کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 8

بفرست برای دوستت

فهرست مطالب

فصل هشتم: بر خستگی غلبه کنید.

زمانی که ما در حال گذراندن زندگی هستیم، با چالش خستگی رو به رو می شویم. خسته شدن آسان است و خسته بودن یعنی از دست دادن حس لذت. شما می توانید فرزندان تان را بزرگ کنید، اما چون خسته هستید، از آنها لذت نمی برید. شما می توانید شغل رویاهای خود را داشته باشید، برای رسیدن به آن سخت تلاش کرده اید، اما الان خستگی به وجود آمده است و دیگر به آن علاقه ندارید. گاهی اوقات ما خسته می شویم، زیرا جنگ های درونی مان بیشتر از آنچه فکر می کردیم طول کشیده است.

خانمی که اخیراً برای چکاپ سرطان در بیمارستان بود، به بخش خدمات آمد. او امیدوار بود این آخرین درمانش باشد، اما متوجه شد که باید شش ماه دیگر به اینجا بیاید. او بسیار ناامید شد و گفت: “فکر نمی ‌کنم بتوانم دوباره این کار را انجام دهم.”

وقتی جنگ بیشتر از حد انتظار طول می کشد، وقتی سخت کار می کنیم اما نتیجه را نمی بینیم، وقتی بچه دار شدن را دوست داریم اما سال به سال می گذرد و هنوز باردار نشده ایم، اینجاست که “خستگی” از راه می رسد. اگر دشمن نمی تواند شما را به یکباره زمین بزند، استراتژی بعدی او این است که شما را فرسوده کند.

بسیاری از مردم از خستگی نبرد رنج می برند. آنها مدت زیادی ایستاده اند، سعی می کنند اعتیاد را ترک کنند، به ارتقاء باور دارند، اما هنوز به خواسته شان نرسیده اند. آنها فکر نمی کردند همچنان مجرد باشند، هنوز با بیماری دست و پنجه نرم کنند، یا هنوز در تلاش برای گرفتن وام باشند. اما حالا خسته شده اند.

پولس رسول می گوید: “از نیکوکاری خسته نشوید.” خدا می ‌دانست که خستگی فرا می ‌رسد، وگرنه به ما نمی‌گفت خسته نباشیم. او می گوید در انجام کارهای خوب خسته نشوید. این بدان معناست که شما کار درست را انجام می ‌دهید اما به نتایج درستی نمی ‌رسید. به نظر نمی رسد که تفاوتی ایجاد کند. اجازه دهید شما را برای رسیدن به خواسته هایتان تشویق کنم. فصل مقرر شما در راه است. اجازه ندهید زمان شما را از این موضوع منصرف کند، اجازه ندهید دلسردی باعث تسلیم شدن شما شود، اجازه ندهید افکار منفی شما را متقاعد کنند که حرکت نکنید.

ذهن شما بهانه های خوبی به شما خواهد داد. افکار به شما خواهند گفت، من برای مبارزه با اعتیاد خیلی خسته هستم. من آنقدر خسته هستم که نمی توانم ازدواجم را باور کنم. من خیلی خسته هستم و نمی توانم به سطح بعدی برسم. خیلی وقت است که در حال تلاش کردن هستم.

اگر روی این افکار تمرکز کنید، خستگی را به درون خود راه می ‌دهید و خسته ‌تر، دلسردتر و منفی ‌تر می ‌شوید. خستگی نمی تواند به طور خودکار بروز کند، این شما هستید که به آن اجازه ورود می دهید. به جای اینکه روی خستگی تمرکز کنید، فقط بگویید: «نه، متشکرم. می دانم که خدا هنوز بر عرش است. من می دانم که زمان نزدیک است. من برای این نبرد آماده ام. من می توانم همه چیز را با کمک خدا انجام دهم. من قوی هستم.»

 

اجازه ندهید خستگی به درون وجود شما وارد شود.

