جو دیسپنزا می گوید ۱۰ ثانیه اول صبح شما، ۱۰ ساعت بعدی روزتان را میسازد. اما متأسفانه، بیشتر ما این لحظات طلایی را هدر میدهیم؛ یا مشغول اسکرول کردن در گوشی هستیم، یا زنگ هشدار را به تعویق میاندازیم، یا با عجله و اضطراب وارد روز میشویم. حال، چه میشود اگر به جای این کارها، بتوانید از همان لحظه برای در دست گرفتن کنترل ذهنتان و متحول کردن روزتان استفاده کنید؟ چگونه؟ با جملات تاکیدی صبحگاهی.
این را در نظر بگیرید: فقط ۱۲ جمله ساده، چه با صدای بلند بگویید و چه در دلتان تکرار کنید، میتواند مغزتان را مجدد برنامه ریزی کند، تمرکزتان را از نو تنظیم کند و حضورتان را در جهان تغییر دهد. شاید به نظر بسیار راحت برسد، اینطور نیست؟
اگر الان حوصله مطالعه این مقاله را ندارید، می توانید پادکست آن را گوش کنید:
پشتوانه علمی جملات تاکیدی: چرا این کلمات جادو میکنند؟
طبق علوم اعصاب (Neuroscience) – یعنی همان علمی که به ما میگه مغز و سیستم عصبی مان چطوری کار میکند و چه تاثیری روی فکر، احساسات و رفتارمان دارد – کلماتی که فرد با خود تکرار میکند، به ویژه در ساعات اولیه صبح پس از بیداری، دارای قابلیتهای زیستشناختی (بیولوژیکی) زیر هستند:
✔️تغییر فیزیکی فعالیت مغز: این کلمات قادرند به صورت فیزیکی در فعالیتهای مغزی تغییر ایجاد کنند.
✔️آرامشبخشی سیستم عصبی: جملات تاکیدی میتوانند به آرامش سیستم عصبی (Nervous System) کمک کنند.
✔️افزایش اعتماد به نفس: این عبارات بر تقویت حس خودباوری و اعتماد به نفس فرد مؤثرند.
✔️بهبود عملکرد سیستم ایمنی: حتی توانایی بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن (Immune System) نیز از جمله اثرات آنها ذکر شده است.
به زبان ساده، وقتی می گوییم جملات تاکیدی می توانند روی “قابلیتهای زیستشناختی” تاثیر بذارند، منظور این است که:
این جملات واقعاً روی “بدن” ما اثر میگذارند و باعث میشوند یک سری فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی خاص در بدنمان اتفاق بیفتد.
یعنی فقط حرف یا فکر نیستند، بلکه قدرت دارند تا تغییرات ملموسی را در سطح سلولی، هورمونی، عصبی و حتی سیستم ایمنی بدن ایجاد کنند.
نکته جالب اینجاست که اکثر موفقترین افراد جهان، از ورزشکاران برجسته و مدیران عامل گرفته تا نیروهای ویژه نظامی، هر روز از نوعی صحبت با خود یا آمادهسازی ذهنی استفاده میکنند. این یک راز پنهان نیست، بلکه ابزاری قدرتمند است. ابزاری که همیشه در اختیار داشتهاید – اما شاید فقط تاکنون کسی به شما نشان نداده چگونه از آن به درستی استفاده کنید.
نقشه راه ذهن شما
در ادامه، دقیقاً با ۱۲ عبارت آشنا خواهید شد که میتوانند ذهنیت شما را از حالت مضطرب به قدرتمند و از حالت مبهم به متمرکز تغییر دهند.
آیا میدانستید، برای مثال:
- اینکه به خودتان بگویید “من کافی هستم” میتواند مدارهای پاداش مغز را روشن کند – مکانیزمی مشابه دریافت تمجید از دیگران.
- یا اینکه گفتن “من صلح را انتخاب میکنم” میتواند سطح کورتیزول (هورمون استرس) را در کمتر از ۳۰ ثانیه کاهش دهد؟
این عبارات نه کلماتی تصادفی، بلکه دستورات ذهنی (Mental Commands) هستند؛ پیامهای مستقیمی به ناخودآگاه (Subconscious) فرد که به خصوص در آرامش صبحگاهی، به آنها گوش میدهد. این فرآیند امکان تغییر ذهنیت از حالت مضطرب به قدرتمند و از حالت مبهم به متمرکز را فراهم میآورد.
