خلاصه کتاب چگونه کتاب بخوانیم اثر مورتیمر آدلر و ون دورن

بفرست برای دوستت
مشخصات کتاب
معرفی کتاب چگونه کتاب بخوانیم قدیمی

فهرست مطالب

خلاصه کتاب چگونه یک کتاب بخوانیم راهنمای کلاسیک برای خواندن مؤثر است. این کتاب به شما می آموزد که چگونه ظرف 15 دقیقه مهمترین نکات یک کتاب را درک کنید، چگونه یک کتاب را به طور هوشمندانه تجزیه و تحلیل کنید و چگونه ایده ها را از چندین کتاب ترکیب کنید. خواندن یک فعالیت فعال است، نه یک فعالیت منفعل، بنابراین اگر کتاب‌های زیادی می‌خوانید، اینکه یاد بگیرید چطور ارزش مطالعه تان را افزایش بدهید، کاملاً منطقی و معقول است.

در این خلاصه کتاب قصد دارید تمام بخش های این کتاب کلاسیک که برای سال 1940 هست را به طور کامل و مفصل مرور کنیم. تا انتها با نگرش نیک همراه باشید

 

بخش اول: فرضیه چگونگی خواندن

اگر در سال کتاب‌های زیادی می‌خوانید، پس منطقی است که چند ساعت را صرف یادگیری این موضوع کنید که بخواهید ارزش خواندن خود را دو برابر کنید. این دقیقاً هدف کتاب چگونه بخوانیم است.

به گفته نویسندگان کتاب چطور بخوانیم، بعد از اینکه در کودکی الفبا را یاد می گیرید و دوره دبیرستان را می گذرانید، هیچ کس به شما یاد نمی دهد که چگونه هوشمندانه بخوانید.

دوره های دانشگاه به ندرت به این موضوع اشاره می کنند و نیروی کار حتی کمتر. در نتیجه، بسیاری از بزرگسالان در سطح ابتدایی مطالعه می کنند – نه به این معنا که دایره لغات محدودی دارند، بلکه به این معنا که ارزش یک کتاب را به طور موثر درک و جذب نمی کنند.

 

منظور از داشتن یک «مطالعه ی خوب» چیست؟

در حالی که برخی خواندن را ماهیتا فعالیتی منفعلانه می دانند، آدلر و ون دورن استدلال می کنند که خواندن به منظور درک مطلب، فعالیتی پویا است.

این کمی شبیه تفاوت بین صرفا شنیدن سخنان کسی و گوش دادن فعالانه به هدف درک معنای کلمات است. اگر به صورت منفعلانه (بدون تلاش) بخوانید، ممکن است سطح ظاهری گفته شده را ثبت کنید، اما واقعاً متوجه نخواهید شد که نویسنده چه می خواهد بگوید.

دو نوع خواندن فعال وجود دارد:

  1. خواندن برای جمع آوری حقایق: اگر کتاب را کاملاً بدون هیچ تلاشی اضافی درک کنید، تنها اطلاعاتی از کتاب به دست آورده اید اما درک مطلب خود را بهبود نبخشیده اید.
  2. خواندن برای درک مطلب: وقتی برای درک مطلب می‌خوانید، کل معنای کتاب را در همان تلاش اول به دست نخواهید آورد. به جای اینکه فقط به مجموعه حقایق خود در مورد یک موضوع اضافه کنید، کتاب شما را به چالش می‌کشد تا روش‌های جدیدی برای فکر کردن به آن حقایق یا ارتباط دادن آنها با یکدیگر بیابید. شما شروع به فکر کردن نه تنها در مورد اینکه چه اتفاقی افتاده، بلکه در مورد اینکه چرا این اتفاق افتاده است، می‌کنید. این نوع خواندن درک شما را گسترش می دهد و مهارت های خواندن شما را افزایش می دهد.

