با توصیه های خلاصه کتاب فراتر از نظم اثر جردن پیترسون شما آماده خواهید شد تا از بی ثباتی و اضطراب ناشی از هرج و مرج رها شوید. جردن بی پیترسون روانشناس بالینی، در کتاب 12 قانون زندگی که قبلاً خلاصه اش را در سایت نگرش نیک قرار داده ایم، تشخیص داد که جامعه معاصر از هرج و مرج بیش از حد رنج می برد.
او می گوید همه افراد باید مسئولیت خود را در جهت تحمیل نظم پرورش دهند. این کتاب با بیان چندین قانون، به شما کمک می کند که در دنیای مدرن زندگی کنید. این راهنما با تکیه بر دیدگاه های منحصر به فرد جردن پترسون (jordan peterson) در مورد مسائل فرهنگی، علمی و روانشناختی، و همچنین عشق شدید او به خواندن عمیق داستان های اسطوره ها و فرهنگ پاپ، خطرات نظم بیش از حد را بررسی می کند و مسیری را برای یافتن تعادل مناسب روشن می نماید.
نهادهای اجتماعی برای موفقیت یک فرد ضروری هستند.
روانشناسان اولیه مانند زیگموند فروید و کارل یونگ دوست داشتند عمیقاً در ذهن یک فرد نفوذ کنند. آنها معتقد بودند که در درون هر فرد نیروهای روانشناختی قدرتمندی به نام هویت، سن و وجدان پنهان است. این نیروها تقریباً با خواسته های فردی، هویت شخصی و فراخوان اجتماعی مطابقت داشتند.
نحوه تعامل این نیروها وضعیت روانی فرد را تعیین می کرد. در حالی که این مدل مطمئناً بینش های مهمی را ارائه می دهد، اما چیزهای زیادی را کنار گذاشته است. یعنی، تمام عناصر بیرونی را که می توانند ذهن شما را شکل دهند مانند موقعیت اجتماعی، پیشینه تحصیلی و چشمانداز اقتصادی نادیده می گیرد.
این نیروهای بیرونی همچنین می توانند تأثیر قدرتمندی بر وضعیت روانی شما داشته باشند. حقیقت این است که مردم به تنهایی رشد یا فکر نمی کنند. ما موجوداتی اجتماعی هستیم و ساختارهای دنیای اجتماعی برای سالم نگه داشتن ما ضروری است.
دنیایی که ما را احاطه کرده است، پیچیده، آشفته و پر از امکانات است. تصمیم گیری در مورد نحوه تعامل با این چشم انداز متنوع یک کار دلهره آور است. این موضوع بسیار دلهره آور است که شما به نیروهای خارجی برای تصمیم گیری در مورد فعالیت های خود تکیه می کنید.
شما برای راهنمایی به دوستان و خانواده نگاه می کنید، از قوانین وضع شده توسط دولت ها و مدارس پیروی می کنید و اغلب از نشانه های اجتماعی ظریف برای تعیین نحوه رفتار در موقعیت ها و زمینه های مختلف استفاده می کنید. با نگاه کردن به این نیروهای بیرونی، می توانید پیچیدگی جهان را کاهش دهید و راحت تر راه درست را پیدا کنید.
این موضوع را در نظر بگیرید. همه برای زنده ماندن به غذا و سرپناه نیاز دارند. بنابراین با نگاه به قوانین و هنجارهای اجتماعی، بهترین راه برای بقا داشتن شغل، کسب درآمد و خرید این اقلام است. به این ترتیب، دنیای اجتماعی مسیری قابل مدیریت در اختیار شما قرار می دهد که باید آن را دنبال کنید.
شما از همان لحظه ای که به دنیا آمدید شروع به یادگیری این علائم اجتماعی می کنید. همانطور که رشد می کنید، مهارت ها، دانش و تجربیات بیشتری را به دست می آورید که به شما کمک می کند بهتر در جهان حرکت کنید. شما یاد می گیرید که چه چیزی ارزشمند است، چگونه مشکلات را حل کنید و چگونه عمل کنید تا به نفع خود و اطرافیانتان باشد.
