اصلی ترین نکته ای که با مطالعه خلاصه کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن اثر گرنت کاردون (نویسنده کتاب قانون 10 برابر) یاد خواهید گرفت این است که به دومین بودن چه در زندگی چه در بیزینس بسنده نکنید.
بسیاری از ما با این تصور بزرگ شده ایم که پاداش سال ها تلاش و وفاداری ما، دوران بازنشستگی است که به ما اجازه می دهد سال های طلایی خود را در خوابی آرام بگذرانیم. تنها چیزی که مانع از تحقق بزرگ ترین رویاهای شما می شود، ترس از شکست، طرد شدن و فقدان جاه طلبی است.
اما هنگامی که شروع به استفاده از قدرت ها و اشتیاق نسبت به چیزهای وسوسه انگیز می کنید، می توانید از ترس هایتان به نفع خود استفاده کنید. سپس در مسیر رسیدن به پاداش های بی حد و حصری قرار خواهید گرفت که با جاه طلبی های بزرگ همراه هستند.
خلاصه کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن + نکات کلیدی
در این خلاصه کتاب، متوجه خواهید شد:
- راز موفقیت رولینگ چه بود؟
- آنچه میهن پرستان نیوانگلند می توانند در مورد جاه طلبی به شما بیاموزند.
- چرا حضور افراد مخالف نشانه خوش شانسی است؟
با وسواسی بودن می توانید انرژی و تعادل را در زندگی خود داشته باشید.
هر چند وقت یکبار پیش می آید که در محیط کار احساس می کنید انرژی ندارید؟ وقتی در آستانه فرسودگی شغلی هستید، دو گزینه دارید:
- می توانید مدتی استراحت کنید
- می توانید وسواس (درگیری ذهنی و شیفته شدن نسبت به موضوعی) پیدا کنید.
یک فرد معمولی احتمالاً اولین گزینه را انتخاب می کند، اما این به شما کمک نمی کند به جایی که می خواهید بروید. اگر می خواهید به سطح بعدی برسید، باید وسواس داشته باشید و همیشه به سمت اهداف خود پیش بروید. وقتی این اتفاق بیفتد، متوجه خواهید شد که در حال تولید انرژی هستید، نه اینکه آن را تخلیه کنید. با این حال، اگر احساس خستگی می کنید، برای پیدا کردن هدف خود مجددا بررسی کنید. شاید از مسیر خارج شده اید!
وقتی گرنت کاردون نویسنده کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن به مرز 40 سالگی در زندگی اش رسید، شروع به احساس خستگی و استرس کرد. او متوجه شد که مدام برای سخنرانی های پی در پی در حال عبور از ایالات متحده است. در روزهای تعطیل، او یک سخنرانی در کانادا رزرو می کرد، و برایش غیرعادی نبود که از خواب بیدار شود و نداند در کدام شهر است! اینکار او را از وسواس واقعی خود منحرف کرد. او می خواست بزرگترین فروشنده روی زمین باشد.
گرنت کاردون پس از نوشتن و بیان مجدد اهداف خود در زندگی، بلافاصله احساس جوانی کرد. بسیاری از مردم فکر می کنند که وسواس منجر به یک زندگی نامتعادل می شود، اما او دریافته است که وسواس، کلید باز کردن انرژی شما و دستیابی به تعادل واقعی است.
یک زندگی متعادل این نیست که زمان زیادی را برای استراحت و معاشرت اختصاص دهید. شما برای داشتن شغل، پول، سلامتی، زندگی خانوادگی شاد و ایمان قوی باید هر لحظه سخت کار کنید، بنابراین به اشتیاق همراه با وسواس نیاز دارید. با این انرژی، شما می توانید از هر ثانیه بهترین بهره را ببرید، مانند ترکیب اوقات فراغت با خانواده، ورزش کردن و بردن بچه ها در صبح با خود به باشگاه، کاری که گرنت دوست دارد انجام دهد.
با تازه نگه داشتن وسواس های خود، انگیزه جدیدی پیدا خواهید کرد.