شما هر صبح با یک صفحه سفید بوم نقاشی از خواب بیدار میشوید و بیشتر مردم اجازه میدهند دنیا هرچه میخواهد بر آن خطخطی کند. اما شما… شما قرار است قلم را پس بگیرید.
شما روش ساده ای را یاد میگیرید تا این عبارات را عمیقاً در روتین روزانهتان تثبیت کنید، تا نه تنها در همان لحظه احساس خوبی ببخشند، بلکه واقعاً طرز فکر، اعمال و نتایج شما را شکل دهند.
قدرت لحظات اولیه صبح بر ذهن
هنگامی که صبح از خواب بیدار میشوید، پیش از آنکه حتی به صدای زنگ ساعت، پیامهای تلفن همراه، یا گفتههای دیگران توجه کنید، مغز شما در حال گوش سپردن به سخنان خودتان است! علم اعصاب نیز این موضوع را تأیید میکند.
در لحظات اولیه پس از بیداری، مغز شما هنوز به طور کامل هوشیار نشده و در حالتی بسیار خاص و پذیرا قرار دارد. این وضعیت به گونهای است که گویی دروازههای ذهن شما گشودهتر هستند و گفتارها و افکار خودتان را با سهولت بیشتری میپذیرد و در خود جای میدهد. در این هنگام، سروصدای دنیای بیرون، نظیر اخبار، شبکههای اجتماعی و نگرانیهای روزمره، هنوز وارد ذهن شما نشده است. بنابراین، هر آنچه در آن لحظه به خود بگویید، از سوی مغزتان بسیار جدی گرفته شده و بر اساس آن عمل خواهد کرد.
مغز در این لحظات از حالتی بسیار عمیق و آرام (که امواج تتا نامیده میشود) خارج شده و وارد حالتی بیدارتر و هوشیارتر (که ریتمهای آلفا نامیده میشوند) میگردد. این یک فرصت طلایی است؛ مانند پنجرهای که گشوده میشود تا بتوانید هر فکری را که تمایل دارید، در ذهن خود بکارید تا آن افکار ریشه دوانده و قوی شوند.
هنگامی که در همین لحظه طلایی، عبارتی مثبت درباره خودتان بیان میکنید، برای مثال “من توانمند هستم” یا “من کافی میباشم”، مغز شما واقعاً به این گفتهها واکنش نشان میدهد. بدین معنا که این تنها یک سخن نیست که به سادگی از کنار آن عبور کند؛ بلکه مغز شما آن را شنیده و شروع به پردازش آن میکند، گویی واقعاً در حال دستور دادن به آن هستید.
تأثیر جملات تاکیدی صبحگاهی
مراکز پاداش مغز (Brain Reward System) در واقع همان نواحیای در مغز شما هستند که با احساسات مثبت و لذتبخش فعال میشوند مثلا زمانی که فردی از شما تمجید میکند، هنگامی که حس عشق را تجربه مینمایید یا وقتی غذایی بسیار لذیذ میل میکنید. تمامی این موارد موجب تحریک این نواحی در مغز شما شده و احساسی خوشایند را در شما ایجاد میکنند.
مطالعات نشان میدهند که عبارات تأکیدی، این مراکز پاداش مغز شما را فعال میکنند چون مغز به این جملات مثبت پاسخ می دهد. این پاسخ مغز باعث آزاد شدن دوپامین می شود. دوپامین یک انتقالدهنده عصبی است که در مغز شما مسئول ایجاد حس لذت و پاداش است. زمانی که دوپامین آزاد میشود، تغییرات مثبتی در شما رخ میدهد:
- خلق و خوی شما بهبود مییابد.
- انگیزه شما افزایش پیدا میکند.
نکتهای که بیشتر مردم از آن غافلند این است – ساعتها ژورنالنویسی یا مراقبه عمیق لازم نیست. تنها ۲۰ ثانیه گفتگوی آگاهانه با خود میتواند پاسخ استرس شما را دگرگون کند.
