سریال جول اوستین – قسمت دوازدهم
مدت: 14 دقیقه و 36 ثانیه
قسمت دوازدهم را می توانید رایگان دانلود کنید یا همینجا آنلاین تماشا کنید:
متن قسمت دوازدهم سریال «10 نکته ناب از جول اوستین»:
نکته اول: خدا دیوانه وار عاشق شماست
دنیای او خیلی بزرگ است، دنیای او پر از فراوانی و رحمت است. او شما را به جایی بهتر از آنچه که رؤیایش را دارید، می رساند.
او درهای بزرگی را برای شما باز می کند که حتی تصورش را هم نمی توانستید بکنید.
او استعدادهایی را درون شما کشف می کند که حتی از وجودشان بی خبر بودید، او منتظر به دنیا آمدن شما است.
خداوند دیوانه وار عاشق شماست، چیزی که برایتان کنار گذاشته است شما را شگفت زده خواهد کرد.
ما طبیعی فکر می کنیم و خدا ماوراءالطبیعی فکر می کند.
✔ ما فکر می کنیم خدایا آنقدر به من پول بده که بتوانم بدهی هایم را پرداخت کنم، خدا فکر می کند بگذار آنقدری بهت پول بدهم که بتوانی بدهی های دیگران را هم پرداخت کنی.
✔ ما فکر می کنیم خدایا کمکم کن بتوانم یاد بگیرم با این بیماری زندگی کنم، خدا فکر می کند بگذار تو را از دست این بیماری نجات دهم.
✔ ما فکر می کنیم بیایید یک ساختمان جدید بسازیم، خدا فکر می کند بگذار یک ساختمانی که از قبل ساخته شده است را به تو بدهم، بگذار مرکز کامپک را به تو بدهم.
خداوند چیزهایی را در آینده برای شما کنار گذاشته است که هیچوقت تصورش را هم نمی توانید بکنید.
هیچوقت فکرش را هم نمی کردم که بتوانم کشیش بشوم و بتوانم مرکز کامپک را داشته باشم، هیچوقت فکر نمی کردم بتوانم کتابی بنویسم که به تمام دنیا ارسال شود.
من به خودم نمی بالم، فقط به کارهایی که خداوند برایم کرده می بالم. چیزی که او برای ما آماده کرده است خیلی بزرگتر از چیزی است که ما در ذهنمان داریم.
سوال من این است که آیا شما اصلاً این انتظار را دارید که به مراحل بالاتر صعود کنید؟
استانداردهای بالاتری برای خانواده تان در نظر بگیرید؟
اعتیادتان را ترک کنید؟
نکته دوم: پازل زندگی
خیلی از اتفاقاتی که تجربه می کنیم را نمی توانیم درک کنیم. مثل دوستی که ترکمان کرده است، به درهای بسته ای که بر می خوریم یا کارهایی که به سرانجام نمی رسند.
شاید الان به خاطر اینکه نمی توانیم کل پازل زندگی مان را ببینیم، این اتفاقات بد برایمان قابل درک نباشد، اما خداوند می داند دارد چه کار می کند.
او می خواهد شما را در یک موقعیت درست قرار بدهد تا بتوانید به اهدافتان دست پیدا کنید.
در زمان های سختی شما باید به خدا اعتماد کنید و بدانید که او به گام هایی که بر می دارید، نظم می دهد و اگر هدفی نداشته باشد، هیچوقت اجازه نمی دهد اتفاقی برایتان بیفتد.
مانند یوسف، خدا می خواهد بعضی از شما را به مقام های استراتژیک، تأثیرگذار، رهبرمأبانه و مقتدرانه برساند.
ما اینجا نیستیم که از سیستم جهان فرار کنیم بلکه اینجا هستیم تا تأثیری روی آن بگذاریم.
خداوند یوسف های زیادی را پرورش می دهد:
✔ افراد خداپرستی که شبکه های تلویزیون را مدیریت می کنند،
✔ در دولت خدمت می کنند،
✔ دانشگاه ها را مدیریت می کنند،
✔ یا مثلا در حوزه پزشکی، افرادی که دنبال پیدا کردن درمان برای ایدز و آلزایمر هستند،
✔ یا در هنر، افرادی که در خیابان های نیویورک می خوانند یا فیلم های درخور جوایز می سازند،
✔ یا رهبران تکنولوژی، کسب و کار، املاک و رشد و پیشرفت.
