با مطالعه خلاصه کتاب نوآوری و کارآفرینی اثر پیتر دراکر درک می کنید که برخلاف تصور رایج، «شخصیت کارآفرین» وجود ندارد! حقیقت این است که هر کسی می تواند یک کارآفرین باشد. تنها چیزی که لازم است، دانستن نحوه به کارگیری استراتژی های صحیح و درک کلید موفقیت یک نوآوری در کارآفرینی است. این به معنای اختراع چیزی برای نوآوری در روش انجام کارها نیست.
خلاصه کتاب نوآوری و کارآفرینی + نکته کلیدی
در این خلاصه کتاب متوجه خواهید شد:
- چگونه و کجا به دنبال استراتژی های نوآورانه بگردیم؟
- چگونه IBM از ایده رقیب خود سود برد؟
- چرا استراتژی های تجاری، مانند پرتاب موشک به ماه است؟
برای نوآوری، باید به دنبال منابع نوآوری باشید
چگونه کارآفرینان موفق می شوند؟ برخی می گویند شانس و برخی دیگر هم می گویند سخت کوشی دلیل موفقیت آنها است. اما در حقیقت شما برای اینکه یک کارآفرین موفق باشید باید همیشه به دنبال منابع نوآوری بگردید؛ یعنی رویدادهایی که انگیزه ای برای نوآوری می دهند.
این منابع میتوانند داخلی باشند که در یک تجارت، بازار یا صنعت رخ میدهند یا میتوانند خارجی باشند، از حوزهای مانند سیاست، دانشگاه یا علم سرچشمه می گیرند. بیایید نگاهی به منابع داخلی نوآوری بیندازیم.
اولین منبع داخلی، غیر منتظره است. این اتفاق برای میسی، بزرگترین فروشگاه نیویورک رخ داد، زمانی که مشتریان شروع به خرید بیشتر و بیشتر لوازم خانگی کردند. میسی این تعداد خرید را برنامه ریزی نکرده بود، این روند به تازگی اتفاق افتاد. وقتی اتفاق غیرمنتظره ای رخ می دهد، یک شرکت یا کارآفرین باهوش از آن بهره برداری می کند.
با این حال، میسی آنقدرها هم باهوش نبود. وقتی با این موفقیت غیرمنتظره مواجه شدند، در واقع سعی کردند فروش لوازم خانگی را محدود کنند، زیرا طبیعی نبود! در نتیجه سهم زیادی از بازار خود را از دست دادند. فروشگاه های بزرگ دیگر مانند بلومینگدیل نیز همین پدیده را تجربه کردند. با این حال، برخلاف میسی، آنها از این روند استفاده کردند و برای بازاریابی دپارتمان های لوازم خانگی خود پول سرمایه گذاری کردند، که منجر به افزایش سود شد.
یکی دیگر از منابع داخلی نوآوری ناشی از تغییرات یا توسعه در یک صنعت یا بازار است. به عنوان مثال، در دهه 1960، صنعت خودرو به طور ناگهانی از بازاری داخلی تحت سلطه شرکت های محلی به بازار بین المللی تحت سلطه شرکت های چندملیتی، تغییر کرد. شرکت هایی مانند ولوو از این تغییر استفاده کردند و به طور تهاجمی خود را در سطح جهانی عرضه کردند.
در نتیجه، ولوو از یک تولیدکننده کوچک که به سختی قادر به شکستن آن بود به یک موفقیت جهانی تبدیل شد. با این حال، شرکت های دیگری مانند سیتروئن با تغییرات سازگار نشدند و در نتیجه شکست خوردند. بنابراین هر چه بیشتر بتوانید از موارد غیرمنتظره استفاده کنید و بدانید چگونه از یک بازار در حال تغییر استفاده کنید، سود بیشتری خواهید برد.
چگونه می توانید نوآوری کنید؟
اگر بتوانید یک حلقه ضعیف در یک فرآیند یا یک تشخیص اشتباه را در یک موقعیت شناسایی کنید، می توانید نوآوری کنید.