تحقیقات منتشر شده در مجلات معتبر سلامت و مورد تأیید روانشناسان رفتاری، این را تأیید میکنند. جملات تاکیدی میتوانند سطح کورتیزول – هورمون اصلی استرس بدن شما – را کاهش دهند. یک لحظه کوچک، که روزانه تکرار شود، میتواند به اضطراب کمتر و تفکر شفافتر در طول روز منجر شود.
به همین دلیل است که آنچه صبح به خود میگویید اهمیت دارد. لحن روز را تعیین میکند. به سیستم عصبی شما میگوید که آیا برای خطر آماده شود یا به آرامش روی آورد. و به مرور زمان، عادات، احساسات و حتی نحوه دید شما نسبت به خودتان را سیمکشی میکند.
مغز همیشه گوش میدهد – و شما تصمیم میگیرید که ابتدا چه چیزی را بشنود.
چگونه این کار را عملی کنیم؟ راهنمای گام به گام
گام اول: آماده شدن برای لحظه حال
نخستین اقدامی که باید انجام دهید این است که صاف بایستید یا بنشینید. پس از آن، چندین نفس عمیق بکشید. این عمل به بدن شما کمک میکند تا درک کند که در حال حاضر، در همین لحظه، در اینجا حضور دارید و آماده هستید.
گام اول یک مقدمه ضروری است که به شما کمک میکند تا از شلوغیهای ذهنی و جسمی روزمره فاصله بگیرید و خود را در حالتی از آرامش، تمرکز و پذیرا بودن قرار دهید تا پیامهای مثبتی که قصد دارید به ناخودآگاه خود بفرستید، با حداکثر تأثیر جذب شوند.
گام دوم: استفاده از زمان حال و “من هستم”
اکنون زمان آن فرا رسیده که شروع به سخن گفتن کنید، اما به خاطر داشته باشید: همیشه از زمان حال استفاده کنید. یعنی به جای آنکه بگویید “من قوی خواهم بود”، بگویید “من قوی هستم”. اما چرا؟
ببینید مغز منطقی و خودآگاه ما قادر به درک گذشته، حال و آینده است و میتواند برنامهریزی کند یا به اتفاقات آتی فکر کند. اما ناخودآگاه به این شیوه، زمان را درک نمیکند. برای ناخودآگاه، فقط “اکنون” وجود دارد. هر چیزی که در زمان حال به آن گفته شود، به عنوان یک واقعیت موجود و فوری پردازش میشود.
وقتی شما میگویید “من قوی خواهم بود”، ناخودآگاهِ شما، این را به عنوان چیزی که در آینده اتفاق میافتد درک میکند، نه چیزی که همین الان هستید. این فعل به ناخودآگاه میگوید که این وضعیت (قوی بودن) هنوز وجود ندارد و قرار است در زمانی نامشخص در آینده محقق شود.
اما وقتی میگویید “من قوی هستم”، ناخودآگاه شما این را به عنوان یک دستور فوری و یک واقعیت موجود دریافت میکند. این سیگنال قوی، باعث میشود ناخودآگاه شما بلافاصله شروع به همسوسازی باورها و رفتارهای شما با این واقعیت جدید کند.
هدف از این خودگوییها، کاشتن باورهای مثبت در عمق وجود شماست. استفاده از زمان حال در خودگوییها، راهی قدرتمند برای دور زدن فیلترهای منطقی مغز خودآگاه و برقراری ارتباط مستقیم با ناخودآگاه است تا باورهای مثبت را به سرعت درونیسازی کرده و در لحظه حال، آنها را به واقعیت تبدیل کنید.
گام سوم: اضافه کردن احساس (حس چسب جادویی)
صرفاً بیان کلمات کفایت نمیکند؛ انرژی و احساس از اهمیت بالایی برخوردار هستند. اگر جملات را بدون هیچ حسی زمزمه کنید، تأثیری نخواهند داشت و به سادگی فراموش میشوند. اما زمانی که آنها را با احساس بیان میکنید – حتی اگر در سکوت و در ذهن خودتان باشد – بسیار عمیقتر در وجود شما نفوذ میکنند. احساس در اینجا مانند یک چسب عمل میکند؛ باعث میشود پیام مورد نظر در ذهن شما ماندگار شود.