فرض کنید می دانید به چه چیزی علاقه دارید، اما برای رسیدن به اهدافی که برای خود تعیین کرده اید زمان بسیار کمی دارید. این همان جایی است که وسواس به کار می آید. یک شغل استثنایی شغلی نیست که با دستیابی به یک هدف و ترک آن شما را راضی نگه دارد؛ در عوض، شامل یک سری اهداف است که هر کدام جسورتر از قبل می باشند.
داشتن یک وسواس پرشور به این معنی است که شما جزو آن دسته افرادی نیستید که هدفشان بازنشستگی است تا زمان زیادی برای بازی گلف داشته باشند. اهداف شما باید بزرگ باشند و شما را به سوی آینده ای بی حد و حصر سوق دهند. این هدفی است که احساس می کنید بخشی از وجود شماست و هر روز صبح شما را هیجان زده می کند که از رختخواب بیرون بیایید.
به عنوان مثال، در یک مقطعی، گرنت کاردون صاحب 100 آپارتمان بود و سپس هدف او بلافاصله بلندپروازانه تر شد. او می خواست مالک 500 آپارتمان باشد. اکنون، از سال 2016، او مالک 4500 واحد است.
وقتی بتوانید یک میلیون دلار به دست آوردید، چرا یک هدف جدید یک میلیاردی تعیین نکنید؟ به تمام سازمان های خیریه ای که می توانید در آن سرمایه گذاری کنید و شبکه ایمنی که می توانید برای نسل های آینده تهیه نمایید، فکر کنید. جاه طلبی های بی پایان، روزانه شما را به یک زندگی واقعا استثنایی نزدیک می کند.
حال، اگر زندگی پس از بازنشستگی خود را در یک زمین گلف تصور کنید، ممکن است هدف شما کوچک باشد، اما پس از آن چه اتفاقی رخ می دهد؟ خیلی زود ممکن است بیشتر روز را صرف تماشای تلویزیون کنید و سپس افسردگی شروع شود. اگر نمی خواهید بدبخت باشید، باید هدف بزرگی برای خود قائل شوید که همراه با شغل شما رشد کند. پس فعال بمانید و برای دستیابی به ارتفاعات جدید تلاش کنید.
هدف خود را بالا ببرید و بعداً نگران جزئیات باشید.
هیچکس نمی تواند دقیقاً پیش بینی کند که اوضاع چگونه پیش خواهد رفت. حتی میلیاردرها دقیقاً نمی دانستند که چگونه می خواهند ثروت خود را به دست آورند. در عوض، آنها کاری را که شما باید انجام دهید، انجام می دهند، یعنی قول ده برابر بیشتر از آنچه که فکر می کنند ممکن است و سپس خود و تیمشان را مجبور می کنند راهی برای تحقق این وعده پیدا کنند.
بنابراین مهم است که همیشه هدف خود را بالا نگه داشته باشید و قول هایی بدهید که شما را به چالش بکشاند. همه رویدادهای مهم زندگی شما، مانند ازدواج، بچه دار شدن یا راه اندازی اولین کسب و کارتان، از شما می خواهند که شیرجه بزنید و در حین حرکت شنا کنید. همین اصل باید برای اهدافی که برای خود و کسب و کارتان تعیین کرده اید صادق باشد. حتی می توانید محصولات را قبل از آماده شدن عرضه کنید، به خصوص اگر اولین محصول در بازار باشد.
همانطور که اپل بارها و بارها ثابت کرده است، اغلب اول بودن مهمتر از کامل بودن است. تقریباً هر محصول اپل دارای ایراداتی بوده است، اما این شرکت می داند که بزرگ، جسور و نوآور بودن مهم تر از تأخیر در آزمایش است. به همین دلیل است که اپل یکی از بهترین برندهای تاریخ محسوب می شود.
سازمان دیگری که باید از آن سرنخ بگیرید، تیم فوتبال نیوانگلند پاتریوتز است. زمانی که رابرت کرافت در سال 1995 مالکیت میهن پرستان را بر عهده گرفت، آنها در حال مبارزه بودند. اما این باعث نشد که کرافت وعده های جسورانه ای برای بردن سوپر بول بدهد.
این الهام بخش بازیکنان بود که 110 درصد در هر فصل و هر بازی ارائه دهند و اکنون آنها پنج سوپر بول را از زمان ورود کرافت به دست آورده اند. درست مانند بازیکنان، هواداران این باور را دارند که تیمشان هر سال خیلی دورتر خواهد رفت. همانطور که این مثال ها نشان می دهند، این کار تجاری خوبی است که اطمینان داشته باشیم یک برنامه اجرا می شود.
