شما با مطالعه خلاصه کتاب افراد موفق چگونه فکر می کنند (How Successful People Think) اثر جان سی ماکسول درک می کنید که موفق ترین افراد جهان یک چیز مشترک دارند. اینکه آنها از فکر کردن خارج از چارچوب و ایجاد مسیر خود نمی ترسند. شاید در این سفر آنها تنها باشند. به هر حال، ما ذاتاً گونه ای اجتماعی هستیم. دوست داریم که با ایده های پذیرفته شده هماهنگ شویم و می دانیم که بهای پذیرش اجتماعی، در حال کاهش است.
مخالفت، زیر سوال بردن عقاید رایج و خودبینی، احتمالاً دوستان زیادی را برای شما به ارمغان نمی آورد. با این حال فقط فکر کنید که اگر همه افراد همیشه ایده های درخشانشان را نزد خودشان نگه می داشتند، چه اتفاقی می افتاد؟
همانطور که کوپرنیک ادعا کرد زمین در مرکز جهان نیست، باید هم عصران او را دیوانه فرض کنیم. اما حق با او بود و ما همیشه مدیون او هستیم. این نشان می دهد که تفکر خلاقانه و سرسخت در موفقیت چقدر مهم است. اما، همانطور که جان سی ماکسول نشان می دهد، برای داشتن ایده های عالی، لازم نیست انیشتین یا گالیله باشید. در واقع، همه می توانند یاد بگیرند که خلاقانه فکر کنند، تنها چیزی که لازم است دانستن تکنیک های مناسب و کمی تمرین است!
خلاصه کتاب افراد موفق چگونه فکر می کنند + نکات کلیدی
در این خلاصه، متوجه خواهید شد که:
- چرا یادگیری همدلی به شما کمک می کند تا به موفقیت برسید.
- آلفرد نوبل پس از خواندن آگهی ترحیم خود چه کاری انجام داد.
- چه چیزی پل مک کارتنی و جان لنون می توانند در مورد همکاری به شما بیاموزند.
متفکران بزرگ به طور مداوم در حال یادگیری هستند
متفکران بزرگ می دانند که چگونه با دیگران همدردی کنند. جک ولش، مدیرعامل جنرال الکتریک، به طور مرتب به کارمندانش می گوید که روابط موجود با مشتریان، مهمتر از فروش فردی است. چرا؟ زیرا او می داند که وقتی نوبت به موفقیت در درازمدت می رسد، گاهی اوقات لازم است که برای لحظه ای این موضوع را کنار بگذارد و تصویر بزرگ تر را در نظر بگیرد.
اما چگونه می توانید شروع به پرورش تفکر بزرگ کنید؟ شما باید همیشه در حال یادگیری باشید. متفکران بزرگ اندیش همیشه به دنبال فرصت هایی برای یادگیری هستند. آنها دائماً در حال حرکت هستند، از مکانهای جدید بازدید میکنند، با افراد جدید ملاقات می کنند و مهارت های جدید خود را تقویت می کنند.
جان سی مکسول تکنیک مفیدی در این زمینه دارد:
او روز را با نگاه کردن به برنامه خود شروع می کند و از خود می پرسد چه فرصت های یادگیری برای او وجود دارد. هنگامی که او برنامه های آموزشی را یادداشت می کند، از نظر ذهنی خود را آماده می کند تا در حالت آماده باش باشد. این بدان معناست که او به احتمال زیاد نسبت به آنچه در اطرافش می گذرد پذیرا است.
برای مثال زمانی که جان سی ماکسول یک بار با دیو وانستد، مربی لیگ ملی فوتبال (NFL) شام خورد، به خوبی آماده بود. او از زمان استفاده کرد و انواع سؤالات را در مورد کار گروهی از دیو وانستد پرسید و با بینش های جدید رستوران را ترک کرد. این چیزی است که شما هم می توانید انجام دهید. یعنی هر روز صبح چند دقیقه به برنامه خود نگاه کنید و از خود بپرسید که احتمالاً با چه فرصت هایی برای یادگیری چیزهای جدید روبرو خواهید شد.
