» جالب است که پولس زندانی بود. او هیچ اختیار یا نفوذی در آن قایق نداشت. دیگران او را بی‌ اهمیت و ثانویه می ‌دانستند. آنها فکر می کردند پولس با آنها دریانوردی می کند، اما خدا گفت: “پولس، هر کسی که با تو دریانورد باشد نجات خواهد یافت.” دشمنانی که به شما از بالا نگاه می کنند فکر می کنند که از شما برتر هستند. نگران نباشید، چون شما با آنها قایقرانی نمی کنید، آنها با شما قایقرانی می کنند. خدا شما را در کف دستان خود دارد. هیچ چیز نمی تواند شما را از بین ببرد.

ممکن است به اصطلاح در قایق مخالفان باشید. به نظر می رسد که شما در محل کار یا مدرسه در وضعیت نامساعدی هستید، اما مردم سرنوشت شما را تعیین نمی کنند. آنها نمی توانند برنامه خدا برای زندگی شما را متوقف کنند. شما ممکن است در قایق آنها باشید، اما به یاد داشته باشید که آنها با شما قایقرانی می کنند. خدا شما را به جایی که قرار است باشید می رساند.

بدون پولس در آن قایق، همه مردم از بین می رفتند. طوفان باعث غرق شدن آنها می شد. هیچ شانسی در طبیعت وجود نداشت. همه شرایط می گفتند که پولس محکوم به شکست است. فقط بدشانسی به نظر می رسید. اما مردی در قایق بود که زندگی اش را فرا می خواند، مردی با هدف و سرنوشت. خدا به ما نشان می دهد که طوفان نمی تواند آنچه را که خدا خواسته است متوقف کند. ممکن است در موقعیتی قرار بگیرید که خوب به نظر نمی رسد، بیشتر مردم را متوقف می کند، اما نمی تواند شما را متوقف کند. چرا؟

چون شما یک پولس هستید، یک هدف و تکلیف دارید. فراخوانی در زندگی شما وجود دارد، چیزی که خداوند برای شما مقرر کرده است که انجامش دهید. شما فقط فضا را پر نمی کنید، شما یک فرد سرنوشت ساز هستید.

رویایی وجود دارد که خداوند در قلب شما قرار داده است و یک گزینه نیست، زیرا خداوند آن را هدف قرار داده است. او قبلاً آنچه شما نیاز دارید را ردیف کرده است. دشمن از شما می‌ خواهد که تسلیم شوید، ناامید شوید و فکر کنید سخنان خدا را درست نشنیدید. نه، آن طوفان شما را از سرنوشتتان باز نمی دارد. این نشانه ای است که شما به سرنوشت خود نزدیک هستید.

دلیل اینکه دشمن نمی تواند شما را شکست دهد این است که شما یک پولس هستید. سرنوشت در شما بزرگتر از طوفان اطرافتان است. هدف شما را امواج، مردم و مخالفت ها نمی توانند متوقف کنند. ایمان داشته باشید و به آنچه خدا در مورد شما گفته است بپردازید. «من در برابر سزار خواهم ایستاد. من سرنوشتم را برآورده خواهم کرد. استانداردهای جدیدی را برای خانواده ام تعیین خواهم کرد. من اجاره خانه ام را می دهم. من ازدواجم را حفظ می کنم. من این چرخه شکست، ناکارآمدی، افسردگی و فقر را که منتقل شده است، خواهم شکست. من زمینه جدیدی را پیش خواهم گرفت.»

 

اجازه ندهید طوفان شما را از سرنوشتتان غافل کند

اگر می خواهید از طوفان بیرون بیایید، باید بدانید که یک پولس هستید. شما فقط در حال چرخیدن نیستید؛ فراخوانی در زندگی شما وجود دارد که دشمن می داند. اگر نمی دانست که قرار است کارهای بزرگی انجام دهید، با شما مبارزه نمی کرد.

آنچه خدا در مورد زندگی شما گفته است فقط یک فکر خوب نبود، فقط چیزی نبود که او امیدوار است اتفاق بیفتد. وقتی خدا صحبت می کند، نه طوفان، نه مخالفان، نه رئیس شما، نه اعتیاد، نه کمبود بودجه، و نه دشمن نمی تواند از وقوع سرنوشتتان جلوگیری کند. تنها چیزی که می ‌توانیم این است که باور نکنیم.

خدا در جایی کار می کند که ایمان باشد. اجازه ندهید که آن طوفان شما را از سرنوشت تان دور کند. شما لازم نیست ببینید که چگونه این اتفاق می افتد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که باور کنید. در مواجهه با مخالفت ‌ها، با بادها و باران ‌هایی که علیه شما می‌ آیند، مانند پولس بگویید: «خدایا، من معتقدم که آنچه وعده داده ‌ای محقق خواهد شد.»

ببینید خدا چقدر خوب به پولس گفت که به همه کسانی که با او دریانوردی می‌ کردند امنیت داده است. حتی دشمنان پولس، سربازان رومی که می ‌خواستند زندانیان را بکشند تا از فرار آنها جلوگیری کنند، می دانستند که جان آنها نجات خواهد یافت.

حالا اگر به ما بستگی داشت، می ‌گفتیم: «خدایا آنها را محو کن. بگذار رنج بکشند.» اما خدا مثل ما نیست. او آنقدر مهربان است که برخی از دشمنان شما به خاطر شما برکت خواهند یافت. وقتی لطف در زندگی شما به آنها کمک می کند تا بیشتر پیش بروند، تغییری در ذهنشان ایجاد می شود. آنها علیه شما نخواهند بود، آنها برای شما خواهند بود. به جای اینکه شما را پایین بیاورند، شما را بالا می برند.

پس از دو هفته که در معرض این طوفان قرار گرفتند، یک روز صبح متوجه جزیره ای با خلیجی دوردست شدند. آنها سعی کردند به آن سمت هدایت شوند اما باد خیلی شدید بود. وقتی نزدیک شدند، قایق به یک شن و ماسه برخورد کرد و از هم پاشید. حالا همه آنها در آب بودند. آنها تکه های قایق را گرفتند و شروع کردند به شنا کردن به سمت ساحل. در عرض چند ساعت، همه 276 نفر به سلامت به جزیره رسیدند. یک نفر جان خود را از دست نداد. وقتی آنها به انتها رسیدند و قایق از هم پاشید، برخی از آنها وحشت کردند بدون قایق به ساحل رسیدند.

خدا می ‌گوید: «شما بدون آنچه فکر می ‌کردید باید داشته باشید، موفق خواهید شد. شما بدون چیزهایی که از دست دادید موفق خواهید شد، بدون چیزهایی که نتیجه نداده است به موفقیت خواهید رسید.

 

شما مجبور نیستید قایق داشته باشید.

من با پدرم خیلی صمیمی بودم. من هفده سال با او کار کردم و با هم به دور دنیا سفر کردیم. همیشه فکر می کردم وقتی پدرم از دنیا برود من چه کار کنم؟ در سال 1999 او به طور ناگهانی درگذشت. هنوز هم دلم برای پدرم تنگ شده است، اما حالا فهمیدم که بدون پدرم و بدون آموزش رسمی موفق شدم.

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 6

فکر می کردم باید همه این چیزها را داشته باشم، اما به آنها نیازی نداشتم. وقتی برای کشیش کلیسا قدم برداشتم، بیشتر مردم طرفدار من بودند، اما چند نفری بودند سال ‌ها از پدرم حمایت می‌کردند و حالا از من حمایت نمی ‌کردند. آنها من را دوست داشتند، اما فقط می خواستند من کارها را به روش آنها انجام دهم.

من یاد گرفتم که باید خودم باشم. هیچ لزومی ندارد که شما شبیه دیگران باشید. شما انتخاب شده اید تا خودتان باشید. در ابتدا این موضوع من را آزار می داد، و نگران بودم اگر آنها کلیسا را ترک کنند، اگر از من حمایت نکنند چه اتفاقی می افتد. در نهایت آنها کلیسا را ترک کردند. اما هیچ چیزی به هم نخورد. بدون حمایت آنها ساختم. من بدون تشویق آنها موفق شدم.

گاهی اوقات خدا چیزهایی را که فکر می کنیم به آنها نیاز داریم از بین می برد تا به او وابسته باشیم نه به افراد، نه قرارداد و نه شغل. آیا شما بدون آن کسی که رفت، بدون آن دوستی که به شما خیانت کرد، بدون همسری که رفت، موفق شدید؟

می دانم که دردناک است، اما آنها ناجی شما نبودند. شما از قبل یک نجات دهنده دارید. او شما را در کف دستان خود دارد. اگر آنها شما را ترک کردند، شما به آنها نیاز نداشتید. اگر مجبور بودید برای رسیدن به هدفتان آنها را داشته باشید، آنها می ماندند. شما باید بپذیرید که آنها بخشی از سرنوشت شما نیستند و به جلو حرکت کنید.