دنیای خدای ما دنیای بزرگی است. شما را به جایگاهی می رساند که خیلی بالاتر از حد تصورات شما است.
این امر به خاطر این است که او می داند که می تواند به شما اعتماد کند. او می داند که شما با تواضع و فروتنی به موفقیت، تأثیرگذاری و منابع مورد نیاز می رسید. او می داند که شما انسان بزرگ و درستی هستید.
من می دانم که امروز دارم به یوسف های زیادی نگاه می کنم. خدا درهایی بسیار بزرگتر از آنچه که تصورش را می کردید، برایتان باز می کند.
او به شما قدرت تأثیرگذاری، مسئولیت و اقتدار خواهد بخشید تا جایی که به خودتان نگاه کنید و بگویید:
چه کسی فکر می کرد که من به اینجا برسم؟
نکته سوم: قدرت تشویق
وقتی می بینید کسی شما را تشویق می کند، شما روحیه می گیرید، می توانید سریعتر بدوید، بلندتر از قبل بپرید، فشار بیشتری را تحمل کنید.
آمار و ارقام نشان می دهد که در بسکتبال مزیت میزبان بودن باعث می شود که تیم میزبان 15 امتیاز بیشتر بتواند کسب کند.
زمین یکی هست، قوانین برای هر دو تیم ثابت است، از نظر فنی هم چیز متفاوتی وجود ندارد، اما چیز غیرقابل لمسی این وسط وجود دارد که به شما برتری می دهد.
زمانی که شما در حال انجام یک چنین مسابقه ای در استادیوم باشید و وقتی بدانید که پدر و مادرتان در آنجا حضور دارند و دوستان تان نیز در آنجا هستند و شما را تشویق می کنند، همین عامل سبب برتری شما می شود.
وقتی من بچه بودم، پدر من زیاد سفر می رفت. برای همین نمی توانست در مسابقات بسکتبال من حضور داشته باشد.
ولی یک بازی را به باد می آورم که آن زمان کلاس هفتم بودم. بازی کم کم داشت شروع می شد که من دیدم پدرم وارد استادیوم شد.
من نمی دانستم که او قرار است بیاید، برای همین کلی خوشحال شدم.
به دلایلی پدرم تصمیم گرفته بود آن روز شلوارک بپوشد. در کل زندگی اش هیچوقت شلوارک نپوشیده بود.
پاهای او سفیدتر از نور الهی بودند و داشت چشم بقیه را کور می کرد.
علاوه بر آن او آن روز کفش کتانی نپوشید بلکه یک کفش مشکی مجلسی با یک جوراب مشکی پوشید!
من به هیچکس نگفتم که او با من نسبتی دارد، اما با دانستن این موضوع که پدرم آنجاست من با تلاش بیشتری بازی کردم و امتیازات بیشتری گرفتم.
گفته می شد که مردان سفید پوست نمی توانند بپرند اما آن روز من پرواز کردم.
کارهایی کردم که خودم هم تعجب می کردم، فقط به این خاطر که می دانستم یک نفر دارد به من نگاه می کند، می دانستم که یک نفر داشت مرا تشویق می کرد.
می خواستم کاری کنم که به من افتخار کند. حتی الان هم وقتی وسوسه می شوم که ناامید شوم و به این فکر کنم که موانع سر راهم خیلی بزرگ هستند، فقط تصور می کنم که پدرم دارد مرا تماشا می کند.
در جایگاه بهشت نشسته است و می گوید جول من در روزگار خودم به خوبی زندگی کرده ام، الان نوبت توست. نشان بده که چه کارهایی می توانی بکنی، قوی باش، گام های بلند بردار، با شهامت دعا کن و بدرخش.
در حال حاضر افرادی در بهشت هستند که شما را تشویق می کنند. خویشاوندان تان که قبلاً از این دنیا رفته اند شما را تشویق می کنند و می گویند که یک کار بزرگ انجام بده، ما را مفتخر کن و با هدف جلو برو.
وقتی زمزمه آن صداهای منفی را می شنوید که می گویند تو تنهایی، اصلاً مهم نیست، در همین نقطه بمان، باید با ایمان خود به صدای کسانی گوش کنید که دوست شان دارید و شما را تشویق می کنند.