تلاش برای تبدیل شدن به یک فرد متفکر مهم است زیرا شما را با طرز نگرش دیگران نسبت به دنیا آشنا می کند. به عبارت دیگر، شما را همدل تر می کند و این برای روابط شما خوب است.
مشتریانتان، همسر، فرزندان یا دوستانتان؛ همدلی با اطرافیانتان به شما کمک می کند تا بفهمید آنها چه می خواهند و چه نیازی دارند. بزرگ اندیشی در نهایت به شما کمک می کند تا فراتر از علایق محدود خود فکر کنید و علایق دیگران را نیز در نظر بگیرید.
با تفکر واقع بینانه و اطمینان از انجام تکالیف، اهداف روشنی را تعیین کنید
واقعیت چیست؟ نگران نباشید، این یک سخنرانی فلسفی نیست! در واقع، یک پاسخ بسیار ساده وجود دارد:
واقعیت، تفاوت بین خواسته های شما و عملکرد دنیای واقعی است.
اگر می خواهید در دنیای واقعی موفق شوید، باید رویاهای خود را پشت سر بگذارید و شروع به تفکر واقع بینانه کنید. این به معنای تعیین اهداف و ترسیم یک برنامه مشخص است که شما را در موقعیتی قرار می دهد که به سمت اهدافتان حرکت کنید.
تاجری را در نظر بگیرید که متفکری واقع بین نیست. او نسبت به آینده شرکت مثبت و سرشار از امید است. این یک نگرش عالی است، اما یک مشکل وجود دارد که او استراتژی مشخص ندارد و بدون استراتژی، شرکت او احتمالاً شکست خواهد خورد. در نهایت، او یک رهبر بد است.
آموزش هایی که در مورد رهبری در سایت نگرش نیک می توانید پیدا کنید:
✔ فصل چهارم دوره شالوده موفقیت جیم ران
✔ فصل ۷ و ۸ دوره ترن هوایی کارآفرینی دارن هاردی
اما داشتن تفکر واقع گرایانه، رهبری عالی را ارتقا می دهد. زیرا که مواجهه با وضعیت واقعی شما را مجبور می کند که اهداف خود را به وضوح مشخص کنید و یک برنامه عملی را تدوین کنید که شما را به اهدافتان برساند. تفکر واقع گرایانه نیز به ساده شدن کارها کمک می کند. از بین بردن تمام جزئیات غیر ضروری، امیدها و رویاهای مبهم شما را کارآمدتر می کند. اما اگر ذاتاً یک رئالیست خوش بین باشید چه اتفاقی رخ می دهد؟
شما باید با انجام تکالیف خود شروع کنید. یعنی شناخت واقعیات. با خود تکرار کنید که یک رهبر کسب و کار هستید و حتما درباره حرکت بعدی خود فکر می کنید. از خود بپرسید که اگر درآمد شما کاهش پیدا کند یا سقوط کنید، چه کاری انجام می دهید؟ برای تحقیق در مورد این سناریوها وقت بگذارید. به هر حال، اگر شما آن را بر اساس اطلاعات ناکافی بنا کنید، تفکر واقع بینانه نخواهید داشت.
هنگامی که در حال انجام تفکر واقع بینانه هستید، مهم است که ذهن خود را از تمام پیش داوری ها و نظرات دست دوم پاک کنید. به جای فرضیات، خودتان با واقعیت ها آشنا شوید.
به احتمال زیاد، شما تنها فردی نیستید که با این موقعیت خاص روبرو هستید. تفکر شما باید مشخص باشد، اما لازم نیست 100 درصد واقعی باشد. با نگاه کردن به کارهایی که دیگران در شرایط مشابه انجام داده اند، می توانید چیزهای زیادی یاد بگیرید. همانطور که نویسنده می گوید، برخی از بهترین تفکرات او توسط دیگران شکل گرفته است.
گزینه های خود را افزایش دهید و با پذیرش تفکر خلاق، خود را جذاب تر کنید
در هر رشته ای که هستید، خلاقیت طلای خالص برای موفقیت شما است. حق با انیشتین بود، او باور داشت که: “تخیل مهمتر از دانش است.” ایده های شما بسیار مهمتر از نقش شما در یک شرکت یا عنوان شغلی شما است.
