مطالعه خلاصه کتاب از کارمندی تا کارآفرینی اثر استیو گلاوسکی باعث می شود که رازهای مسیر کارآفرینی موفق را کشف کنید. احتمالا از کودکی به شما گفته اند که نمرات خوب بگیرید، مدرک دانشگاهی را کسب کنید و از نردبان شرکت به سمت بازنشستگی بالا بروید! این مسیر زندگی، استانداردی است که هنوز بر جامعه مدرن حاکم است. اما در مواجهه با پیشرفت تکنولوژی، روش زندگی و کار ما به طور کامل در حال تغییر است و راه اندازی یک کسب و کار را امروز آسان تر از هر مقطع دیگری در تاریخ می کند.
با این حال، اگرچه کارآفرینی در حال تبدیل شدن به یک مسیر اصلی است، اما مسیر لزوما برای همه روشن نیست. این مسیر علاوه بر دانش تجاری به تغییر اساسی در طرز فکر نیاز دارد. چه در نهایت شما بخواهید یک کسب و کار راه اندازی کنید یا نه، توسعه ویژگی های ذهنی یک کارآفرین، بهترین شانس را برای داشتن یک زندگی رضایت بخش در قرن بیست و یکم که به سرعت در حال تکامل است، به شما ارائه می دهد.
خلاصه کتاب از کارمندی تا کارآفرینی + نکات کلیدی
در این خلاصه کتاب یاد خواهید گرفت:
- چگونه محرک های مالی واقعاً می تواند به انگیزه آسیب برسانند.
- چرا چمدان مدرن تنها پنج هزار سال پس از طلوع چرخ اختراع شد.
- چرا یک صندوق سرمایه گذاری پوششی، به طور منظم جلساتی را برای انتقاد منفی برگزار می کند.
یادگیری سازگاری با تغییر، برای موفقیت در دنیای مدرن حیاتی است.
تصور کنید ده سال پیش شخصی به شما گفته بود می توانید دکمه ای را روی گوشی خود فشار دهید و در عرض چند دقیقه، یک ماشین حرکت کند. همچنین شما بوسیله گوشی می توانید بدون هیچ گونه حرکت فیزیکی، هزینه های خود را پرداخت کنید و بدون اینکه کلمه ای در مورد آن به زبان بیاورید به مقصد دقیق خود برسید. احتمالاً آنها را باور نمی کردید.
امروزه، اپلیکیشن های اشتراک گذاری خودرو مانند اوبر (مشابه اسنپ و تپسی در ایران) اینکار را انجام می دهند. این نابرابری نشان می دهد که فناوری چقدر سریع هنجارهای اجتماعی – فرهنگی ما را تغییر می دهد و طبق مفهومی که به نام قانون مور شناخته می شود، با سرعتی اتفاق می افتد که قرار است بیشتر از قبل حرکت کند.
قانون مور (Moore) نشان می دهد که از دهه 1960 قدرت محاسباتی، هر 18 تا 24 ماه دو برابر شده است. برای تجسم تأثیر چنین رشد تصاعدی، تصور کنید که روز اول یک متر به جلو راه رفته اید و سپس به مدت 30 روز، هر روز مسافت را دو برابر می کنید. قدم های کوچک را شروع کردید، اما در پایان روز سی ام، یک میلیارد و هفتاد و سه میلیون متر راه رفته اید!
به همین ترتیب، ایده هایی مانند واقعیت مجازی فراگیر، ماشین های خودران و فضاپیماهای تجاری با سرعت بیشتری از داستان های علمی تخیلی به واقعیت های علمی می رسند. در عین حال، رشد تصاعدی فناوری های رایانه ای، مدل های کسبوکار سنتی و هزینه های زنجیره تأمین را مختل می کند و نه تنها منجر به اتوماسیون مشاغل انسانی می شود، بلکه به نظر می رسد نیروی کار بدبخت تری را نیز ایجاد می کند.
امروزه اکثر سازمان های بزرگ گرفتار فرهنگ هایی هستند که مناسب پیشرفت جهانی نیستند. کارکنان شرکت ها معمولاً زیر بار فرهنگ های منسوخ شده، جلسات غیر ضروری، سیاست های اداری و انفجار بودجه پیش می روند. بنابراین جای تعجب نیست که اکثر کارگران در ایالات متحده یا استرالیا نارضایتی از شغل خود را گزارش کنند. از سوی دیگر، کارآفرینان راهکارهای مناسبی را برای پیشرفت در پاسخ به این تغییرات اقتصادی و اجتماعی ارائه می دهند.
