به روزهای آخر چالش کسب عادات بهتر خوش آمدید. یکی از اهداف اصلی جیمز کلیر در این درس های آخر، ارائه منابع مورد نیاز شما برای پایبندی به عاداتتان در طولانی مدت است. در این درس، به یکی از قدرتمندترین محرکهای عادات و تغییر رفتار میپردازیم، یعنی محیط اجتماعی. نحوه تأثیر محیط اجتماعی بر عادات ما از طریق گروههایی که به آنها تعلق داریم، صورت میگیرد. همه ما بخشی از چندین گروه هستیم. قبایل یا گروه هایی که به آنها تعلق داریم، رفتار ما را شکل میدهند.
این موضوع به روشهای کوچک و بزرگ صادق است. قبایل بزرگ مانند ملتها، ادیان و کسبوکارها میتوانند رفتار ما را تحت تأثیر قرار دهند و قبایل کوچک مانند محل زندگی، مدرسهای که میروید، یا سازمانی که در آن داوطلب هستید نیز میتوانند بر رفتار شما تأثیر بگذارند.
عامل اصلی در هر یک از این قبایل، احساس تعلق ما است. وقتی بخواهید به یک قبیله تعلق داشته باشید، دلتان می خواهد عادات آن قبیله را تکرار کنید. ما بهطور طبیعی عادات اطرافیان خود را جذب میکنیم.
- اگر به محله جدیدی نقل مکان کنید که همسایگان شما با دقت چمنهای خود را نگهداری میکنند، ممکن است شما هم شروع به باغبانی یا محوطهسازی چمن خود نیز کنید.
- اگر شروع به رفتن به یک کلاس کراس فیت کنید که همه همکلاسیهای شما رژیم غذایی پالئو دارند، ممکن است شما هم شروع به خوردن این سبک کنید.
- اگر به کلیسا یا مسجدی بپیوندید که به خدمات اجتماعی ارزش قائل است، ممکن است شما هم برای انجام آن داوطلب شوید.
فرهنگ شما انتظارات شما را برای آنچه “عادی” است تعیین میکند. پس خود را با افرادی احاطه کنید که عاداتی دارند که خود نیز میخواهید داشته باشید. شما با هم رشد خواهید کرد.
رفتار عادی، اما فراتر از متوسط
مایک ماسیمینو، فضانورد، یک مثال کامل از این مفهوم است. ماسیمینو در MIT یک کلاس کوچک رباتیک گذراند. از ده نفر در کلاس، چهار نفر فضانورد شدند. اگر هدف رفتن به فضا بود، آن اتاق یکی از بهترین قبایل برای حضور بود. سطح عملکرد “عادی” در آن اتاق بسیار بالاتر از متوسط بود. ماسیمینو انواع عادات مرتبط با فضانورد شدن را جذب کرد، که احتمالاً حتی از وجود بسیاری از آنها آگاه نبود.
این استراتژی را می توان بدون توجه به عاداتی که می خواهید ایجاد کنید، استفاده کرد. گام اصلی این است که به گروهی بپیوندید که رفتار مورد نظر شما، یک رفتار عادی است.
عادات جدید زمانی قابل دستیابی به نظر می رسند که دیگران را ببینید که هر روز آنها را انجام می دهند.
- اگر خود را با افراد کتابخوان محاصره کنید، احتمال بیشتری دارد که مطالعه را یک عادت رایج بدانید.
- اگر در محاصره افرادی هستید که بازیافت می کنند، احتمال بیشتری دارد که شما نیز شروع به بازیافت کنید.
- اگر فرزند شما در محاصره دوستانی است که برای مطالعه و گرفتن نمره خوب ارزش قائل هستند، احتمالاً عادات درس خواندن خود را بیشتر توسعه می دهد.
هر وقت در خانه کار میکنم و گیر میکنم، ذهنم بلافاصله راههایی برای چک کردن پیدا میکند. من گوشیام را بیرون میآورم، در وب گشت و گذار میکنم، یا به آشپزخانه میروم تا دنبال غذا بگردم.