احساسات، در واقع، قویترین ابزار ما برای برنامهریزی مجدد مغز هستند. اگر یک جمله تاکیدی را بدون هیچ حسی تکرار کنیم، مغز ما آن را صرفاً به عنوان مجموعهای از کلمات بیارزش پردازش میکند. این وضعیت شبیه زمانی است که فردی با شما صحبت میکند، اما حواس شما جای دیگری است و هیچ چیز از کلمات او را نمیشنوید و درک نمیکنید.
اما وقتی همین کلمات را با احساسی قوی بیان میکنیم (برای مثال، حس قدرت، شادی، آرامش)، اتفاق متفاوتی رخ میدهد. احساسات، پیامهای شیمیایی هستند. هنگامی که یک حس شدید را تجربه میکنیم، بدن ما مواد شیمیایی خاصی را آزاد میکند. این مواد شیمیایی مانند “چسب” عمل کرده و آن فکر یا آن جمله تاکیدی را عمیقاً در شبکههای عصبی (Neural Networks) مغز ما حک میکنند.
جو دیسپنزا تأکید میکند که احساسات، زبان ناخودآگاه ما هستند. در حالی که مغز منطقی ما با کلمات کار میکند، ناخودآگاه ما با احساسات درک میکند. بنابراین، وقتی یک جمله تاکیدی را با احساس بیان میکنید، در واقع دارید به ناخودآگاهتان “میفهمانید” که این پیام واقعی است و باید به آن عمل کند. اینجاست که تغییرات عمیقتر و پایدارتر اتفاق میافتند، زیرا پیام از سطح ذهن خودآگاه عبور کرده و به لایههای عمیقتر ناخودآگاه نفوذ کرده و آن را بازنویسی میکند. به همین دلیل است که احساس، مانند یک چسب عمل میکند و پیام شما را ماندگار میکند.
برای مثال، اگر با احساس بگویید: “من قدرتمند هستم!” (در لحظه گفتن این جمله، واقعاً حس قدرت را در بدن خود احساس کنید. شاید شانههای خود را صاف کنید، نفس عمیقی بکشید و انگار یک انرژی در درونتان فعال میشود.) در این حالت، آن حس قدرتی که تجربه میکنید، همان “چسب” جادویی است که باعث میشود مغزتان این پیام را جدی بگیرد و شبکههای عصبی مربوط به قدرت و توانایی در مغزتان شروع به قویتر شدن کنند. این دقیقاً همان چیزی است که به آن سیمکشی مجدد مغز میگویند!
گام چهارم: ترفند قدرتمند “روش آینه”
یک ترفند ساده وجود دارد که میتواند تأثیر این تمرین را چند برابر کند: روش آینه. هنگامی که هر جمله تاکیدی را بیان میکنید، مستقیم به چشمان خودتان در آینه نگاه کنید. این عمل یک ارتباط عمیق بین بخش دیداری و بخش احساسی مغزتان ایجاد میکند و تمرین را بسیار قویتر و شخصیتر میسازد.
هنگامی که شما به طور همزمان جمله را بیان میکنید یا میشنوید (فعالسازی بخش شنیداری و گفتاری مغز)، خودتان را میبینید (فعالسازی بخش دیداری مغز)، و تلاش میکنید آن حس را تجربه کنید (فعالسازی بخش احساسی مغز)، در واقع دارید چندین ناحیه مختلف مغز خود را به طور همزمان فعال میکنید.
این فعالسازی همزمان، باعث میشود شبکههای عصبی قویتر و پیچیدهتری بین این بخشها شکل بگیرد. هرچه این شبکهها قویتر شوند، پیام تاکیدی عمیقتر و ماندگارتر در ذهن شما حک میشود. این درست مانند آن است که یک مسیر جدید را در مغزتان با ترافیک بیشتر و رفت و آمد قویتر ایجاد میکنید.
ممکن است در ابتدا این کار عجیب یا حتی ناراحتکننده باشد. این ناراحتی اولیه در واقع نشانهای است که دارید از منطقه امن خود خارج میشوید و مغزتان در حال روبرو شدن با یک چیز جدید و قدرتمند است. این مقاومت اولیه، طبیعی است و نشانهای است که دارید یک الگوی فکری قدیمی را میشکنید و یک الگوی جدید را جایگزین آن میکنید. این به معنای آن است که یک تغییر واقعی در حال وقوع است.