این کاری است که داود انجام داد. او کار درست را انجام می داد، اما اتفاق اشتباه ادامه داشت. حتی پس از آنکه ساموئل او را به عنوان پادشاه بعدی انتخاب کرد، خانواده ‌اش به او نگاه تحقیر آمیزی داشتند و طوری با او رفتار می ‌کردند که او اهمیتی ندارد. او می توانست ناراحت باشد، اما در عوض از گوسفندان پدرش مراقبت می کرد و این کار را به درستی انجام می داد. داود چگونه با قدرت ادامه داد؟ او به خود یادآوری می ‌کرد: «از انجام کار خوب خسته نشو».

هنگامی که با شاه سائول ارتباط خوبی داشت و برایش داشت چنگ می نواخت تا حالش را بهتر کند، سائول نیزه ای به سوی او پرتاب کرد و سعی کرد او را بکشد. داود ممکن بود در آن زمان ناامید شده باشد و فکر کند، چه فایده ای دارد؟ من بهترین خودم هستم و این مرد سعی می کند زندگی من را بگیرد.

در عوض مدام به خود می‌ گفت: «در انجام کارهای خوب خسته نشو». سائول سالها او را در بیابان تعقیب کرد. داود مجبور شد بعنوان فراری زندگی کند و در غارها پنهان شود. او می توانست بگوید: «خدایا، این عادلانه نیست. عدالتت کجاست؟ فکر می ‌کردم که قرار است پادشاه شوم.»

او بارها و بارها این عبارت را در ذهنش تکرار می کرد: «از کار خوب خسته نشو». داود این اصل را درک کرد: وقتی تسلیم خستگی می شوید، قدرت خود را از دست می دهید. وقتی فکر می کنید، من خیلی خسته هستم، هیچوقت به نتیجه نمی رسید و انرژی لازم برای ادامه حرکت رو به جلو در شما تخلیه می شود. من نمی گویم که ما هرگز احساس خستگی نخواهیم کرد، بلکه من می گویم اجازه ندهید خستگی درون وجود شما وارد شود.

«این برای من خیلی زیاد است. من خیلی وقت است که این کار را می کنم اما فایده اش چیست؟ هرگز شرایط تغییر نخواهد کرد،” این افکار شما را از سرنوشتتان دور می کنند. وقتی خسته هستید، اشتیاق، قدرت و اراده لازم برای مبارزه را ندارید. اجازه ندهید خستگی شما را از پیروزی دور کند. اجازه ندهید خستگی مانع تحقق رویای شما شود. پیروزی از آنچه فکر می کنید به شما نزدیک تر است. وقتی با بزرگترین وسوسه برای حل و فصل مواجه می شوید، این بدان معناست که پیروزی نزدیک است. پیشرفت، شفا یا ارتقا در شرف ظهور است. فصل مقرر شما نزدیک است.

داود در نوجوانی توسط ساموئل به عنوان پادشاه بعدی اسرائیل انتخاب شده بود. سیزده سال گذشت و هیچ نشانی از وقوع آن نبود. روزی که او و ششصد همراهش از خدمت به پادشاه گات به خانه آمدند، متوجه شدند که شهرشان مورد حمله قرار گرفته و سوزانده شده است. تمام دارایی هایشان برده شده بود و خانواده هایشان به اسارت گرفته شده بودند.

این بدترین شکست زندگی داود بود. کتاب مقدس می گوید که او و مردانش گریستند تا اینکه دیگر نتوانستند گریه کنند. داود افسرده و دلسرد شده بود و همراهانش از سنگسار او صحبت می کردند. من مطمئن هستم که او وسوسه شده بود بگوید، خدایا، من خسته ام و دیگر طاقت ندارم.

داود می توانست تسلیم شود و این پایان داستان او باشد. او هرگز تاج و تخت را به دست نمی گرفت و هرگز تحقق وعده را نمی دید. اما وقتی خسته بود، کاری را انجام داد که همه ما باید انجام دهیم. با استقامت گفت: «در حال حاضر نمی توانم توقف کنم.»