همچنین تصادفی نیست که از سال 2014، اقتصاد آزاد در ایالات متحده سه برابر سریعتر از بقیه اقتصادهای شغلی رشد کرده است. در همین حال، سرمایه گذاری جهانی تنها در سال 2017، 50 درصد افزایش یافت. یادگیری انطباق با تغییر، برای کارآفرینی اساسی است، اما اگر می خواهید در دنیایی پیشرفت کنید که با سرعتی بی سابقه به حرکت خود ادامه می دهد، باید بدنبال یک ویژگی ضروری باشید. بیایید در بخش بعدی با دقت بیشتری به طرز فکر کارآفرینی نگاه کنیم.
پذیرش شکست و ناراحتی، وسیله اصلی رشد است.
آیا تا به حال سعی کرده اید یک مهارت جدید را بیاموزید و به این نتیجه رسیده باشید که برای شما مناسب نیست؟ شاید تصمیم گرفتید گیتار یاد بگیرید، اما قبل از اینکه آن را در کمد نگه دارید، بیشتر از چند آکورد پیش نرفتید. یا شاید در حین یادگیری یک زبان جدید به مانع برخورد کرده اید، بنابراین به این نتیجه رسیدید که شما اهل یادگیری زبان نیستید. اگر تا به حال فکر کرده اید که یادگیری مهارتی برای شما مناسب نیست، تقصیر طرز فکر ثابت شماست.
روانشناس کارول دوک که قبلا خلاصه کتاب طرز فکر او را در سایت نگرش نیک قرار داده ایم، معتقد است که دو نوع طرز فکر وجود دارد:
- طرز فکر ثابت و
- طرز فکر رشد.
طرز فکر ثابت فرض می کند که شما با سطح مشخصی از هوش و توانایی خلاق متولد شده اید و تعیین می کند چقدر می توانید در مسیر زندگی خود موفق باشید.
از سوی دیگر، طرز فکر رشد، همه ویژگی ها را قابل انطباق می داند و همه شکست ها را نوعی بازخورد می داند، که رشد شخصی را به پیش می برد. برای موفقیت در هر چیز جدیدی، چه یادگیری زبان یا ایجاد اولین شرکت خود، داشتن طرز فکر رشد بسیار مهم است. زیرا یادگیری هر مهارت جدید، ناگزیر شامل ناراحتی و ضربه به نفس شما می شود.
ممکن است مجبور شوید 70 بار یک آکورد را قبل از اینکه آن را درست انجام دهید تمرین کنید و احتمالاً ناامیدی شما در طول مسیر افزایش می یابد. اگر با وجود ناراحتی نمی توانید اعتماد کنید که این بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری است، احتمالاً در این مسیر پیشرفت نمی کنید. برای تحمل چنین چالشی، باور به خودتان باید از چیزی غیر از اعتبار خارجی ناشی شود.
در واقع، ایجاد محیطی که انتقاد منفی را تقویت می کند، می تواند ابزار قدرتمندی برای توسعه شخصی و تجاری باشد. صندوق سرمایه گذاری “همکاران بریج واتر”، جلسات منظمی را به نام شبکه های چالشی برای تقویت انتقاد در محل کار تشکیل داده است. آنها هنگام مواجه شدن با بازخوردهای منفی که سازنده هم هستند، می توانند از خواب بیدار شوند.
مانند تغییر فرهنگ شرکت، شکل گیری ذهنیتی که شکست را در بر می گیرد، نیازمند تمرین است. سفر کارآفرینی یک ماراتن است، نه یک سرعت. در حالی که طرز فکر بسیار مهم است، شما در نهایت به یک هدف نیاز دارید تا شما را از مسیر عبور دهد.
قبل از شروع سفر کارآفرینی، انگیزه های خود را درک کنید.
فرض کنید با یک دوست برای شام بیرون می روید و به خودتان قول می دهید که از خوردن دسر صرف نظر کنید. اما وقتی زمانش فرا می رسد، دیدن تکه براق کیک شکلاتی دهانتان را آب می اندازد. اما وقتی هشدار اخیر پزشک خود را در مورد ابتلا به دیابت نوع 2 به یاد می آورید، مقاومت می کنید.