با این حال، ما در دنیایی زندگی نمی‌کنیم که به درک و فهم (مطلب) کمک کند. به اکثر افراد فراتر از دوره ابتدایی، خواندن به شیوه‌ی مؤثر یاد داده نمی‌شود. به عبارت دیگر، دیگر دوره‌هایی وجود ندارد که به یادگیری مؤثرتر از طریق مطالعه کردن بپردازد. این کتاب قصد دارد این شکاف را پر کند.

رسانه‌های امروزی به گونه‌ای طراحی شده‌اند که نیاز به درک عمیق کمی داشته باشند. داده‌ها و دیدگاه‌هایی که در رسانه‌ها می‌بینیم به گونه‌ای طراحی شده‌اند که مصرف‌کننده را با یک نظر از پیش انتخاب‌شده موافق کنند.

بهترین کتاب‌ها توانایی خواندن شما را به چالش می‌کشند و شما را مجبور می‌کنند که به عنوان یک خواننده رشد کنید. آن‌ها همچنین معتقدند که فرد پرمطالعه کسی نیست که تعداد زیادی کتاب خوانده باشد، بلکه کسی است که درک باکیفیتی از کتاب‌های خوب دارد.

 

چهار سوال کلیدی که باید هنگام خواندن پاسخ دهید

اگر برای درک مطلب، کتابی را می خوانید، می توانید به چهار سوال کلیدی زیر در مورد کتاب پاسخ دهید:

  1. پیام یا موضوع کلی کتاب چیست؟ • این باید یک خلاصه کوتاه باشد، نه یک خلاصه مفصل.
  2. استدلال نویسنده چگونه پیش می رود؟ • اصول اصلی و شواهد حمایتی چیست؟
  3. آیا استدلال نویسنده معتبر است؟ • برای تأیید نظرات خود شواهد ارائه دهید.
  4. پیامدها چیست؟ • اگر با استدلال نویسنده موافق هستید، چگونه بر اساس آن عمل خواهید کرد؟

به طور ایده آل، عادت کنید هنگام خواندن این سوالات را از خود بپرسید. انجام این کار در ابتدا دست و پا گیر به نظر می رسد، اما قبل از اینکه بتوانید همه آنها را به طور ناخودآگاه انجام دهید، باید هر مهارت را به طور جداگانه آموزش دهید.

 

تکنیک‌ هایی برای درک یک کتاب

در ادامه خلاصه کتاب چطور کتاب بخوانیم به نکات بیشتری در مورد نحوه صحیح خواندن خواهیم پرداخت، اما در اینجا چند استراتژی وجود دارد که آدلر و ون دورن توصیه می‌کنند که بیشتر آن‌ها به نحوه نشانه‌گذاری کتاب هنگام خواندن مربوط می‌شود:

  • نکات مهم را با خط کشیدن، هایلایت کردن یا کشیدن نماد علامت‌گذاری کنید.
  • با استفاده از اعداد در حاشیه، استدلال نویسنده را ترسیم کنید (برای مثال، نکته ۱، زیرنکته ۲، مدرک ۱ و غیره).
  • در حاشیه به صفحات دیگر ارجاع دهید.
  • در کنار نکات گیج‌کننده یا مبهم، سوالات خود را در حاشیه بنویسید.
  • پس از اتمام کتاب، خلاصه‌ای از محتوای آن تهیه کنید.

آدلر آنقدر به اهمیت نشانه‌گذاری کتاب‌ها اعتقاد دارد که در سال 1941، یک سال پس از انتشار اولین نسخه کتاب «چطور کتاب بخوانیم»، جزوه‌ای به نام «چگونه یک کتاب را علامت‌گذاری کنیم» منتشر کرد.

او در این جزوه، در صورتی که تمایلی به نوشتن مستقیم روی صفحات ندارید، راهکاری برای یادداشت‌برداری روی کتاب ارائه می‌دهد و می گوید یادداشت‌های خود را روی کاغذی کمی کوچک‌تر از صفحات کتاب بنویسید (تا لبه‌های آن از کتاب بیرون نزند) و سپس آن‌ها را داخل خود کتاب درون صفحه مرتبط نگهداری کنید.