نکته چهارم: ایجاد باور مثبت
یک باوری وجود دارد که مدام در ذهن ما تکرار می شود و این باور به ما می گوید که ما چه کسی هستیم.
مشکل بعضی افراد این است که این باور موجود در ذهن آنها منفی است و آنقدر در ذهنشان تکرار شده است که دیگر متوجه آن نمی شوند.
یک چیزی مدام به آنها می گوید که تو جذاب نیستی، با استعداد نیستی، شخصیت خوبی نداری، اشتباهات زیادی مرتکب شده ای و متعجب هستند که چرا احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند.
نمی دانند که به خاطر باورشان است. بعضی ها این باور از دوران کودکی در ذهن شان نقش بسته است.
از وقتی که یکی به آنها گفته است که تو باهوش نیستی، با استعداد نیستی، چیز زیادی نمی توانی بدست بیاوری.
در اواخر دوران دبیرستانم، من و بقیه دوستانم پیش مشاور رفتیم تا در مورد اینکه می خواهیم در زندگی مان چه کاری کنیم، صحبت کنیم.
دوست من به مشاور گفت که می خواهد دکتر شود. مشاور شاید منظور بدی نداشت اما به دوستم گفت که تو مهارت انجام این کار را نداری و بهتر است به دنبال کارهای فیزیکی بگردی.
دوستم خیلی حالش خراب شده بود و هیچ چیزی به ذهنش نمی رسید و اجازه داد آن صدا بارها و بارها در ذهنش تکرار شود، تو مهارتش را نداری، تو به اندازه کافی خوب نیستی.
فقط به خاطر حرف های آن مشاور او هیچوقت تلاشی برای رسیدن به رؤیایش نکرد.
آیا اجازه می دهید حرف دیگران شما را از رسیدن به رؤیایتان باز دارد؟
آیا اجازه می دهید که این حرف ها به باور شما تبدیل شود و مدام در ذهن تان تکرار شود؟
خبر خوب این است که شما این باورها را کنترل می کنید. شما مجبور نیستید اجازه دهید این باورهای منفی در ذهنتان جای می گیرند.
رمز موفقیت این است که باورهای گذشته را پاک کنید و باورهای جدیدی جایگزین کنید.
باور جدیدی که باید در طول روز در ذهن خود تکرار کنید این است:
✔ من باارزش هستم.
✔ من جذاب هستم.
✔ من بااستعداد هستم.
✔ من منظم هستم.
✔ من موفق هستم.
✔ من مورد لطف خدا قرار دارم.
✔ من شخصیت خوبی دارم.
✔ دیگران دوست دارند پیش من باشند.
به صداهایی که در ذهن تان مدام تکرار می شود توجه کنید.
نکته پنجم: پاک کردن باورهای غلط
باورهایی که دارید را در کاغذ یادداشت کنید. هر باوری که احساس شکست، بی ارزشی و بی لیاقتی به شما می دهد را پاک کنید.
دیگر روی آنها تمرکز نکنید و سپس یک قدم رو به جلو بردارید و یک باور جدید برای خود بسازید.
به جای این باور که می گوید:
✔ شما معمولی هستید
✔ چیزی برای ارائه ندارید
✔ جذاب نیستید
پاک، پاک، پاک!
بگویید:
✔ من شجاعانه و شگفت انگیز آفریده شده ام
✔ من بی نظیرم
✔ من اشرف مخلوقاتم.
نکته ششم: ذهن خود را در 5 دقیقه آماده کنید
ما هر روز صبح زمانی را می گذرانیم برای لباس پوشیدن، آماده شدن برای رفتن به سرکار، آماده شدن برای رفتن به مدرسه، دوش گرفتن، سِت کردن لباس هایمان یا خانم ها برای آرایش کردن.
تمام تلاش مان را می کنیم تا ظاهر خوبی برای خود بسازیم. خیلی هم خوب است اما یک ظاهر خوب نمی تواند عزت نفس پایین را پنهان کند.
متحیرم که چه اتفاقی می افتد اگر ما هر روز صبح 5 دقیقه زمان بگذاریم و ذهن خود را برای آن روز آماده کنیم؟
چه اتفاقی می افتد اگر قبل از اینکه خانه را ترک کنیم به خودمان یادآوری کنیم که:
✔ من چه کسی هستم؟
✔ من خوشبختم
✔ بااستعدادم
✔ بخشیده شده ام
✔ مورد لطف خدا هستم
✔ قوی هستم
✔ سالم هستم
✔ شگفت انگیز هستم
✔ من آفریده خدای بلندمرتبه هستم.