تحمل یک چالش دشوار زمانی آسان تر است که هدف مشخصی در زندگی و کسبوکارتان داشته باشید. در دهه 1970، روانشناس ادوارد دسی، آزمایشی انجام داد. در این آزمایش دانش آموزانی که دستمزد دریافت میکردند، نسبت به آنهایی که هیچ انگیزه مالی نداشتند، علاقه کمتری به حل مشکلات داشتند. انگیزه درونی نه تنها تقویت کننده عملکرد است، بلکه آن نقطه لنگر ضروری را در مواقع سخت فراهم می کند.
در واقع، بیشتر کارآفرینان از آنچه به عنوان طوفان ناامیدی یا دوره های موقت تنهایی و سرخوردگی شناخته می شود، عبور می کنند. تنها زمانی که نسبت به عملکرد خود ایمان دارید، می توانید پستی ها را بدون غرق شدن در شک و تردید به خود تحمل کنید. برای روشن شدن هدف خود، باید صادق باشید و بپرسید چرا می خواهید در وهله اول، سفر کارآفرینی را آغاز کنید. شما نباید تنها به عواقب فوری ترک شغل و احتمالاتی که ممکن است به همراه داشته باشید فکر کنید. از خود بپرسید که آیا واقعاً باید شغل خود را رها کنید؟
برای پی بردن به ریشه انگیزه های واقعی خود، روش پنج F نویسنده را امتحان کنید. این تمرینی است که می توانید هر چند ماه یکبار انجام دهید تا فهرستی از زندگی خود را به روشی قابل اندازه گیری تهیه کنید. در این روش شما باید پنج F را یادداشت کنید:
- آزادی،
- استقلال مالی،
- رضایت،
- تناسب اندام،
- دوستان و خانواده.
در مرحله بعد، به طور عینی خود را در هر یک از این جنبه ها رتبه بندی کنید. با قرار دادن یک عدد در هر بخش از زندگی خود، می توانید ارزیابی کنید که آیا زمان انجام یک حرکت جسورانه فرا رسیده است یا خیر. این امکان وجود دارد که وقتی به وضعیت خود فکر کردید، متوجه شوید که آنقدرها هم بد نیست. اما اگر متوجه شدید که در سه یا پنج زمینه کمبود دارید، انگیزه روشنی برای ایجاد یک تغییر بزرگ دارید.
جمع آوری و پیوند ایده ها، شالوده کارآفرینی را تشکیل می دهد.
در اینجا یک آزمایش فکری وجود دارد. تصور کنید یک اسکیت بورد، یک دوچرخه و یک موتور سیکلت دارید. حال، هر کدام را به اجزای اساسی آن تجزیه کنید. اسکیت برد از یک صفحه و چرخ تشکیل شده است. دوچرخه دارای دسته، صندلی، پره و زنجیر است. موتور سیکلت دارای موتور، مخزن روغن، کلاچ و ترمز می باشد.
حالا به این فکر کنید که چگونه می توانید این بخش ها را برای ساخت یک شی جدید ترکیب کنید. به عنوان مثال، می توانید با ترکیب صفحه اسکیت برد، صندلی دوچرخه و مخزن موتور موتور سیکلت یک جت اسکی بسازید. این فرآیند ساختارشکنی و بازسازی به عنوان تفکرِ اصول اولیه شناخته می شود و ابزاری است که توسط برخی از موفق ترین کارآفرینان جهان از جمله ایلان ماسک و جف بزوس استفاده می شود.
تفکرِ اصول اولیه به جای بهبود تدریجی شکل خدمات و محصولات موجود، ایده های موجود را به گزاره های نوآورانه تبدیل می کند. در حالی که در تئوری، ساده به نظر می رسد، در عمل داستان متفاوت است. یک مثال کلاسیک برای نشان دادن این چالش، چمدان است. در سال 1970 برنارد سادو، مشاهده کرد که یک کارگر فرودگاه در حال حمل یک ماشین سنگین روی یک سکوی چرخدار است. به همین ترتیب، پنج هزار سال پس از اختراع چرخ، اولین چمدان چرخدار اختراع شد.
بیشتر کارآفرینان موفق، نقاط بین مشاهداتی را که در زندگی واقعی انجام می دهند به هم متصل می کنند تا ایده های جدیدی ارائه دهند. اما قبل از اتصال نقاط خود، باید آنها را جمع آوری کنید. بهترین راه برای انجام، این است که هر هفته حدود دو تا چهار ساعت را به یادگیری اختصاص دهید. محتوای مفید را تنظیم کنید و به طور فعال برای آن چه در حین رفت و آمد صبحگاهی یا زمانی که در باشگاه هستید، برنامه ریزی کنید.