  خلاصه کتاب شکستن عادت های کهنه اثر دکتر جو دیسپنزا

 

4 سطح خواندن

ادلِر و ون دورن عمل خواندن را به چهار سطح تقسیم می کنند که هر کدام از نظر دشواری و پیچیدگی افزایش می یابد. در اینجا آنها به صورت خلاصه آمده اند:

1- ابتدایی

این خواندنِ صرفا مکانیکی متن است – ترجمه نمادهای نوشتاری به کلمات معنی دار.

بیشتر چیزهایی که در مدرسه آموختید، تکنیک های خواندن ابتدایی بود.

 

2- بازبینی یا بررسی اجمالی

این یک مرور دقیق کتاب برای درک نکات اصلی و ساختار آن است.

خواندن بازبینی شامل خواندن فهرست مطالب و پاراگراف های کلیدی فصول اصلی است.

 

3- تحلیلی

این جامع ترین راه برای خواندن و درک یک کتاب است.

هنگام خواندن تحلیلی، پس از اینکه متوجه شدید نویسنده چه می گوید، وظیفه شما این است که در مورد صحت اثر نظر بدهید.

 

4- موضوعی یا مقایسه ای

این هدف مقایسه کتاب‌ها و نویسندگان با یکدیگر برای درک کامل یک سوال یا ایده واحد است.

 

چه کتاب‌هایی بخوانیم؟

به گفته نویسندگان، اکثر قریب به اتفاق کتاب‌ها توانایی خواندن تحلیلی شما را به چالش نمی‌کشند. آنها اطلاعاتی را ارائه می‌دهند که در چارچوب فعلی شما جای می‌گیرد، یا برای سرگرمی نوشته شده‌اند.

سپس دسته کوچک‌تری از کتاب‌ها وجود دارند که می‌توانند فراتر از سرگرمی یا اطلاعات به شما بدهند – آنها واقعاً می‌توانند به شما در داشتن یک زندگی بهتر کمک کنند. اینها کتاب‌هایی هستند که می‌توانید به صورت تحلیلی بخوانید، تأثیر عمیقی از آنها بگیرید، اما لزوماً پس از پایان، مجبور به خواندن دوباره آنها نباشید.

بالاترین دسته نهایی از کتاب‌ها وجود دارد، شاید کمتر از صد کتاب، که می‌توانید بارها و بارها به سراغ آن‌ها بروید و هر بار چیز جدیدی از آنها بیاموزید. نویسندگان بر این باورند که شما باید به دنبال این کتاب‌ها باشید، زیرا آنها بیشترین آموزه‌ها را به شما می‌دهند.

برای شناسایی این کتاب‌ها، نویسندگان پیشنهاد می‌کنند که به سوال جزیره متروک فکر کنید – اگر قرار بود دیگر هرگز نتوانید کتابی بخوانید، کدام 10 کتاب را با خود به جزیره می‌بردید؟ این کتاب‌ها برای همه ما منحصر به فرد هستند و شما باید با کلاسیک‌هایی شروع کنید که بیشتر از همه به آنها علاقه‌مند هستید. اسم کتاب های خود را در دیدگاه های پایین همین صفحه بنویسید.

 

بخش دوم: خواندن در سطح ابتدایی

تا اینجا در خلاصه کتاب چگونه کتاب بخوانیم هدف از خواندن خوب را یاد گرفته‌ایم و در مورد چگونگی انتخاب کتاب‌هایی که باید خوانده شوند صحبت کرده‌ایم. در سه بخش بعدی، سه سطح اول خواندن یعنی ابتدایی، بررسی اجمالی و تحلیلی را به ترتیب بررسی خواهیم کرد.