زمان بگذارید و این عبارات تأکیدی مثبت را با خود تکرار کنید
نکته هفتم: زیبایی، درونی است
خانم ها، هیچوقت به همسرتان نگویید که شما جذاب نیستید، هیچوقت خود را جلوی او کوچک نکنید.
او به خاطر اینکه شما جذاب نیستید، با شما ازدواج نکرد. او با شما ازدواج کرد، چون زیبایی های شما را دید.
شاید خودتان هنوز ندیده باشید اما وقتی به او می گویید که احساس جذابیت نمی کنید و فکر می کنید که خوب به نظر نمی رسید، فقط باعث می شود که او را از خود دور کنید.
آخرین چیزی که می خواهید این است که او با شما موافقت کند. چه می شود اگر بگوید بله درست می گویی تو زشت هستی؟
جنگ جهانی سوم شروع می شود!
شما ممکن است فکر کنید که زیبا نیستید اما از همین الان باید:
✔ طوری فکر کنید که واقعاً زیبا هستید
✔ طوری رفتار کنید که واقعاً زیبا هستید
✔ طوری لباس بپوشید که واقعاً زیبا هستید
شما قبل از اینکه در ظاهر احساس زیبایی کنید باید در درون تان احساس زیبایی داشته باشید.
هر احساسی که نسبت به خود داشته باشید، همانطور با خود رفتار خواهید کرد.
نکته هشتم: خودتان را دست کم نگیرید
اکثر مردم با رؤیاهای پنهان، استعدادهای پنهان و پتانسیل های پنهان در حال زندگی کردن هستند.
در درونشان پر از کتاب، آهنگ، کسب و کار و توانایی رهبری می باشد اما خودشان را دست کم می گیرند.
فکر می کنند که به اندازه دوستان شان با استعداد نیستند، شکست های زیادی داشتند، در گذشته امتحان کرده اند و جواب نداده است.
پیام من امروز برای شما خیلی ساده است:
دست از پنهان کردن چیزی که خدا در وجود شما قرار داده است، بردارید.
کتاب مقدس می گوید شما شمعی را روشن نمی کنید تا آن را زیر یک بوته پنهان کنید.
وقتی خدا از روح اش در شما دمید شمع وجود شما را روشن ساخت. او شما را آفرید تا بدرخشید، تا تفاوت ایجاد کنید، تا اثری از خود بر جای بگذارید.
موهبتی که به شما داده شده است فقط برای شما نیست بلکه باید آن را با تمام دنیا به اشتراک بگذارید.
ما به استعداد، خلاقیت و لبخند شما نیاز داریم. اجازه ندهید ترس، شما را از انجام کارتان منصرف کند.
شما نمی توانید کل زندگی تان را بدون ریسک زندگی کنید و انتظار داشته باشید که تبدیل به همان کسی شوید که برایش آفریده شده اید.
خداوند عمداً شما را در موقعیت هایی قرار می دهد که به نظر بیش از حد معمول مشکل می باشند چون او می داند که شما در وجودتان چه توانایی هایی دارید.
او می داند که شما چه کارهایی می توانید انجام دهید چون او خودش شما را آفریده است.
وسوسه می شوید که عقب بکشید، محتاطانه برخورد کنید و موهبت درونی خودتان را پنهان کنید اما اگر قدم اول را شما با ایمان بردارید، خداوند هم به کمک شما خواهد آمد و در نتیجه شما می توانید کاری را انجام دهید که قبلاً نمی توانستید انجام دهید.
نکته نهم: از شکست نترسید
می گویید خب اگر شکست بخورم چه؟
می گویم بلند شوید و دوباره تلاش کنید. هر شکست شما را آماده تر از قبل می کند. شما از شکست بیشتر از موفقیت می توانید درس بگیرید.
شما در زمان های سخت که در کارتان به مشکل بر می خورید، بیشتر از زمان هایی که همه چیز خوب است، تجربه کسب می کنید.
شما نمی توانید آنقدر از شکست ترس داشته باشید که حتی حاضر نشوید از منطقه امن خود خارج شوید.