همچنین یاد می گیرید که چه زمانی قوانین اجتماعی تعیین شده ناکافی هستند و چه زمانی باید آنها را به صورت استراتژیک به چالش بکشید یا شکست دهید. اگر به طور مستمر خود را در این فرآیند به کار گیرید، به تدریج جایگاه خود را در سلسله مراتب اجتماعی با به دست آوردن دوستان زیاد، کسب درآمد زیاد یا متمایز شدن در زمینه انتخابی خود ارتقا خواهید داد.
فردی را که می خواهید باشید تصور کنید، سپس سعی کنید به آن شخص نزدیک شوید.
در دوران باستان، مدتها قبل از توسعه علم مدرن، هنری باطنی به نام کیمیاگری وجود داشت. کیمیاگران معتقد بودند که می توانند از دستور العمل های پیچیده برای تبدیل یک ماده به ماده دیگر استفاده کنند.
برای آنها، بخش جدایی ناپذیر این فرآیند، ماده اولیه یا عنصر اولیه بود. این عنصر عرفانی سنگ بنای اساسی همه چیز بود. شما هم اگر تکنیک های درست را به کار ببرید، می توانید آن را به هر چیزی مانند سرب، طلا و زندگی تبدیل کنید. عجیب به نظر می رسد، اما در اعتقاد کیمیاگران ذره ای از حقیقت وجود دارد. زندگی شما از بسیاری جهات یک ماده اولیه است. زیرا شما با امکانات، چشم انداز روشن و اقدام اختصاصی می توانید خود را به هر چیزی که می خواهید تبدیل کنید.
در دنیای حیوانات، تغییرات بسیار کمی از نسلی به نسل دیگر اتفاق می افتد. هر دلفین یا شامپانزه جدیدی که متولد می شود تا حد زیادی مانند هر دلفین یا شامپانزه دیگری که قبل از آن آمده است، عمل و زندگی می کند. اما ما انسان ها، به لطف ظرفیت خود برای تفکر آگاهانه، می توانیم مسیرهای بدیعی را برای خود بسازیم. ما می توانیم به روش های خلاقانه خود را با دنیای اطرافمان تطبیق دهیم، یا با استفاده از قدرت تخیل، روش های کاملاً جدیدی از زندگی را در ذهن خود ایجاد کنیم.
البته این روند همیشه آسان نیست. اغلب، ایجاد چیزی جدید به معنای عبور از خطر، ناملایمات و هرج و مرج برای تحمیل نظم بر جهان است. این الگو به قدری قدیمی است که در اسطوره مردوک بین النهرین باستانی دیده می شود.
در این اسطوره، باغی از خدایان در یک جنگ داخلی وحشیانه گرفتار شده است. این جنگ جهان را به هرج و مرج می اندازد، تا زمانی که مردوک، یک خدای با استعداد خاص، بر فراز نزاع بر می خیزد. او امکاناتی را برای آینده ای بهتر فراهم می کند. بنابراین، او خشن ترین مجرمان را شکست می دهد و سلسله مراتب جدیدی از خدایان را ایجاد می کند.
تنها در این صورت است که جهان برای عصر جدید انسان آماده می شود. ممکن است بلندپروازی به نظر برسد، اما شما نیز می توانید چیز جدیدی در زندگی خود خلق کنید. ابتدا چشم اندازی را پیدا کنید که شما را وادار به فعالیت کند. این چشم انداز می تواند میل به رسیدن به یک هدف، ایجاد هنر یا پاسخ به یک سوال مهم علمی باشد.
سپس، با نیروهای روانی آشفته ای که شما را عقب نگه می دارند، مقابله کنید. این نیروهای روانی آشفته می تواند ترس از شکست، عدم کنترل خود یا هوس باشد. تا زمانی که روی هدف خود متمرکز بمانید، به مرور زمان یاد خواهید گرفت که سلطنت کنید. در نهایت، شما قهرمان داستان خود خواهید شد.
چیزی که از آن متنفر هستید را تحمل نکنید.