نویسندگان، خواندن در سطح ابتدایی را به عنوان خواندن صرفاً مکانیکی متن و درک معنای تحت‌اللفظی نمادها توصیف می‌کنند. این ابتدایی‌ترین شکل خواندن است که ما به عنوان یک کودک یاد می‌گیریم آن را انجام دهیم. (به عنوان یک بزرگسال، زمانی که برای اولین بار سعی می‌کنید به زبان خارجی بخوانید، دوباره با سختی‌های خواندن در سطح ابتدایی مواجه می‌شوید.)

یادگیری مطالعه و خواندن متن توسط کودکان روندی جادویی به نظر می‌رسد. به نظر می‌رسد لحظه‌ای فرا می‌رسد که کلمات ناگهان برای آن‌ها معنای واقعی پیدا می‌کنند. علم هنوز دقیقا نمی‌داند که این اتفاق چگونه رخ می‌دهد. با افزایش دایره لغات و استنتاج معنا از سرنخ‌های متن، کودکان به خوانندگان توانمندتری تبدیل می‌شوند.

 

بخش سوم: خواندن برای بررسی اجمالی (اسکن کردن)

بعد از خواندن ابتدایی، سطح دوم خواندن، خواندن مرورگری یا اسکن کردن است. بر اساس گفته‌ی نویسندگان، خواندن مرورگری به معنای نگاهی اجمالی به کتاب برای فهمیدن نکات کلیدی و ساختار آن است.

هدف این نوع خواندن، درک کلی کتاب در مدت زمان محدود است (نویسندگان پیشنهاد می‌کنند هدف خود را برای درک یک کتاب ۳۰۰ صفحه‌ای، ۱۵ دقیقه قرار دهید).

ادلر و ون دورن معتقدند که اکثر مردم هنگام خواندن کتاب، آن را از ابتدا تا انتها می‌خوانند. زمانی که به این شکل کتاب می‌خوانید، همزمان با تلاش برای فهمیدن حرف نویسنده، سعی می‌کنید بفهمید کتاب درباره‌ی چیست.

در مقابل، اگر قبل از شروع به خواندن از ابتدا، کل کتاب را مرور کنید تا ایده‌ای کلی از موضوع آن به دست آورید، در ذهنیت مناسب‌تری برای پردازش اطلاعات قرار خواهید گرفت.

 

چگونه به صورت اجمالی مطالعه کنیم؟

بر اساس نظر نویسندگان، پس از مطالعه سریع یک کتاب، باید بتوانید به این سه سوال پاسخ دهید:

  1. این کتاب در چه ژانری قرار می گیرد؟
  2. پیام کلی کتاب چیست؟
  3. نویسنده چگونه استدلال های خود را پیش می برد؟

 

تکنیک هایی برای خواندن اجمالی و اسکن کردن

✔️ عنوان های کتاب را بخوانید: میزان مفید بودن این کار به کتاب بستگی دارد. برخی عناوین دقیقا به خواننده می‌گویند که چه انتظاری از کتاب داشته باشد.

✔️ مقدمه و معرفی کوتاه کتاب را بخوانید: نویسنده اغلب توضیح می‌دهد که کتاب در مورد چیست و چگونه باید آن را خواند.

✔️ فهرست مطالب را بخوانید.

✔️ فهرست را برای یافتن دامنه موضوعات پوشش داده شده بررسی کنید. موضوعات مهمتر صفحات بیشتری خواهند داشت.

✔️ فصل‌های اصلی کتاب را پیدا کنید و بخش‌های خلاصه آن فصل‌ها را که معمولاْ در انتهای فصل قرار دارند، بخوانید.

✔️ به سرعت صفحات کتاب را ورق بزنید تا حس کلی از سرعت پیشروی کتاب و نحوه شکل‌گیری استدلال نویسنده به دست آورید.

کتاب‌های دشوار را به طور کامل و بدون مکث برای جستجوی چیزی بخوانید. حتی اگر کمتر از ۵۰ درصد از اطلاعات را بفهمید، این خوانش سطحی، درک شما را در دور دوم مطالعه بهبود می‌بخشد و در نهایت باعث صرفه‌جویی در وقت می‌شود.

