خلاصه کتاب ایلان ماسک اثر والتر ایزاکسون

بفرست برای دوستت
مشخصات کتاب
کتاب زندگینامه ایلان ماسک والتر ایزاکسون

فهرست مطالب

در خلاصه کتاب ایلان ماسک اثر والتر ایزاکسون، ما زندگینامه ایلان ماسک را از دوران کودکی پرآشوب در آفریقای جنوبی، از طریق موفقیت‌های اولیه‌اش تا تأسیس اسپیس‌اکس و تسلا، شرکت‌هایی که او را تعریف می‌کنند، دنبال خواهیم کرد. ما به زندگی خانوادگی پیچیده ماسک و تصاحب توییتر توسط او نگاه می‌کنیم، اقدامی که وجهه عمومی ماسک را متزلزل کرده است.

ایلان ماسک به طور همزمان یکی از بحث برانگیزترین چهره های عصر مدرن و همچنین کسی است که بیش از تقریباً هر کس دیگری برای پیشبرد فناوری به آینده تلاش کرده است. ماسک که با رویاهای کودکی برای نجات سیاره و پرتاب انسان به فضا برانگیخته شده بود، سفرهای فضایی تجاری را به یک تجارت سودآور تبدیل کرد، وسایل نقلیه الکتریکی را به آگاهی عموم رساند و مسیرهایی را برای تبدیل هوش مصنوعی به یک مزیت برای نسل بشر ترویج کرد.

با این حال، نحوه ارائه خود ماسک در دنیای تجارت و عرصه عمومی باعث شده است که بسیاری او را فردی مخرب و غیرمسئول در جامعه ببینند. مسیر موفقیت او همکاران و رقبا را از او دور کرده است، انگیزه شدید و فقدان همدردی او به طور معمول در شرکت‌هایی که مالکیت آن‌ها را بر عهده دارد آشوب به پا کرده است و نیاز او به کنترل همه جنبه‌های کسب‌وکارش انتقادات سازنده‌ای را که می‌توانست به اهداف کلی ماسک کمک کند، ساکت کرده است.

برای نوشتن کتاب ایلان ماسک (برای سال 2023)، والتر ایزاکسون به مدت دو سال ماسک را دنبال کرد، دسترسی عمیقی به افکار و فعالیت‌های او به دست آورد و با نزدیک‌ترین افراد به او، از جمله افرادی که اکنون از حلقه ماسک جدا شده‌اند، مصاحبه کرد. ماسک هیچ کنترلی روی ویرایش نداشت و به ایساکسون اجازه داد تا نتیجه گیری های خودش را داشته باشد.

ایساکسون یک زندگینامه‌نویس مشهور است که برای آثارش در مورد آلبرت انیشتین، بنجامین فرانکلین و لئوناردو داوینچی شناخته شده است. در سال 2011، ایساکسون زندگینامه‌ای قطعی از استیو جابز، هم‌بنیانگذار اپل منتشر کرد که برای آن به طور مشابه به زندگی، خانواده، دوستان و همکاران جابز دسترسی پیدا کرد. خلاصه کتاب استیو جابز اثر والتر ایزاکسون را می توانید در سایت نگرش نیک مطالعه کنید.

 

دوران کودکی ایلان ماسک

ذهن تیزبین اما مبارزه طلب ایلان ماسک که بعدها او را تعریف می کرد، ریشه در دوران اولیه زندگی او دارد. کودکی ماسک تحت تاثیر تروماهای اولیه شکل گرفت که با مشکلات ناشی از نورودایورستی (تنوع عصبی) – neurodivergence – او تشدید شد.

ایساکسون (نویسنده بیوگرافی) آزارهایی که ماسک در خانه و مدرسه متحمل شد و اینکه چگونه او تنها از طریق علاقه اش به داستان های علمی تخیلی و رایانه توانست از آن فرار کند را شرح می دهد. علاقه به رایانه بعدها به او امکان شروع زندگی جدیدی در آن سوی دنیا را داد.