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 9

کتاب مقدس در اول ساموئل 30 می گوید: “داود خود را تشویق کرد.” او گفت: «من اجازه نمی ‌دهم این خستگی در من باقی بماند. من ایمانم را تقویت خواهم کرد.» در حالی که مردان دیگر گریه می ‌کردند، دلسرد می ‌شدند و شکایت می ‌کردند، می‌ شنوم که داود می ‌گوید: «من قوی هستم. من مسح شده ام. من به خوبی قادر هستم. نیروهای موافق من از نیروهایی که علیه من هستند بیشتر است.»

شما می توانید خودتان را در شکست یا پیروزی ببینید. وقتی با خودتان درست صحبت کنید، قدرت، شجاعت، بینش و شفا به سراغ شما می آید. هر بار که می گویید «این خیلی سخت است»، ضعیف تر می شوید. وقتی زمزمه می ‌کنید «دیگر نمی ‌توانم تحمل کنم»، قدرت در حال ترک کردن شما است. وقتی می گویید: «من خیلی ناامید هستم. من نمی توانم باور کنم که این اتفاق افتاده است»، شما دلسردی را دعوت می کنید.

اما وقتی می گویید “من به خوبی قادر هستم”، قدرت را دعوت می کنید. وقتی اعلام می‌ کنید که «من می ‌توانم همه چیز را به وسیله مسیح انجام دهم»، لطف را دعوت می‌ کنید. ممکن است احساس خستگی کنید، اما آن را بیان نکنید.

کتاب مقدس می ‌گوید: «اجازه دهید ضعیف ‌ها بگویند من قوی هستم. اما نمی‌ گوید اجازه دهید ضعیف‌ ها درباره ضعف ‌های خود صحبت کنند، یا اجازه دهید بیمار در مورد بیماری خود صحبت کند، اجازه دهید ناامید درباره شکست خود صحبت کند. بلکه بگویید: «بله، این سخت است، اما من قوی هستم. خدا در مسیر من می دمد. هیچ سلاحی که علیه من ساخته شود، موفق نخواهد شد.» این همان چیزی است که به معنای در دست گرفتن قدرت است.

 

به قدرت خدا چنگ بزنید

امروز ممکن است با خستگی جنگ دست و پنجه نرم کنید. بیشتر از آنچه فکر می کردید جنگ طول می کشد. شما از جنگیدن خسته شده اید و فکر نمی کنید بتوانید ادامه دهید. خدا می خواهد به رویاهای شما جان تازه ای بدهد. او می ‌گوید: «وقتی خسته شدی نزد من بیا تا تو را آرام کنم». شما مجبور نیستید کاری را به تنهایی انجام دهید.

شما می توانید قدرت او را در دست بگیرید. اشعیا نبی می ‌گوید: «اگر نسبت به اعمال خداوند صبور باشید، او نیروی شما را تجدید خواهد کرد. با بال هایی مثل بال های عقاب سوار بر جنگ می شوید. می دوید و خسته نمی شوید، راه می روید و غش نمی کنید.» انتظار خداوند به این معنا نیست که منفعلانه بنشینیم، بیکار بمانیم و بگوییم: « خدایا این کار را برای من انجام بده. من کاملا خسته شده ام. قدرتم را تجدید کن.»

شما باید بگویید: «پروردگارا، من از تو سپاسگزارم که این وضعیت را تغییر دادی. از تو ممنونم که از سرطان بزرگتر هستی، قویتر از این مردمی هستی که علیه من هستند. از تو ممنونم که رویاهای من را محقق می کنی.»

اگر منفی فکر کنید، مانند عقاب اوج نخواهید گرفت. اگر روی مشکلات خود تمرکز کنید و به غیرممکن بودن آن فکر کنید، خسته می شوید. چیزی که باعث می شود قدرت شما تجدید شود، زمانی است که با امید زندگی می کنید، زمانی که امیدوارید، خدا در زندگی شما وجود دارد، زمانی است که شما بدانید کنترل در دست اوست، او شما را به جایی که قرار است باشید می رساند.