تا اینجا ما در مورد دو منبع داخلی نوآوری صحبت کردیم. اما دو نیاز و ناسازگاری فرآیند دیگر وجود دارد که در این بخش بررسی خواهیم کرد. نیاز فرآیند بر یافتن یک پیوند ضعیف در یک فرآیند متمرکز است، زیرا یک پیوند ضعیف فرصتی عالی برای نوآوری یک کارآفرین است. برای نشان دادن این موضوع، بیایید نگاهی به روند عملیاتی خاص بیندازیم.
در دهه 1950، یکی از رایج ترین عمل های چشم، برداشتن آب مروارید بود. اگرچه این روند تقریباً عالی بود، اما یک مرحله مشکل ساز وجود داشت که در آن یک رباط باید قطع می شد. این گاهی اوقات منجر به خونریزی می شود که می توانست به چشم آسیب برساند. ویلیام کانر، فروشنده داروسازی، این حلقه ضعیف را تشخیص داد و راه حلی پیدا کرد.
او راهی برای استفاده از آنزیمی که می تواند رباط را بدون بریدن آن حل کند و راهی برای ذخیره این آنزیم برای مدت طولانی کشف کرد. نوآوری کانر به مرحله ای پذیرفته شده در فرآیند حذف آب مروارید تبدیل شد و به او اجازه داد تا شرکت خود را برای سودی عالی بفروشد.
دومین منبع داخلی نوآوری، ناهماهنگی یا شکاف بین واقعیت و درک مردم از آن است. جایی که شکافی وجود دارد، فرصتی برای نوآوری نیز وجود خواهد داشت. به عنوان مثال، قبل از دهه 1950، شرکت های کشتیرانی سعی می کردند کشتی های خود را سریعتر بسازند تا سریعتر از بندری به بندر دیگر حرکت کنند.
اما در همان زمان، هزینه های حمل و نقل به طور چشمگیری افزایش یافت. مشکل در واقع تشخیص اشتباه شرکت های کشتیرانی بود. سرعت بین بنادر مهم نبود، بلکه مدت زمانی بود که کشتی ها در بنادر بیکار بودند. بنابراین، بین آنچه که شرکت ها فکر می کردند این مسئله وجود دارد و واقعیت وضعیت، «ناسازگاری» وجود داشت.
این شکاف با نوآوری کشتی کانتینری که می توانست خیلی سریع تر بارگیری و تخلیه شود، برطرف شد. در نتیجه هزینه حمل و نقل 60 درصد کاهش یافت.
کارآفرینان می توانند در خارج از یک صنعت، بازار یا شرکت نوآورانه ای را تاسیس کنند.
همه فرصت ها برای نوآوری از داخل یک صنعت، بازار یا کسب و کار به دست نمی آیند. برخی از دنیای خارج مانند حوزه های اجتماعی، سیاسی و دانشگاهی آمده اند. اینها به عنوان منابع خارجی نوآوری شناخته می شوند. بیایید نگاهی به آنها بیندازیم. یکی از منابع خارجی نوآوری از درک جمعیت شناسی ناشی می شود، زیرا زمانی که جمعیت تغییر می کند، بازار نیز تغییر می کند.
تغییرات جمعیت شناختی می تواند به تغییرات در ترکیب جمعیت، مانند اندازه و سن آن اشاره داشته باشد. این امر تقاضای بازار را تغییر می دهد، زیرا افراد مختلف به محصولات و خدمات متفاوت تمایل دارند. کسانی که می توانند این تغییرات را پیش بینی کنند و برای آنها آماده شوند، بیشترین شانس موفقیت را دارند.
به عنوان مثال، پس از جنگ جهانی دوم افزایش شدیدی در نرخ زاد و ولد وجود داشت که منجر به “رونق کودک” در آمریکا شد. ملویل، یک فروشنده کفش، از این فرصت استفاده کرد. در اوایل دهه 1960، ملویل شروع به هدف قرار دادن بازار کفش نوجوانان و همچنین بازار پوشاک کرد، درست زمانی که بسیاری از این «پررونق ها» در حال رسیدن به سنین نوجوانی بودند. این استراتژی بسیار موفق بود.