تصور کنید برای یک شرکت بزرگ و چند ملیتی کار می کنید. یک روز ایمیلی دریافت می کنید که به دلیل حساسیت سیاسی و فرهنگی، برخی از کلمات ممنوع می شود. شما لیست را اسکن می کنید و چیزی جز عبارات نادرست نمی بینید. مطمئناً حدس می زنید که این ایمیل اشتباه برای شما ارسال شده است.
اما در کمال تعجب، همکاران شما به این ایمیل پاسخ می دهند. این سناریو در واقع برای یکی از مشتریان نویسنده کتاب فراتر از نظر یعنی جردن پترسون اتفاق افتاد. در حالی که در ابتدا تلاش می کرد تا قوانین جدید را رعایت کند، اما در نهایت تصمیم گرفت شرکت را ترک کند. او ترجیح می داد به دنبال کار جدید باشد بجای اینکه با سیستمی که نمی خواست همکاری کند.
در نمایشنامه شکسپیر هملت، شخصیت پولونیوس نقش کلاسیکی را ایفا می کند که هنوز هم در دنیای امروز برای مردم طنین انداز است. او به پسرش توصیه می کند: “با خودت صادق باش.” این توصیه حکیمانه است، اما رعایت آن دشوار است. حقیقت این است که دنیا اغلب از ما می خواهد که به شیوه ای عمل کنیم که با آن موافق نیستیم.
گاهی اوقات، به دلیل شرایط یا عدم اعتقاد، ما احساس می کنیم که مجبوریم خلاف وجدان خود عمل کنیم. متأسفانه، نادیده گرفتن اراده شخصی برای مطابقت با چارچوب اخلاقی که از آن نفرت دارید، هم برای خودتان و هم برای جامعه مضر است. به هر حال، سرکوب بخشی از شخصیت یا سیستم باورهای شما باعث تضعیف روحیه می شود و می تواند منجر به اختلال در تفکر و ناراحتی عاطفی شود.
نه تنها این، اگر همه به جای دفاع از خود، خودسانسوری را انجام دهند، فضایی برای افراد ظالم و فاسد باقی می ماند تا جامعه را آن طور که می خواهند شکل دهند. بنابراین، هنگام مواجهه با فرمانی که عمیقاً با آن مخالف هستید، چگونه باید واکنش نشان دهید؟
یک رویکرد درست، به چالش کشیدن خودتان است.
چنین اقدامی ناگزیر باعث هرج و مرج می شود، بنابراین برای دست و پنجه نرم کردن با پیامدها آماده باشید. با اطمینان از در اختیار داشتن منابع برای مبارزه، موقعیت خود را تقویت کنید. زمان و انرژی را برای شرکت در یک نبرد طولانی کنار بگذارید و مطمئن شوید که دانش و قدرت دفاع از اعتقادات خود را دارید.
اما از آنجایی که ممکن است پیامدهای اجتماعی جدی برای عدم انطباق وجود داشته باشد، ممکن است دچار مشکل شوید. در این صورت، می توانید به سادگی کنار بروید و به مسئولیت های خود بپردازید. ممکن است این کار شما در ابتدا مانند یک کناره گیری یا عقب نشینی به نظر برسد، اما در نهایت، محیط اجتماعی دیگری را پیدا خواهید کرد که در آن از ایده آل های شما قدردانی می شود.
خود را به یک هدف متعهد کنید، شما در آخر متوجه می شوید که نتایج را دوست خواهید داشت.
تصور کنید یک توده زغال سنگ در دستان خود نگه می دارید: این سوخت فسیلی تیره، کثیف و شکننده است. با این حال، اگر گرما و فشار شدید اعمال کنید، اتفاق شگفت انگیزی رخ می دهد. با گذشت زمان، اتم های کربن آن دوباره به یک ساختار بلوری پایدار تبدیل می شوند. ناگهان، شما یک الماس در دستتان دارید. از نظر فیزیکی، الماس ها فوق العاده خاص هستند. پیوندهای درونی مکرر، آنها را بسیار بادوام می کند و سطح درخشان و منعکس کننده آنها درخشش زیبایی به آنها می دهد.