وقتی نزد او می آیید، افکارتان را در مسیر درست قرار می دهید و او به شما آرامش می بخشد. مجبور نیستید خسته زندگی کنید. شما می توانید اشتیاق خود را برگردانید. هیچ اتفاقی برنامه خدا برای شما را متوقف نمی کند. ممکن است زمان زیادی طول بکشد، و ممکن است وقفه های بدی داشته باشید، اما خدا همراه شماست. او می داند چگونه شما را به سرنوشتتان برساند.

داود نه تنها خود را تحریک به حرکت کرد، بلکه مردانش را دوباره تحریک به حرکت و ادامه دادن به مسیر کرد. آنها بیرون رفتند و به دشمن حمله کردند و هر چه دزدیده شده بود را به دست آوردند. سه روز بعد، شاه سائول در جنگ توسط فلسطینیان کشته شد و داود به عنوان پادشاه یهودا انتخاب شد. این سیزده سال پس از آن بود که ساموئل داوود را به عنوان پادشاه انتخاب کرد.

نکته اینجاست: او زمانی که با بزرگترین چالش خود روبرو شد، به پیروزی خود نزدیکتر بود. زمانی که به نظر می رسد همه چیز بر علیه شماست، دلگرم بمانید، وقتی زمان زیادی طول می کشد و با مشکل جدیدی روبرو می شوید، گزارش پزشکی خوب نیست، کسب و کارتان از بین رفته، وضعیت در محل کارتان بد است، وقتی خستگی می خواهد از شما سبقت بگیرد، این نشانه آن است که به پیروزی خود نزدیک شده اید و همه چیز در شرف تغییر است. پیشرفت، ترفیع و شفا در راه است. در انجام کارهای خوب خسته نشوید، ممکن است یک شبه اتفاق نیفتد. شما باید مانند داود عمل کنید و برای مدت طولانی در تلاش باشید.

داود در طول آن سیزده سال که منتظر وعده بود، باید با خستگی نبرد کنار می آمد. افکارش به او می گفتند، هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اگر قرار بود پادشاه شوی، این چالش ها را نداشتی. خستگی بارها و بارها در خانه اش را می زد.

دلیل اینکه داود وعده عملی شده را دید، این نیست که هرگز احساس خستگی نکرد، بلکه به این دلیل بود که او هرگز وسوسه خستگی نشد و اجازه نمی داد این خستگی درونش وارد شود. وقتی برای مدت طولانی در نبرد هستید، باید مراقب باشید. دلسرد شدن و فکر کردن آسان است. من از محکم ایستادن، مبارزه کردن با بیماری و از باور رویاهایم خسته شده ام. وقتی این خستگی را احساس می ‌کنید، به جای تسلیم شدن، باید یاد بگیرید که به بالا نگاه کنید و بگویید: «خدایا، از تو می‌ خواهم که قدرتم را تجدید کنی.»

در این لحظه قدرت به شما وارد می شود. خداوند در روح شما جان تازه ای خواهد دمید. او باعث می شود که با بال هایی مانند عقاب پرواز کنید. ممکن است امروز بعد از اینکه سال ها با یک چالش در سلامتی، مالی یا یک رابطه روبرو شده اید، خسته شوید. قبلاً باور داشتید که می توانید بر آن غلبه کنید، اما آنقدر طولانی شده است، احساس می کنید فرسوده شده اید. شما فکر نمی کردید که هرگز این اتفاق بیفتد. اجازه دهید شما را تشویق کنم که آنچه را که خدا وعده داده بود، محقق خواهد کرد. شما ممکن است تسلیم شده باشید، اما او تسلیم نشده است.