یکی دیگر از منابع خارجی نوآوری، نوآوری مبتنی بر دانش است. این منبع، که شامل توسعه یک ایده یا اختراع جدید می باشد، همان چیزی است که مردم اغلب وقتی به نوآوری فکر می کنند، آن را تصور می نمایند. اما استفاده از دانش برای ایجاد یک نوآوری موفق معمولاً یک فرآیند گسترده است و به انواع مختلفی از دانش نیاز دارد. برای مثال کامپیوتر را در نظر بگیرید.
این فناوری نتیجه قرن ها کار در ریاضیات، الکترونیک و برنامه نویسی بود. توسعه کامپیوتر واقعاً در قرن هفدهم با اختراع یک سیستم اعداد باینری آغاز شد. در اوایل قرن نوزدهم سیستمی به وجود آمد که برای ایجاد یک ماشین حساب ساده استفاده می شد.
سپس در سال 1880 روشی برای برنامه نویسی دستورالعمل ها در ماشین ابداع شد. با این حال، در سال 1946 بود که اولین کامپیوتر عملیاتی شد. بدیهی است که همه اختراعات قرن ها طول نمی کشد، اما می توانیم ببینیم که نوآوری مبتنی بر دانش می تواند یک فرآیند بسیار طولانی باشد.
کارآفرینی فقط برای استارت آپ ها نیست، کسب و کارهای بزرگ نیز می توانند نوآور باشند.
اغلب تصور می شود که نوآوری یک پدیده محدود، مربوط به کارآفرینان کوچک و گرسنه است، اما این درست نیست. کسب و کارها نیز می توانند نوآور باشند. با این حال، برای انجام این کار، آنها باید مراحل خاصی را دنبال کنند. اولین مورد، داشتن سیاست های استانداردی است که محیطی را ایجاد می کند تا در آن نوآوری شکوفا شود.
برای دستیابی به سیاست صحیح، کسب و کارها باید از خود بپرسند: “چگونه می توانیم به شرکتی تبدیل شویم که از نوآوری استقبال می کند؟” برای پاسخ به این سوال، یک کسب و کار باید سیاستی را اتخاذ کند که در آن بتواند در صورت لزوم، اقدامات منسوخ را کنار بگذارد و به دنبال تغییرات نوآورانه باشد. درک این نکته مهم است که هر محصول، خدمات و فناوری طول عمر محدودی دارد، به این معنی که باید جایگزین هایی پیدا کرد.
در نهایت، کسبوکار باید برنامهریزی کند که چه زمانی به نوآوری ها نیاز است تا بتواند از آنها استفاده کند. گام دومی که یک کسب و کار باید بردارد، ایجاد یک ساختار سازمانی است که به کارآفرینی پاداش می دهد. پروژه های نوآورانه جدید باید جدا از پروژه های قدیمی، با توجه به فضای خاص خود سازماندهی و مدیریت شوند.
در نهایت، باید یک سیستم ارزیابی در داخل شرکت وجود داشته باشد تا عملکرد کارآفرینی را بهبود بخشد، زیرا ضروری است که بدانیم آیا نتایج تلاش های مربوط به کارآفرینی، انتظارات شرکت را برآورده میکند یا خیر.
برای مثال، یکی از بانک های بزرگ، یک سیستم بازخورد ایجاد کرد که به آن ها اجازه می داد بدانند چه انتظاراتی از سرمایهگذاری های جدید دارند. با ایجاد این بازخورد، آنها می توانند تخمین بزنند که چه زمانی سرمایه گذاری های جدید باید شروع به تولید نتایج کنند. یک شرکت باید تمام تلاش های نوآورانه خود را بررسی کند.
یکی از بزرگ ترین شرکت های دارویی جهان این کار را با بررسی سالانه پیشرفت های دارویی جدید انجام می دهد تا بررسی کند که آیا باید آنها را ادامه دهد یا آنها را رها کند. با انجام این مراحل، کسب و کارها می توانند سازمان های کارآفرینی خود را راه اندازی کنند.
بنگاه های جدید برای پیشرفت باید بدانند به کجا می روند.
