DNA هیچ ربطی به موفقیت ندارد. کل آدمهای لیست پایین در شروع کار، بخت کمی برای موفقیت داشتند، ولی در نهایت همه شان به موفقیت رسیدند.
مهم نیست DNAتان چیست، مهم نیست چه کسی شما را می برد به دفترش، این شما هستید که همیشه باید تصمیم گیری کنید. تا وقتی در این دنیا زندگی می کنید، خالق سرنوشت تان هستید.
تصور ذهنی «آنها به دنیا آمده اند تا موفق شوند، ولی من نه» کَلَکِ تخیلات است. یعنی بدترین شکل دام و تنها راه فرار از آن، ایجاد روز به روز و ساعت به ساعت «ذهنیت سرنوشتی موفق» است.
به هیچکس اجازه ندهید بگوید چه قدرتی در چه زمینه ای دارید یا ندارید. شاید اشتباه کنند و گفته شان باعث کندشدن یا حتی خارج شدن از مسیر شود.
1- ریچارد برانسون خوانش پریشی داشت و دانش آموز ضعیفی بود. مدیرش به او گفته بود احتمالاً کارَت به زندان می کشد و همان جا می میری.
2- پدر و مادر استیو جابز دو دانشجو بودند که نمی خواستند بزرگ اش کنند. بنابراین سرپرستی اش را واگذار کردند.
3- مارک کوبان از پدری متولد شد که حرفه اش تولید روکش صندلی اتومبیل بود. اوایل در یک بار کار میکرد، بعد، کاری در زمینه ی فروش نرم افزار پیدا کرد که بعدها از آن اخراج شد.
4- پدر سوز اورمان مرغدار و مادرش منشی بود. سوز اوایل به عنوان یک پیشخدمت کار می کرد.
5- ژنرال بازنشسته کالین پاول در محله ی «هارلم» از پدر و مادری جاماییکایی متولد شد و نمره های پایینی در درس های مدرسه می گرفت.
6- هوارد شولتز، مدیرعامل استارباکس، در خانه های موقت برونکس متولد شد. پدرش یک راننده ی کامیون بود.
7- تونی هاوک چنان بیش فعال بود که او را به خاطر مشکلات روانی آزمایش کردند.
8- باربارا کورکوران، معروف به ملکه ی شهر نیویورک، یکی از یازده فرزند والدین اش بود و به عنوان پیشخدمت شروع به کار کرد و صادقانه می گفت تعداد شغل هایی که از آنها اخراج شده، از تعداد کل شغل های اغلب آدم ها در طول زندگی شان بیشتر بوده.
برای دانلود لحظه ای 10 جلد کتاب الکترونیکی کتابخانه موفقیت برایان تریسی کلیک کنید