داستان کوتاه

زندگی بدون حسرت

پشیمانی و حسرت

مردی بود که شغلی رویایی در وال استریت با درآمد بالا داشت. زندگی اش زندگی قدرتمندانه، سریع و مطلوب یک نیویورکی موفق بود. یک روز ایده ای برای یک کسب و کار به ذهن اش رسید. یک شغل عالی داشت و ترک کردن اش خطرناک به نظر می رسید؛ و مطمئنا یک کسب وکار جدید منافعی را که در شغل فعلی اش داشت، برای اش به وجود نمی آورد.

 ولی مشکلی وجود داشت. آن ایده از ذهن اش بیرون نمی رفت و با او گره خورده بود. حس می کرد باید حتما امتحان اش کند. بارییس شرکت اش در مورد ایده کسب وکار ریسک پذیرش صحبت کرد.پشیمانی و حسرت

رییس اش که نمی خواست یکی از اعضای شرکت را که عملکرد خوبی داشته، از دست بدهد، خواست با او به سنترالی پارک برود و قدمی بزند. در دو ساعت قدم زدن تفریحی در آنجا که فقط مختص موفق ترین اشخاصی نیویورک است، رییس اش هر کاری کرد تا او منطقی فکر کند.

این را هم بخوانید:  فکرهای بزرگ برای مردمان بزرگ خنده دار نیست

توضیح داد که اگر آن مرد، شرکت را ترک کند، از امتیاز سالانه ی قابل توجه اش دور خواهد شد. شهرت و ثروت اش را به خطر خواهد انداخت. آخرین استدلال رییس که مطمئن بود با آن میتواند مرد باهوشی را از بزرگترین اشتباه زندگی اش منصرف کند، این بود که هرچند آن مرد فکر میکرد ایده ی کتابخانه ی آنلاین ایده ی خوبی است، ولی این ایده برای کسی خوب است که خودش شغل خوبی نداشته باشد.

گفت: «جف، لطفا قبل از این که تصمیم نهایی را بگیری ۴۸ ساعت در موردش فکر کن.» و این شد که جف در موردش فکر کرد.

از خودش پرسید آیا در هشتاد سالگی از این که این کار را امتحان کرده، پشیمان خواهد شد؟ نه. امتحان کردن این کار حسرت نخواهد خورد. از خودش پرسید اگر شکست بخورد، حسرت می خورد؟ نه. از شکست هم پشیمان نخواهد شد.

در واقع، تنها چیزی که مطمئن بود حسرت اش را خواهد خورد، امتحان نکردن این کار بود. فکر امتحان نکردن آن، هر روز سراغ اش خواهد آمد.

این را هم بخوانید:  داستان کوتاه قدرت کنترل ذهن

بعدها در این مورد گفت: «وقتی در موردش فکر کردم، این تصمیم، آسان تر شد.»

بنابراین جف بزوس توصیه ها و درخواست های رییس اش را نادیده گرفت، امنیت شغلی اش در وال استریت را گذاشت کنار و کتابخانه ی آنلاینش را شروع کرد، کاری ریسک پذیر که ما امروزه که ما امروزه به نام آمازون می شناسیم اش.

این جوری به قضیه نگاه کنید، اگر به حرف های اطرافیان تان گوش دهید، شجاعت نادیده گرفتن مخالفان را نداشته باشید و به خودتان ایمان نیاورید، دنیا چه شکلی خواهد شد؟

 

زندگی بدون حسرت و افسوس

زندگی بدون حسرت

جف بزوس آنقدر باهوش بود که با استفاده از چارچوبی برای به حداقل رساندن حسرت ها، تصمیم اش عملی کرد، جور آخر کار، ما به حسرت های مان فکر خواهیم کرد.

از یک نفر که در اواخر هشتادسالگی بود، سوال شد: «اگر می توانستید زمان را برگردانید و به جای شخص دیگری زندگی کنید، آن شخصی چه کسی بود؟»

این را هم بخوانید:  با این کار شانس مؤفقیت خود را چند برابر کنید

جواب داد: «می خواهم برگردم و در قالب شخصی زندگی کنم که می توانستم باشم؛ ولی هیج وقت نبودم.»

 

برای عضویت در کانال تلگرام کلیک کنید

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *