فصل دوم: خدا را به سختی هایت دعوت کن
بیشتر مواقعی که با مشکل مواجه می شویم، دعا می کنیم: «خدایا، مرا از این چالش رها کن. من را از این مشکل در کارم بیرون بیاور، مرا از این ناکامی مالی بیرون بیاور، از این بیماری خلاصم کن.» هیچ ایرادی ندارد، اما قبل از رهایی از مشکلات، باید خدا را به درون خود دعوت کنید.
گاهی معجزه در رهایی نیست، بلکه در کاری است که خدا در این موقعیت انجام خواهد داد. به جای اینکه فقط دعا کنید «خدایا مرا از مشکلات رها کن»، چرا اینگونه دعا نمی کنید، «خدایا، به داخل اتاق بیمارستان بیا تا من را درمان کنی، در محل کار که مردم بی انصاف هستند، به سراغ من بیا.» آیا چیزی قدرتمندتر از این است که خدا وارد زندگی تان شود و شروع به تغییر چیزها کند؟
او وارد می شود و علیرغم تمام مشکلات، به شما لطف می کند. او می آید و به شما قدرتی می دهد که نمی توانید آن را توضیح دهید. او وارد می شود و به شما این لطف را می کند که در مقابل سختی ها دوام بیاورید.
اگر فقط بر این تمرکز کنید که خدا شما را از مشکلات رها کند، ناامید خواهید شد، زیرا خدا کارها را بر اساس جدول زمانی ما انجام نمی دهد. گاهی اوقات بیشتر از آنچه فکر می کنیم طول می کشد اما وقتی از خدا بخواهید وارد زندگی تان شود، می توانید در آرامش باشید.
“خدایا، می دانم که تو اینجا با من هستی. تو به قدم های من دستور می دهی و هیچ چیز نمی تواند مرا از دست تو رها کند. در زمان مناسب، تو مرا به جایی که قرار است باشم می رسانی.» مجبور نیستید با همه چیز بجنگید یا ناامید زندگی کنید و نتوانید شب ها بخوابید.
وقتی از خدا می خواهید وارد زندگی تان شود، می گویید: «خدایا، فقط وضعیت را تغییر نده، بلکه مرا عوض کن. به من کمک کن تا نه تنها از این مسیر عبور کنم، بلکه از طریق آن رشد کنم. به من کمک کن تا یاد بگیرم، به من کمک کن تا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنم، ایمانم را افزایش دهم و بگذار شخصیتم بالاتر برود.»
اگر خداوند تو را فوراً از همه چیز رهایی ببخشد، هرگز به توانایی خود نخواهی رسید. خدا در سختی به سراغ شما می آید. او در شرایط ناراحت کننده کنار شما است.
گاهی اوقات خدا شما را از مشکلات رها نمی کند، زیرا می خواهد مشکلات به شکلی بزرگ تر علیه شما باشند، بنابراین وقتی او شما را از مشکلات رها می کند، این یک معجزه بزرگ تر است. دشمن زمزمه می کند: «خدا حتی دعای شما را نمی شنود. هیچ چیز قرار نیست تغییر کند.» حقیقت این است که خدا موقعیت شما را طوری تنظیم می کند که خود را در زندگی قوی تر ببینید. وقتی او شما را از سختی ها بیرون می آورد، مردم نمی توانند لطفی که در زندگی شما وجود دارد را انکار کنند.
با تو در میان سیل
خداوند از طریق اشعیا نبی می فرماید: «وقتی از آب ها بگذری، من با تو خواهم بود. هنگامی که از رودخانه ها عبور می کنید، آنها شما را غرق نمی کنند. وقتی از میان آتش گذر کنی، نخواهی سوخت.» جالب است که او نگفت: “من تو را از هر آتشی دور می کنم. شما مجبور نخواهید بود با قحطی روبرو شوید.» بلکه او می گوید این چالش ها پیش می آیند، ناملایمات و چیزهایی وجود خواهند داشت که ما نمی فهمیم. اما این آيه می فرمايد من در طوفان و در آتش و در قحطي با شما خواهم بود. آیا سعی می کنید از چیزی که خدا شما را از آن عبور می دهد خارج شوید؟ آیا با این روند مبارزه می کنید و نمی دانید چرا این اتفاق افتاد؟
“خدایا، من دیگر نمی توانم این را تحمل کنم.” همه چیز تغییر می کند اگر خدا را به آتش دعوت کنید. او قول داد که با شما و در کنار شما خواهد بود. شاید او فقط منتظر دعوت شما باشد. نگرش درست این است: خدایا، من معتقدم که تو مرا از سختی ها بیرون می آوری، اما از تو می خواهم که با من وارد این مبارزه شوی. وقتی او را به سختی دعوت می کنید، احساس می کنید که او در جهت شما نفس می کشد، شما را قادر می سازد، شما را قدرتمند می کند، به شما لطف می کند.
کدام یک بهتر است؟ این که خداوند تو را از آتش دور نگه داشت یا اینکه خدا با تو در آتش آمد و تو را از آن نجات داد؟ و کدام یک از این دو مسیر به شما امکان می دهد قوی تر، مطمئن تر، توانمندتر ظاهر شوید؟ همه ما می خواهیم از مشکلات رهایی پیدا کنیم، اما نباید اینقدر درگیر بیرون آمدن شویم که فراموش کنیم از خدا بخواهیم وارد شود و به کنار ما بیاید.
داوود در مزمور 23 می گوید: «اگر در وادی سایه مرگ قدم بردارم، از هیچ بدی نخواهم ترسید، زیرا تو با من هستی.» وقتی میدانی خدا با توست، وقتی او را به موقعیت خود دعوت کردی، مانند پولس و سیلاس در میانه سختی لبخندی خواهی داشت. شما از مشکلات شکایت نخواهید کرد یا نگران نحوه انجام آن نخواهید بود. در میانه طوفان آرامش خواهید داشت. داوود با وجود اینکه از دره ها و انواع ناملایمات گذشت، ترس نداشت، زیرا این اصل دعوت خدا به مشکلات را درک می کرد. او منتظر نبود که بیرون بیاید، زیرا می دانست که خدا همانجا با اوست.
اگر فقط دعا کنید «خدایا، مرا از مشکلات رها کن»، تا زمانی که شرایط تغییر کند، ناامید خواهید ماند. «من نمی توانم از زندگی ام لذت ببرم، زیرا فرزندی دارم که صالح نیست. من با این بیماری دست و پنجه نرم می کنم و وضعیت مالیم خراب است. وقتی همه چیز عوض شد، من نگرش خوبی خواهم داشت.»
شما منتظر هستید تا خدا شما را از سختی ها بیرون بیاورد، در حالی که خدا منتظر است تا او را به داخل سختی هایتان دعوت کنید.
شما باید مانند داوود عمل کنید و بگویید: «خداوندا، از تو سپاسگزارم که در این وادی با من هستی. قرار نیست با ترس یا نگرانی زندگی کنم. من می دانم که شما زندگی مرا کنترل می کنید. من ممکن است راه را نبینم، اما می دانم که تو راهی پیش روی من قرار می دهی.»
به جای اینکه فقط سعی کنید از دره یا از آتش خارج شوید، شروع به دعا کنید: «خدایا، به داخل بیا. بگذار حضور تو را در آتش احساس کنم. عظمت خود را در این مصیبت به من نشان بده.» آن وقت آرامشی خواهید داشت که از درک فراتر می رود، در زمان اضطراب امیدوار هستید و در زمان دلسردی، شاد می شوید.
با تو در آتش
در کتاب مقدس، سه نوجوان یهودی از تعظیم به بت طلایی پادشاه بخت النصر امتناع کردند و سر ننهادند. پادشاه چنان خشمگین شد که تهدید کرد آنها را در کوره ای آتشین خواهد انداخت. نوجوانان گفتند: “پادشاه، ما نگران نیستیم زیرا می دانیم که خدایمان ما را نجات خواهد داد.” این موضوع باعث عصبانیت شاه شد. او از نگهبانان خواست که آتش را هفت برابر گرمتر از حد معمول کنند. آتش سوزی در دمای معمولی هر کسی را می کشت. چرا خدا به پادشاه اجازه داد آن را هفت برابر گرمتر کند؟ پس معجزه بزرگتر خواهد بود. خدا می خواست که شانس در برابر آنها بیشتر باشد.
واقعیت این است که خدا می توانست آنها را از آتش دور نگه دارد. او خداست، او دریای سرخ را از هم جدا کرد و چشمان نابینا را باز کرد. برای او مشکلی نبود که نظر پادشاه را تغییر دهد، یا نوجوانان را فراری دهد، یا زلزله بزرگی بفرستد، همانطور که او درهای زندان را برای پولس و سیلاس باز کرد. اما خدا ما را از هر آتشی نجات نمی دهد. گاهی او شما را به میان آتش می برد. خبر خوب این است که او می داند چگونه شما در آتش نسوزید.
مردم سرنوشت شما را تعیین نمی کنند. وقفه های بد نمی تواند برنامه خدا برای زندگی شما را متوقف کند. بیماری، اعتیاد و موقعیت های ناعادلانه حرف آخر را نمی زند. خداوند جلوی هر موقعیت منفی را نمی گیرد. او از این ناملایمات استفاده می کند تا ما را به سمت سرنوشت خود سوق دهد. اگر هرگز در آتش نیفتیم، قدرت او را نخواهیم شناخت. اگر هرگز با بیماری مواجه نشوید، نمی فهمید که او یک شفادهنده است. اگر هرگز با مانع بزرگی روبرو نشوید، نمی دانید که او می تواند کوه ها را جابجا کند.
از شکایت در مورد چیزی که در مقابل آن هستید دست بردارید. برای خدا تعجب ندارد که مخالفان ممکن است حرارت را هفت برابر بیشتر از حد معمول افزایش داده باشند، اما آنها این کار را بدون اجازه خدا انجام ندادند. او فقط زندگی شما را کنترل نمی کند، او کنترل دشمنان شما را نیز در دست دارد. به جای شکایت از آتش، او را به آتش دعوت کنید. وقتی او با شماست، نمی توانید شکست بخورید. شما و خدا اکثریت هستید. او یک خدای ماوراء طبیعی است. او با آتش سوزی، سیل یا قحطی محدود نمی شود.
چیزی که قاعدتا می بایست بر شما چیره شود، نمی تواند جلوی سرنوشت شما را بگیرد. به جای مبارزه با این چیزهایی که منصفانه نیستند یا چیزهایی که علت شان را درک نمی کنید، باید متوجه شوید که خدا برای آن هدفی دارد. هدف این نیست که شما بدبخت شوید و ناامید و نگران زندگی کنید، بلکه هدف این است که او بتواند جلال خود را از طریق شما نشان دهد، تا دیگران قدرت و لطف او را در زندگی شما ببینند. بدون آزمون های عالی، شهادت عالی نخواهید داشت. بدون نبردهای بزرگ، پیروزی بزرگی نخواهید داشت.
با تو در زمان مشکل
آن سه نوجوان عبری به بخت النصر گفتند: «می دانیم که خدای مان ما را نجات خواهد داد.» آنها این بیانیه ایمان را بیان کردند. سپس آنها چیزی حتی قوی تر گفتند: “اما حتی اگر او این کار را نکند، ما باز هم تعظیم نمی کنیم.” این نوع حرف ها، باعث ایجاد فشار عصبی در دشمن می شوند.
شما زمانی می توانید بگویید: «خدایا، این چیزی است که من به آن اعتقاد دارم. این چیزی است که امیدوارم اتفاق بیفتد. اما حتی اگر به نفع من نباشد، باز هم تو را ستایش خواهم کرد. من همچنان با دیگران خوب خواهم بود. من همچنان به دنبال رویاهایم خواهم بود.» این نوع نگرش توجه خدا را جلب می کند. شما می گویید: “خدایا، نه با اراده من، بلکه بگذار با اراده تو انجام شود.”
خیلی وقت ها برای خدا و برای عبادت مان شرط می گذاریم. «خدایا، اگر رئیسم به مریخ برود، خوشحال خواهم شد. وقتی او را از زندگی من بیرون کنی، من رفتار خوبی خواهم داشت.» آیا تا به حال فکر کرده اید که خداوند از آن شخص استفاده می کند تا کاری برای شما انجام دهد؟ شما را بزرگ کند، شخصیت شما را توسعه دهد، تا به شما بیاموزد که عاشق کسانی باشید که خیلی دوست داشتنی نیستند.
به جای اینکه بگوییم «خدایا، مرا از این وضعیت رها کن»، از شما می خواهم که دعا کنید:
«خدایا در این موقعیت همراه من باش. به من کمک کن تا نگرش خوبی داشته باشم و به من کمک کن تا وقتی اتفاق اشتباهی در حال رخ دادن است، کار درست را انجام دهم.»
وقتی میتوانید بگویید، «خدایا، اگر رئیسم هیچ وقت جایی نرود، اگر تا زمانی که به بهشت بروم اینجا باشد، باز هم از تو سپاسگزارم که به من قدرتی دادی تا بتوانم بر آن غلبه کنم و قدرتی برای شاد بودن در میان مشکلات به من دادی. من نمی گذارم یک شخص، یک بیماری یا یک بی عدالتی شادی مرا بگیرد.» اینگونه شما در حال رشد قرار می گیرید و بالاتر می روید.
گاهی خدا منتظر است تا شما امتحان را پس بدهید و بعد شما را از مشکلات بیرون می آورد. پادشاه بخت النصر از نگهبانان خواست که دست و پای نوجوانان را با طناب ببندند. وقتی آنها را به داخل کوره انداختند، آنقدر داغ بود که نگهبانان فوراً کشته شدند. به نظر می رسید که این پایان زندگی نوجوانان است، اما مردم حرف آخر را نمی زنند. هیچ چیز نمی تواند شما را از دست خدا رها کند. اگر زمان رفتن شما نرسیده است، نخواهید رفت. اندکی بعد پادشاه آمد تا آنها را بررسی کند. او به دهانه کوره نگاه کرد و گفت: «مگر سه مرد را که بسته بودند در آتش نینداختیم؟ چهار مرد آزاد را دیدم و یکی شبیه به پسر خدا بود.»
ممکن است خداوند شما را از آتش نجات ندهد، اما نگران نباشید، او با شما در آتش خواهد آمد. او به شما کمک می کند بر چیزی که غیرممکن به نظر می رسد غلبه کنید. چیزی که دیگران را آزار می دهد، هیچ تأثیری روی شما نخواهد داشت.
بیماری باید پایان می یافت، گزارش پزشکی می گفت که کار شما تمام شده است، اما مانند مبارزه مادرم با سرطان، خدا با شما در آتش آمد و شما هنوز با قدرت ادامه می دهید. وقتی آن عزیز را از دست دادید، یا وقتی آن شخص رفت، دلشکستگی باید زندگی شما را تلخ می کرد، اما به خود نگاه کنید، همچنان به جلو حرکت می کنید، کارهای بزرگ انجام می دهید، هدف خود را برآورده می کنید. چطور ممکن است؟
چون خدا با شما در آتش راه می رود.
کتاب مقدس می گوید: «خدا در مواقع سختی یار شما است.» می دانیم که خدا همیشه با ماست، اما وقتی در سختی ها قرار می گیرید، اگر او را به داخل دعوت کنید، حضور او را بیشتر احساس خواهید کرد. متوجه خواهید شد که تنها نیستید.
با دانستن اینکه مرد چهارم (مسیح یا خدا) دقیقاً در کنار شماست، در آرامش خواهید ماند. خدایی که آتش را کنترل می کند، خدایی که با طوفان ها صحبت می کند، خدایی که مرده را زنده می کند، شفا می دهد و به خاطر بی عدالتی به شما کمک می کند، مراقب شماست، از شما محافظت می کند و به گام هایتان نظم می دهد.
با تو در سختی
موسی در وضعیت دشواری قرار داشت. قوم اسرائیل به دلیل پرستش یک بت طلایی در بیابان محاکمه شده بودند و او نمی دانست اوضاع چگونه پیش خواهد رفت. من مطمئنم که او وقتی شاهد نافرمانی آنها بود، وقتی دید که دشمنان بزرگی در مسیر راهشان بودند و وقتی که رویاهایش به نظر غیرممکن می رسید، وسوسه شد که ناامید شود. اما خدا به او گفت: «موسی، حضور من با تو خواهد آمد. من به شما استراحت می دهم و همه چیز برای شما خوب خواهد بود.»
شاید شما در برابر برخی از چالش ها قرار داشته باشید؛ بعضی چیزها آنطور که شما فکر می کردید رخ نداده است. شما دعا کردید تا خدا شما را از آتش دور نگه دارد، اما این اتفاق نیفتاد. شما تعجب می کنید که چگونه می خواهید بر این بیماری غلبه کنید یا چگونه خانواده شما قرار است دوباره دور هم جمع شود. خدا همان چیزی را به شما می گوید که به موسی گفت: «من همراه تو هستم. تو به تنهایی در آتش نیستی، من تو را در کف دستانم دارم، من در حال کمک به تو هستم.»
این مانع ممکن است برای شما خیلی بزرگ باشد، اما برای خدا خیلی بزرگ نیست. در حال حاضر او نیروهای تاریکی را عقب می راند. او از آتش جلوگیری می کند. او نمی گذارد شما در آن آب ها غرق شوید. او حافظ شماست، نجات دهنده شماست، راهگشای شماست، تامین کننده شما و شفادهنده شماست. شما مجبور نیستید این کار را با قدرت خود انجام دهید و مجبور نیستید همه چیز را بفهمید. قرار نیست تمام جزئیات را بدانید. باید با چشم ایمان تان راه بروید، نه با چشم فیزیکی خود.
وقتی پادشاه بخت النصر نوجوانان را به بند انداخت، ممکن بود وحشت زده شوند، استرس بگیرند و بگویند: «خدایا، این منصفانه نیست.» در عوض، آنها این اصل را درک کردند: «خداوند ممکن است ما را از آتش دور نکند، اما اگر به درون آتش برویم، او با ما خواهد آمد. ما تنها نمی رویم.»
اینکه چگونه با سختی هایمان برخورد می کنیم، شرایط را برای ما تغییر خواهد داد. اگر الان در آتش هستید، وقت شکایت یا وقت دعا نیست که خدا شما را بیرون بیاورد. بیش از هر زمان دیگری نیاز دارید که بگویید:
«خدایا، از تو متشکرم که در این آتش با من هستی. از تو سپاسگزارم به هیچ سلاحی که علیه من ساخته می شود، اجازه موفقیت نمی دهی. از تو سپاسگزارم، آنچه را که برای آسیب رساندن به من در نظر گرفته شده بود، به سود من تبدیل می کنی. من قرار نیست نگران باشم. من معتقدم که همه چیز برای من درست خواهد شد، همانطور که تو گفتی.»
وقتی نوجوانان از آتش بیرون آمدند، تنها چیزی که آتش سوزانده بود طناب هایی بود که آنها را نگه داشته بود. لباسشان، موهایشان و پوستشان سالم بود. فقط طناب ها سوختند. وقتی از سختی بیرون آمدید، تنها چیزی که قرار است از بین برود، محدودیت هایی است که شما را عقب نگه داشته اند. آتش ترس، ارعاب، روابط ناسالم و ذهنیت های منفی شما را می سوزاند. در نهایت شما آزاد، جسور، با اعتماد به نفس، سالم، ارتقا یافته، پیروز و آماده برای تحقق سرنوشت خود خواهید شد.
با تو در زمان برخورد نادرست و آزاردهنده
من یک مدیر عامل در یک شرکت بزرگ را می شناسم که افراد رده بالاتر او را دوست نداشتند. استعداد او دیگران را می ترساند، بنابراین آنها تمام تلاش خود را کردند تا او را پایین نگه دارند. او از این اتفاق ناراحت بود، سعی می کرد بفهمد برای غلبه بر آنها چه کاری می تواند انجام دهد. چندین ماه به کلیسای ما برای عبادت می آمد و به من می گفت که اوضاع بدتر شده است و متعجب بود که خدا کی قرار است شرایط را درست کند. استرس ازدواج او را تحت فشار قرار داده بود و او به طور کلی از نظر جسمی دچار فرسودگی شده بود.
آنچه را که به تو می گویم به او گفتم: “تو فقط دعا می کنی، و می گویی خدایا، مرا رها کن.” اما باید اینگونه دعا کنی، “خدایا، به این موقعیت بیا و به من کمک کن تا در جایی که هستم بدرخشم، به من لطف کن در جایی که هستم شکوفا شوم و نگرش خوبی داشته باشم.»
او نگرش خود را تغییر داد و از نگرانی در مورد اینکه چه زمانی قرار است تغییر کند، دست کشید، زیرا می دانست که خدا با او در آتش است و در نبردهایش می جنگد.
وقتی حدود دو سال بعد او را دیدم، تا آنجا که می توانست آرام بود، لبخندی بر لب داشت و رفتاری عالی داشت. فکر کردم همه چیز باید برعکس شده باشد. اما او گفت:
“جوئل، همان افراد هنوز آنجا هستند و همان کارها را انجام می دهند. آنها تغییر نکرده اند، اما من تغییر کرده ام. من اجازه نمی دهم آنها شادی مرا بدزدند و من با استرس زندگی نمی کنم. من میان طوفان در آرامش هستم. من از زندگیم علیرغم اینکه آنها چگونه با من رفتار می کنند، لذت می برم. من کار درست را انجام می دهم، حتی اگر آنها به من اعتباری ندهند.»
این آگاهی به خدا نشان می دهد که اگر شما را از مشکلات رها کند، فقط خوشحال نخواهید شد، بلکه خواهید درخشید حتی اگر اینطور نباشد.
شما بهترین خواهید بود حتی اگر جدول زمانی شما تغییری نکند. این دعوت خدا به آتش است. شما نباید فقط اینگونه بیان کنید که “خدایا، مرا آزاد کن”، بلکه باید بگویید “خدایا، به من قدرت بده تا با نگرش خوب اینجا باشم.”
حدود سه ماه بعد او را دوباره در لابی کلیسا دیدم. حدود سه سال گذشته بود. شرکت او به تازگی فروخته شده بود و صاحبان جدید تمام تیم مدیریتی به جز او را رها کردند. او تنها مدیری بود که نگه داشتند. او گفت: “جوئل، اکنون من کل شرکت را اداره می کنم. من مسئول هستم.»
خدا می داند چگونه شما را رها کند و می داند چگونه شما را از سختی بیرون بیاورد. سوال این است که آیا او را به سختی تان دعوت می کنید؟ وقتی شما در آتش هستید، نمی توانید شکایت کنید یا دلسرد شوید و بگویید: «این درست نیست. خدایا من را آزاد کن.» یک رویکرد متفاوت را امتحان کنید. «خدایا، با من در این آتش بیا. به من کمک کن تا کار درست را انجام دهم، مرا در جایی که باید، تغییر بده، و چیزهایی را که مانعم می شوند بسوزان”.
شما باید در جایی که هستید بدرخشید، در زمان شکایت او را ستایش کنید و زمانی که احساس ناراحتی دارید، لبخند بزنید. آسان نیست، اما به خود یادآوری کنید که خالق جهان، خدای متعال، در آن آتش با شماست. او می بیند که شما با چه چیزی روبرو هستید. او می داند که رنج ها، ناامیدی ها، شب های تنهایی عادلانه نیست. هنگامی که کار درست را انجام می دهید، یک قدرت ماوراءالطبیعی را احساس خواهید کرد، قدرتی که به شما کمک می کند کاری را انجام دهید که به تنهایی نمی توانستید.
با تو در بی عدالتی
این کاری است که یوسف انجام داد. هنگامی که او جوان بود، برادرانش به او خیانت کردند و به بردگی فروخته شد. او برای یک مقام عالی رتبه نظامی در مصر به نام پوتیفار کار می کرد. یوسف حق داشت که عصبانی و ناراحت باشد. رویاهایش به هم ریخت. او از خانواده اش دور بود و در یک کشور خارجی زندگی می کرد و کسی را نمی شناخت. اما شما هرگز جایی ینخوانده اید که یوسف شکایت کرده باشد. او در جایی که بود به بهترین حالت خود ادامه داد. او به قدری استثنایی بود که پوتیفار او را مسئول کل خانه اش کرد.
کتاب مقدس می گوید: “خداوند با یوسف بود، بنابراین او در هر کاری که انجام می داد موفق بود.” او اینگونه دعا نکرد: “خدایا، مرا از این مشکل خلاص کن، آنگاه رفتار خوبی خواهم داشت.” او دعا کرد: “خدایا، با من در این مشکل بیا، کمکم کن تا بدرخشم، کمکم کن تا برجسته باشم.” یک آیه بعد می گوید: «پوتیفار دید که خداوند با یوسف است.» سوال من این است که آیا مردم می توانند ببینند که خداوند با شما در آتش است؟ آیا وقتی شرایط عادلانه نیست، بهترین خود هستید؟ آیا وقتی می توانید شکایت کنید، می درخشید؟
بعدها یوسف به خاطر کاری که انجام نداد به زندان افتاد. کتاب مقدس می گوید: “خداوند در آنجا نیز با یوسف بود.” در زندان، در زمان خیانت و بی عدالتی، خدا هنوز آنجا بود. قابل توجه است که کتاب مقدس سه بار در چند آیه به ما می گوید که خداوند با یوسف بود.