گفته می شود انیشتین یک متفکر خلاق نابغه بود و این موضوع طبیعت دوم او بود. این ممکن است برای همه صدق نکند، اما تکنیک هایی وجود دارد که می توانید برای شروع خلاقیت خود از آنها استفاده کنید. اولین نکته ای که باید به خاطر بسپارید این است که خلاقیت فقط به معنای داشتن ایده های اصلی نیست.
یکی از ویژگی های افراد خلاق این است که آنها تا جایی که می توانند احتمالات را در نظر می گیرند، این نکته به نوبه خود باعث می شود آب خلاقیت برای آنها جاری شود و تخیل را تحریک می کند. بنابراین اگر ایده خوبی دارید، از خود بپرسید که چه تغییراتی می توانید برای بهبود آن ایجاد کنید.
آن را مانند یک تور ماهیگیری در نظر بگیرید، هرچه آن را پهن تر بیندازید، احتمالاً ماهی های بیشتری را می گیرید. این مسئله به این دلیل مهم است که بهترین متفکران تنها به دنبال پاسخ نیستند، بلکه به دنبال بهترین پاسخ هستند. در اختیار داشتن بهترین پاسخ به شما کمک می کند تا در صورتی که راه حل مورد نظر شما به نتیجه نرسد، یک برنامه پشتیبان تهیه کنید. تفکر خلاق همچنین شما و ایده هایتان را برای دیگران جذاب تر می کند.
تفکر خلاقانه را از ارل نایتینگل می توانید یاد بگیرید:
خلاقیت هوش شما در حال تفریح است. مردم هوش را تحسین می کنند و جذب سرگرمی می شوند که ترکیبی مقاومت ناپذیر است. لئوناردو داوینچی یکی از نمونه هایی است که با ذهن درخشان خود سرگرم شده است. تنوع ایده ها و علایق او واقعاً نفس گیر است. استعدادهایی مانند نقاش، معمار، موسیقیدان و مهندس او را به انسان رنسانس تبدیل کرده است.
اما این بدان معنا نیست که شما هم باید مونالیزا را نقاشی کنید و در اوقات فراغت خود هلیکوپتر طراحی کنید. تنها کافیست ذهن خود را آزاد کنید و خلاقیت خود را جستجو کنید، در نتیجه متوجه خواهید شد که مردم به طور غیرقابل باوری به سمت شما جذب خواهند شد!
تفکر خود را برای رسیدن به اهدافتان مدام بکار بگیرید
اتخاذ روش های جدید تفکر، شانس موفقیت شما را افزایش می دهد، اما تفکر غیرخودخواهانه درباره جهان می تواند کل زندگی شما را تغییر دهد. توجه به این موضوع ممکن است تعریف شما از موفقیت را دوباره تغییر دهد. کمک به دیگران بسیار ارزشمند است. یک روز خود را صرف خدمت به دیگران بدون خودخواهی کنید و در نتیجه خواب راحت شبانه برای شما تضمین می شود.
آلفرد نوبل روزی که مشغول خواندن روزنامه بود، از دیدن آگهی ترحیم خود شوکه شد. البته این یک اشتباه بود، اما یک تجربه روشنگر برای او به همراه داشت. بخش زیادی از روزنامه در مورد این بود که چگونه معروف ترین مخترع دینامیت، عامل این همه مرگ و میر بوده است.
نوبل از این که مردم به میراث او اینگونه نگاه می کنند وحشت زده شد. او که غرق احساس گناه شده بود، تصمیم گرفت کمک مثبت تری به جهان داشته باشد. ایده جایزه نوبل، جایزه ای که برای قدردانی از دستاوردهای قابل توجه در زمینه های مختلف اعطا می شود، در سال 1895 متولد شد. این موضوع نشان می دهد که حتی اگر در تمام زندگی خود به دنبال اهداف خودخواهانه بوده باشید، می توانید اوضاع را تغییر دهید!