ایلان ماسک در ۲۸ ژوئن ۱۹۷۱ در پرتوریای آفریقای جنوبی به دنیا آمد. از آنجایی که او در کودکی باهوش غیرعادی بود، شاید به ضررش، یک سال زودتر به مدرسه رفت. ماسک به دلیل مشکل در درک احساسات و نشانه های غیرکلامی (که بعدها ماسک آن را به عنوان نشانه ای از سندرم آسپرگر تشخیص داد)، در برقراری ارتباط با همسالان خود دچار مشکل بود.

ماسک در مدرسه و خانه به طور مرتب مورد ضرب و شتم قرار می گرفت و او و مادرش مجبور بودند حملات کلامی بی وقفه پدرش را تحمل کنند. پدر و مادر ماسک زمانی که او هشت ساله بود طلاق گرفتند و از آنجایی که مادرش برای تامین مخارج آنها ساعت های طولانی کار می کرد، او و خواهر و برادرش مجبور بودند خودشان از خودشان مراقبت کنند.

ایساکسون می نویسد که ایلان ماسک در سن 10 سالگی، با وجود آزارهای کلامی مداوم پدرش، به دلیل احساس گناه از اینکه پدرش تنها زندگی می کند، تصمیم گرفت با او زندگی کند.

ماسک این دوره از زندگی خود را با پناه بردن به کتاب ها و کمیک های علمی تخیلی تحمل کرد، جایی که با شخصیت هایی آشنا شد که برای نجات جهان تلاش می کردند و شروع به رویای رفتن به ستاره ها کرد.

در همین زمان، ماسک بازی های ویدیویی و کامپیوتر را نیز کشف کرد. او به قدری خوب برنامه نویسی را به خودش یاد داد که در سن 13 سالگی، بازی های ویدیویی خودش را طراحی می کرد و آنها را به مجلات کامپیوتری می فروخت.

نزدیک فارغ التحصیلی از دبیرستان، ایلان ماسک می دانست که باید پدر آزاردهنده اش را ترک کند. ایزاکسون اشاره می کند که متاسفانه، ماسک برخی از ویژگی های پدرش را به خود گرفته بود – مثلا با سرعت زیاد به سمت افسردگی رفتن و خشم خود را با فحاشی های وحشتناک بروز دادن.

با این حال، او می خواست خود و بقیه خانواده را از نفوذ پدرش دور نگه دارد. او با 4000 دلار به کانادا نقل مکان کرد، در مزارع و کارخانه های چوب بری کار کرد تا راه را برای پیوستن مادر و خواهر و برادرش به خودش هموار کند.

  خلاصه کتاب راز اثر راندا برن

هنگامی که همه در تورنتو دوباره به هم پیوستند، ماسک به عنوان کارآموز در مایکروسافت مشغول به کار شد و دوران دانشگاه خود را آغاز کرد.

 

اولین سرمایه‌گذاری‌ها

از همان ابتدا، ماسک مسیری را در نظر داشت که مهارت‌ها و علایق او را با موفقیت‌های بعدی‌اش در زندگی همسو می‌کرد. او با تکیه بر پایه محکمی از تحصیلات، توانست نه تنها یک، بلکه دو شرکت نرم‌افزاری موفق راه‌اندازی کند که او را به مقام میلیونری رساند.

ایزاکسون نشان می‌دهد که ماسک با ترکیب مهندسی نرم‌افزار با تجارت در دوران دانشجویی، توانست در دو بازار رو به رشد – پایگاه‌های داده تجارت آنلاین و بانکداری اینترنتی – پیشگام شود.