همه شرکت های جدید باید برنامه داشته باشند. به طور خاص، آنها باید برنامه ریزی کنند که اکنون چه کاری انجام می دهند تا بتوانند در مسیر درست ادامه دهند. برای ایجاد یک کسب و کار موثر باید چهار مرحله را دنبال کنید:
اولین قدم تمرکز بر یافتن بازار است. بیشتر کارآفرینان در نهایت در بازاری کاملاً متفاوت از آنچه در آن انتظار داشتند موفق می شوند، بنابراین برای یک سرمایه گذاری جدید مهم است که بازارهای مختلف را زیر نظر داشته باشید.
به عنوان مثال، یک شرکت کوچک هندی مجوز دوچرخه ای با طراحی اروپایی و موتور کوچک را خریداری کرد که فکر می کردند برای هند ایدهآل است. با کمال تعجب، هیچکس دوچرخه را نمی خواست، با این حال موتور آن تقاضای زیادی داشت، زیرا معلوم شد که برای پمپ های آبیاری عالی بود. به دلیل این یافته، مالک شرکت توانست از بازار غیرمنتظره استفاده کند و از آن سود ببرد.
قدم دوم در ایجاد یک کسب و کار جدید، داشتن تمرکز مالی مناسب است. این فقط در مورد تلاش برای به حداکثر رساندن سود نیست، بلکه اطمینان از اینکه در صورت بروز مشکلات شرکت، پول برای سرمایه گذاری، توسعه و بقا را در دسترس دارد یا خیر.
قدم سوم ایجاد بهترین تیم مدیریتی در اسرع وقت است و قدم چهارم تصمیم گیری در مورد نقش کارآفرین موسس است. بنیانگذار باید قبل از اینکه یک نفر را برای کنترل کسب و کار بزرگتر در نظر بگیرد، شروع به ایجاد یک تیم مدیریتی کند.
با وجود تیم، بنیانگذاران باید از خود بپرسند که چگونه می توانند بهترین خدمات را به شرکت ارائه دهند. به طور خاص: “من در چه چیزی خوب هستم؟” و “چه کاری می توانم برای پیشبرد شرکت انجام دهم؟” توجه به این نکته مهم است که در برخی موارد اگر بنیانگذار دیگر نتواند به شرکت ارزش بیفزاید، بهتر است آن را ترک کند.
اولین کسی که وارد یک بازار می شود مزایای زیادی به همراه دارد.
وقتی به عنوان یک کارآفرین وارد بازاری می شوید، باید راهی پیدا کنید تا سهم خود را در بازار تضمین کنید. به منظور داشتن بهترین شانس برای انجام این کار، باید یک استراتژی کارآفرینی را اتخاذ کنید. یکی از این استراتژی ها این است که «سرسخت ترین و قوی ترین» باشید، به این معنی که هدفتان باید اولین نفر شدن در حوزه کاری خودتان باشد و سپس از آن مزیت استفاده کنید.
برای رسیدن به آنجا ابتدا باید همه چیز را انجام دهید. شما فقط یک فرصت دارید تا اولین کارآفرین در حوزه کاری خود باشید، بنابراین برای رسیدن به آن باید سخت تلاش کنید. به عنوان مثال، در دهه 1920، هافمن-لاروش یک شرکت شیمیایی کوچک بود که ویتامین ها را در بازار رقابتی و در جایی که توجه کمی نسبت به آنها وجود داشت، تولید کرد.
بعد هافمن لاروش کاشفانی را با دستمزدهای هنگفت استخدام کرد و تمام پولی را که می توانست به دست آورد، از جمله مبالغ هنگفت وام گرفته شده، برای تولید و بازاریابی ویتامین ها سرمایه گذاری کرد. قمار آنها نتیجه داد. این شرکت ابتدا وارد بازار ویتامین شد و 60 سال بعد همچنان رهبر جهان باقی ماند.
با این حال، این استراتژی بسیار خطرناک است، زیرا اگر هدف خود را از دست بدهید، نمی توانید از نو شروع کنید. علاوه بر این، اگر ابتدا به آنجا نرسید، موقعیت غالب بازار را از دست خواهید داد. برای رسیدن به رتبه اول باید اطمینان حاصل کنید که بازار را از درون می شناسید و فرصت هایی که در نظر دارید قابل اجرا هستند.