اما گاهی اوقات با یک نویسنده دیگر تماس میگیرم و چند ساعت با هم کار میکنیم. وقتی با یک همکار هستم و ذهنم متوقف میشود، فقط برای یک یا دو دقیقه آنجا مینشینم تا انسداد ذهنی برطرف شود. نمیخواهم تنبل باشم که بعد از چند دقیقه کار را متوقف میکنم، و در نتیجه، سه برابر بیشتر از زمانی که تنها هستم، کار می کنم.
برخی دوستان من که مراقبه میکنند، به من میگویند که انجام آن با شخص دیگری بسیار آسانتر است. وقتی به تنهایی مراقبه میکنید، هر زمان که ذهنتان سرگردان شد، میتوانید دست بردارید. شاید قصد داشتید ده دقیقه مراقبه کنید، اما هفت دقیقه گذشته است و، هر چه باشد، این کافی است. اما وقتی با یک دوست مراقبه میکنید و هفت دقیقه میگذرد، خب، نمیخواهید اولین کسی باشید که دست میکشید. شما کل زمان را آنجا خواهید نشست.
تأثیر تعامل اجتماعی روی پیش بردن عادت
گاهی اوقات، برای شکستن سد خلاقیت و پیش بردن کار، با یکی از همکاران نویسندهام به گفتوگو مینشینیم و چند ساعتی را صرف تبادل نظر و کار مشترک میکنیم. این همکاری دوطرفه، انگیزهای مضاعف ایجاد میکند تا بر هرگونه توقف یا حواسپرتی غلبه کنم. وقتی در کنار همکارم هستم و ذهنم از مسیر اصلی خارج میشود، تنها برای لحظاتی کوتاه مکث میکنم تا تمرکزم را بازیابم. نمیخواهم بهانهای برای دست کشیدن بیابم؛ بنابراین، اغلب سه برابر زمانی که به تنهایی کار میکنم، بر روی پروژه متمرکز میمانم.
همچنین برخی از دوستانم که مراقبه می کنند، بارها به من گفتهاند که انجام این تمرین با همراهی دیگری، بسیار آسانتر است. وقتی به تنهایی مراقبه میکنیم، وسوسه رها کردن تمرین و پیروی از افکار سرگردان، بسیار قویتر است. وقتی تنها هستیم، ممکن است قصد داشته باشیم ده دقیقه مراقبه کنیم، اما پس از گذشت هفت دقیقه، به خود اجازه می دهیم که تمرین را کوتاهتر کنیم. اما زمانی که با دوستمان مراقبه میکنیم، احساس مسئولیت بیشتری نسبت به ادامه تمرین داریم و تا پایان زمان تعیینشده، در وضعیت مراقبه باقی میمانیم.
تعلق به یک گروه، انگیزه فرد را به طرز چشمگیری تقویت مینماید. این امر، جستجوی فردی را به یک تلاش جمعی بدل میسازد. پیش از این، هویت شما منحصر به فرد و شخصی بود؛ شما یک خواننده، نوازنده یا ورزشکار بودید.
با پیوستن به گروههایی همچون کتابخانه، گروه موسیقی یا گروه دوچرخهسواری، هویت شما با هویت دیگران درآمیخته میشود. دیگر رشد و تغییر، یک تلاش انفرادی نیست؛ بلکه ما به عنوان یک گروه، خواننده، نوازنده یا دوچرخهسوار هستیم.
این هویت مشترک، به تدریج بر هویت فردی شما تأثیر گذاشته و آن را تقویت مینماید. به همین دلیل، تداوم حضور در گروه پس از دستیابی به هدف، برای حفظ عادات جدید، امری ضروری است. پیوندهای دوستی و تعلق به جامعه، هویتی نوین را در فرد بنیان نهاده و به پایداری رفتارهای جدید در درازمدت کمک شایانی مینماید.
سپاس