این خصوصیات، الماس را هم از نظر مادی و هم از نظر نمادین در تقریباً تمام فرهنگ های بشری ارزشمند می کند. بنابراین، استرس ناشی از فعالیت شدید زمین شناسی می تواند یک ماده رایج را به ماده ای خارق العاده تبدیل کند. اما این اصل منحصر به سنگ نیست. در مورد مردم نیز صدق می کند.
سخت کوشی همیشه به راحتی به دست نمی آید. فقط به این فکر کنید که چقدر سخت است که به یک رژیم ورزشی روزانه پایبند بمانید، به خصوص در روزهایی که ترجیح می دهید روی کاناپه دراز بکشید. این گسست بین میل و عمل به دلیل انگیزه های روانی عمیق است. خوشبختانه، این یک حالت دائمی نیست.
به گفته روانکاوان، عشق ما به ارضای کوتاه مدت از هویتمان ناشی می شود. این بخش از روان ما خواسته های فیزیکی و همچنین احساسات آشفته ما مانند خشم و ترس را در خود جای می دهد. وقتی این نیروها بر غرور یا ایگو ما غلبه می کنند، سخت است که انگیزه خود را حفظ کنیم یا به دنبال اهداف بلندتری باشیم.
با این حال، اگر خود را به هدفی متعهد کنیم، می توانیم در میان نیروهای بی ثبات و هرج و مرج سلطنت کنیم. در این فرآیند، ما زندگی در یک چرخه با فضیلت را شروع می کنیم که پاداش های زیادی را به همراه دارد.
پیترسون در حین تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه مک گیل متوجه این موضوع شد. او و همکلاسی هایش مجبور بودند ساعت های طولانی را صرف مطالعه در کتابخانه، نوشتن مقالات پیچیده و پیمایش در کتابخانه کنند. اما هر چه بیشتر کار می کردند، زندگی آنها بیشتر بهبود می یافت. آنها با حفظ انضباط، توانایی های نوشتاری، مهارت های اجتماعی و سازمان دهی ذهنی هویت خود را بهبود بخشیدند.
این فرآیند به آنها احساس رضایت روحی عظیمی داد. پترسون و همکارانش با به کار بردن انرژی خود به صورت متمرکز، تمام نیروهای روانی خود را به طور سازنده ای متحد می کردند. این در حالی بود که هویت آنها هنوز دارای عناصر پرخاشگری، ترس یا اضطراب بود، اما با تمرین، یاد گرفته بودند که این عناصر را به سمت اهدافشان هدایت کنند. آنها به جای شلیک بی هدف، برای یک هدف تلاش می کردند.
به یاد داشته باشید زندگی یک فرآیند است
تمرکز صرف بر روی اهداف ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد. امروزه مردم به هدف گرایی وسواس دارند. آنها فکر می کنند دستاوردهای تعریف شده، زندگی آنها را کامل می کند و به نوعی یک رابطه جدید، یک ترفیع یا یک خانه یا ماشین شیک آنها را خوشحال می کند.
در واقع، این فرآیندی است که برای دستیابی به اهداف پیش می رود و واقعاً مفید است. این به ما امکان می دهد که رشد کنیم و بالغ شویم. به این معنا که وقتی به یک رهبر کاریزماتیک یا والدینی با آن ویژگی تبدیل می شوید، مهارت های مهمی را که زندگی تان را غنی می کند، به دست خواهید آورد.
به هر حال، مهارت های عالی رهبری یا فرزندپروری فقط از یک جای خاص به دست نمی آیند. همچنین این رویکرد به توسعه شخصی و بر نحوه جشن گرفتن دستاوردها تأثیر می گذارد. به جای برانگیختن نتیجه ی بزرگ، واقعاً سعی کنید کل فرآیند و چگونگی شکل دهی آن را خود تأیید کنید.