اگر انتخاب اشتباهی داشته باشید، شکست خواهید خورد. این دقیقاً شبیه هدف قرار دادن موشک به ماه است. شما باید محاسبات و اندازهگیری ها را درست در ابتدا، قبل از پرتاب انجام دهید. اگر هدف شما حتی کمی دور باشد، ماه را به طور کلی از دست خواهید داد.
شما می توانید با بهره برداری از شکاف های بازاری که رقبای شما نمی بینند به موفقیت بزرگی دست پیدا کنید.
استراتژی بعدی در کارآفرینی شامل یافتن شکاف هایی است که رقبای شما نادیده می گیرند. نویسنده این را به عنوان استراتژی ضربه تعریف می کند. دو راه برای انجام این کار وجود دارد:
- تقلید خلاقانه و
- جودوی کارآفرین.
تقلید خلاق جایی است که یک کارآفرین از یک ایده از قبل موجود تقلید می کند اما آن را به گونه ای به کار می گیرد که برای مشتریان جذاب تر باشد.
به عنوان مثال، در دهه 1940 IBM اولین کامپیوتر جهان را ساخت. اما خیلی زود، آنها کار خود را رها کردند. چرا؟ زیرا نسخه رقیب در صنعت رایانه، نظر آنها را جلب کرد و بلافاصله پتانسیل آن را تشخیص دادند. رقبای آنها انیاک نام داشتند، شرکتی که IBM فکر می کرد رایانه اش برای کارهای تجاری مانند تکمیل لیست حقوق و دستمزد چیزی که انیاک فکرش را نمی کرد، کاملاً مناسب است.
بنابراین IBM تصمیم گرفت کامپیوتر انیاک را تقلید کند و آن را با ویژگی های بیشتری که برای کسب و کارها جذاب باشد، تطبیق داد. در نتیجه، نسخه IBM به موفقیت بزرگ و به مدل استاندارد رایانه تبدیل شد.
یکی دیگر از استراتژی های کارآفرینی، جودوی کارآفرینی است که شامل ضربه زدن به نقاط ضعف رقیب شما می شود. یک مثال عالی از یک نقطه ضعف در بسیاری از شرکت های تاسیس شده، تکبر است. اغلب، شرکت ها فکر می کنند که روش آنها برای انجام یک کار بهترین است و باعث می شود ایده های جدید خود را رد کنند.
خوشبختانه برای سایر شرکت ها، این موضوع می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال، در دهه 1970، ترانزیستور توسط یک شرکت کوچک در ایالات متحده اختراع شد. شرکت های بزرگ آمریکایی آن را رد کردند، زیرا توسط یکی از آنها اختراع نشده بود و بنابراین به اندازه کافی مهم تلقی نمی شد. اما یک شرکت کمتر شناخته شده در آن زمان، پتانسیل ترانزیستور را تشخیص داد.
این شرکت سونی بود و با خرید ترانزیستور به قیمت 25000 دلار از غرور رقبای بزرگتر خود سوء استفاده کرد. سونی از آن برای طراحی اولین رادیو ترانزیستوری قابل حمل در جهان استفاده کرد و در عرض چند سال بازار ایالات متحده را تسخیر کرد.
کارآفرینان می توانند با یافتن موقعیت مناسب در بازار موفق شوند.
اغلب اوقات، اگر یک کارآفرین در یک زمینه خاص تخصص داشته باشد می تواند موفق باشد. نویسنده این استراتژی را به عنوان سوله های زیست محیطی تعریف می کند که راه های مختلفی برای کشف آنها وجود دارد.
اولین مورد این است که می توانید یک استراتژی جدید را دنبال کنید، جایی که کنترل بازار را از طریق یک محصول یا خدمات که جنبه حیاتی محصول یا خدمات دیگری است، به دست آورید. نمونه کامل آن آنزیم توسعه یافته توسط ویلیام کانرز است که به مرحله مهمی در حذف آب مروارید تبدیل شد. مزیت این استراتژی این است که محصول شما همچنان رهبر باقی می ماند، زیرا رقبای شما توان شکست دادن آن را ندارد.