پذیرش ترس هایتان به شما کمک می کند تا موفق شوید.
در حالی که فراتر رفتن از محدودیت ها می تواند نیروی محرکه ای برای موفقیت باشد، اما مطمئناً ترس ایجاد می کند. اما اجازه ندهید ترس شما را متوقف کند. ترس باید درک و در آغوش گرفته شود، زیرا با موفقیت همراه است. ترس در دو نوع اصلی ظاهر می شود: ترس از طرد شدن و ترس از شکست، و اگر می خواهید موفق شوید، باید با هر دو مقابله کرد.
در سال 2008، رولینگ در کلاس فارغ التحصیلان دانشگاه هاروارد سخنرانی کرد. او گفت شجاعت برای پذیرش شکست، منجر به موفقیت شما در زندگی می شود. پس اگر شکست نخورید، هرگز زندگی نخواهید کرد. رولینگ از روی تجربه صحبت می کند. قبل از پذیرش اولین کتاب هری پاتر او توسط یک ناشر، 12 نامه رد دریافت کرد. در نهایت حدود دوازده میلیون نسخه فروخت. اگر او اجازه می داد ترس از شکست او را متوقف کند، ممکن بود امروز هری پاتری وجود نداشته باشد.
پس ادامه دهید و به خودتان اجازه دهید احساس ترس کنید و بدانید که مشکلی نیست، زیرا ترس به این معنی است که به خودتان فشار می آورید و به جلو می روید. اگر هر از گاهی احساس ترس نمی کنید، ممکن است به این معنی باشد که در حال تبدیل شدن به یک ماهی بزرگ در یک حوضچه کوچک هستید، که باید از آن اجتناب کنید زیرا با عدم رشد شما همراه است.
اگر احساس می کنید در حال رکود هستید، ممکن است به این معنی باشد که باید به یک حوض بزرگتر بروید. شاید وقت آن رسیده است که یک شعبه جدید در شهر دیگری باز کنید یا شراکت های تجاری جدیدی را کشف کنید که شما را در معرض یک بازار جدید قرار دهد. وقتی صحبت از شکست دادن رقیب می شود، ترس نیز می تواند مفید باشد.
در آغوش کشیدن ترس به معنای داشتن طرز فکر صحیح است، و این چیزی است که می تواند به شما مزیت روانی بدهد. برای نویسنده، بزرگترین پیشرفت پس از فروپاشی اقتصادی در سال 2008 رخ داد. در آن زمان همه از آینده می ترسیدند، بنابراین او تصمیم گرفت از این ترس به عنوان انگیزه ای برای تهاجمی تر شدن در فروش و حضور بیشتر در عموم استفاده کند. بنابراین، در حالی که دیگران ترسیده بودند، او شروع به گسترش بازارهای بیشتری کرد که نسبتاً خوب نتیجه داد.
پس انداز را متوقف کنید و از آن پول برای رشد استفاده کنید.
ترس شما هر چه که باشد، همیشه بعنوان نقطه موفقیت در رشد سنجیده می شود. کار هوشمندانه این است که سود و انرژی اضافی خود را برای توسعه سرمایه گذاری کنید. با این استراتژی، شما بهترین شانس را برای دستیابی به بازار خواهید داشت.
همچنین این استراتژی به این معنی است که شما باید هزینه را بسیار مهمتر از پس انداز بدانید. این طور فکر کنید: پولی که استفاده نمی شود خیلی مفید نیست. پول زمانی اهمیت دارد که به رشد شما کمک کند. این نیز منطق مالیاتی خوبی دارد. در حالی که سود همیشه مشمول مالیات است، پولی که مجدداً در شرکت شما سرمایه گذاری می شود معمولاً مشمول مالیات نمی شود و در پایان روز ارزش این دلارها بیشتر می شود.