بنابراین بگویید که رانندگی را یاد گرفته اید و امتحان خود را پس داده اید. مطمئناً باید پس از دریافت مجوز جشن بگیرید، اما فرآیندی را که در این مسیر طی کرده اید به یاد داشته باشید. شما در طول مسیر، مسئولیت خود و دیگران را بر عهده گرفته اید، استقلال به دست آورده اید و قدرت هماهنگی خود را آموزش داده اید.
یکی از اجزای کلیدی تغییر مثبت، خودآگاهی است. خود نویسنده در طول زندگی حرفه ایش سعی نمود با این موضوع کنار بیاید. او همیشه دوست داشت از سوی رادیو و تلویزیون دعوت شود. او پس از تجزیه و تحلیل سخنرانی اش متوجه شد که خیلی تند و نامفهوم صحبت می کند.
او می دانست که به منظور بهبود و ایجاد تغییرات مثبت، باید دقیقاً با مسائلی که می خواست بهبود یابد، هماهنگ شود. راه حل او ثبت نام در دوره آموزشی سخنرانی در جمع و همچنین پیوستن به انجمن سخنرانان بود. سخنرانی عمومی او به زودی بهبود یافت و به لطف آن خیلی زود موفقیت های حرفه ای بیشتر را کسب کرد. شما هم باید همین رویکرد را داشته باشید. بخش کلیدی پویایی، شناسایی نقاط ضعف در مسیر می باشد و آگاهی از آنها اولین قدم برای بهبود است.
ارزش زمان را بشناسید و یاد بگیرید که واکنش های احساسی خود را کنترل کنید.
شکایتی که مطمئناً امروز از کسی می شنوید، این است که زمان کافی وجود ندارد. همه ما چنین احساسی داریم و با این حال از صرف چند ساعت در روز برای پخش فیلم یا پیمایش در فیسبوک بسیار خوشحالیم. این یک نشانه مطمئن است که بیان می کند ما به رویکرد بهتری برای مدیریت زمان نیاز داریم.
اولین کاری که باید انجام دهید این است که بفهمید زمان یک کالای با ارزش است. بیشتر مردم طوری زندگی می کنند که انگار زمان نامحدود است. به همین دلیل است که مردم اغلب کارها را به تعویق می اندازند. بنابراین شما تعجب خواهید کرد که چقدر وقت خود را برای مدیریت زندگی، سرگرمی ها، تعطیلات یا خیره شدن به هوا تلف می کنید. برای مبارزه با این روند، به مدیریت زمان نیاز دارید.
پیشنهاد می کنم این دو آموزش را در سایت نگرش نیک ببینید:
دوره مدیریت کارها و دریافت نتایج حداکثر (بهره وری) از دن لاک
هر یک از ما باید از زمانی که در اختیار داریم قدردانی کنیم و مطمئن شویم که وظایف را مطابق با آن برنامه ریزی می کنیم. یک شروع خوب این است که مشخص کنید کدام فعالیت برای شما مهم است و آنها را در برنامه روزانه خود بگنجانید. مدیتیشن، کسب مهارت، مراقبت از خانه یا فعالیت در زمان انجام پروژه، همگی می توانند جایی در برنامه پیدا کنند. فقط باید مطمئن شوید که به برنامه خود پایبند هستید و اجازه ندهید برنامه هایتان طولانی شود.
مدیریت زمان یکی از راه های شاد ماندن است. اما اگر این رویکرد را با مدیریت احساسات تکمیل کنید، همچنان شادتر خواهید بود.
اگر احساسات منفی را در جهان آزاد کنید، نه تنها زمان زیادی را هدر خواهید داد، بلکه به انواع پیامدهای منفی نیز منجر خواهد شد. اگر منفی گرایی بیش از حد در درون شما می چرخد، این امر به صورت تعویق زیاد ظاهر می شود. همچنین اگر به هر موقعیتی فکر کنید، یک بحث قدیمی را پس از مدت ها دوباره با خودتان تکرار می کنید.