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 2

قدرت را در دست بگیرید و اجازه ندهید خستگی در شما وارد شود. دشمن اینقدر سخت با شما نمی جنگد، مگر اینکه بداند شما به پیروزی نزدیک شده اید. او نمی تواند شما را منصرف کند، بنابراین سعی می کند شما را فرسوده کند، تا ناامید و خسته شوید. در دام نیفتید. شما باید در تمام طول روز، بگویید: «خداوندا، از تو سپاسگزارم که در حال تجدید قوای من هستی. از تو سپاسگزارم که قوی هستم. ممنون که مثل عقاب اوج خواهم گرفت.»

این نبرد ممکن است زمان زیادی طول بکشد، اما در حال حاضر معتقدم که قدرت و امید در شما وارد می شود. خداوند شما را با دید تازه، با شجاعت تازه، با انرژی و با نشاط پر می کند.

 

با بال هایی مثل عقاب ها پرواز کنید.

یکی از دوستانم به تومور مغزی مبتلا شد. پزشکان تنها شش ماه به او فرصت زنده ماندن دادند. این بدترین نوع تومور مغزی بود که می توانست داشته باشد. او برای برداشتن تومور تحت عمل جراحی موفقیت آمیز قرار گرفت، اما تومور دیگری توسعه یافت. او تمام درمان ها را انجام داده بود و رژیم غذایی خود را تغییر داد. او شش ماه اول را پشت سر گذاشت و بیماریش پیشروی می کرد.

حالا هر بار که او را می بینم، خوشحال است، لبخند می زند و هنوز هم حس شوخ طبعی دارد. او سرشار از ایمان و اراده است. سه سال از زمان تشخیص بیماریش می گذرد. روز گذشته او یک اسکن مغزی جدید گرفت و پزشکان هیچ نشانه ای از تومور پیدا نکردند.

یکی از دوستانم که پزشک معتبری است از او پرسید که آیا به یک گروه حمایتی برای افرادی که سرطان مغز دارند مراجعه می کند؟ دوستم گفت: «دکتر، احساس نمی ‌کنم نیازی به رفتن داشته باشم. من خوبم.” دکتر گفت: «من از تو نمی ‌خواهم که به خاطر خودت بروی. من از تو می خواهم که به خاطر دیگران بروی، تا آنها کسی را ببینند که سرطان را شکست داده است.” دکتر از او می خواست که به عنوان الگو برود و مایه دلگرمی دیگران باشد. خدا نیز می خواهد این کار را برای شما انجام دهد. او می خواهد شما را نمونه ای از خوبی های خود قرار دهد.

اما در طول سه سال گذشته دوستم بارها وسوسه شد که خسته شود. البته خبر اولیه ویران کننده بود. او هرگز فکر نمی کرد با سرطان مغز دست و پنجه نرم کند. یک بار تومور از بین رفت، دوباره برگشت و بعد از آن جراحی دیگری انجام شد. او می توانست فکر کند که من دیگر نمی توانم با این موضوع کنار بیایم. اما اجازه نداد که خستگی درونش وارد شود. او به ایمان و دعا کردن ادامه داد و آنچه را که می توانست انجام داد.

از آنجا که او در انجام کارهای خوب خسته نمی شد، خداوند او را وادار کرد تا با بال هایی مانند بال های عقاب پرواز کند. این همان چیزی است که وقتی تسلیم خستگی نمی شوید اتفاق می افتد. ممکن است با موقعیتی که غیرممکن به نظر می رسد مواجه شوید و به راحتی اجازه دهید که شما را تحت تأثیر قرار دهد. خداوند برای جنگ به شما قدرت داده است. او گفت هرگز با چیزی روبرو نخواهید شد که نتوانید از پس آن برآیید.