تا زمانی که به گذشته نگاه می ‌کنید و روی چیزهایی که از دست داده ‌اید، تمرکز می ‌کنید، چیزهای جدیدی را که خدا در نظر گرفته از دست خواهید داد. هنوز هم می توانید به ساحل برسید. فقط ممکن است آنطور که شما فکر می کردید نباشد.

راه های خدا مانند راه ما نیست. ما می ‌توانیم در مورد اینکه چه اتفاقی می افتد، به چه چیزی نیاز داریم و چه کسی آنجا خواهد بود، تصمیم بگیریم اما خدا میداند که چه کاری بکند. شما بدون آن قراردادی که اجرا نشد، به نتیجه خواهید رسید. شما سخت کار کردید، اما آنها شما را انتخاب نکردند.

شما مستحق ترفیع بودید، اما از شما گذشت. این پایان نیست. خدا یک چیز بهتر دارد. قایق ممکن است از هم جدا شده باشد، اما شما مجبور نیستید قایق را داشته باشید. خدا می داند چگونه درهای جدیدی را بگشاید تا باعث شود قراردادها و ترفیعات خود را پیدا کنید.

ساکن نشوید و فکر نکنید، این شانس من است. من هیچ وقت استراحت خوبی ندارم. چرا این اتفاق برای من افتاد؟ این اتفاق افتاد زیرا فراخوانی در زندگی شما وجود دارد. سطوح جدیدی در آینده شما وجود دارد. خبر خوب این است که طوفان نمی تواند شما را متوقف کند. خداوند می داند چگونه شما را به ساحل برساند، اما ممکن است از طریق یک راه غیر متعارف باشد، راهی که غیرعادی است. ممکن است بدون قایق این اتفاق بیفتد، و ممکن است مجبور شوید تا ساحل شنا کنید، اما لطف برای انجام آن وجود دارد.

شما بدون آن عزیزی که از دست دادید موفق خواهید شد. مطمئناً دلتان برای آنها تنگ شده است، اما این سرنوشت شما را خنثی نکرد. ممکن است به نظر برسد همه چیز تمام شده است، اما واقعاً شروعی جدید است.

شما قوی ‌تر از آن هستید که فکر می ‌کنید، بیشتر از آن چیزی که فکر می‌ کنید استعداد، اراده و شجاعت در خود دارید. خدا شما را در آن طوفان رها نمی کند. قایق ممکن است از هم پاشیده باشد، اما شما از آنچه فکر می ‌کنید به ساحل نزدیک ‌تر هستید.

 

به قطعات شکسته چنگ بزنید

داوود بدون اینکه خانواده ‌اش به او ایمان داشته باشند به تخت پادشاهی رسید. مطمئنم وقتی ساموئل برای انتخاب یکی از پسران به عنوان پادشاه بعدی، پدرش او را از دشت چوپانی اش صدا نزد، او دلسرد شد. وقتی برادر بزرگترش او را به خاطر کوچکتر بودن و مراقبت از گوسفندان مسخره کرد وسوسه شد که آزرده شود. او می توانست فکر کند خدایا، این منصفانه نیست. خانواده خودم از من حمایت نمی کنند!

اما نگرش او این بود، من می توانم بدون حمایت آنها موفق شوم. می توانم بدون تایید آنها همه چیز را درست کنم. من مجبور نیستم تشویق آنها را داشته باشم… به جای اینکه به رضایت و تأیید مردم وابسته باشید، چرا پیش خدا نمی روید و تایید خود را از او نمی گیرید؟ به جای اینکه برای تشویق به دیگران تکیه کنید، شروع به تشویق خود کنید.

اگر خدا به قایق اجازه می داد وارد جزیره شود و لنگر بیاندازد، خیلی راحت تر بود. پل و خدمه اش این همه استرس و آسیب را نداشتند. آنها می توانستند طوری پیاده شوند که گویی در سفر دریایی هستند و از جزیره لذت می برند.

اما خبر خوب این است که این تنها راه برای رسیدن به ساحل نیست. پل و خدمه اش تکه های شکسته قایق را گرفتند، چوبی که شناور بود، و از آن برای شنا کردن تا ساحل استفاده کردند. ما فکر می ‌کنیم که باید قایق را داشته باشیم، اما خدا آنقدر شگفت ‌انگیز است که حتی برای تکه‌ های شکسته، باقیمانده ‌ها و چیزهایی که بیشتر مردم دور می ‌اندازند، برنامه ‌ای دارد. او می تواند از آنها برای بردن شما به جایی که آماده کرده است استفاده کند. در نهایت شکستگی آنها به موفقیت آنها تبدیل شد.