شرکت داروسازی مرک در اواسط دهه 1980 تصمیم گرفت که به چیزی بیش از کسب سود خود فکر کند. پس از توسعه موفقیت آمیز درمان کوری که میلیون ها نفر را در جهان مبتلا کرده بود، این شرکت تصمیم گرفت این دارو را به صورت رایگان در اختیار مردم قرار دهد. این در حالی بود که کسانی که بیشتر به این دارو نیاز داشتند، کمترین توان مالی را داشتند.
خدمات رایگان به سنگ بنای این اعتقاد تبدیل شد که مردم مهمتر از سود هستند. بنابراین همیشه بهتر است بخشی از یک تفکر خارق العاده باشید تا اینکه بخواهید خودتان بعنوان یک فرد خارق العاده شناخته شوید.
تفکر عامه پسند اغلب نادرست است
بله، تفکر عامه پسند اغلب نادرست است، اگر می خواهید بهترین نتایج را به دست آورید، آن را نادیده بگیرید. گرفتار شدن در میان جمعیت و پذیرفتن افکار دیگران در مورد جهان آسان است. این امر به همان اندازه برای رهبران کسب و کار که مطابق با سنت های دیگر شرکت ها هستند نیز صدق می کند. فکر کردن بر اساس باورهای عمومی می تواند برای یک تجارت پرخطر باشد.
به این باور فکر کنید که زمین مرکز جهان است. تقریباً همه فکر می کردند که باید دیوانه باشید تا این ایده را زیر سوال ببرید. سپس ستاره شناس کوپرنیک در قرن شانزدهم آمد و از نظر ریاضی ثابت کرد که منظومه شمسی به دور خورشید می چرخد. خرد متعارف نیز اغلب کُشنده است. قبل از اینکه جوزف لیستر در قرن نوزدهم روش های ضد عفونی را مطرح کند، جراحان متقاعد شده بودند که شستن ابزار پزشکی هیچ فایده ای ندارد.
انسان ها اغلب به دنبال امنیت در تعداد هستند، اما تاریخ نشان می دهد که این بهترین راه برای تعیین واقعیت نیست. اما چگونه عادت خود را برای تکیه بر فرضیات دیگران از بین ببرید؟ یک روش خوب برای شروع این است که عادت کنید قبل از پیروی از دیگران به خودتان فکر کنید. هنگامی که شروع به در نظر گرفتن بهترین ها به جای محبوب ترین ها کنید، در مسیر موفقیت قرار خواهید گرفت.
روزهای پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر را در نظر بگیرید. این تصور گسترده وجود داشت که پرواز یا بازدید از نیویورک بی خطر نیست، اما دیدگاه جان سی مکسول نویسنده کتاب افراد موفق چطور فکر می کنند، متفاوت بود. پروازها به شهر ارزان بود، امنیت در بالاترین حد خود بود و به دلیل تقاضای کم، قیمت هتل ها و بلیط های تئاتر به شدت کاهش یافته بود.
در واقع زمان فوق العاده ای برای استراحت در شهر بود! بنابراین یک ماه پس از فاجعه، او با خانواده اش سوار هواپیما شد و به نیویورک پرواز کرد. آنها از یک سفر فوق العاده که هرگز تجربه نکردند لذت بردند، زیرا از دام تفکر عامه پرهیز کرده بودند.
فرآیند تفکر خود را با همکاری دیگران تقویت کنید
با خود بگویید که برای یک مهارت جدید به چه چیزی نیاز دارید؟ مدتی را صرف این موضوع کنید تا بوسیله خودتان یا تجربه دیگران اطلاعاتی در این زمینه بدست آورید. اگر می خواهید بوسیله دانش خودتان به سمت یک مهارت جدید حرکت کنید، لازم است تجدید نظر کنید.
اگر برای یادگیری از فردی با تجربه کمک بگیرید، شانس بسیار بیشتری برای دستیابی به چیزهای جدید را دارید. همکاری، مادر نوآوری است و نسبت به هر تفکر انفرادی برتری دارد. این موضوع ممکن است کمی غیرمنطقی به نظر برسد.