  خلاصه کتاب نفوذ (تاثیر)‌ اثر رابرت بی.چالدینی (سیالدینی)

 

طبقه بندی ژانر کتاب ها

هنگام شروع یک کتاب، ژانر آن را مشخص کنید. این کار به شما کمک می کند تا تعامل خود را با نوع خاصی از متن تنظیم کنید، زیرا غالباً با کتابی از یک ژانر، متفاوت از کتاب های ژانر دیگر رفتار می کنید.

برای مثال، اگر رمانی علمی تخیلی می خوانید، به طور معقولی انتظار سرگرمی دارید. اما اگر متنی متراکم در مورد فیزیک کوانتومی را می خوانید، به طور معقولی انتظار دارید با معادلات و ایده های چالش برانگیزی روبرو شوید.

در اینجا سلسله مراتب ژانرهای نویسندگان به طور خلاصه آمده است. در ادامه هر دسته را با جزئیات بیشتر توضیح خواهیم داد.

 

✔️ کتاب‌های داستانی یا رمان در مقابل کتاب‌های تفسیر

کتاب‌های تفسیر شامل حقایق، عقاید، نظریه‌ها، داده‌ها و غیره می‌شوند. این کتاب‌ها را «غیر داستانی» نیز می‌نامند.

 

✔️ کتاب های نظری در مقابل کاربردی

آثار نظری عمدتا اطلاعاتی را در مورد یک موضوع ارائه می‌دهند. نویسندگان آثار نظری لزوماً سعی ندارند شما را به انجام کاری به روش خاصی متقاعد کنند. از طرف دیگر، آثار کاربردی با این فرض نوشته شده‌اند که خواننده اطلاعات را عملی کند. همه راهنماهای «چگونه» (از جمله همین کتاب چگونه کتاب بخوانیم) به‌طور پیش‌فرض کاربردی هستند.

 

✔️ نویسندگان آثار نظری را بیشتر به تاریخ، علم و فلسفه تقسیم می‌کنند:

  • کتاب‌های تاریخی: یک زمان و مکان خاص را در گذشته توصیف می‌کنند.
  • علوم: با پدیده‌هایی سروکار دارد که نمی‌توانید تنها از طریق تجربه زندگی آن‌ها را مشاهده یا درک کنید (برای مثال، پروتئین‌های سلولی که کارهایی را انجام می‌دهند که برای شما قابل مشاهده نیستند؛ گونه‌هایی که فراتر از مقیاس زمانی قابل مشاهده شما تکامل می‌یابند).
  • فلسفه: با چیزهایی سروکار دارد که می‌توانید فقط بر اساس تجربه زندگی و بدون هیچ ابزار یا داده خاصی (مانند ماهیت خوشبختی) آن‌ها را درک کنید.

 

ساخت اسکلت کلی کتاب

پس از خواندن سرسری یک کتاب، نویسندگان توصیه می کنند که یک نمای کلی بسیار کلی از ساختار و اطلاعات کتاب را بنویسید. آنها یک روش منظم برای انجام این کار پیشنهاد می کنند:

  • ابتدا، تز اصلی کتاب را در یک جمله بیان کنید.
  • انجام این کار برای کتاب های علمی و فلسفی آسان تر است، زیرا این نویسندگان معمولاً کل استدلال خود را در همان ابتدای کار بیان می کنند.
  • سپس، یک طرح کلی از بخش های اصلی کتاب تهیه کنید. توجه داشته باشید که آنها چگونه به یکدیگر و به موضوع اصلی مرتبط هستند.
  • با فهرست کردن بخش های اصلی کتاب شروع کنید؛ سپس، هر بخش از کتاب را شرح دهید؛ در نهایت، هر زیربخش را شرح دهید.

این روش برای همه کتاب ها مناسب نیست. آدلر و ون دورن توصیه می کنند زمان کمتری را برای خلاصه کردن کتاب های ساده و زمان بیشتری را برای خلاصه کردن متون متراکم و ناآشنا صرف کنید.