پس به خاطر چیزهایی که از دست داده اید دلسرد نشوید. آنچه برای شما باقی مانده است همان چیزی است که نیاز دارید. خدا نمی گذارد آنقدر از دست بدهید که نتوانید به جایی که شما را می برد برسید. شما به کل قایق نیاز نداشتید و آنچه را که نیاز دارید، در اختیارتان است. چیزی که آنها فکر می کردند فایده ای نداشت، در واقع همان چیزی بود که برای رساندن به ساحل نیاز داشتند.

وقتی در یک طوفان هستید، باید به تکه های شکسته چنگ بزنید. این بدان معناست که در حال بیرون آمدن هستید، مدام بر زندگی خود اظهار لطف کنید، به شکرگزاری ادامه دهید. خدا نظرش را تغییر نداد، قایق ممکن است از هم پاشیده باشد، اما شما همچنان در برابر سزار ایستاده اید. آنچه او وعده داده هنوز در راه است.

 

اشتیاق خود را برگردانید

پدرم در سن هفده سالگی آرزو داشت که روزی در کلیسایی کشیش هزاران نفر کشیش باشد. در دهه 1930 این غیرممکن به نظر می رسید. کلیساهای بسیار کمی به این بزرگی وجود داشت. بر خلاف همه مشکلات، توانست به مدرسه آموزشی برود. در اواخر دهه 1950، او یک کلیسای در حال رشد و موفق را هدایت می کرد.

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 5

کلیسا تقریباً هزار عضو داشت و به تازگی ساخته شده بود. همه چیز عالی پیش می رفت، اما پس از آن طوفانی رخ داد. وقتی خواهرم لیزا با چیزی شبیه فلج مغزی به دنیا آمد، پدرم شروع به جستجوی کتاب مقدس به روشی جدید کرد و با دیدگاهی جدید این کتاب را مطالعه کرد.

او شروع به صحبت در مورد اینکه چگونه خدا یک شفا دهنده است و چگونه قرار است ما یک زندگی فراوان و پیروز داشته باشیم، کرد. با کمال تعجب، مردم پیام جدید او را نپذیرفتند و پس از یک دوره بسیار دشوار، او تصمیم گرفت که از کلیسا کناره گیری کند.

او ویران شده بود. او آن همه وقت صرف کرده بود تا در دل مردم جا باز کند. الان انگار رویای او تمام شده بود. اما روش های خدا با روش های ما فرق می کند. آن طوفان شما را از سرنوشتتان دور نمی کند، بلکه شما را به سوی سرنوشتتان می برد. خداوند بادها را هدایت می کند.

پدر و مادرم بیرون رفتند و لیک وود را با گروه کوچکی از مردم راه اندازی کردند. پدرم بیش از 90 درصد طرفداران خود را از دست داده بود و دیگر از حمایت همکارانش برخوردار نبود. دوستان همیشگی اش دیگر هرگز با او یا مادرم صحبت نکردند.

اما خدا می‌ گوید بدون حمایت، بدون افرادی که از دست داده ‌اید، بدون ساختمان جدید موفق خواهید شد. قایق ممکن است غرق شود، اما خدا هنوز بر عرش نشسته است. لیک وود رشد کرد، درست همانطور که خدا وعده داده بود و کلیسایی متشکل از هزاران نفر را هدایت کرد. اما خدا این کار را به روشی غیر متعارف انجام داد.

فرض کنید پدرم از اقدامات کلیسا علیه خود ناراحت بود، یا فرض کنید که او به دلیل وقفه ‌ها و خیانت ‌های بد تسلیم شده بود. در این صورت او هرگز نمی توانست به ساحل برسد. شما نمی دانید خدا چه کاری انجام می دهد.

طوفان هایی که هیچ یک از ما دوست نداریم، بخشی از سرنوشت ما هستند. آیا در حاشیه نشسته اید، از چیزهایی که از دست داده اید، چیزهایی که به دست نیاورده اید یا چیزی که نتیجه نداده است، دلسرد شده اید؟

خدا می گوید: “اگر اشتیاق خود را برگردانید، اگر دوباره باور کنید، باز هم به آنجا خواهید رسید.” علیرغم آنچه که از دست دادید، با وجود اینکه چه کسی علیه شما بود، با وجود اشتباهاتی که مرتکب شدید، دعوت خدا همچنان در زندگی شماست. تکلیف شما همچنان در انتظار شماست. سطوح جدید هنوز در آینده شما هستند.

