سریال جول اوستین – قسمت نهم
مدت: 9 دقیقه و 48 ثانیه
قسمت نهم را می توانید رایگان دانلود کنید یا همینجا آنلاین تماشا کنید:
متن قسمت نهم سریال «10 نکته ناب از جول اوستین»:
نکته اول: طعمه دیگران نباشید
انسان باید خیلی قوی باشد تا بتواند بی احترامی را نادیده بگیرد. بلوغ فکری بالایی می خواهد تا درگیر جر و بحث نشود.
بعضی افراد تلاش می کنند تا شما را طعمه کنند. آنها از اینکه با آنها وارد بحث و جدل می شوید، خوشحال می شوند.
عمداً کارهایی می کنند تا شما خشمگین شوید. اگر شما طمع کنید و تسلیم بشوید در واقع به آنها اجازه داده اید که شما را کنترل کنند.
آنها می دانند که اگر این دکمه را فشار بدهند، شما ناراحت می شوید. اگر دکمه دیگری را فشار دهند شما شروع به جر و بحث می کنید.
لطفی به خودتان بکنید. آن دکمه ها را از کنار بیندازید و حواستان باشد تا طعمه کسی نشوید.
دفعه بعد که این اتفاق افتاد فقط لبخند بزنید و به سمت جلو حرکت کنید.
شما سرنوشتی دارید که باید آن را تکمیل کنید. نباید وقت تان را با وارد شدن به این بازی ها هدر دهید.
نکته دوم: دنبال صلح و آرامش باشید
روزی یک نفر پیش من آمد که خیلی عصبی و مضطرب بود. او در مورد اعتقاد من به یک آیه ای از کتاب مقدس سوال کرد.
می توانستم که حدس بزنم که او خودش را برای جر و بحث آماده کرده است. او آیه را برای من خواند و من قبلا این آیه را ندیده بودم.
از او پرسیدم که نظر خودت چیست؟
او خیلی مشتاقانه شروع به صحبت کرد، همینطور ادامه داد، به نظر درست هم می گفت.
سپس به او گفتم من هم دقیقا به چیزی که تو اعتقاد داری، اعتقاد دارم. او اصلا نشنید من چه گفتم. انگار از یک گوش شنید و از گوش دیگر بیرون کرد.
او دوباره با شدت بیشتر شروع کرد به بحث کردن و تلاش می کرد تا مرا متقاعد کند. وقتی یک لحظه مکث کرد دوباره به او گفتم که من هم به چیزی که می گویی، اعتقاد دارم.
او متعجب به من نگاه کرد و دوباره از اول شروع کرد. مشکل اینجا بود که او دنبال صلح و آرامش نبود، او دنبال جر و بحث بود.
زمان شما خیلی باارزش تر از آن است که با افرادی که دنبال صلح و آرامش نیستند، سپری شود.
نکته سوم: عزت و شرف شما در چیست؟
بر سر عقایدتان با مردم بحث نکنید. سر مسائل سیاسی هیچوقت بحث نکنید. چیزهایی هستند که هیچوقت با دیگران به توافق نخواهید رسید.
فقط به خاطر برقراری صلح و آرامش باید اجازه دهید که دیگران فکر کنند حق با آنهاست.
کتاب مقدس می گوید:
«امتناع کردن شما از جر و بحث نشانه عزت و شرف شماست.»
فقط یک احمق می تواند برای جر و بحث کردن اصرار ورزد.
کتاب مقدس نمی گوید که برنده شدن در جر و بحث، ثابت کردن حرف خودتان به دیگران یا نشاندن کسی سر جایش نشانه عزت و شرف است، بلکه فقط به امتناع کردن از جر و بحث اشاره می کند.
مثل یک عقاب باشید و از بالا به مسائل نگاه کنید. اینکه برای صلح و آرامش خودتان به دیگران اجازه بدهید که فکر کنند حق با آنهاست، نشانه ی عزت و شرف شماست.
نکته چهارم: بر مبنای یک فصل از زندگی تان قضاوت نکنید
گاهی اوقات در زندگی نمی توانید بفهمید که خدا دارد چه کار می کند. دعا می کنید اما جوابی نمی گیرید.
آسان است که فقط بر مبنای یک فصل از زندگی تان قضاوت کنید. اینکه به یک مدت کوتاه از زندگی تان نگاه کنید و فکر کنید که همیشه شرایط همینطوری خواهد بود و همین شرایط بقیه زندگی شما را رقم خواهد زد.
اما نه، این فقط یک چاه است. شما نمی توانید ببینید که خدا شما را دارد کجا می برد. هیچگاه بر اساس یک لحظه از زندگی تان قضاوت نکنید.
جایی که الان در آن هستید، جایگاه نهایی شما نیست، تنها یک فصل از زندگی شماست.
