باب پراکتور در این ویدیو (زمان: 04:00) در مورد استفاده از ضمیر ناخودآگاه صحبت می کند. او می گوید شما به چیزی که می خواهید نمی رسید، بلکه به چیزی که به صورت خودآگاه وارد ذهن ناخودآگاه خود کرده اید، می رسید.
تماشای آنلاین و دانلود ویدیو
متن ویدیو
اگر بروید جلوی آینه بایستید، انعکاس بدن تان را می بینید اما بازتاب درون تان را نخواهید دید. این بدن شماست، خانه ای که در آن زندگی می کنید.
بدن شما یک ساختار مولکولی است، توده ای از سلول هاست که با سرعتی بسیار بالا در حال ارتعاش هستند. اگر می خواهید نتایجی که در زندگی می گیرید را تغییر دهید باید وارد ذهن تان شوید، باید با ذهن تان ارتباط برقرار کنید.
آیا می دانید که ذهن ناخودآگاه، توانایی رد کردن ندارد و هر چیزی که به آن بدهید را می پذیرد؟ این مثل یک مکان جادوییست و درون ما قرار دارد.
همه چیز را می پذیرد، مهم نیست چه باشد، نمی تواند تفاوت بین واقعیت و تخیل را تشخیص دهد.
اگر بخواهید کمی فنی در موردش صحبت کنید، می توانید بگویید که کاملاً استقرایی است، مطلقاً هیچ توانایی ای برای رد کردن ندارد، فقط می تواند بپذیرد.
بنابراین هر چیزی که وارد این بخش از ذهن تان شود، روی کل بدن تان تأثیر می گذارد، بدن شما ابزار ذهن تان است. بدن، ابزار ذهن است. وقتی می بینید که بدن در مسیر مشخصی حرکت می کند، در واقع چیزی که دارید تماشا می کنید، بدنی است که چیزی که در ذهن تان دارد می گذرد را نشان می دهد.
اگر فردی را ببینید که حرکت می کند، می ایستد، حرکت می کند، می ایستد، این سمت می آید دوباره دور می زند و هرجایی می رود خب این مشخص است که ذهن اش آشفته هست و این آشفتگی در رفتارش خودش را نشان می دهد.
ذهن ما چیزی هست که مشخص می کند در دنیای بیرون ما چه اتفاقی بیفتد، ذهن ناخودآگاه هر چیزی را می پذیرد و تصاویری که در سطح ذهن ناخودآگاه تان پذیرفته اید و وارد ذهن ناخودآگاه کرده اید، ارتعاشی که بدن تان در آن قرار دارد را کنترل می کند.
شاید این موضوع برایتان جدید باشد. شما هیچوقت فکر نمی کردید که بدن تان مرتعش باشد.
دستت را جلو نگه دار، به دستت نگاه کن، من هم همزمان با شما دارم اینکار را می کنم، قبول دارید که جامد است و بدانید که در واقع مثل یک الک است. توده ای از مولکول هاست که با سرعتی بسیار بالا در حال ارتعاش هستند و می دانید که قادر هستید ارتعاشی که در آن قرار دارید را تغییر دهید و ارتعاشی که در آن قرار دارید، احساس شما را مشخص می کند.
وقتی از یک نفر می پرسید که چه احساسی دارید، در واقع دارید به او می گویید که در چه ارتعاشی قرار دارید و آنها به شما می گویند اگر آگاهانه در ارتعاشی منفی باشند، احتمالاً به شما می گویند که احساس خوبی ندارند و اگر آگاهانه در ارتعاش مثبتی باشند احتمالا می گویند احساس خوبی دارم.
ما می توانیم احساسات مان را کنترل کنیم، ما احساس مان را با تصاویری که در ذهن خودآگاه مان می سازیم و سپس آنها را وارد ذهن ناخودآگاه مان می کنیم، کنترل می کنیم.
پس حالا برویم تصویر بسازیم. می خواهم خودتان را خیلی ثروتمند تصور کنید، فاخرترین لباسی که وجود دارد را پوشیده اید، آنها فوق العاده لباس های زیبایی هستند که در ذهن تان می بینید، یک ماشین خیلی لاکچری سوار هستید در یک خانه ی خیلی زیبا ساکن هستید. یک زندگی مجلل دارید. شما یک زندگی غنی می بینید، تصویر آن را می سازید.
حالا شما می توانید اجازه دهید این تصویر، مستقیم وارد ذهن ناخودآگاه تان شود و آیا می دانید که اگر به صورت مکرر این کار را انجام دهید، در نهایت زندگی تان به همین شکل در خواهد آمد؟
چون این تصاویری که وارد ذهن ناخودآگاه تان می کنید، ارتعاشی که در آن هستید را کنترل می کنند.
اگر به این تصویر بچسبید و احساسات را حین دیدن آن درگیر کنید، چون درگیر کردن احساسات به همین معنی است. یعنی ارسال تصویر به ذهن ناخودآگاه تان، شما وارد آن ارتعاش می شوید و فوراً به طور خودکار، نیروهای جاذب فعال می شوند و بعد شما هر چیزی که درون اجزای آن عکس وجود دارد را به خود جذب می کنید.
می دانم این روش کار می کند، چون انجامش می دهم.
سلام ممنون از مطالب مفیدی ک گذاشتید.دوست عزیز لطفا زیر نویس هارو کوچیکتر قرار بده ?
سلام عزیز
مرسی که نظرتون رو گفتین، توی ویدیوهای جدید زیرنویس ها کوچیکترن 🙂