 

بخش چهارم: خواندن تحلیلی

هدف از خواندن تحلیلی این است که بدون هیچ محدودیت زمانی، بهترین درک ممکن را از کتاب به دست آوریم. نه تنها باید سعی کنید بفهمید که چه چیزی گفته می‌شود، بلکه باید یک نظر شخصی در مورد اعتبار آن نیز ایجاد کنید.

این کار برای همه کتاب‌ها ضروری نیست و برای کتاب‌های با کیفیت پایین‌تر هدر دادن وقت خواهد بود. اگر هدف شما از یک کتاب صرفاً اطلاعات یا سرگرمی است، پس نیازی به تجزیه و تحلیل دقیق آن ندارید.

نویسندگان استدلال می‌کنند که خواندن تحلیلی شامل چهار مؤلفه است:

  • درک نویسنده – نیت ها، مشکلات و اهداف او
  • درک استدلال‌های منطقی نویسنده
  • استفاده از منابع خارجی، اما فقط پس از اینکه خودتان تلاش کردید تا آن را درک کنید.
  • پس از اینکه کتاب را درک کردید، کتاب را از دیدگاه خودتان نقد کنید و جاهایی را که با آن موافق و مخالف هستید پیدا کنید.

حالا می خواهیم هر مؤلفه را با هم بررسی کنیم:

1- درک نویسنده

اولین قدم در خواندن تحلیلی، درک اهداف نویسنده در نوشتن کتاب است. این مستلزم یافتن این است که نویسنده سعی دارد چه مشکلاتی را حل کند و کتاب به چه سوالاتی پاسخ می‌دهد.

دسته‌های مختلفی از کتاب‌ها سوالات معمولی متفاوتی دارند که سعی می‌کنند به آنها پاسخ دهند. یک کتاب نظری ممکن است این سوال را مطرح کند که آیا چیزی درست است یا خیر، در حالی که یک کتاب عملی ممکن است بپرسد: “ما باید در این مورد چه کار کنیم؟” برخی کتاب ها هم شامل هر دو نوع سوال هستند.

این بخش از کتاب به ما یاد می‌دهد که وقتی می‌خواهیم یک کتاب را به خوبی بفهمیم، اول باید بفهمیم که نویسنده می‌خواسته با نوشتن این کتاب چه چیزی را به ما بگوید. یعنی باید بفهمیم که نویسنده چه مشکلی را دیده و سعی کرده در کتابش به آن مشکل جواب بدهد.

برای مثال، اگر یک کتاب علمی می‌خوانیم، نویسنده ممکن است بخواهد به ما توضیح بدهد که یک پدیده علمی چطور اتفاق می‌افتد. اما اگر یک کتاب رمان می‌خوانیم، نویسنده ممکن است بخواهد به ما یک داستان جالب تعریف کند یا یک موضوع اجتماعی را به ما نشان بدهد.

نکته مهم این است که هر کتابی ممکن است چندین سوال را مطرح کند و نویسنده سعی کند به همه آن‌ها جواب بدهد. مثلاً یک کتاب ممکن است هم بخواهد به ما اطلاعات علمی بدهد و هم اینکه به ما بگوید که این اطلاعات چه تأثیری روی زندگی ما دارد.

با فهمیدن هدف نویسنده، ما می‌توانیم بهتر کتاب را درک کنیم و از آن بیشتر لذت ببریم.

 

2- درک استدلال‌های منطقی نویسنده

بعد از اینکه فهمیدیم نویسنده می‌خواهد به چه سوالاتی جواب بدهد، باید بفهمیم که نویسنده برای جواب دادن به این سوال‌ها چه می‌گوید و چه دلیل‌هایی می‌آورد.