نکته پنجم: غرورتان را کنار بگذارید
سال ها پیش من و ویکتوریا برای دیدن یک بازی به استادیومی در مرکز شهر رفتیم. ماشین را بغل پارک کردم و از ویکتوریا پرسیدم کدام طرفی باید بروم، راست یا چپ؟
او نگاهی کرد و گفت باید به راست برویم. من هم نگاهی کردم و گفتم ویکتوریا ما باید به چپ برویم.
او گفت جول من مطمئنم که باید به راست برویم. من گفتم ویکتوریا خانه ما این سمتی است، حرکت کردم و به سمت چپ رفتم.
او گفت بالاخره می بینی که اشتباه رفتی!
من کل شهر را زیگ زاگ رفتم و هیچ ایده ای نداشتم که کجا دارم می روم. اما به او نگفتم!
10 دقیقه بعد من به سمت راست رفتم و دوباره به همان استادیوم برگشتیم. نمی توانستم باور کنم.
نکته حرف های من چیست؟
من فکر می کردم که درست می گویم اما کمی بعد متوجه شدم که اشتباه می کنم و گاهی اوقات حتی وقتی فکر می کنید که دارید درست می گویید باید غرورتان را کنار بگذارید و اجازه دهید حق با دیگری باشد.
من ترجیح می دهم به دیگران اجازه بدهم که حق با آنها باشد تا در صلح و آرامش باقی بمانم تا اینکه حرف خودم را ثابت کنم ولی آرامش نداشته باشم.
حالا وقتی می خواهیم جایی برویم می گویم عزیزم، عشقم، عسلم، کدام راه را دوست داری برویم؟
من دیگر سوال نمی پرسم، دیگر جی پی اس خودم را چک نمی کنم، ویکتوریا جی پی اس من است!
نکته ششم: چگونه نشانه های خدا را دریافت کنیم؟
صدایی را درونتان می شنوید، حسی به شما می گوید که باید به موقع به سرکار بروید. این وجدان شما نیست که دارد شما را اذیت می کند بلکه این خداست که دارد با شما صحبت می کند.
ممکن است احساس کنید که صدایی به شما می گوید دیگر نباید بیش از حد قهوه بخوری، باید برای بهبود مهارت هایت این واحد را بگذرانی، دیگر نباید به همسر خود طعنه بزنی.
درواقع اینجا خداوند است که دارد با ما در مورد چیزهای کاربردی صحبت می کند.
گاهی اوقات فکر می کنیم که خداوند فقط با ما در مورد رستگاری، رهایی، اصول و عقاید و آداب زندگی صحبت می کند.
بله درست است، اما به غیر از این ها همچنین در مورد نظافت خانه، در مورد اینکه شب ها به خاطر تماشای تلویزیون تا دیروقت بیدار نمانیم یا در مورد رها نکردن سبد خرید و برگرداندن آن به همان جایی که گرفته بودیم و کلا در مورد مسائل روزمره نیز با ما صحبت می کند.
یکی از راه هایی که بتوانیم بفهمیم این نشانه ها از طرف خداست این است که مدام آنها را می توانیم احساس کنیم.
همیشه به سراغ ما می آیند. در نیمه شب حتی وقتی که به آن فکر هم نمی کنی باز هم به ذهنت آن موضوع خطور می کند.
این کار خداست که می خواهد توجه شما را به آن موضوع معطوف سازد. کتاب مقدس می گوید:
«خداوند ما را با این نشانه ها هدایت می کند.»
یکی از نسخه ها می گوید که با پیشنهادها ما را هدایت می کند. خداوند هیچگاه ما را مجبور به انجام کاری نخواهد کرد. او نمی خواهد خواسته خودش را بر خواسته شما تحمیل کند، بلکه فقط به شما پیشنهاد می دهد.
من یاد گرفتم که هرچقدر بیشتر اطاعت کنیم دفعات بعد اینکار آسان تر می شود.
هر چقدر به صدای او حساس تر شوی و بیشتر به او پاسخ بدهی، دفعات بعد پاسخ دادن آسان تر از قبل می شود.
از طریق همین نشانه هایی که می بینی، به جایگاه بالاتری می رسی، پیشنهادهای بهتری به تو می شود، به موقع و به صورت منطقی از کاری دست می کشی.
اینگونه با نشانه هایی که توسط روح مقدس مان می بینیم، هدایت می شویم.
وقتی شما به خداوند احترام می گذارید او رازش را به شما می گوید. او هر چیزی را که بخواهد در گوش درونی تان زمزمه می کند. به شما بصیرتی می دهد که از هیچ روش دیگری نمی توانستید به آن دست پیدا کنید.
شما نمی دانید که از کجا این موضوع را می دانید، نمی توانید توضیحی بدهید، فقط آن را می دانید.
بعضی وقت ها افرادی را می بینم که در کسب و کارهایشان دچار مشکل شدند.