هرگز توانایی شهودی خود را برای دریافت اطلاعات هنگام خواندن کتاب یا گوش دادن به پادکست دست کم نگیرید. جمع آوری نقطه ها همان چیزی است که منابعی را در اختیار شما قرار می دهد تا بتوانید از آنها الهام بگیرید و هدف کارآفرینی خود را بیابید. هرچه نقاط بیشتری جمع آوری کنید، فرصت های بیشتری برای حل مشکلات در جهان خواهید یافت و در نهایت، غنی سازی درک خود از جهان به شما کمک می کند تا نقاط را به هم متصل کنید.
همیشه پیشنهاد خود را قبل از اجرای ایده امتحان کنید.
شما با مشاهده یک فرصت، تصمیم می گیرید یک سرویس اشتراک گذاری میوه راه اندازی کنید. شما فرض می کنید که دوستانتان در این سرویس ثبت نام می کنند و سر و صدای زیادی به راه می افتد، اما تصمیم می گیرید تا پیش از مرحله اجرا، به کسی چیزی نگویید. بنابراین وقت خود را تلف نمی کنید و تمام پس انداز خود را در راه اندازی استارت آپ سرمایه گذاری می کنید.
شما با یک عمده فروش شریک می شوید، یک توسعه دهنده نرم افزار استخدام می کنید و برنامه را می سازید. اما در میان راه از کمبود حمایت، شگفت زده می شوید. چه چیزی اشتباه پیش رفت؟ خب، معلوم می شود که در واقع، اکثر دوستان شما ترجیح می دهند برای خرید میوه به سوپرمارکت بروند.
این هرگز ایده خوبی نیست که در اولین مراحل همه سرمایه خود را برای نتیجه گیری سریع خرج کنید، این یکی از رایج ترین اشتباهات کارآفرینان است. یک تله رایج دیگر این است که ایده خود را قبل از به اشتراک گذاشتن، آزمایش نکنید. بوسیله این عادت های ناقص، تقریبا نیمی از استارت آپ ها در بازار شکست می خورند.
خوشبختانه، استراتژی های کم هزینه ای برای اجتناب از نتیجه گیری سریع و تحلیل ناقص وجود دارد. نکته اصلی این است که قبل از هر چیز ایده خود را در بخش مشتریان آزمایش کنید. شما چگونه می توانید متوجه شوید که ایده شما کار خواهد کرد، مگر اینکه بدانید مشتریان شما واقعاً آن را می خواهند؟ هنگام آزمایش ایده، فرضیاتی را که بر اساس سطح ریسک آنها آزمایش می کنید، اولویت بندی کنید، اینها به عنوان شناسایی فرضیه ساخت یا شکست شما شناخته می شوند.
به عبارت دیگر، روی مفروضاتی که برای کسب و کار شما حیاتی هستند، متمرکز بمانید. به عنوان مثال، بنیانگذاران اوبر، تراویس کالانیک و گرت کمپ، چند فرض کم خطر را در مورد پلتفرم خود که رانندگان را با مسافران متصل می کند، مطرح کردند. اکثر مردم گوشی های هوشمند دارند و از پرداخت با آنها خوشحال هستند. چیزی که آنها نمی توانستند به طور قابل اعتماد حدس بزنند این بود که آیا مردم با کمال میل پشت ماشین یک غریبه می نشینند؟
این امکان وجود داشت که اوبر بدون بررسی اولیه مشتریان هرگز به موفقیتی در بازار نمی رسید. برای شناخت انگیزه های مشتریان خود و برای کشف معنای عمیق تر خواسته ها و نیازهای خود، مشتریان را درگیر کنید. حتماً از سؤالات باز استفاده کنید. این چیزی است که به شما کمک می کند تا روی مسائلی که نمی دانید تمرکز کنید، بنابراین می توانید ارزش پیشنهاد خود را به طور عینی درک کنید.
وقت شما ارزشمند است، تمرکز خود را محدود و حواس پرتی را حذف کنید.
هر روز، ما وظیفه داریم تصمیم بگیریم. برخی تصمیمات مانند نخ دندان کشیدن یا نکشیدن ممکن است جزئی به نظر برسند. اما تصمیمات ضعیف، در مدت طولانی می تواند تأثیر فاجعه باری داشته باشند. اگر فکر می کنید هر روزی که نخ دندان نمی کشید، قدمی به پوسیدگی دندان نزدیک تر می شوید، بهتر است ارزش کاری را که ممکن است یک فعالیت بی اهمیت به نظر برسد، ببینید.
