نقشه راه رهبری
دن لاک در این ویدیو (زمان: 14:40) در مورد 9 قانون رهبری به روش جان اسنو در بازی تاج و تخت صحبت می کند. اگر سریال بازی تاج و تخت (Game of thrones) را دیده باشید حتما با جان اسنو (Jon Snow) آشنا هستید. این ویدیو را ببینید و اگر برای شما مفید بود، برای دوستان خود ارسال کنید.
متن ویدیو
بازی تاج و تخت، 9 قانون موفقیت و رهبری جان اسنو. آیا شما از طرفداران این سریال هستید؟ این زیر کامنت کنید. امروز می خواهیم در مورد این صحبت کنیم که چه چیزی جان اسنو را به یک رهبر بزرگ تبدیل کرد؟
1- با قلبت رهبری کن و قضاوت نکن
با قلبت رهبری کن. کتاب را از روی جلدش قضاوت نکن، فقط به رزومه ی آنها نگاه نکن، به این نگاه کن که آنها کجا می توانستند باشند. به عنوان یک رهبر این وظیفه ی توست که فراتر از سطح ظاهر را ببینی. بگذار کارمندانت تو را شگفت زده کنند. بعضی وقت ها آنها شاید حتی خودشان را باور نداشته باشند؛ اما اگر تو آنها را باور داشته باشی، اگر ببینی که آنها کجا می توانستند باشند، به آنها کمک کن که تصویری از نسخه ی بهتری از خودشان را رسم کنند و اگر آن مسیر موفقیت را برایشان بسازی و آن ها هم تو را دنبال کنند؛ اینگونه می توانی به رهبر بزرگی تبدیل شوی.
2- دیگران را بر اساس عنوان شان برکنار نکنید
عنوانی که داری باعث نمی شود تو رهبر خوبی باشی. یک رهبر خوب، بدون عنوان هم رهبری می کند. فقط به این خاطر که مدیر، سرپرست یا معاون رئیس جمهور هستی، این عنوان ها تو را رهبر نمی سازد. رهبری باید بدست آورده شود. اگر کسی هستی که عنوان خوبی داری؛ ولی کسی از تو پیروی نمی کند و به تو احترام نمی گذارد، پس رهبر نیستی، از طرف دیگر، یک رهبر خوب مثل جان اسنو، اصلاً موضوع عنوان برایش مطرح نیست. مردم به طور طبیعی می خواهند از او پیروی کنند؛ چون او برای خودش هدف داشت، او همیشه دنبال یک چرایی بزرگتر بود. همیشه باید یک هدفی داشته باشی که به آن باور داشته باشی و اینگونه مردم از تو پیروی می کنند.
3- بپذیر که همه چیز را نمی دانی
مهمترین ویژگی یک رهبر خوب، توانایی شناخت استعدادهای خودش است، تا بتواند آنها را در جهت تصمیم گیری ها، قدرتمند سازد. اگر باهوش ترین یا ماهرترین فرد تیم تان هستید، یک مشکلی در این مورد وجود دارد. به عنوان یک رهبر، چیزی که باید روی آن تمرکز کنیم، چشم انداز است. اینکه آن چشم انداز را به اعضای تیم مان هم انتقال دهیم، الهام بخش آنها باشیم، با آگاهی از اینکه به چه کسی می توانند تبدیل شوند و به آنها این قدرت را بدهیم که به سمت جلو حرکت کنند و در راستای آن چشم انداز عمل کنند و در نهایت آن چشم انداز را به واقعیت تبدیل کنید. نیازی نیست خودتان همه چیز را بدانید. کافیست افراد مناسبی را پیدا کنید که چیزی را که شما نمی دانید، بدانند.
4- یک قرارداد هوشمندانه ببندید و آنها را در جهت یک هدف مشترک یکپارچه کنید.
به عنوان یک رهبر، اگر تمام مدت، کل تمرکزت روی رقابت کردن هست و از خودت می پرسی که «چطور رقبایم را شکست دهم؟»؛ آنوقت تو یک رهبر خیلی کوته فکر هستی.
پس به جای فکر کردن به رقابت، به این چیزهایی که می گویم فکر کن: همکاری. به این فکر نکن که چطور رقبایت را زمین بزنی، به این فکر کن که چطور از آنها به سود خود استفاده کنی. چطور می توانی یک موقعیت بُرد – بُرد بسازی؟ شاید بتوانید مشتریانتان را با هم به اشتراک بگذارید. شاید بتوانید از محصولات یکدیگر برای فروش بیشتر استفاده کنید؟ شاید بتوانید منابع تان را با هم به اشتراک بگذارید. چطور می توانی آن قراردادهای استراتژیکی را ایجاد کنی؟ یک گرگ تنها نباشید.