به هر حال، اغلب اینطور به نظر می رسد که متفکران درخشان به تنهایی این کار را انجام می دهند. اما اینطور نیست، پیشرفت های نوآورانه به ندرت در خلاء اتفاق می افتد. بیشتر اوقات، دانش آنها نتیجه همکاری افراد با یکدیگر است. انیشتین اغلب می گفت که دستاوردهای او بوسیله تلاش های جمعی پایه گذاری شده است.
وقتی افراد استعدادها و ایده های منحصر به فرد خود را با هم ترکیب کنند، نتایج می تواند باورنکردنی باشد. اما قبل از اینکه بتوانید کار با دیگران را شروع کنید، باید طرز فکر درستی را اتخاذ کنید. شما باید برای یادگیری ایده های خوب صرف نظر از اینکه منبع چقدر محتمل یا بعید است آماده باشید.
این به معنای کنار گذاشتن تعصبات و گوش دادن به حرف مردم است. نکته این است که شما هرگز نمی دانید، مگر اینکه پذیرای تجربیات دیگران باشید. تلاش برای اتخاذ یک ذهنیتِ مبتنی بر همکاری به جای رقابت مهم است. همکاری زمانی اتفاق می افتد که هدف شما تکمیل ایده های دیگران باشد، نه اینکه آنها را یکی کنید. بنابراین دفعه بعد که در جلسه ای با همکاران خود هستید، روی پیشبرد خودخواهانه کارها برای دستیابی به اهداف تیم تمرکز نکنید.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی در خلاصه کتاب افراد موفق چگونه فکر می کنند
موفقیت به نگرش شما بستگی دارد. احتمالاً در مورد فواید مثبت اندیشی شنیده اید، اما چیزهای بیشتری در مورد آن وجود دارد. داشتن یک زندگی شاد و رضایت بخش در مورد یادگیریِ تفکر مشارکتی این است که بپرسید برای چه کاری آماده هستید و با دیگران به سمت جلو حرکت کنید. این بدان معناست که ذهن خود را به سمت خلاقیت باز کنید و از دنبال کردن تفکر عامه اجتناب کنید. هنگامی که این کار را شروع کردید، از نظر ذهنی برای موفقیت آماده خواهید شد.
توصیه عملی
برای زندگی خود و نه فقط برای روزتان، برنامه ریزی کنید. بسیاری از مردم بیشتر از روز پیش رو فکر نمی کنند. آنها از خواب بیدار می شوند و چک لیست های ذهنی خود را از کارهایی که باید در آن روز انجام دهند، مرور می کنند. کاری که آنها باید یک ماه یا سال بعد انجام دهند، به ندرت به ذهنشان خطور می کند!
اما برنامه ریزی بلند مدت برای موفقیت حیاتی است. بنابراین از یافته های نویسنده سرنخ بگیرید و ماه را با مرور تقویم خود شروع کنید. در مورد آنچه می خواهید در سی روز آینده انجام دهید فکر کنید:
- چه پروژه هایی را می خواهید تکمیل کنید؟
- چه اهدافی دارید؟
- چقدر زمان باید برای خانواده و دوستان خود اختصاص دهید؟
این دیدگاه به شما کمک می کند تا زمانی را برای انجام کارهایی که بیشترین اهمیت را دارند اختصاص دهید و در نتیجه شما را شادتر و موفق تر می کند!
نظر شما چیست؟
مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب افراد موفق چگونه فکر می کنند برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.
راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟
عالی بود – ماکسول در زمینه رهبری برای خودش فیلسوف هست
در زمینه رشد فردی هم چند تا کتاب عالی داده بیرون که بهترینش کتاب خودسازی هست جتما بخونیدش
سعی می کنم کتاب های دیگه اش رو هم خلاصه اش رو بذارم، ممنونم که نظرت رو گفتی دوست خوبم
سلام خدا قوت اتفاقا میخواستم بگم از جان سی مکسول هم مطلب و ویدیو بزارید این مرد فوقالعاده ست ازلحاظ دسته بندی و شفافیت و تسلط در آموزش های مدیریت و رهبری و رشد فردی
سلام دوست خوبم، سعی می کنم مطالب بیشتری از جان سی مکسول توی سایت قرار بدم، مرسی از همراهیت