به طور مشابه، بررسی ایمیل خود هر 15 دقیقه ممکن است در حال حاضر بی اهمیت به نظر برسد. اما وقتی این کار را روزانه انجام می دهید، معنادار می شود. در نظر بگیرید که هر فرد به طور متوسط 2617 بار در روز گوشی خود را بررسی می کند. این عادت زمان گرانبهای شما را هدر می دهد.
به مدت زمانی که صرف بررسی ایمیل خود میکنید، فکر کنید. اگر سه ساعت در روز با تلفن خود کار می کنید، هدف خود را برای کاهش این رقم به 60 دقیقه تعیین کنید. در مرحله بعد، محیط خود را برای مطابقت با اهداف خود تطبیق دهید. هنگام کار، اعلان ها را خاموش کنید و هر روز برای بررسی ایمیل برنامه ریزی کنید. همین امر در مورد تجارت نیز صدق می کند، جایی که هر روز باید انتخاب کنید برای این که زمان و انرژی خود را به کدام کار اختصاص دهید.
سوال این است که چگونه تعیین می کنید کدام وظیفه شایسته است؟ فرآیندهای اداری مانند تولید گزارش یا بررسی وب برای تجارت بسیار مهم هستند، اما آیا تمام وقت شما را نیز می گیرند؟ ممکن است به نظر برسد که فقط دو ساعت را صرف کارهایی میکنید که 10 دلار در ساعت هزینه دارند، در حالی که در بقیه روز روی کارهای 50 دلار در ساعت تمرکز می کنید. اما در طول یک سال، این ها به ضرر قابل توجهی انباشته می شوند.
برای متمرکز ماندن، برون سپاری وظایفی را در نظر بگیرید که ارزش چندانی ندارند. اگر یک سرویس خودکار بتواند همان گزارش ها را با 10 دلار در ماه تولید کند، انتخاب آن منطقی است. البته باید مهارت های فردی را ارزیابی کنید و روی آموزش سرمایه گذاری کنید. اما استخدام به شما این امکان را می دهد که انرژی خود را بر روی فعالیت هایی متمرکز کنید که ارزش افزوده دارند.
در نهایت، محدود کردن تمرکز به شما این امکان را می دهد که بهره وری خود را بدون فرسودگی به حداکثر برسانید. به هر حال، اگر می خواهید کارآفرین باشید و زندگی رضایت بخشی داشته باشید، باید یاد بگیرید که چگونه هوشمندتر کار کنید، نه بیشتر.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی در خلاصه کتاب از کارمندی تا کارآفرینی
تبدیل شدن از یک کارمند به یک کارآفرین می تواند ترسناک باشد. در حالی که این مسیر درستی برای همه نیست، اتخاذ طرز فکر یک کارآفرین در نهایت به شما کمک می کند تا از کار و زندگی خود هدفمندانه استفاده کنید. یادگیری اینکه مانند یک کارآفرین فکر کنید، شما را تشویق می کند که عدم اطمینان، کاوش و شکست را به عنوان ابزاری برای رشد شخصی بپذیرید. برای تحمل فراز و نشیب های سفر کارآفرینی و لذت بردن از سواری، اتخاذ استراتژی هایی برای افزایش کارآمدی، بسیار مهم است.
توصیه عملی
قبل از واکنش فکر کنید. در 21 روز آینده، هر زمان که یک احساس منفی مانند عصبانیت یا ناامیدی در شما ظاهر شد، آگاهانه درباره نحوه واکنش خود فکر کنید. مانند یک تمرین عضله سازی، هرچه بیشتر تمرین کنید که به احساسات خود واکنش نشان ندهید، انتخاب بیشتری در نحوه تفسیر و پاسخ به محرک های خارجی خواهید داشت. همانطور که در تصمیم گیری صحیح بهتر می شوید، مزایای آن در تجارت و در زندگی شما نیز آشکار می شود.
نظر شما چیست؟
مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب از کارمندی تا کارآفرینی اثر استیو گلاوسکی برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.
راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟
تبدیل ذهنیت به
طرز فکر رشد
تعیین انگیز
کاهش حواس پرتی و تمرکز بر زمان حال