12 جمله تاکیدی صبحگاهی برای برنامهریزی مجدد ذهن شما
در ادامه، هر جمله تاکیدی را به شما خواهم گفت و سپس، دلیل اهمیت بیان آن جمله خاص را توضیح خواهم داد. بدین ترتیب میتوانید با احساسی عمیقتر و هدفمندتری آنها را تکرار کنید و تأثیرشان را به معنای واقعی حس کنید.
1- من کافیام.
جامعه ای که در آن هستیم، این باور غلط را در ما ایجاد میکند که همیشه باید بیشتر باشیم، بهتر عمل کنیم یا دستاوردهای بیشتری داشته باشیم. این طرز فکر میتواند منجر به احساس ناکافی بودن مزمن و خودانتقادی شدید شود.
وقتی میگویید “من کافیام”، در واقع در مقابل این فشار بیرونی و درونی میایستید. شما به خودتان اجازه میدهید که همین حالا، با تمام ویژگیها و نقصهایی که دارید، ارزشمند و کامل باشید. این یک پذیرش ریشهای است که سنگ بنای عزت نفس واقعی را بنا مینهد.
2- من صلح را انتخاب میکنم.
در بسیاری از موقعیتها، ما احساس میکنیم که قربانی شرایط هستیم و نمیتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم. این جمله به شما یادآوری میکند که شما همیشه قدرت انتخاب دارید. به جای اینکه به صورت خودکار و از روی عادت به اتفاقات ناخوشایند واکنش نشان دهید، میتوانید آگاهانه “پاسخ” دهید. واکنشها معمولاً ناخودآگاه و غریزی هستند، در حالی که پاسخ یک انتخاب آگاهانه و سنجیده است. این حس کنترل، استرس و اضطراب شما را کم میکند.
3- من به خودم ایمان دارم.
اعتماد به نفس واقعی و پایدار، فریاد کشیدن یا خودنمایی نیست؛ بلکه یک حس درونی از اطمینان به تواناییها و ارزشهای خودتان است. وقتی میگویید “من به خودم ایمان دارم”، در واقع دارید این حس آرام و محکم را در عمق وجودتان بازسازی و تقویت میکنید. این کار به شما کمک میکند تا به جای اینکه اعتماد به نفستان وابسته به تأیید دیگران یا موفقیتهای بیرونی باشد، از درونتان نشات بگیرد.
4- من از فرصت استقبال میکنم.
مغز ما تمایل دارد بر آنچه کم داریم، آنچه ممکن است اشتباه پیش برود، یا آنچه نمیتوانیم انجام دهیم، تمرکز کند. این جمله به صورت آگاهانه این الگو را میشکند. با تکرار “من از فرصت استقبال میکنم”، شما مغز خود را آموزش میدهید که به دنبال “درهای باز” و “امکانات” باشد، حتی در شرایطی که پیش از این فقط “موانع” را میدیدید. این تغییر تمرکز میتواند شما را به سمت راهحلها و ایدههای نو هدایت کند.
زندگی پر از موقعیتهای غیرمنتظره است. وقتی شما با ذهنیت استقبال از فرصتها جلو میروید، گشودگی بیشتری نسبت به تجربیات جدید پیدا میکنید. این انعطافپذیری ذهنی به شما کمک میکند تا با تغییرات سازگار شوید و حتی در شرایطی که مطابق برنامههایتان پیش نمیرود، جنبههای مثبت و پتانسیلهای رشد را ببینید.
5- من خودم را میبخشم و به جلو حرکت میکنم.
پشیمانی و احساس گناه، مانند لنگری هستند که شما را به گذشته متصل نگه میدارند. این احساسات میتوانند انرژی ذهنی و جسمی شما را تحلیل ببرند. وقتی خودتان را نمیبخشید، در واقع در یک چرخه تکراری از سرزنش و عذاب وجدان گرفتار میشوید که مانع از حرکت رو به جلو میشود. بیان این جمله، به معنای آگاهی و رهایی از این بار سنگین است.