  خلاصه کتاب 168 ساعت اثر لورا واندرکام

نویسنده‌های خوب از کلماتی استفاده می‌کنند که به ما کمک می‌کند تا بهتر متوجه شویم که آن‌ها چه می‌خواهند بگویند. مثلاً ممکن است از کلمات کلیدی یا جملاتی استفاده کنند که خیلی مهم هستند و کل ایده‌های یک پاراگراف را در خودشان دارند.

می‌خواهیم این موضوع را بیشتر بررسی کنیم و ببینیم که این کلمات کلیدی و جملات مهم چطور به ما کمک می‌کنند تا بهتر یک کتاب را بفهمیم.

 

✔️ کلمات کلیدی

برای اینکه یک کتاب را به خوبی بفهمیم، باید به دنبال کلماتی باشیم که نویسنده خیلی روی آن‌ها تاکید می‌کند و معنای خاصی برای او دارند. این کلمات را “کلمات کلیدی” می‌نامیم.

چرا کلمات کلیدی مهم هستند؟

  • هر نویسنده ممکن است معنای متفاوتی برای یک کلمه داشته باشد: مثلاً یک کلمه مثل “نظریه” برای یک دانشمند معنای خاصی دارد که با معنای آن برای یک نویسنده داستان متفاوت است.
  • کلمات کلیدی به ما کمک می‌کنند تا ایده‌های اصلی نویسنده را بفهمیم: نویسنده‌ها معمولاً از کلمات کلیدی برای بیان مهم‌ترین ایده‌های خود استفاده می‌کنند.

چگونه کلمات کلیدی را پیدا کنیم؟

  • توجه به کلماتی که نویسنده زیاد تکرار می‌کند: اگر نویسنده یک کلمه را زیاد تکرار می‌کند، احتمالاً آن کلمه برای او خیلی مهم است.
  • توجه به کلماتی که نویسنده آن‌ها را تعریف می‌کند یا توضیح می‌دهد: اگر نویسنده برای یک کلمه توضیحی ارائه می‌دهد یا می‌گوید که چرا این کلمه با تعریف‌های دیگر متفاوت است، آن کلمه احتمالاً یک کلمه کلیدی است.
  • توجه به کلماتی که شما را گیج می‌کنند: اگر متوجه نشدید که نویسنده از یک کلمه به چه معنا استفاده کرده است، احتمالاً آن کلمه یک کلمه کلیدی است و باید بیشتر روی آن تمرکز کنید.

با پیدا کردن و درک کلمات کلیدی، می‌توانیم بهتر متوجه شویم که نویسنده می‌خواهد چه چیزی را به ما بگوید و ایده‌های اصلی او را بهتر درک کنیم.

 

✔️ مهمترین جملات

بعد از پیدا کردن کلمات کلیدی، باید به دنبال جملاتی باشیم که مهم‌ترین ایده‌های نویسنده را بیان می‌کنند. این جملات معمولاً با بقیه جملات فرق می‌کنند و ممکن است پررنگ یا کج باشند.

همچنین، کلمات کلیدی معمولاً در این جملات مهم قرار دارند. بنابراین، اگر کلمه‌ای را پیدا کردید که فکر می‌کنید خیلی مهم است، به جمله‌ای که آن کلمه در آن قرار دارد توجه ویژه داشته باشید.

علاوه بر این، بهتر است به جای اینکه روی جملاتی که خیلی راحت متوجه آن‌ها می‌شویم تمرکز کنیم، روی جملاتی که ما را گیج می‌کنند تمرکز کنیم. زیرا این جملات هستند که می‌توانند درک ما را از کتاب بیشتر کنند.

 

3- چگونه از منابع خارجی استفاده کنیم؟

نویسندگان معتقدند که تا حد امکان باید در ابتدا به تنهایی با کتاب دست و پنجه نرم کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا استدلال‌های اصلی کتاب را درک کنید، به جای اینکه در جزئیات کوچکی مانند جستجوی کلمات ناشناخته گیر کنید. بنابراین، کار شما این است که تا آنجا که می‌توانید بدون کمک خارجی، کتاب را درک کنید. هنگامی که تا جایی که می‌توانستید پیش رفتید، می‌توانید برای کمک به منابع خارجی مراجعه کنید.