وقتی خدا را با خود به آتش دعوت می کنید، وقتی زندگی می خواهد شما را پایین بیاورد، لطفی خواهید داشت که شما را بالا می برد. زمانی که باید سست شوید، قدرتی برای برتری خواهید داشت، قدرتی برای غلبه بر آنچه باید شما را شکست دهد. سرانجام پس از سیزده سال در آتش بودن، خداوند یوسف را بیرون آورد و او را نفر دوم مصر کرد.
ممکن است با چیزهایی روبرو شوید که به نظر نمی رسد هرگز تغییر کنند، اما آنچه را که خدا آغاز کرده، به پایان خواهد رساند. ممکن است طبق جدول زمانی شما اتفاق نیفتد. به جای اینکه فقط از خدا بخواهید که شما را از مشکلات رها کند، چرا مانند یوسف عمل نمی کنید و از خدا نمی خواهید که در آن سختی همراه شما باشد؟
بگویید «پروردگارا، از تو سپاسگزارم که در نبرد با سرطان با من هستی. تو در مبارزه با اعتیاد با من هستی. تو در زمان از دست دادن، طلاق یا مشکلات کاری با من هستی.» وقتی از او بخواهید وارد شود، حضور او را به شیوه ای جدید در زندگی خود احساس خواهید کرد.
چه کسی در قایق همراه شما است؟
در مرقس 4، عیسی به شاگردانش گفت: “بیایید به آن سوی دریاچه برویم.” همه سوار قایق شدند و در حالی که در حال حرکت بودند طوفان بزرگی برخاست. امواج بر روی قایق می کوبیدند، بادها بسیار قوی بودند. شاگردان به این فکر افتادند که در شرف مرگ هستند. عیسی در پشت قایق خوابیده بود. آنها تا آنجا که می توانستند دویدند و گفتند: «عیسی، بیدار شو. برایت مهم نیست که ما در شرف مرگ هستیم؟» عیسی برخاست و به طوفان گفت: «آرام، آرام باش!» و همه چیز آرام شد. شاگردان عیسی دیده بودند که او معجزات بزرگی انجام می دهد، جذامیان را شفا می دهد و پسر بچه ای را زنده می کند.
خدا قبلاً به شما قول داده است که سلامتی را به شما باز میگرداند. اما شاید گزارش پزشکی خوب نباشد، شما از نظر مالی دچار مشکل شده اید، یکی از اعضای خانواده شما از مسیر درست خارج شده است. ناراحت و نگران زندگی کردن آسان است. آیا می توانم شما را تشویق کنم که خدای متعال در قایق شماست؟ بادها نمی توانند جلوی شما را بگیرند. بیماری، بی عدالتی، و افرادی که سعی در بی اعتبار کردن شما دارند نمی توانند شما را از هدفتان باز دارند.
امواج ممکن است بزرگ باشند، بادها قوی باشند، اما شما یک مزیت دارید، خدایی که جهان هستی را کنترل می کند، حتی درون آتش، کنار شماست. از او به علت پشتیبانی از شما شکرگزاری کنید. شروع کنید به درخشش در جایی که هستید، با وجود مشکلات بهترین باشید. صبر نکنید تا شرایط تغییر کند. قبل از اینکه خدا شما را از سختی ها بیرون بیاورد، باید او را به داخل دعوت کنید. اگر مانند آن سه نوجوان عبری عمل کنید، ایمان دارم و اعلام می کنم که آتش شما را نخواهد سوزاند و می بینید که مرد چهارم با شماست. شما خواهید دید که چیزهای غیرعادی، لطف غیرمعمول، ارتقاء، شفا، قدرت و پیشرفت های غیرمعمول اتفاق می افتد.
الهام بخش ترین جمله یا نکته ای که از فصل دوم توانستید برداشت کنید را در قسمت دیدگاه های پایین همین صفحه بنویسید.
عالی بود
وقتی از سختی بیرون آمدید، تنها چیزی که قرار است از بین برود، محدودیت هایی است که شما را عقب نگه داشته اند.