5- اصول اخلاقی قدرتمندی داشته باشید
عاشق این جمله هستم؛ وقتی جان اسنو می گوید: « وقتی مردم شروع به دادن قول های دروغین می کنند، کلمات دیگر معنایی ندارند.» فکر می کنم در کسب و کار خیلی مهم است که با صداقت، رهبری کنیم و معتقدم که داشتن صداقت، خیلی ساده است. کافیست کاری که می گویی انجام می دهی را انجام دهی. خیلی خیلی ساده هست. جلوی افراد تیمت، وقتی می گویی کاری را قرار است انجام دهی، حتماً انجامش بده. در راستای آن کار حرکت کنید. وقتی در بازار وعده ای به مشتریان تان می دهید، در همان راستا پیش بروید. با صداقت، رهبری کنید. فکر می کنم در دنیای کسب و کار، این امر از قلم افتاده است. گاهی اوقات مردم به شما قول می دهند که این کار و آن کار را انجام می دهند و حتی به موقع نمی توانند آن کار را عملی کنند.
6- سرمشق دیگران شوید
سرمشق یا الگوی دیگران شوید. خیلی از رهبران معتقدند که الگو شدن یعنی بیشتر کار کردن از هر کدام از اعضای تیم. ما در این مورد صحبت نمی کنیم. یعنی خودتان سرمشق شوید، خودتان دست به کار شوید، به این معنی نیست که باید بیش از حد کار کنید یا بیشتر از بقیه باهوش باشید؛ بلکه به این معنیست که دارید طبق چیزی که گفتید ارزش های درونی تان هستند، رهبری می کنید. اگر این ها ارزش های درونی شرکت شما هستند، خوب است. حالا دارید با زنده کردن آن ارزش های درونی، سرمشق دیگران می شوید.
7- مطابق هدفت پیش برو، نه مطابق غرورت
به همین دلیل است که در کسب و کار، داشتن یک رسالت خیلی مهم است. این رسالت چیزی هست که با آن با دنیا ارتباط برقرار می کنید، همان چیزی هست که شما هستید، چیزی هست که با آن با اعضای تیم و کارمندان تان ارتباط برقرار می کنید. سازمان شما در این مورد هست و به همین دلیل است که خیلی از کسب و کارها کوچک می مانند؛ چون صاحب کسب و کار، خیلی کوچک فکر می کند. آنها براساس اعتماد به توانایی های خودشان حرکت می کنند. از آنها می پرسید: «از کسب و کارت چه می خواهی؟» می گویند: «می خواهم آنقدری پول بدست بیاورم که بتوانم قبض هایم را پرداخت کنم.»، «می خواهم آنقدری پول بدست بیاورم تا بتوانم بازنشست بشوم.»، «می خواهم آنقدری پول بدست بیاورم که بتوانم یک زندگی خوب داشته باشم.» این چیزها به هر کسی انگیزه نمی دهد و قطعاً آن استعدادی که می خواهید را جذب نمی کند. مردم می خواهند بخشی از یک چیز بزرگتر باشند، نمی خواهند فقط بخشی از یک چیز کوچک باشند؛ بلکه می خواهند با یک هدف یا مأموریتی انگیزه ی حرکت بگیرند.
8- بدانید که چه جنگ هایی ارزش مبارزه ندارند
در حالی که با خوش بینی به چشم اندازتان اعتقاد دارید، در عین حال باید آگاه باشید که مشکلی با نه گفتن ندارید. شاید چشم اندازی که دارید، این وسیله نقلیه شما را به آن چشم انداز نرساند، این استراتژی شما را به آن نرساند، این روش شما را به آن نرساند. باید برای تغییر به اندازه ی کافی منعطف باشید، تا بتوانید با استراتژی و روشی جدید کار را ادامه دهید. مهم نیست، هدف یا چشم انداز شما تغییر نمی کند، شما همچنان می خواهید به همان هدف قبل تان برسید؛ اما فقط نیاز دارید که نسبت به تغییر روش رسیدن به هدف تان، منعطف باشید و بدانید که چه زمانی نه بگویید و چه زمانی وارد جنگ هایی که می دانید شکست می خورید، نشوید.
9- قادر به گرفتن تصمیم های سخت باشید
به عنوان یک رهبر، تیم تو همیشه روی شما حساب می کند که در طول زمان های دشوار، تصمیمات سخت را بگیرید. هیچوقت هم خوشایند نیست. مثل اتمام یک همکاری یا اخراج یک کارمند با سابقه. هیچوقت این کارها آسان نیست. به همین دلیل شما به عنوان رهبر آنجا حضور دارید که بتوانید آن تصمیمات دشوار و تماس های دشوار را بگیرید. اگر می خواهید شما را دوست داشته باشند؛ اگر می خواهید مشهور باشید؛ اگر نمی خواهید وضع موجود را بهم بزنید، پس هیچوقت یک رهبر خیلی خوب نمی شوید. فکر می کنم به عنوان یک رهبر، باید در این موقعیت ها محترم باشید. اگر می خواهید کسی را از تیم تان اخراج کنید، موضوع را شخصی نکنید، به آنها حمله نکنید؛ به آنها بگویید، کمک شان کنید که چه کاری نتیجه ندارد و شاید بتوانید کمک شان کنید که به شغل جدیدی منتقل شوند. این کاری است که شما به عنوان یک رهبر نیاز است انجام دهید.