بنابراین عاقلانه است که همیشه مراقب فرصت های رشد و سرمایه‌گذاری، از جمله بازارهای جدید برای گسترش و راه های جدید برای کشف باشید. گرنت کاردون توصیه می کند 30 تا 40 درصد از سود خود را صرف فرصت هایی برای توسعه کنید. اما اگر پیدا کردن فرصت های توسعه دشوار است، بهترین کار بعدی این است که آن پول را صرف تبلیغات کنید. به طور کلی، پولی که برای بازاریابی، تبلیغات و رسانه های اجتماعی خرج می شود هرگز هدر نمی رود.
وقتی تبلیغات کار می کند و شما به یک نام آشنا تبدیل می شوید، آن فرصت های توسعه که قبلاً دست نیافتنی بود، به زودی در خانه شما را خواهند زد. هر کاری که انجام می دهید، سعی نکنید یک نمایش یک نفره باشید. رهبر بودن به معنای هدایت تیم خود به سمت موفقیت است، و اغلب به معنای داشتن یک تیم بسیار بزرگ مانند کارکنان بیش از 200000 نفری آمازون یا اپل و مایکروسافت با تیم های 100000 نفری آنهاست.
در حال حاضر، حدود 75 درصد از شرکت های آمریکایی چیزی هستند که نویسنده آن را نمایش یک نفره می نامد و وقتی میانگین سود سالانه آنها را محاسبه کنید، 44000 دلار ناچیز است. نویسنده محدودیت های این رویکرد را به سختی آموخت و ده سال تلاش کرد تا خودش تمام این کارها را انجام دهد تا اینکه متوجه شد که مسئول بودن به معنای دانستن نحوه واگذاری و استخدام افرادی است که به شما کمک می کنند پول کسب کنید. این زمانی بود که کاردون شروع به استخدام افراد زیادی کرد و شرکتش به معنای واقعی شروع به رشد کرد.
از افراد مخالف به عنوان متحدین برای تقویت وسواس خود استفاده کنید.
با موفقیت بزرگ، مخالفت به وجود می آید. این راهی برای رشد تجارت است. اما از آنجایی که می توانید رقبا و منتقدان را پیش بینی کنید، می توانید خود را نیز آماده کنید. چشم انداز رسانه های اجتماعی امروزی راه های زیادی را به افراد مخالف ارائه می دهد تا شما را انتخاب کنند، اما بهترین راه برای مقابله با حضور آنها این نیست که سعی کنید دهان آنها را ببندید، بلکه باید شکرگزاری کنید. به این موضوع فکر کنید: هر چه افراد مخالف بیشتری داشته باشید، موفق تر خواهید بود.
“چیزی به نام تبلیغات بد وجود ندارد”، بنابراین افراد مخالف می توانند به عنوان تبلیغات رایگان مورد استفاده قرار گیرند. وقتی کسی از شما انتقاد می کند، شما را به عنوان یک نیروی پیشرو در بازار می بیند. هیچکس یک تجارت بی اهمیت را انتخاب نمی کند. فقط افراد موفق شایسته ترول ها و انتقاد شدید می باشند.
به بیان دیگر اگر میلیون ها کاربر توییتر از شما متنفر هستند، این احتمال وجود دارد که بتوانید رئیس جمهور بعدی شوید! همچنین افراد مخالف دارای مزیت دیگری هستند که ما را انعطاف پذیرتر می کنند. به تمام آن قلدرها در طول سالها فکر کنید. خوب یا بد، آنها نقشی در تبدیل شدن شما به فردی که امروز هستید داشتند.
اگر عاقلانه از کلمات منفی استفاده شود، می تواند منجر به ایجاد برخی تنظیمات و محصول بهتر شود. با این حال، این فقط افراد مخالف نیستند که می توانند بین شما و وسواستان قرار بگیرند. گاهی اوقات، اعضای تیم می توانند کسانی باشند که شما را عقب نگه می دارند. شما باید کارکنان مشکل ساز را مدیریت و یک فرهنگ وسواس در سطح شرکت ایجاد کنید. در بخش بعدی، بهترین روش را بررسی خواهیم کرد.
برای داشتن بهترین تیم ممکن، وسواس داشته باشید.
کدام یک را برای کسب سود مهمتر می دانید، خوب بودن یا موثر بودن؟ امیدواریم گزینه دوم را انتخاب کرده باشید زیرا این یک واقعیت تجاری است که هر از چند گاهی باید تصمیمات نامطلوب بگیرید تا رهبری را حفظ کنید و اطمینان حاصل کنید که همه در مسیر خود قرار دارند. بهترین راه برای حفظ کنترل کارکنان و کسب و کارتان این است که مکالمه را به معنای واقعی کلمه کنترل کنید.