با اینکه ماسک بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه در سال 1995 به فکر گرفتن مدرک دکترا بود، نگران بود که رونق در حال ظهور اینترنت را از دست بدهد و به جای آن تصمیم گرفت وارد دنیای تجارت شود. با 40 هزار دلار کمک مالی از والدینش، ماسک و برادرش کیمبال یک پایگاه داده تجارت آنلاین طراحی کردند که آن را با نرم‌افزار نقشه‌برداری ادغام کردند و بدین ترتیب اولین برنامه‌ای را ساختند که کاربران می‌توانستند آدرس یک بیزینس را جستجو کنند و آن را روی نقشه ببینند.

شرکت آن‌ها که «Zip2» نام داشت، متشکل از یک تیم کوچک مهندسی بود که ماسک آن‌ها را به شدت تحت فشار قرار می‌داد تا ساعت‌های طولانی کار کنند و خودش نیز با الگوبرداری از آن‌ها تا سر حد خستگی کار می‌کرد. در سال 1999، شرکت “Compaq” شرکت Zip2 را به مبلغ 300 میلیون دلار خرید و بذر ثروت بعدی ماسک را کاشت.

هدف بعدی ماسک راه اندازی یک بانک آنلاین بود که او آن را با نام X.com راه اندازی کرد. ماسک و رقیب او، پی پال، به دلیل ایجاد نیاز به پلتفرم های پرداخت آنلاین توسط سایت حراجی ای بی، رونق گرفتند.

با این حال، هر دو X.com و پی پال در دوران رکود دات کام ضرر کردند و ایساکسون می نویسد که برای اجتناب از جنگ فرسایشی، ماسک و بنیانگذاران پی پال شرکت های خود را در یک بانک واحد ادغام کردند که هسته اصلی آن X.com بود و با نام پی پال فعالیت می کرد. با این حال، به دلیل اینکه ماسک هشدارها در مورد استفاده از پی پال به عنوان پلتفرمی برای کلاهبرداری مالی را نادیده گرفت، هیئت مدیره ماسک را از موقعیت قدرت خود برکنار کرد. او همچنان زمانی که ای بی در سال 2002 پی پال را به مبلغ 1.5 میلیارد دلار خرید، به مبلغ 250 میلیون دلار سود برد.

 

قوانین کسب و کار برای ایلان ماسک

تا زمانی که ماسک شرکت بعدی خود را راه‌اندازی کرد، سبک مدیریتی او کاملاً شکل گرفته بود. ایساکسون تأکید می‌کند که طرز فکر رهبری ماسک کاملاً بر مأموریت متمرکز است و بر به چالش کشیدن کارکنان به جای پرورش آن‌ها به هر شکلی تأکید دارد.

هسته اصلی فرآیند ماسک ایجاد محیط‌های کاری با شدت بالا، سیستمی برای ساده‌سازی هر کاری که یک کسب‌وکار انجام می‌دهد یا ایجاد می‌کند، و انکار صریح این است که همدلی انسانی در مسیر نوآوری جایگاهی دارد.

 

✔️محیط کاری با شدت بالا

طبق گفته‌ی اساکسون، ماسک از شدت و آشفتگی انرژی می‌گیرد و این انرژی را برای شرکت‌هایش مثبت می‌داند. او با تعیین ضرب‌الاجل‌های بسیار کوتاه و به ظاهر غیرمنطقی برای اهداف پروژه به این هدف دست می‌یابد.

ماسک برای رسیدن به این ضرب‌الاجل‌ها، تیم‌هایش را تشویق می‌کند تا بدون ترس از راه‌حل‌های موقتی برای مشکلات، آزمایش کنند، شکست بخورند و چیز جدیدی را امتحان کنند.

ضرب‌الاجل‌های ماسک مدیران و مهندسان او را مجبور می‌کند خلاقانه فکر کنند و پروژه‌ها را تا اصول اساسی‌شان ساده‌سازی کنند، اما همچنین می‌توانند به شدت دلسردکننده باشند، به خصوص زمانی که اعضای تیم فکر می‌کنند ماسک خواستار چیزهای غیرممکن است.

 

✔️سیستم‌های بهینه‌شده

اساکسون می‌نویسد که کارکنان ماسک اغلب متوجه می‌شوند که ضرب‌الاجل‌های سریع او در واقع با روش ماسک برای ساده‌سازی سیستم‌ها قابل دستیابی هستند.