هنگامی که از یک منبع خارجی استفاده می‌کنید، باید

  1. بدانید که از مراجعه به آن چه انتظاری دارید و
  2. محدودیت‌های آن منبع را درک کنید.

در ادامه نحوه استفاده از منابع خارجی به روش آدلر و ون دورن و در صورت لزوم، محدودیت‌های این منابع آورده شده است:

✔️ فرهنگ لغت

وقتی کلمه‌ای را در کتاب نفهمیدید، می‌توانید به فرهنگ لغت مراجعه کنید تا معنی آن را پیدا کنید. اما باید حواستان باشد که گاهی نویسنده کلمات را به شیوه‌ای خاص و متفاوت استفاده می‌کند، بنابراین بهتر است سعی کنید معنای کلمه را از متن کتاب بفهمید. همچنین بهتر است فقط برای کلمات مهمی که برای درک کل مطلب ضروری هستند به فرهنگ لغت مراجعه کنید.

 

✔️ دانشنامه

دانشنامه‌ها شامل اطلاعات کلی و واقعی در مورد موضوعات مختلف هستند. اگر در مورد یک موضوع خاص با کسی اختلاف نظر داشتید، می‌توانید به دانشنامه مراجعه کنید تا اطلاعات دقیقی در مورد آن موضوع پیدا کنید.

 

✔️ خلاصه ها

خلاصه‌ها می‌توانند به شما کمک کنند تا بعد از خواندن یک کتاب، مطالب مهم آن را به یاد بیاورید. اما نویسندگان توصیه می‌کنند که به جای اینکه فقط خلاصه‌ها را بخوانید، خودتان کتاب را به طور کامل مطالعه کنید. زیرا خواندن خلاصه به تنهایی باعث نمی‌شود که شما به خوبی مطالب کتاب را درک کنید و ممکن است به برخی از نکات مهم پی نبرید.

اما در برخی موارد، مثل زمانی که می‌خواهید بفهمید که یک کتاب برای پروژه شما مفید است یا خیر، می‌توانید از خلاصه کتاب استفاده کنید تا بفهمید که آیا موضوع کتاب به موضوع پروژه شما مرتبط است یا نه.

نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که همه خلاصه‌ها دقیق و کامل نیستند. بعضی از خلاصه‌ها ممکن است اشتباه یا ناقص باشند. بنابراین، بهتر است به جای اینکه کاملاً به خلاصه‌ها اعتماد کنید، خودتان هم به کتاب اصلی مراجعه کنید.

 

✔️نقدها و بررسی‌ها

قبل از اینکه خودتان یک کتاب را بخوانید، نباید نقدها و بررسی‌های دیگران را در مورد آن کتاب بخوانید. دلیل این موضوع این است که اگر شما قبل از خواندن کتاب، نقدهای دیگران را بخوانید، ممکن است تحت تأثیر نظرات آن‌ها قرار بگیرید و با پیش‌داوری به سراغ کتاب بروید. در نتیجه، شما بیشتر به دنبال پیدا کردن مواردی در کتاب می‌گردید که با نظر منتقدین همخوانی داشته باشد و کمتر به دنبال درک واقعی منظور نویسنده می‌گردید.

 

 

ادامه دارد…

 

آموزش تمرکز جیم کوییک

امتیاز 4.60 از 5 رای

آموزش پیشنهادی

آیا ویدیوهای آموزشی نویسنده این کتاب در سایت نگرش نیک موجود است؟

آیا پادکست (صوت فارسی) این
خلاصه کتاب نیز موجود است؟

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آریا بهمن
آریا بهمن
5 ماه قبل

مطلب فوق العاده ای بود

آموزش جدید: مسترکلاس خواب – دکتر متیو واکر 

خانه
منو
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی
×