شما چقدر برای خانواده تان وقت می گذارید؟ – پرنس ای إی

هیچوقت فکر نمی کنید برای شما اتفاق بیفتد. این داستان یک شوهر، همسر و پسرش است، یک داستان واقعی.

مرد یک بیزینس من خیلی موفق است، خیلی ثروتمند. او زمان زیادی را برای کارش صرف می کند اما همسرش و پسر کوچکش هر دو از تنهایی رنج می برند.

هر شب آن ها سر میز شام می نشینند و با هم گریه می کنند.

چون دلشان برای او تنگ شده است و آن مرد تولدها و سالگردها را از دست می دهد. 

حالا این پدر به موفقیت دست پیدا کرده است اما هنوز برای همسر و فرزندش وقت ندارد. 

حتی زمان هایی هم که در خانه است، واقعاً در خانه حضور ندارد. به جلسات کاری و مشتریانش فکر می کند. سرش به گوشی گرم است، در حال پیام دادن و تماس گرفتن است.

یک روز همسرش بالاخره خسته می شود و پیش شوهرش می رود و می گوید عزیزم، ما اینجا خیلی تنها هستیم، ما دلمان برای تو تنگ شده است، خواهش می کنم، پیش ما بمان. 

شوهرش خیلی عاشقانه می گوید عزیزم، در حال حاضر کسی نمی تواند جای من را به عنوان مدیر بگیرد. آن ها به من نیاز دارند، فقط چند سال دیگر تحمل کن و وقتی من یک مدیر جدید پیدا کردم، زمان بیشتری برای تو و پسرم خواهم گذاشت، قول میدهم.

6 ماه بعد، مرد در حال رانندگی در جاده ای بود که همیشه از همین مسیر به خانه می رفت. کنترل ماشین از دستش خارج می شود و می میرد. 

شرکتش در طی دو روز یک مدیر جدید پیدا کرد و جایگزین او کرد.

ناراحت کننده نیست که ما زمان زیادی را صرف کارهای ضروری می کنیم و دیگر وقتی نمی ماند که بخواهیم صرف چیزهایی که مهم هستند، بکنیم؟

لطفاً منظورم را اشتباه متوجه نشوید. تلاش برای ایجاد یک زندگی و ثروت بهتر برای خودتان و خانواده تان عالی است. اگر پول به خدای شما تبدیل شود، اگر حتی یک میلیون دلار در بیاورید اما سلامتی تان را در این مسیر از دست بدهید، آیا این موفقیت هست؟

حتی اگر به بالاترین مقام شرکت هم برسید ولی اگر در این مسیر، دوستان و خانواده تان را از دست بدهید، آیا این موفقیت هست؟

من از شما می پرسم آیا زمان هایی را که با آدم های مهم زندگی تان که به شما نزدیک هستند، می گذرانید را نادیده می گیرید؟ با تمرکز روی آینده که حتی وجود ندارد؟

از شما می خواهم روی چیزهای واقعی و لحظه ی حال تمرکز کنید. چون زندگی کوتاه است و همانطور که می گویند:

«روی هیچ سنگ قبری تا به حال نوشته نشده که ای کاش زمان بیشتری را در دفتر کارم می گذراندم.»