اول، او خواستار این است که مهندسان و طراحان هر الزام به ظاهر ضروری را زیر سوال ببرند، مانند اینکه از چه مواد اولیه‌ای استفاده شود، یک برنامه به چه تعداد خط کد نیاز دارد، یا حتی چه اقدامات ایمنی باید رعایت شود.

سپس، ماسک خواستار حذف هر فرآیند یا جزئی از سیستمی می‌شود که قابل حذف است. پس از انجام این کار، هر آنچه در یک محصول یا رویه باقی می‌ماند باید بهینه و تسریع شود.

اوزان وارول در کتاب «مثل یک دانشمند موشکی فکر کنید»، مفاهیم تفکر مبتنی بر اصول اولیه و ساده‌سازی ماسک را مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان آن‌ها را در هر نوع کسب‌وکاری به کار برد. برای انجام این کار، باید روی کم کردن هر چیزی که می‌توانید از یک سیستم برای افزایش کارایی تمرکز کنید، در عین حال به کسب و کار خود مانند یک رقیب نگاه کنید و به دنبال نقاط ضعفی باشید که باید حذف شوند. اغلب اوقات لازم است مشکلات اساسی خود را بازتعریف کنید، کل فرآیند را فراموش کنید و هدف واقعی خود را تعیین کنید.

 

  خلاصه کتاب فروش جدید (ساده سازی شده) اثر مایک واینبرگ

✔️جایی برای همدردی نیست

سومین عنصر سبک مدیریت ماسک، و شاید مهم‌ترین دلیلی که باعث دور شدن افرادی می‌شود که ماسک با آن‌ها کار می‌کند، این است که او همدردی انسانی را به عنوان یک مهارت ارزشمند رهبری رد می‌کند.

ماسک بارها گفته است که مدیرانی که با کارکنان خود دوست هستند، نمی‌توانند مدیران خوبی باشند – آن‌ها قادر نخواهند بود کارکنان خود را به چالش بکشند و بازخورد و انتقادهای سخت، در صورت لزوم، ارائه دهند.

ایساکسون می‌گوید از نظر ماسک، انتخابی دودویی بین محافظت از احساسات همکاران و رسیدن به اهداف وجود دارد. خود ماسک هرگز از رویارویی با دیگران با زبان تند و بی‌پرده‌کاری ابایی نداشته ‌است، و در حالی که او از این روش به نفع خود استفاده کرده است، نزدیکان او ادعا می‌کنند که این جنبه‌ای از شخصیت ماسک است که او از پدر بدرفتار خود آموخته است.

 

شخصیت آشفته ایلان ماسک

آیزاکسون می نویسد که تلاش های طاقت فرسا و موفقیت های گسترده ایلان ماسک با هزینه ای شخصی همراه است، حقیقتی که ماسک به راحتی آن را می پذیرد.

چالش های روانی ایلان ماسک تمام جنبه های شخصیت او را تعیین نمی کند، اما به شدت نحوه نگاه دیگران به او را تحت تاثیر قرار می دهد. از جمله این چالش ها، می توان به مشکل او در درک احساسات دیگران و نیاز او به تحریک مداوم و شدید به عنوان راهی برای مقابله با افسردگی اشاره کرد.

آیزاکسون اشاره می کند که رشد عاطفی ماسک در کودکی به دلیل سوء استفاده پدرش متوقف شده است. او برای زنده ماندن یاد گرفت احساساتش را سرکوب کند. این، همراه با ویژگی های آسپرگر او، باعث شد تا ماسک احساسات را به طور متفاوتی از کسانی که چنین پیشینه سختی ندارند، تفسیر کند.