در مورد کانرز، جراحان نمی توانند فرآیند حذف آب مروارید را بدون آنزیم کامل کنند. با این حال، هزینه آن در مقایسه با هزینه کل عملیات ناچیز است، بنابراین تقاضای زیادی برای محصول ارزان تر وجود ندارد.
بازار این آنزیم نیز نسبتاً کوچک است، بنابراین نسخه ارزان تر آن چندان سودآور نخواهد بود. بنابراین، شرکت کانرز در موقعیت بسیار محکمی قرار دارد. توجه به خطر این استراتژی بسیار مهم است، زیرا به محصول دیگر وابسته است. برای مثال، اگر کسی دارویی را کشف کند که جایگزین عمل چشم شود، تجارت کانرز ورشکست می شود.
استراتژی دیگر پیروی از مهارت های تخصصی و بازار تخصصی است. این دو خیلی شبیه هم هستند. آنها شامل ایجاد دانش در مورد چیزی هستند که دیگران ندارند، خواه مهارت انجام کاری یا دانش منحصر به فرد از یک بازار باشد. به عنوان مثال، در سال های اولیه صنعت خودرو، شرکت های تولیدی مکانیک های خبره بودند، اما اطلاعات بسیار کمی در مورد وسایل الکترونیکی مورد نیاز در هر خودرو داشتند. بسیاری از شرکت های الکترونیکی که این مهارت ها را نداشتند از این کار سود می بردند.
کارآفرینان می توانند با افزایش تقاضا برای یک محصول موجود، موفق شوند.
در این استراتژی نهایی، نوآوری، یک محصول یا یک خدمت نیست، بلکه خود استراتژی است. تمرکز آن بر گرفتن یک محصول تثبیت شده و ایجاد تقاضای جدید مشتری برای آن است. بیایید به دو روش انجام این کار نگاه کنیم.
یکی از راه های نوآوری، ایجاد سودمندی مشتری است که به موجب آن شما یک محصول معتبر را انتخاب کرده و آن را بهبود می بخشید تا نیازهای مشتری را بیشتر برآورده کنید. با این استراتژی شما خود محصول را تغییر نمی دهید. در عوض، راهی پیدا می کنید که آن را به آنچه مشتری می خواهد نزدیک کنید.
به عنوان مثال، مجموعه ای از “چینی خوب” چیزی بود که بسیاری از عروس های آمریکایی می خواستند. اما یک ست کامل بسیار گران بود و آنها نمی دانستند کدام یک را تهیه کنند. بنابراین شرکت چینی لنوکس با حیله گری راهی برای ارضای تقاضای مشتری بدون تغییر محصول را پیدا کرد.
راه دیگر پیروی از یک استراتژی قیمت گذاری است. این استراتژی تضمین می کند که شما نباید روی هزینه محصول خود تمرکز کنید، بلکه باید روی آنچه مردم مایل به پرداخت هستند تمرکز کنید. به عنوان مثال، زمانی که ریش تراش های ژیلت عرضه شد، هزینه آنها بیشتر از رفتن به آرایشگاه ها بود.
ژیلت متوجه شد که مردم تمایلی به خرید تیغی با قیمتی بیشتر از یک اصلاح ندارند، بنابراین تصمیم گرفت که تیغ های خود را با ضرر بفروشد. اما با اطمینان از اینکه ریش تراش های ژیلت فقط می توانند از تیغه های ژیلت استفاده کنند به سودآوری رسید. در بلندمدت، ژیلت از استراتژی قیمت گذاری خود سود برد.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی در خلاصه کتاب نوآوری و کارآفرینی
منابع نوآوری وجود دارد که برای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق باید حواس تان به آنها باشد. توانایی شناسایی این منابع به شما فرصتی عالی برای پیشی گرفتن از رقبای خود می دهد. مهمتر از همه، برای اینکه یک کارآفرین موفق باشید باید مشتری مدار باشید نه اینکه عمده توجه شما به محصول باشد. این به معنای شناسایی بازار و اطمینان از مطابقت محصولات یا خدمات شما با خواسته های مردم است.
نظر شما چیست؟
مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب نوآوری و کارآفرینی اثر پیتر دراکر برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.
راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟
خیلی عالی بود