از گفتن نمی توانم دست بردارید و قدرت را در دست بگیرید. آن سرطان، آن مشکل قانونی، یا آن وضعیت مالی ممکن است دائمی به نظر برسد، اما زمان زیادی است که خدا برای حل آن در تلاش است. اجازه ندهید خستگی، شما را از قوی ماندن منصرف کند. اجازه ندهید خستگی شما را متقاعد کند که تسلیم شوید. اگر ایمان داشته باشید، خدا نه تنها نیروی شما را تجدید می کند، بلکه سلامتی شما را تجدید می کند، ازدواج شما را تجدید می کند، بیزینس شما را بازسازی می کند. او راهی خواهد ساخت که شما آن را نمی بینید.

 

متعادل زندگی کنید.

الیاس نبی از شاه آخاب خواست تا چهارصد و پنجاه پیامبر دروغین را که خدای بعل را می پرستیدند، بیرون آورد. ایلیا به آنها گفت: “بیایید مسابقه ای برگزار کنیم تا ببینیم خدای واقعی کیست.” هر دو تکه های گوشت قربانی را بریده و روی چوب محراب های جداگانه گذاشتند. خدایی که هیزم را آتش زد، خدای واقعی خواهد بود.

ایلیا ابتدا پیامبران بعل را رها کرد. عبادت می کردند، می رقصیدند، ساعت به ساعت شعار می دادند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. وقتی نوبت به ایلیا رسید، همه را فرا خواند تا به او نزدیک شوند و از آنها خواست که دور هم جمع شوند. هنگامی که او دعا کرد، آتش مانند صاعقه ای بزرگ از آسمان فرود آمد و قربانی، هیزم ها و حتی محراب سنگی را سوزاند. آن پیغمبران دروغین با ترس به زمین افتادند. در پاسخ، قوم اسرائیل تمام پیامبران دروغین را کشتند. این یک پیروزی بزرگ برای ایلیا بود.

اما وقتی ایزابل، همسر اخاب، شنید که چه بر سر پیامبران دروغین او آمده است، خشمگین شد. او به ایلیا پیام فرستاد و گفت: “اگر به خدایان من ضربه بزنی، فردا تو را می کشم.” او در نهایت برای فرار به سمت صحرا دوید و سرانجام آنقدر خسته بود که زیر درختی نشست. آنقدر افسرده بود که دعا کرد بمیرد. ایلیا گفت: «خدایا به اندازه کافی از زندگی سیر شدم. جان من را بگیر.”

این مرد باورنکردنی با ایمان، یکی از قهرمانان بزرگ کتاب مقدس است. او دیده بود که خدا کودکی را زنده می کند، دعا کرده بود و پس از سه سال و نیم خشکسالی باران بارید، او آتشی را از آسمان نازل کرد، او از ارابه آخاب پیشی گرفت. اما حالا به خاطر یک زن عصبانی، می خواست به زندگی خود پایان دهد!

افسرده بود، دلسرد شده بود، نمی خواست ادامه دهد و خوابش برد. در حالی که خواب بود، فرشته ای ظاهر شد و او را بیدار کرد. معمولاً وقتی فرشته ای ظاهر می شد، برای باز کردن درهای زندان یا جدا کردن دریای سرخ یا بستن دهان شیرها بود. اما این فرشته او را بیدار کرد و کار جالبی انجام داد.

گفت: ایلیا برخیز و غذا بخور. ایلیا به بالا نگاه کرد و یک کوزه آب و نان را دید که روی ذغال داغ پخته می شود. نان را خورد و آب را نوشید و دوباره به خواب رفت. کمی بعد فرشته برگشت و دوباره او را بیدار کرد و همان حرف را گفت: برخیز و غذا بخور. ایلیا بیشتر خورد و نوشید. کتاب مقدس می‌گوید که با تقویت آن غذا، چهل روز به مأموریت بعدی خود سفر کرد. کل نگرش او تغییر کرده بود.