نزدیک ترین دوستان ماسک، شادی کودکانه او را زمانی که از ایده ها یا پروژه های جدید هیجان زده می شود، و همچنین احساس عمیق او نسبت به خانواده و عزیزانش توصیف می کنند. با این حال، ماسک در درک احساسات دیگران مشکل دارد و از منظر عقلانی به آن ها نزدیک می شود.

آیزاکسون می نویسد که وقتی ماسک احساس خطر می کند، همچنان به سرعت احساسات خود را سرکوب می کند و در عین حال برای دفع تهدید از خشم نمایشی استفاده می کند.

ایزاکسون در حالی که در حال سایه زدن به ماسک برای تحقیق در مورد زندگی نامه او بود، متوجه شد که ماسک موفقیت را خیلی خوب مدیریت نمی کند. ماسک به جای اینکه از دستاوردهایش لذت ببرد، تشنه بحران است و زمانی که برای بقا مبارزه می کند شکوفا می شود.

این نیاز چنان قوی است که ماسک بحران هایی را برای شرکت هایش ایجاد می کند، مانند تعیین ضرب الاجل های نمایشی دلخواه برای محصولاتی که هنوز تمام نشده اند. همانطور که قبلا ذکر شد، این ضرب الاجل ها باعث انفجار بهره وری می شوند، اما همچنین ماسک و تیم هایش را مجبور می کند به صورت شبانه روزی در حالت وحشت دائمی کار کنند.

اغلب، این دوره‌های تمرکز شدید تنها راهی است که ماسک بتواند بدون اینکه به افسردگی یا رفتارهای پرخطر کشیده شود، درگیر و با انگیزه باقی بماند.

 

بُعد مثبت ایلان ماسک

کتاب بیوگرافی ماسک که در سال 2015 توسط اشلی ونس نوشته شده، بیشتر روی نقاط قوت او تأکید دارد. این ویژگی‌ها با طرز فکر آینده‌نگر او شروع می‌شود، طرز فکری که منافع بلندمدت نسل بشر را بالاتر از هر ملاحظه شخصی قرار می‌دهد.

در ادامه، باور قوی ماسک به این موضوع مطرح می‌شود که کسب و کارها و صنایع همیشه قابل بهبود هستند و او به‌عنوان فردی تأثیرگذار وظیفه دارد تا این پیشرفت را تشویق و تسهیل کند. ماسک با عشق مادام‌العمر به یادگیری، درک خود را از موضوعات جدید و پیچیده به طور مرتب بالا می‌برد و از این طریق از این باور خود پشتیبانی می‌کند.

آنچه که اساکسون به عنوان نیاز اجباری ماسک به هرج و مرج توصیف می‌کند، ونس به عنوان توانایی مقاومت در برابر دوران پر استرس و همچنین تحمل بالای ریسک که به او نسبت به رقبای تجاری‌اش برتری می‌دهد، به تصویر می‌کشد. ونس می‌گوید چیزی که ماسک را متمایز می‌کند، ادغام جزئیات فنی با تفکر کل‌نگر است، به این ترتیب که او در حالی که مشغول حل مشکلات فردی است، می‌تواند تمرکز خود را بر انگیزه کلی‌اش حفظ کند.

 

ایلان ماسک، پیشگام

با وجود شیاطین درونی‌اش، یا شاید به خاطر آن‌ها، همان‌طور که ایساکسون گاهی اوقات اشاره می‌کند، ماسک بدون شک فناوری را بیش از هر فرد زنده‌ی دیگری در عصر مدرن به جلو رانده است.

ماسک تا حدودی به مأموریت شخصی خود تبدیل کرده است که تمدن بشری را از طریق شرکت اسپیس‌اکس (SpaceX) به دنیاهای دیگر ببرد و در عین حال، با توسعه‌ی خودروهای الکتریکی از طریق تسلا، ما را از سوخت‌های فسیلی دور کند.