همه اعضای تیم شما باید بدانند که شما همیشه به آنها گوش می دهید و آنها را مشاهده می کنید. این بدان معناست که به تماس های فروش آنها گوش دهید تا مطمئن شوید که تیم شما به همان اندازه که اگر خودتان تماس ها را برقرار می کردید، مشتاق به فروش محصول هستند. اگر فردی مطابق با استانداردهای شما نیست، یا اگر با مشتری به درستی ارتباط برقرار نمی کند، ورود به گفتگو و تنظیم همه چیز، کاملاً قابل قبول است.
راه های دیگری وجود دارد که می توانید تیم خود را برای تشخیص کار خوب آگاه کنید و شخصاً در هر جنبه ای از کسب‌وکار فعال باشید. نویسنده عادت دارد که پیام های قدردانی شخصی را برای کارگرانی که تمام تلاش خود را برای کارشان به کار می گیرند، ارسال کند. حتی اگر او هزاران مایل از دفتر فاصله داشته باشد، ویدیویی را روی تلفن خود ضبط می کند و آن را برای تیم ارسال می کند. برخوردهای صادقانه و شخصی مانند این، تعهد کامل را تضمین می کند.
به یاد داشته باشید، زمانی که شخصی را استخدام می کنید، توافقی منعقد می شود. در حالی که کارکنان استاندارد خاصی از کار را انجام می دهند، شما به آنها حقوق می دهید و منصفانه رفتار می کنید. بنابراین، هنگامی که یک کارمند نمی تواند سهم خود را در معامله حفظ کند، نباید از رها کردن و جایگزینی شخص بهتر، احساس بدی داشته باشید.
این روزها دیگر انتظار نداریم 50 سال در یک شغل کار کنیم. اکثر مردم انتظار دارند در طول حرفه خود چندین شغل تمام وقت داشته باشند. شما از نحوه کاربرد قراردادهای کوتاه مدت برای ایجاد یک شغل متنوع آگاه هستید. این وظیفه شماست که تیمی بسازید که به اندازه شما نسبت به کسب و کارتان وسواس و اشتیاق داشته باشد. اینگونه موفقیت بوجود می آید.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی در خلاصه کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن
استثنایی بودن به معنای داشتن طرز فکر رشد است. برای موفقیت واقعی، باید انتظارات زیادی برای خود و شرکتتان داشته باشید که ممکن است غیرممکن به نظر برسد. اما این اهداف بزرگ برای ایجاد انگیزه در نیروی کار خستگی ناپذیر و سوق دادن شما به سمت نتایج استثنایی، کلیدی هستند.
توصیه عملی کتاب گرنت کاردون
وقت خود را برای کارهایی که به وسواس شما دامن نمی زند تلف نکنید. اجازه ندهید کارهای خانه به زمان باارزشی تبدیل شوند که لازم است آن را صرف دنبال کردن رویاهایتان کنید. از پرداخت هزینه به شخص دیگری برای تمیز کردن ماشین، چمن زنی یا جاروبرقی آپارتمان خود دریغ نکنید. مطمئناً چیزهای مهم تری وجود دارند که هم با مجموعه مهارت شما مطابقت دارند و هم برنامه های شما را به جلو می برند.
نظر شما چیست؟
مهمترین نکته ای که از این خلاصه کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن اثر گرنت کاردون برداشت کردید را در قسمت دیدگاه های پایین صفحه برای من و دوستان تان بنویسید.
راستی، خلاصه چه کتاب دیگری را دوست دارید برای شما قرار دهم؟
هنور نخوندم اما از مقاله معلومه کتاب خوبی هست
گرنت کاردون عالیه ، حرفاش خیلی کمکم کرده
خداروشکر، گرنت کاردون و دن لاک جفت شون آموزش های فوق العاده ای دارن
همه ما سعی می کنیم زمان خواب را کاهش دهیم، ولی کاری که واقعاً باید بکنیم اینه که از زمانی که در طول روز داریم استفاده صحیح بکنیم