در این شرایط شریک یا همکاران شما اهمیتی نمی دهند! آنها مدتهاست که آن را فراموش کرده اند، اما شما هنوز در حال هدر دادن زمان برای فکر کردن به آن موضوع هستید. بیایید نقطه ها را به هم بپیوندیم. اگر واکنش های عاطفی خود را کنترل کنید، زمان بیشتری برای چیزهای مهم خواهید داشت و بنابراین در بلندمدت شادتر خواهید بود.
هر خاطره ای که باعث درد شما می شود را بررسی کنید.
ساعت از نیمه شب گذشته است و شما در رختخواب هستید. شما هنوز بطور کامل نخوابیده اید و مغزتان با مجموعه ای از بهترین خاطرات دردناک همراهیتان می کند.
شما زمان هایی را به یاد می آورید که به افرادی که دوستشان داشتید آسیب رساندید. مواقعی که از ترس دروغ گفتید، تقلب کردید یا بدخواهانه رفتار کردید. شما در حال یادآوری تمام خاطراتی هستید که به شما خیانت شده، ناامید شده اید یا از نظر اجتماعی طرد شده اید.
این یک موقعیت آشناست و مرور خاطرات دردناک آخر شب بسیار رایج است. اکنون، ممکن است به نظر برسد که مغز شما به سادگی شما را شکنجه می کند، اما اینطور نیست. ما به یک دلیل بسیار مفید برای حفظ خاطرات تکامل یافته ایم. آنها به ما کمک می کنند تا از تکرار اشتباهات مشابه جلوگیری کنیم.
برای اینکه در زندگی به جایی که می خواهید برسید، باید بدانید کجا بوده اید. اما، ممکن است تمایل داشته باشید که جنبه های گذشته خود را نادیده بگیرید، به خصوص اگر یادآوری آنها دشوار، ناراحت کننده یا دردناک باشد. شما خاطرات آسیب زا را در اعماق ذهن خود دفن می کنید و اجازه می دهید سال ها یا دهه ها در آنجا تبخیر شوند. اما، اگر تجربیات گذشته خود را به دقت بررسی کنید، ممکن است از آنها درس بگیرید و یک لحظه درد را به فرصتی برای رشد تبدیل کنید.
این موضوع به ویژه در مورد خاطرات دردناک دوران کودکی صادق است. کودکان دید بسیار نادرستی از جهان دارند و فقط می توانند آن را در ساده ترین اصطلاحات درک کنند. در نظر بگیرید که چگونه یک کودک خانه را ترسیم می کند. ترسیم آنها شامل یک جعبه ساده و رو به جلو با چشم انداز یا جزئیات کمی خواهد بود.
در مقابل، یک بزرگسال، حتی فردی که استعداد هنری ندارد، تجسم بسیار دقیق تری خواهد داشت. همین اصل برای حافظه نیز صادق است. بنابراین، رویدادهای گذشته شما زمانی که به عنوان یک بزرگسال مورد بررسی قرار می گیرند، می توانند متفاوت باشند.
یکی از بیماران پترسون دقیقاً این پدیده را تجربه کرد. او در کودکی مورد آزار توسط کودک دیگری قرار گرفت. در ابتدا وقتی این خاطره را به یاد آورد، از منظر کودکی خود ماجرا را توصیف کرد. اما، با کار کردن روی حافظه بزرگسالی خود، توانست تصویر دقیق تری را ببیند. او متوجه شد که آزارگر او نیز یک کودک بوده است و تحت کنترل او نبوده است.
در نظر گرفتن دیدگاه بزرگسالی کمک کرد تا ذهن او بهبود یابد و زندگیش را ادامه دهد. به جای اینکه اجازه دهید خاطرات دردناک شما را از درون تخلیه کنند، مستقیماً با آنها مقابله کنید. آنها را تا حد امکان با جزئیات بنویسید. این موضوع به نظم دادن افکار و احساسات شما کمک می کند.
نظر شما چیست؟
مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب فراتر از نظم اثر جردن پیترسون برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.
راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟
این کتاب خیلی عالیه
حتما بروز باید این مقاله رو بخونم .ممنونم بابت همه چی 🙏
لطف داری، ممنون از همراهیت دوست خوبم