وقتی خودتان را میبخشید، در واقع دارید فضای ذهنی لازم را برای ایدههای جدید، یادگیری مهارتهای تازه و پیگیری رویاهایتان باز میکنید.
این جمله به شما کمک میکند تا با پذیرش گذشته، قدرت خود را برای ساختن آیندهای بهتر به دست آورید.
6- من توانایی انجام کارهای بزرگی را دارم.
بسیاری از ما، حتی با وجود استعدادها و مهارتهای فراوان، ممکن است به تواناییهای خود شک داشته باشیم. این جمله مستقیماً به این شکها حمله میکند. با تکرار آن، شما به مغز و ناخودآگاه خود سیگنال میدهید که شایسته و قادر به دستیابی به اهداف بزرگ هستید. این کار به تدریج باورهای محدودکننده را از بین میبرد و پایههای محکمی برای اعتماد به نفس واقعی ایجاد میکند.
مغز ما تمایل دارد خود را با باورهای ما هماهنگ کند. وقتی باور داشته باشید که “توانایی انجام کارهای بزرگی را دارید”، مغز شما شروع به جستجو برای راهها و فرصتها میکند. این جمله به مثابه کلیدی است که توانمندیهای بالقوه شما را بیدار میکند. ممکن است ایدههای جدیدی به ذهنتان برسد، راهحلهایی برای مشکلات پیدا کنید، یا انگیزهای برای یادگیری مهارتهای جدید بیابید که پیش از این به آنها فکر نکرده بودید. این فعالسازی باعث میشود منابع درونی شما برای دستیابی به اهداف بزرگتر بسیج شوند.
7- من هر روز قویتر میشوم.
بسیاری از ما تمایل داریم فقط به نتایج نهایی و کمال نگاه کنیم و از پیشرفتهای کوچک در طول مسیر غافل میشویم. این جمله به شما یادآوری میکند که رشد یک فرآیند آرام و پیوسته است. این به معنای آن نیست که هر روز باید به یکباره به اوج قدرت برسید، بلکه به این معناست که هر قدم کوچک، هر تجربه و هر تلاشی، شما را اندکی قویتر از روز قبل میکند. این دیدگاه، فشار ناشی از انتظارات کمالگرایانه را کاهش میدهد و به شما اجازه میدهد تا از مسیر رشد خود لذت ببرید.
جشن گرفتن این موفقیتهای کوچک، باعث ترشح دوپامین (ماده شیمیایی پاداش در مغز) میشود که به نوبه خود، حس خوب و تمایل به ادامه مسیر را تقویت میکند. این چرخه مثبت، شما را در مسیر رشد حفظ میکند.
8- من کنترل انتخابهایم را دارم.
این جمله به شما یادآوری میکند که اگرچه بسیاری از جنبههای زندگی (مانند رفتار دیگران، اتفاقات غیرمنتظره، یا شرایط جهانی) خارج از کنترل شما هستند، اما یک چیز همیشه در کنترل شماست: نحوه واکنش شما به آن اتفاقات و انتخابهایی که در قبال آنها انجام میدهید. این تمرکز بر “دایره نفوذ” شماست، یعنی چیزهایی که واقعاً میتوانید بر آنها تأثیر بگذارید. با تمرکز بر این دایره، انرژی خود را روی مواردی میگذارید که میتوانید تغییر دهید، نه مواردی که نمیتوانید. این کار به کاهش احساس درماندگی و افزایش حس اثربخشی کمک میکند.
در واقع مسئولیت زندگی خود را به عهده میگیرید. این به معنای قربانی نبودن در برابر شرایط است. شما فعالانه انتخاب میکنید که چگونه فکر کنید، چه احساسی داشته باشید و چگونه عمل کنید. این حس، به شما قدرت میدهد تا به جای اینکه منفعلانه به اتفاقات واکنش نشان دهید، خالق زندگی خود باشید.
9- من از تغییر استقبال میکنم و پیشرفت را در آغوش میکشم.