ماسک از عواقب به دام افتادن بشریت در یک سیاره‌ی شکننده‌ی واحد که توسط تکنولوژی‌ای که خودمان برای پیشرفت از آن استفاده کرده‌ایم به خطر افتاده، می‌ترسد. ایساکسون می‌نویسد که او همچنین تحت تأثیر حس خودبزرگ‌بینی قرار دارد؛ بالاخره، اگر او نباشد، چه کسی دنیا را نجات خواهد داد؟

  خلاصه کتاب 10 درصد شادتر اثر دن هریس

در این زمینه، ماسک تحت تأثیر مأموریت خود هدایت می‌شود. این‌که چگونه این مأموریت را سودآور کند، چیزی است که او بعداً به آن فکر می‌کند.

با این حال، هم اسپیس‌ایکس و هم تسلا به موفقیت‌های مالی بزرگی دست یافته‌اند، و در حالی که هر کدام از این کسب‌وکارها می‌توانستند دستاوردی برجسته محسوب شوند، ماسک آنقدر به هر دوی آن‌ها اعتقاد دارد که نمی‌تواند توجه خود را فقط روی یکی از آن‌ها متمرکز کند.

ماسک به عنوان یک متخصص فناوری که می‌خواهد دنیا را نجات دهد، تا حدی الهام‌بخش نسخه‌ی سینمایی از ابرقهرمان مرد آهنی بوده است.

 

اسپیس ایکس (SpaceX)

ایلان ماسک بعد از فروش پی پال در سال ۲۰۰۲، افکارش را به سمت استفاده از ثروتش برای هدف نهاییِ ایجاد سکونتگاه در مریخ سوق داد، با این عقیده که بقای بشریت با گسترش به سیارات دیگر افزایش خواهد یافت. او شرکت اسپیس ایکس را تأسیس کرد تا گام‌های تدریجی لازم برای رسیدن به آن هدف را بردارد:

ساخت یک وسیله نقلیه پرتاب قابل‌استفاده مجدد، اثبات اینکه سفرهای فضایی تجاری یک تجارت سودآور است و طراحی موشک‌هایی به اندازه‌ای بزرگ که بتوانند محموله‌های سنگین را فراتر از مدار زمین حمل کنند.

اولین قدم ماسک ساخت یک موشک قابل استفاده مجدد بود که بتواند ماهواره‌ها را به مدار زمین پرتاب کند. ماسک بلافاصله برای پرتاب موشک در سال ۲۰۰۳ و یک ماموریت بدون سرنشین به مریخ در سال ۲۰۱۰ ضرب الاجل‌های غیرقابل قبولی تعیین کرد.

هیچ یک از این اهداف محقق نشد، اما در سال ۲۰۰۳، ماسک طرح موشک فالکن ۱ خود را ارائه کرد و اسپیس ایکس اولین قرارداد دولتی خود را دریافت کرد.

آیزاکسون روایت می‌کند که این برای ماسک کافی نبود، او می‌دانست که اکثر شرکت‌های صنعت فضایی بدون توجه به عملکردشان، قراردادهای بدون مناقصه دریافت می‌کنند. ماسک از ناسا شکایت کرد و استدلال کرد که قراردادهای بدون مناقصه در حالی که شرکت‌های هوافضای در حال شکست را سر پا نگه می‌دارد، نوآوری را خفه می‌کند.

شکایت ماسک در را به روی مناقصه رقابتی برای پروژه‌های فضایی باز کرد.

تاریخچه فالکن ۱ بعد از آن به مجموعه‌ای از درس‌های آموخته‌شده از اشتباهات تبدیل شد. سه پرواز اول فالکن ۱ لحظاتی پس از بلند شدن منفجر شدند، اما هر بار شکست اطلاعات بیشتری در اختیار اسپیس‌ایکس قرار می‌داد تا متوجه شوند چه چیزی در طراحی آن‌ها کار می‌کند و چه چیزی کار نمی‌کند.