  کتاب تو قویتر از آن چیزی هستی که فکرش را می کنی اثر جول اوستین- فصل 3

چرا ایلیا افسرده و دلسرد شده بود و نمی‌خواست ادامه دهد؟ او خسته، گرسنه، فرسوده بود و نیاز به خواب داشت. گاهی اوقات وقتی خسته هستیم، مشکل روحی نیست، بلکه مشکل جسمی است. ایلیا فقط بیست و چهار ساعت دویده بود و سعی می کرد از ایزابل دور شود. او نیازی به معجزه نداشت؛ او فقط نیاز به استراحت و یک وعده غذایی خوب داشت. فرشته او را لمس نکرد و نگفت: «ایلیا، از خستگی شفا پیدا کن، از افسردگی خلاص شو». او گفت: این غذا را بخور و از این آب بنوش. و گفت: «مواظب خودت باش. به تعادل زندگی برگرد.»

اغلب اوقات ما در ذهن خود در حال جنگیدن هستیم، دلسرد می شویم و هیچ اشتیاقی نداریم، نه به خاطر دشمن، بلکه می خواهیم از خود مراقبت کنیم.

شما یک موجود سه بخشی روحانی، فیزیکی و عاطفی هستید. شما باید مراقب هر کدام از اینها باشید. شما می توانید بیست و چهار ساعت در روز دعا کنید، اما از نظر جسمی احساس خوبی نخواهید داشت. بدن شما نیاز به مراقبت دارد. شما می توانید به باشگاه بروید و پنج ساعت در روز، هفت روز در هفته ورزش کنید، اما اگر برای جنبه های روحی و عاطفی خود وقت نگذارید، بهترین حالت خود را نخواهید داشت. شما باید مراقب هر سه بُعد خود باشید.

داشتن تعادل بین کار و زندگی، کلید اصلی رضایت درونی شماست. شما نمی توانید تمام شب را بیدار بمانید و به اندازه کافی نخوابید و انتظار داشته باشید که احساس خوبی داشته باشید. اینگونه شما اشتیاق مورد نیاز خود را نخواهید داشت، تصمیمات خوبی نخواهید گرفت.

برخی از مردم ناامید هستند، هیچ انرژی ندارند و برای معجزه دعا می کنند. آن موقع فرشته ظاهر شد و به ایلیا گفت: «بخواب، بهتر غذا خوردن را شروع کن و مراقب بدن فیزیکی خود باش.» شما نمی توانید بیست فنجان قهوه در روز بنوشید، همیشه شکر و نوشابه و غذاهای ناسالم بخورید و انتظار داشته باشید که احساس خوبی داشته باشید.

 

مراقب معبد (جسم) خود باشید.

بهترین کتاب جول اوستین

خواندم که یکی از دلایل اصلی افسردگی، کم خوابی است. به موارد کاربردی زندگی تان توجه کنید. شما نمی توانید برخلاف قوانین طبیعی حرکت کنید و انتظار داشته باشید که خداوند به شما برکت دهد. بدن شما همان خانه ای است که در آن زندگی می کنید.

کتاب مقدس می گوید بدن شما معبد روح القدس است. مراقب معبد خود باشید. روح شما بدون بدن شما نمی تواند روی این زمین زندگی کند. کار کردن همیشه آسان است. آسان است که زود بیدار شوید و تا دیروقت بیدار بمانید، اما این به خودتان و اطرافیانتان آسیب می رساند.

ذهن و بدن شما نیاز به استراحت دارد. به همین دلیل است که خدا از مردم در عهد عتیق خواسته است که روز سبت استراحت کنند. یک روز در هفته آنها حتی یک چوب برنمی داشتند. باید استراحت می کردند. حتی زمانی که خداوند جهان را آفرید، در روز هفتم استراحت کرد. او مجبور نبود استراحت کند، زیرا او خداست، اما با این کارش این اصل را به ما نشان داد.