مثلاً شخصی در داخل شرکت شان اطلاعاتی را به شخص دیگری در خارج از شرکت داده است که این امر روی قیمت سهام تأثیر گذاشته است، بدین طریق این اشخاص خارجی می توانند خرید و فروش بیشتری داشته باشند.
آنها الان از مزیت ویژه ای برخوردار شده اند چون اطلاعات محرمانه داخلی یک شرکت دیگر را دارند. این دقیقا کاری است که خدا برای ما انجام می دهد.
او می داند که فرصت های خوب برای ما کجا هستند، او می داند که چطور ما را سال ها جلو بیندازد.
اگر با دقت به صدای خداوند در درونت گوش کنی، خداوند اطلاعات محرمانه را به شما می رساند و چیزهایی را می دانید که نباید می دانستید.
اینگونه خداوند شما را برای رسیدن به سرنوشت تان آماده می کند.
نکته هفتم: راه حل های خدا با ما فرق می کند
شما نمی توانید خدا را محدود کنید. ممکن است خداوند شما را به آن روش که فکر می کند به خواسته هایتان نرساند.
ممکن است خداوند به همان روش همیشگی و مانند گذشته، شرایط را برای شما تغییر ندهد.
راه حل های خداوند با ما فرق می کند و خیلی بهتر از راه حل های ما هستند.
خودتان را در اختیار او بگذارید و اجازه دهید خداوند به روش خودش کارها را انجام دهد.
خدا قرار نیست دلیل هر کاری که از ما می خواهد انجام دهیم را برایمان توضیح دهد. تمام این ها به ایمان ما بستگی دارد. فقط کافیست به او اعتماد کنید.
نکته هشتم: اطاعت از خدا
ببینید هر وقت که شما اطاعت می کنید، انگار بذری را کاشتید.
وقتی که شرایط سخت است، شما احساس ناراحتی می کنید، اصلاً نمی خواهید این کار را انجام دهید اما در نهایت اطاعت می کنید، در واقع شما دارید یک بذر شگفت انگیزی را می کارید که این یعنی شما قرار است که یک محصول شگفت انگیزی را هم برداشت کنید.
خداوند بدون اینکه قدرت انجام کاری را به شما بدهد هیچوقت از شما نمی خواهد آن کار را انجام بدهید.
وقتی از شما می خواهد که از دوستی که باعث شکست شما شده است، دوری کنید یا از عادتی که می دانید برای سلامتی تان مضر است، دست بکشید، در واقع قصدش این نیست که چیزی را از شما بگیرد بلکه می خواهد چیز بهتری را به شما بدهد.
اگر فقط اطاعت کنید به مرحله جدیدی از زندگی تان وارد می شوید.
نکته نهم: با بازگشت به گذشته، کدام کار را متفاوت انجام می دادی؟
یک نفر از من پرسید اگر می توانستی کاری را دوباره انجام دهی، کدام کار را متفاوت نسبت به گذشته انجام می دادی؟
جواب دادم:
✔ به خدا بیشتر اعتماد می کردم.
✔ خواب هایم را از دست نمی دادم تا نگران هزینه ها باشم.
✔ تا نگران این باشم که چه می شد اگر می توانستیم وزیر باشم، نگران این باشم که مردم مرا دوست داشته باشند.
هیچکدام از این نگرانی ها به من کمک نمی کند تا حتی ذره ای پیشرفت کنم.
شگفت زده می شویم اگر بدانیم که چه تعداد زیاد مسائلی بودند که بیخود نگران شان بوده ایم اما هیچوقت رخ ندادند.
نکته دهم: مهندس معمار زندگی شما کیست؟
از نظر یک فرد معمولی، شاید یک مکان در حال ساخت، تنها یک بی نظمی محض به نظر برسد.
اما از نظر یک مهندس معمار اصلاً موضوع مهمی نیست. آنها اصلاً نگران نیستند چون طبق نقشه دارند پیش می روند. آنها دقیقا می دانند که چه اتفاقی دارد می افتد.
مهندس معمار شما خداوند بلندمرتبه است. او برنامه مشخصی را برای زندگی شما طراحی کرده است.
خبر خوب این است که این اوضاع آشفته موقت نمی تواند سرنوشت شما را متوقف کند.
تمام تأخیرها، چیزهایی که برای شما قابل درک نیستند، حتی اشتباهاتی که شما مرتکب شده اید، همه این ها را خدا محاسبه کرده است.
شما ممکن است هیچوقت نتوانید بفهمید که چگونه رؤیایتان به واقعیت تبدیل می شود.
اگر احساس می کنید که در نقطه ای گیر افتاده اید، خداوند می گوید:
«شما دقیقاً طبق برنامه دارید پیش می روید و یک محصول نهایی نیستید. من هنوز دارم روی شما کار می کنم و کاری که شروع کردم را به نحو احسن تمام خواهم کرد.»
اگر از دیدن این قسمت لذت بردید، آدرس زیر را برای دوستان خود ارسال کنید:
negareshenik.ir/tenpoint9