چهارمین پرواز اسپیس‌ایکس موفقیت‌آمیز بود و ثابت کرد که یک شرکت خصوصی می‌تواند با هزینه‌ای بسیار کمتر و نیروی کار کمتری نسبت به پیمانکاران عظیم دولتی، محموله‌ها را به فضا بفرستد. در سال ۲۰۰۸، اسپیس‌ایکس قراردادی به ارزش ۱.۶ میلیارد دلار برای انتقال محموله و خدمه به ایستگاه فضایی بین‌المللی (ISS) را منعقد کرد.

جاش ویتزکین، استاد شطرنج، در کتاب هنر یادگیری پیشنهاد می‌کند که به‌طور فعال به دنبال فرصت‌هایی برای شکست باشید، زیرا هرچه سریع‌تر اشتباه کنید، دانش شما سریع‌تر رشد می‌کند. در حالی که این اشتباهات هنگام یادگیری تسلط بر مهارتی مانند بازی شطرنج هزینه کمی دارند، اما برای راه‌اندازی فضاپیمایی که میلیون‌ها دلار هزینه دارد، ریسک کردن برای اشتباه کردن به شجاعت نیاز دارد.

برای برآورده کردن قرارداد جدید اسپیس‌‌ایکس، به موشک بسیار بزرگ‌تری نیاز بود. نتیجه‌ی این نیاز، فالکن ۹ و کپسول قابل بازیابی آن، دراگون، بود. اولین پرواز فالکن ۹ رکورد بزرگترین موشکی را که تا به حال به سلامت فرود آمده است، ثبت کرد – موشک‌های ساخته شده توسط شرکت‌های هوافضای رقیب برای سوختن در جو زمین پس از استفاده طراحی شده بودند.

موفقیت فالکن ۹ نیازمند رفع نواقص و وصله‌های دقیقه آخری بود که باعث تاخیرهای چند هفته‌ای ناسا می‌شد. ایساکسون می‌گوید تحمل ریسک بالای ماسک به اسپیس‌ایکس این امکان را داد که مشکلات را به سرعت و به شیوه‌هایی حل کند که سازمان‌های دست و پا گیر نمی‌توانستند.

موفقیت فالکن ۹ در پرواز سال ۲۰۲۰ با دو فضانورد به ایستگاه فضایی بین‌المللی، اولین پرتاب سرنشین‌دار آمریکایی از زمان پایان برنامه‌ی شاتل فضایی در سال ۲۰۱۱، به اوج خود رسید.

 

استارلینگ (Starlink)

تامین مالی یک شرکت هوافضایی کار ساده‌ای نیست. برای انجام این کار، ماسک استارلینک، یک ارائه دهنده خدمات اینترنتی مبتنی بر ماهواره را راه اندازی کرد. اگرچه او هرگز قصد نداشت از استارلینک برای اهداف نظامی استفاده شود، اما در سال ۲۰۲۲ ماسک هزاران پایانه استارلینک را برای کمک به بازسازی شبکه ارتباطی اوکراین در طول حمله روسیه اهدا کرد.

او این کار را به دلایل بشردوستانه انجام داد و استارلینک برای عقب راندن پیشروی روسیه حیاتی بود، اما ایساکسون می نویسد که ماسک بخشی از دسترسی استارلینک اوکراین را زمانی که آنها قصد داشتند از آن در یک ضدحمله استفاده کنند، غیرفعال کرد.

ماسک از تشدید جنگ و احتمال حمله هسته‌ای روسیه می‌ترسید و تصمیم گرفت که استارلینک فقط برای عملیات کاملاً دفاعی استفاده شود.

 

ادامه دارد…

کتاب جدید دیوید گاگینز

Rating 5.00 from 3 votes

آموزش پیشنهادی
کتاب هرگز تمام نشد دیوید گاگینز

آیا ویدیوهای آموزشی نویسنده این کتاب در سایت نگرش نیک موجود است؟

آیا پادکست (صوت فارسی) این
خلاصه کتاب نیز موجود است؟

guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دوره طراحی مجدد سرنوشت دکتر جو دیسپنزا + پادکست ساده سازی و مدیتیشن

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×