توماس ادیسون قبل از اینکه بتواند لامپ را اختراع کند، ده هزار بار شکست خورد. گزارشگر در مورد شکست هایش از او سوال کرد و او گفت:
«من هیچوقت شکست نخوردم، فقط ده هزار روش را یاد گرفتم که لامپ کار نخواهد کرد.»
پس حتی اگر روش فعلی تان کار نکرد، شما یک چیز جدیدی یاد گرفته اید، رشد کرده اید و یک قدم به راه درست نزدیک تر شده اید.
وقتی به انتهای زندگی مان نزدیک می شویم هیچ چیزی از این غم انگیزتر نیست که با خودمان فکر کنیم که چه میشد اگر ایمان داشتم و آن کار را انجام می دادم؟
به چه کسی تبدیل می شدم اگر به ترس اجازه نمی دادم که بر من غلبه کند؟
الان کجا بودم اگر موهبت و استعداد و خلاقیت هایم را شکوفا می کردم؟
دوستان زندگی کوتاه است. از چیزی که خداوند در وجود شما قرار داده است، نهایت استفاده را کنید و از زندگی تان بیشترین بهره را ببرید.
اجازه ندهید «ترس از مردم»، «ترس از شکست» و «ترس از مورد سرزنش واقع شدن»، شما را در زندگی عقب بیاندازد.
می گویید خب جول من دوست ندارم کسی من را قضاوت کند یا در موردم حرف بدی بزند!
می خواهم با احترام به شما بگویم که همین الان هم یک نفر دارد در مورد شما حرف می زند:
✔ یک نفر به موفقیت شما حسادت می کند،
یک نفر دارد تلاش می کند تا شما را بی اعتبار جلوه دهد
چه شما برای موفقیت تلاش کنید یا نکنید، مردم پشت سر شما حرف خواهند زد.
شما باید برای موفقیت تلاش کنید و چیزی که خداوند در قلب شما قرار داده است را دنبال کنید.
خبر خوب این است که مردم نمی توانند مانع شما در رسیدن به سرنوشت تان شوند.
چیزی که آنها می گویند شخصیت شما را مشخص نمی کند، هر کسی منتقدان خودش را دارد. آنها تنها یک عامل حواس پرتی هستند، نادیده بگیریدشان و اجازه ندهید شما را آزار دهند.
خداوند می بیند که آنها به شما چه می گویند، خودش جواب آنها را می دهد و از شما حمایت خواهد کرد.
نکته دهم: فقط همین یک نکته را یاد بگیرید و استفاده کنید
یکی از بهترین چیزهایی که من یاد گرفته ام این بوده است که قرار نیست همه با شما همراه باشند. همه قرار نیست شما را دوست داشته باشند.
شما نمی توانید بدون این مخالفت ها، بدون این افراد بدگو و منتقد به سرنوشت خود دست پیدا کنید.
پس دیگر نگران کسی که با شما همراه نیست، نباشید. بعضی از دشمنان، بخشی از سرنوشت شما هستند. آنها قرار نیست شما را متوقف کنند، بلکه باعث می شوند تا شما رشد کنید.
در مسیر خودتان به دویدن ادامه دهید نه به چپ نگاه کنید و نه به راست و به افرادی که شما را مناسب نمی بینند و شما را تشویق نمی کنند، توجه نکنید.
دیگران شاید نتوانند خوبی های شما را ببینند، آنها نمی دانند خداوند چه چیزی در وجود شما قرار داده است.
نمی توانند چیزی را که شما احساس می کنید، احساس کنند. اجازه ندهید ناامیدی آنها شما را نیز منصرف کند.
اجازه ندهید ترس از اینکه آنها در مورد شما چه فکری می کنند، شما را در کارتان عقب بیندازد.
قرار نیست بابت کاری که با زندگی تان می کنید، به مردم حساب پس دهید. شما فقط به خدا حساب پس می دهید.
اگر از دیدن این قسمت لذت بردید، آدرس زیر را برای دوستان خود ارسال کنید:
negareshenik.ir/tenpoint12
سلام هم پخش آنلاین هم قسمت دانلود ی مسئلهای داره.لطفا رفع کنید.
سلام دوست عزیز
اصلاح شد.
متشکرم از اینکه اطلاع دادید و مرسی از همراهی شما.