تغییر ذاتاً با عدم قطعیت همراه است و همین عدم قطعیت اغلب باعث برانگیخته شدن ترس در ما میشود. مغز ما به دنبال ثبات و امنیت است و هرگونه خروج از منطقه امن را به عنوان یک تهدید بالقوه در نظر میگیرد. با بیان این جمله، شما به مغز خود سیگنال میدهید که تغییر نه تنها ترسناک نیست، بلکه میتواند یک فرصت باشد. این جمله به شما کمک میکند تا به جای مقاومت در برابر تغییر، آن را به عنوان یک کاتالیزور برای رشد و پیشرفت ببینید.
با استقبال آگاهانه از تغییر، شما در حال پرورش انعطافپذیری ذهنی خود هستید. این جمله همچنین به شما کمک میکند تا با چالشها و موقعیتهای جدید با ذهنی بازتر و سازگاری بیشتری روبرو شوید و در برابر ناملایمات، تابآوری بیشتری از خود نشان دهید.
10- من سرشار از قدردانی هستم.
وقتی شما احساس قدردانی واقعی میکنید، مغز شما شروع به ترشح دوپامین و سروتونین میکند. دوپامین همانطور که قبلاً گفتیم، “هورمون پاداش و لذت” است که حس شادی، انگیزه و رضایت را افزایش میدهد. سروتونین نیز به بهبود خلق و خو، کاهش افسردگی و ایجاد حس آرامش کمک میکند. این تغییرات شیمیایی کاملاً علمی هستند و به همین دلیل است که حس قدردانی میتواند به سرعت حال شما را بهتر کند. شما عملاً با این کار، یک “کوکتل شادی” طبیعی در بدن خود تولید میکنید!
11- من به مسیرم اعتماد دارم.
مسیر زندگی همیشه هموار نیست و با چالشها و موانعی همراه است. زمانی که به مسیر خود اعتماد دارید، حتی در مواجهه با شکستها یا عقبگردها، کمتر دچار یأس و ناامیدی میشوید. این جمله به شما قدرت میدهد تا به جای تسلیم شدن، به توانایی خود در عبور از مشکلات و ادامه دادن ایمان داشته باشید. این تابآوری، شما را در برابر سختیها مقاومتر میسازد.
این جمله به شما کمک میکند تا بپذیرید که زندگی یک فرآیند است و نه یک مقصد ثابت. فراز و نشیبها، تغییرات و لحظات نامشخص، همگی بخشی از این فرآیند هستند. با اعتماد به مسیر، شما یاد میگیرید که به جای مقاومت در برابر تغییر، آن را بپذیرید و با جریان زندگی همراه شوید.
12- امروز، من تفاوت مثبتی ایجاد میکنم.
وقتی شما این جمله را با احساس تکرار میکنید، مغز شما را برای یافتن راههای معنادار برای حضور مؤثر و ایجاد تأثیر مثبت آماده میکند. این شبیه به فعال کردن یک “فیلتر” در مغز است. ناگهان شروع به دیدن فرصتهایی میکنید که قبلاً ممکن بود از آنها غافل شوید. مغز شما فعالانه به دنبال موقعیتهایی میگردد که بتوانید در آنها مفید واقع شوید، چه در تعاملات شخصی، چه در محیط کار، یا حتی در جامعه.
این جمله به شما کمک میکند تا هر روز را با یک هدف مشخص و معنادار آغاز کنید. به جای اینکه روزتان را به صورت منفعلانه یا بدون جهت خاصی شروع کنید، این عبارت به شما یادآوری میکند که هر روز فرصتی برای ایجاد تأثیر مثبت است. این حس هدفمندی، به زندگی روزمره شما معنا میبخشد و میتواند انگیزهای قوی برای برخاستن و اقدام کردن باشد.
جمعبندی
لحظهای مکث کنید. بگذارید هر عبارت در وجودتان ته نشین شود. آنها را حس کنید، فقط نشنوید. احتمالاً یکی از آنها عمیقتر از بقیه برای شما به نظر می رسد. این نشانه راه امروز شماست. بگذارید شما را هدایت کند.
این لحظات کوچک – این کلمات ساده – بیش از آنچه فکر میکنیم اهمیت دارند. اگر تنها یکی از این جملات تاکیدی توانست چیزی را در درون شما تغییر دهد، تصور کنید یک هفته، یک ماه یا یک سال از این تمرین چه کارها که نمیتواند انجام دهد.