داود در مزمور 23 گفت: “او مرا در مراتع سرسبز می خواباند، او مرا در کنار آب های ساکن هدایت می کند.” جالب است که می گوید: “او مرا مجبور می کند دراز بکشم.” این بدان معناست که اگر از خودتان مراقبت نکنید، اگر استرس دارید، زیاد کار کنید، فرسوده زندگی کنید، درست غذا نخورید، به اندازه کافی نخوابید، در نهایت خداوند شما را وادار می کند در مراتع سرسبز دراز بکشید. احتمالاً به جایی خواهید رسید که باید استراحت کنید.

خیلی اوقات ما در نهایت ناسالم می شویم و نمی توانیم کاری را که قبلا انجام می دادیم انجام دهیم. این کار دشمن نیست؛ این واقعیت است که ما از معبد خود مراقبت نکردیم. شما نیاز به تفریح دارید. شما باید بخندید و لذت ببرید.

خنده دارو است، استرس را آزاد می کند و باعث می شود انرژی بیشتری داشته باشید. تیپ شخصیتی من این است که سخت کوش و مصمم هستم، دوست دارم کارها را انجام دهم. من آنقدر کار دارم که می توانم بیست و چهار ساعت در روز به کار فکر کنم. اما آموخته ام که اگر هر هفته زمانی را برای ورزش کردن اختصاص ندهم، هر یکشنبه سخنرانی خود را به بهترین شکل ممکن انجام نخواهم داد. اگر برای تفریح با خانواده، دوچرخه سواری و بازی بسکتبال وقت نگذارم، در بالاترین سطح خود عمل نخواهم کرد.

زمانی که از نظر جسمی، روحی و عاطفی متعادل باشید، سازنده ترین و موثرترین فرد خود خواهید بود. اگر از یک زمینه غافل شوید، توان شما کاهش می یابد. بسیاری از مردم در زمان مراقبت از جسم و روح خود خوب عمل می کنند، اما به مسائل معنوی اهمیت نمی دهند. هنگامی که با خالق خود در ارتباط باشید، زندگی شما با ارزش تر و رضایت بخش تر خواهد بود. او در شما زندگی دمید، هدف شما را می داند و می داند که شما چه کاری را می توانید انجام دهید. وقتی ارتباط او را به بخشی از زندگی خود تبدیل کنید، فقط با توانایی و استعداد خود فراتر از آنچه می توانید پیش خواهید رفت.

کتاب مقدس می گوید: “اگر او را در جایگاه اول قرار دهید، او تلاش های شما را با موفقیت به پایان می رساند.” لطف او به زندگی، شما را به جایی خواهد برد که استعدادتان نتوانست شما را ببرد. اگر می خواهید به بالاترین پتانسیل خود برسید، مراقب خود باشید. زندگی معنوی خود را در اولویت قرار دهید. وقتی صبح از خواب بیدار می شوید، زمانی را برای شکرگزاری از خداوند اختصاص دهید. با استرس و عجله از خانه بیرون نروید. روز تعطیل را با سپاسگزاری شروع کنید. کتاب مقدس را بخوانید، در وعده های او تعمق کنید و ذهن خود را با ایمان، امید و پیروزی پر کنید.

شما مجبور نیستید با خستگی از زندگی عبور کنید. خستگی به سراغ همه ما می آید، اما لازم نیست به آن اجازه ورود بدهید. ممکن است مدت زیادی در چالش بوده باشید. شما با خستگی جنگ دست و پنجه نرم می کنید. این یک روز جدید است. خداوند جان تازه ای به رویاهای شما می دهد. قدرت او را در دست بگیرید. وقتی احساس ضعف کردید، با خود تکرار کنید “من قوی هستم”. اگر این کار را انجام دهید، معتقدم و اعلام می کنم که خسته نمی شوید. شجاعت، انرژی و نشاط در راه است. خداوند قدرت شما را تجدید می کند تا بتوانید مانند عقاب اوج بگیرید.

امتیاز 3.75 از 4 رای

لیست فصل ها
آموزش مکمل

جول اوستین

248 سمینار

110 ساعت

449000 تومان
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آموزش جدید: مسترکلاس خواب – دکتر متیو واکر 

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×