جان آساراف در این ویدیو (زمان: 04:55) در مورد مبارزه با افکار منفی صحبت می کند. او در این ویدیو 3 گام برای برخورد با افکار منفی می گوید که همین الان می توانید آنها را یاد بگیرید و از همین امروز استفاده کنید.
متن ویدیو
آیا تا الان صدایی در سر شما بوده که به صورت منفی با شما حرف بزند؟
مثلا بگوید:
«شما به اندازه کافی خوب نیستید، به اندازه کافی باهوش نیستید، شما لیاقت موفقیت را ندارید، شما لایق رسیدن به هدف ها، رؤیاها یا پولی که می خواهید داشته باشید، نیستید.»
خب اگر این اتفاق تابحال برایتان افتاده، اولاً اینکه شما طبیعی هستید، دوم اینکه در این ویدیو می خواهم با شما روند ساده ای را به اشتراک بگذارم که می تواند حرف های منفی درونی تان را که می خواهند زندگی رؤیایی تان را از شما بدزدند، متوقف کنند و کاری که می خواهم بکنم این است که خودتان را از طرز فکر منفی ای که همه ی ما بعضی اوقات دچارش می شویم، یکبار برای همیشه خلاص کنید.
چند سال قبل، پیش یکی از دوستانم رفتم که از هر نظر یک متخصص در زمینه امواج و فرکانس های مغزی و درک چگونگی اثرگذاری امواج مغزی روی نحوه ی احساسات و افکارمان است.
من به موسسه او رفتم تا بتوانم یک چیز را درک کنم، شماره یک اینکه افکار من به طور اتفاقی وارد ذهنم می شوند.
در نتیجه ی تمام آن سال های یادگیری، تجربه و گوش کردن به حرف های والدینم، معلمانم، برادرم، خواهرم و خودم. در نتیجه، من این مسیرهای عصبی یا مسیرهای مغزی را توسعه دادم و این فکرهای خودکار را ساختم که بعضی ها مثبت و بعضی ها منفی هستند.
در هر حال، چیزی که من از این موسسه یاد گرفتم این بود که من می توانم افکارم را کنترل کنم.
حالا چند لحظه به من گوش کنید، به این موضوع فکر کنید. آیا شما فقط مغزتان هستید؟ جواب منفی است، مغز یک عضو بدن شماست.
مغز شما میلیاردها سلول دارد که با هم ارتباط دارند، هرزمانی که شما افکار مثبت دارید، الگوی فکری مثبت را تقویت می کند، هر زمان که افکار منفی در سر دارید، الگوی فکری منفی را تقویت می کنید، حتی سریعتر!
حالا دلیل اینکه مغز شما این کار را می کند این است که می خواهد از شما در مقابل هر نوع خطر واقعی یا خیالی حفاظت کند. پس افکار منفی چیزی هست که در مغز اتفاق می افتد و وقتی هم که اتفاق می افتند، خودشان را سریعتر از افکار مثبت در مغزتان تقویت می کنند.
پس یکی از کارهایی که می توانید بکنید این است که شماره یک، به مغزتان دستور بدهید. از آنجایی که شما مغزتان نیستید، می توانید اینکار را انجام دهید و علم هم این موضوع را ثابت کرده است. می توانید به مغزتان دستور بدهید تا هر وقت که افکار یا حتی احساسات منفی داشتید، شما را آگاه سازد.
پس اولین کاری که برای کنترل خودتان نیاز دارید، آگاهی از این است که در درون تان چه می گذرد و بعد قدم بعدی این است که درک کنید که مجبور نیستید این افکار منفی را تقویت کنید. مجبور نیستید به آن اجازه دهید شما را کنترل کند.
شما حقیقتاً می توانید از افکار منفی تان آگاه باشید، شما همچنین حتی می توانید از احساس منفی یا ناخوشایندتان آگاه باشید و می توانید آنها را رها کنید.
منظورم از رها کردن چیست؟ منظورم تسلیم شدن نیست، منظورم این است که به افکار منفی اجازه بدهید رخ بدهند بدون اینکه از نظر احساسی با آن ها درگیر شوید
حالا اگر از افکار ذهنی یا احساسی تان که منفی هستند، اگاه شدید و رهایشان کردید و اجازه دادید که بیایند و بگذرند، می توانید از کلمه ی «بعدی» استفاده کنید. برای اینکه به مغزتان دستور دهید که به سمت فکر یا احساس بعدی برود.
پس وقتی از وجود آن آگاه شدید و آن را رها کردید و از کلمه «بعدی» استفاده کردید، کار بعدی ای که از شما می خواهم انجام دهید این است که مغزتان را روی افکار یا احساساتی که می خواهید، متمرکز کنید.
می توانید افکار مثبتی را انتخاب کنید که به شما واقعاً این قدرت را می دهند که احساس درستی داشته باشید و مهم تر از آن به شما این قدرت را می دهند که با افکار و احساسات جدید، اقدام کنید.
پس دوباره این سه قدم را مرور می کنیم:
1- از افکار و احساسات تان آگاه شوید
2- آنها را رها کنید و اجازه بدهید که بیایند و بگذرند و از کلمه ی «بعدی» استفاده کنید
3- افکارتان را روی چیزی که می خواهید، متمرکز کنید یا روی کاری که می خواهید انجام دهید.
اینگونه شروع می کنید به کنترل افکار و احساساتی که رفتارتان را در جهت رسیدن به اهدافی که بیشترین اهمیت را برایتان دارند، تحریک می کنند.