 

آنچه در شما باقی می ماند، همان چیزی است که نیاز دارید

در کتاب مقدس پسر جوانی به نام مفیبوشت وجود داشت. او نوه شائول پادشاه و پسر جاناتان بود. جاناتان و داوود بهترین دوستان هم بودند. مفیبوشت در خانواده سلطنتی متولد شد و قرار بود تاج و تخت را در دست بگیرد، اما زندگی آنطور که او فکر می کرد پیش نرفت.

پدر و پدربزرگش در یک روز در جنگ کشته شدند. وقتی خبر به شهر رسید، پرستاری که از او مراقبت می کرد سعی کرد او را از دید دشمنانی که می آمدند پنهان کند. همانطور که آنها فرار می کردند، او به طور تصادفی مفیبوشت را از دستانش رها کرد.

بر اثر آن زمین خوردگی، هر دو پایش مجروح شد و برای همیشه از کار افتاد. او دیگر نمی توانست راه برود. سال ها گذشته بود و به جای اینکه در قصر باشد، در یکی از فقیرترین و فرسوده ترین شهرهای آن روز زندگی می کرد.

به نظر می رسید که این فقط بدشانسی بود. حتی تقصیر او نبود؛ شخص دیگری او را رها کرد اما خدا به این توجه نمی کند که شخص دیگری چه کاری انجام داده یا انجام نداده تا شما را به سرنوشتتان برساند.

ممکن است مردم شما را رها کرده باشند، اما خدا می داند چگونه شما را پس بگیرد. سال ها بعد، داوود به این فکر می کرد که چقدر دوست خوب خود جاناتان را دوست داشته است. او از مردانش پرسید که آیا هیچ یک از بستگان جاناتان هنوز زنده هستند؟ آنها گفتند: بله، پسرش، اما او معلول است و در محله فقیر نشین زندگی می کند.

داوود گفت بروید او را پیدا کنید و نزد من بیاورید. می توانید تصور کنید که وقتی مقامات کاخ شروع به جستجو در محله های فقیر نشین کردند، خبر به سرعت پخش شد. “آنها به دنبال مفیبوشت هستند.” وقتی مفیبوشت این را شنید، فکر کرد، نه! بالاخره مرا پیدا کردند.

او انتظار بدترین ها را داشت، زیرا پدربزرگش سال ها تلاش کرده بود تا داوود را بکشد. مفیبوشت را به قصر بردند، او را تمیز کردند، لباس نو پوشیدند و به حضور داوود آوردند. مفیبوشت می ترسید، مطمئن نبود قرار است چه اتفاقی بیفتد.

داوود گفت: «مفیبوشت، نگران نباش، از این به بعد با من اینجا در قصر زندگی می‌کنی. هر شب سر میز من شام می خوری. نه تنها این، بلکه تمام زمین هایی را که متعلق به خانواده ات بود به تو می دهم.»

شما نیز مانند مفیبوشت، ممکن است فکر کنید هیچ راهی وجود ندارد که آنچه خدا به شما وعده داده است، محقق شود. خیلی طولانی شده است، شما وقفه های بد زیادی داشته اید و شانس بر علیه شماست. اگر مفیبوشت اینجا بود، به شما می ‌گفت: «به آنجا می‌رسی.»

با وجود چیزهایی که از دست دادید، علیرغم چیزهایی که منصفانه نبودند، و علیرغم اینکه چقدر غیرممکن به نظر می رسد، بدون قایق موفق خواهید شد. شما بدون آن چیزی که فکر می ‌کردید باید داشته باشید، بدون حمایت، بدون خانواده، بدون آموزش، موفق خواهید شد.

خدا افراد مناسبی دارد که از قبل صف کشیده اند تا به نفع شما عمل کنند، افرادی که درها را باز می کنند، افرادی که چیزهایی را که به دست نیاوردید جبران می کنند. اکنون روی چیزهایی که از دست داده اید متمرکز نشوید. آنچه باقی مانده است، همان چیزی است که نیاز دارید.

در قطعات شکسته، قدرت وجود دارد. شاید زیاد به نظر نرسد، اما با قدرت خدا، به ساحل خواهید رسید. من باور دارم و اعلام می ‌کنم که خوب می ‌شوید، اعتیاد را ترک می‌کنید. لطف خدا، شفا، پیشرفت ها، ارتباطات الهی، سرنوشت شما در راه  است.

Rating 5.00 from 2 votes

لیست فصل ها
آموزش مکمل

جول اوستین

231 سمینار

100 ساعت

449000 تومان
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

جدیدترین: دوره طراحی مجدد سرنوشت دکتر جو دیسپنزا

خانه
منو
×